بورگه برنده رئیس و مدیرعامل مجمع جهانی اقتصاد است. آرانچا گونزالس لایا رئیس دانشکده امور بینالملل پاریس (Sciences Po) است. مارک لئونارد مدیر شورای روابط خارجی اروپا است.
در میان یک چشمانداز ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی متزلزل، اروپا در یک دوراهی قرار دارد.
بحث استراتژیکی که در حال حاضر در بسیاری از پایتختهای این قاره در جریان است، عمدتاً بر این موضوع متمرکز است که آیا به مسیر وابستگی متقابل با شرکای خارجی ادامه دهیم یا مسیر جدیدی از خودمختاری استراتژیک بیشتر را در پیش بگیریم. اما برای اینکه امروز واقعاً امن باشیم و برای فردا موقعیت خوبی داشته باشیم، اروپا باید یک حد وسط را انتخاب کند.
پذیرش ارتباطات متقابل در جایی که صلاح است، در عین حال ایجاد خودمختاری در جایی که امکان پذیر است، رویکردی است که می توان آن را "وابستگی متقابل استراتژیک" نامید.
امروزه، وضعیت استراتژیک نامتعادل، بیشتر در مورد امنیت برجسته بوده است. جنگ در اوکراین یک زنگ بیدارباش بود و وابستگی بیش از حد اروپا به مشارکت فراآتلانتیک را آشکار کرد. اما این درک به این معنی نیست که اتحادیه اروپا باید خودمختاری را بر اتحادها در اولویت قرار دهد. بازدارندگی هستهای و مشارکتهای دفاعی ایالات متحده، از جمله ناتو، ضروری هستند و اروپا نمیتواند این توافق دفاعی را بدیهی تلقی کند.
به همین دلیل است که این بلوک باید به یک رکن قویتر در ناتو تبدیل شود – هم به خاطر خود و هم به خاطر شرکایش. تعهدات تاکتیکی به اتحاد فراآتلانتیک باید با ساختارهای استراتژیک اروپایی قوی تر همراه شود. و یک راه ممکن برای انجام این کار، ایجاد یک شورای امنیت غیررسمی اروپا است که شامل نمایندگانی از شورای اتحادیه اروپا و کمیسیون اروپا باشد تا هماهنگی دفاعی را ساده کرده و اقدام سریع و قاطع را امکان پذیر سازد.
در همین حال، در مورد انرژی، وابستگی اروپا به گاز روسیه، خطرات تکیه بر یک تامین کننده واحد را آشکار کرد. قبل از جنگ در اوکراین، بیش از 40 درصد از واردات گاز طبیعی اروپا از روسیه تامین می شد که آسیب پذیری حیاتی ایجاد کرد. اتحادیه اروپا با تنوع بخشیدن به واردات انرژی خود و افزایش قابل توجه عرضه گاز طبیعی مایع به این بحران پاسخ داده است. اما در حالی که این یک رویکرد محتاطانه در کوتاه مدت است، انعطاف پذیری بلندمدت مستلزم خودکفایی بیشتر قاره در منابع سبز است.
این بدان معناست که اروپا باید به مشارکتهای انرژی با متحدان برای نیازهای کوتاهمدت ادامه دهد، اما همچنین باید به وابستگی بیش از حد خود به منابع خارجی برای اجزای سبز رسیدگی کند. به جای رقابت در فناوریهای بالغ مانند پنلهای خورشیدی، که در آن چین بیش از 80 درصد از تولید جهانی را کنترل می کند، اتحادیه اروپا باید بخشهایی را هدف قرار دهد که میتواند در آن مزیت رقابتی به دست آورد. زمینههای نوظهور مانند فناوری باتری، که در آن نوآوری هنوز در دسترس است، یکی از احتمالات در اینجا است. علاوه بر این، برای اطمینان از ثبات در گذار سبز خود، یک ذخیره مواد اولیه حیاتی شبیه به ذخیره استراتژیک نفت ایالات متحده می تواند به عنوان یک حائل در برابر شوک های زنجیره تامین عمل کند.
وقتی صحبت از فناوری به میان می آید، اروپا نیز برتری خود را از دست می دهد: 80 درصد از تامین کنندگان نیمه هادی ها در خارج از بلوک واقع شده اند، در حالی که شرکت های آمریکایی و چینی بر هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و تراشه های پیشرفته تسلط دارند. برای تغییر این وضعیت، اتحادیه اروپا باید با کاهش بوروکراسی، حذف موانع و ایجاد مراکز یکجا برای سادهسازی انطباق دیجیتال برای مشاغل، چشمانداز نظارتی خود را اصلاح کند.
علاوه بر این، با معرفی ابزارهای کاهش ریسک، مانند برنامه های تضمین وام که سرمایه گذاری را تسهیل می کند، این بلوک باید اطمینان حاصل کند که سرمایه به صنایع حیاتی جریان می یابد. برای روشن شدن، این موضوع در مورد کمبود پول نیست: اتحادیه اروپا دارای مازاد حساب جاری سالانه 2.5 درصد از تولید ناخالص داخلی است که آن را در خارج از کشور سرمایه گذاری می کند.
اتحاد با کشورهای سراسر جهان ضروری خواهد بود، از جمله در تجارت که در آن اروپا باید یک دستور کار فعال را دنبال کند. بازار واحد اتحادیه اروپا، که 15 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان و 450 میلیون مصرف کننده را تشکیل می دهد، برگ برنده اقتصادی آن است و اروپا باید از این برای تامین منابع حیاتی مورد نیاز برای صنایع دیجیتال و سبز خود استفاده کند.

به طور حیاتی، ایجاد تعادل استراتژیک مناسب مستلزم سرمایه انسانی نیز خواهد بود. ساعت جمعیتی اروپا در حال تیک تاک است و تا سال 2050، جمعیت در سن کار این بلوک 20 درصد کاهش می یابد، به طوری که کشورهایی مانند آلمان با کمبود 7 میلیون کارگر تا سال 2035 مواجه خواهد شد. به همین دلیل است که سیاست های مهاجرت باید استراتژیک باشد و بهتر با نیازهای بازار کار سازگار شود. حمایت عمومی منوط به بازتعریف مهاجرت به عنوان یک فرصت است – محرک نوآوری، نوسازی بازار کار و رشد پایدار برای اقتصادهای رو به پیری اروپا.
وابستگی متقابل استراتژیک چیزی فراتر از یک چارچوب سیاستی است، بلکه یک طرز فکر است - طرز فکری که رهبران اروپا باید آن را بپذیرند تا بتوانند جهان را همانطور که هست هدایت کنند، نه آنطور که آرزو دارند. آنها با سرمایه گذاری در دفاع، تسریع در گذار سبز، تقویت نوآوری، تعمیق روابط تجاری جهانی و اصلاح سیاست های مهاجرت، می توانند جایگاه اروپا را به عنوان یک رهبر جهانی تضمین کنند. زیرا جایگزین آن یک بلوک متلاشی و راکد است که در رقابت های قدرت بزرگ به حاشیه رانده شده است.
انتخاب واضح است: خود را تطبیق دهید یا عقب بمانید.