بهترین راه برای برچیدن دولت فدرال، سپس تغییر کاربری آن به عنوان ابزاری برای قدرت شخصی و جنگ ایدئولوژیک، شروع با اهداف نرم است. استحقاق ها و دفاع، که بیش از نیمی از هزینه های فدرال و سهم زیادی از تقلب و اتلاف آن را تشکیل می دهند، از حمایت زیادی برخوردارند که ایلان ماسک به راحتی آنها را جمع کند. اما هیچ چیز نامحبوب تر از ارسال پول مالیات دهندگان به افراد ناشناس در کشورهای فقیر و دورافتاده ای که ممکن است مملو از فساد باشند، نیست. آمریکایی ها از کمک های خارجی آنقدر بدشان می آید که به اشتباه معتقدند که حداقل یک چهارم بودجه را مصرف می کند (در سال مالی قبل، کمک ها به سختی 1 درصد را تشکیل می داد). رئیس جمهور جان اف کندی این مشکل را درک کرد و پس از ایجاد آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده در سال 1961، به مشاوران خود گفت: "امیدواریم بتوانیم این کل مفهوم کمک را به ایمنی ایالات متحده گره بزنیم. این دلیل کمک ماست. آزمون این است که آیا به ایالات متحده خدمت می کند یا خیر. کمک کلمه خوبی نیست. شاید بتوانیم آن را بهتر به عنوان 'کمک متقابل' توصیف کنیم." کندی در جلسه دیگری پیشنهاد کرد "امنیت بین المللی".
USAID برای شش دهه بعد ادامه یافت زیرا رهبران هر دو حزب معتقد بودند که پایان دادن به فلج اطفال، جلوگیری از قحطی، تثبیت کشورهای فقیر، تقویت دموکراسی ها و باز کردن بازارهای جدید به ایالات متحده خدمت می کند. اما در 20 ژانویه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور، ظرف چند ساعت پس از تحلیف خود، یک فرمان اجرایی امضا کرد که کمک های خارجی را مسدود کرد. به USAID دستور داده شد که تقریباً تمام کارها را متوقف کند. ستاد واشنگتن آن توسط بچه های نابغه وزارت کارایی دولت ماسک یا DOGE اشغال شد و داده های حساس توسط آنها توقیف شد. یکی از اعضای ارشد آنها، یک مهندس نرم افزار 25 ساله و از طرفداران مت گاتز به نام گاوین کلیگر، یک آدرس ایمیل رسمی به دست آورد تا به کارکنان USAID دستور دهد در خانه بمانند.
پیمانکاران اخراج شدند و کارمندان به مرخصی نامعین فرستاده شدند. کسانی که در ماموریت های خارج از کشور بودند 30 روز فرصت داشتند تا با خانواده های خود به ایالات متحده بازگردند. آنها به دستور سکوت، از نام های مستعار در چت های رمزگذاری شده برای اطلاع رسانی به دنیای خارج از آنچه می گذشت استفاده می کردند. وقتی من در سیگنال با کارمندان دولت صحبت کردم، به نظر می رسید که در مسکو یا تهران هستند. یکی از کارمندان دولت به من گفت: "احساس می شد که خیلی سریع اقتدارگرایانه شد. باید مراقب هر چیزی که می گویید و انجام می دهید به شکلی باشید که زننده است."
وب سایت usaid.gov ناپدید شد، سپس با یک اعلامیه مختصر از تجزیه سازمان دوباره ظاهر شد و پس از آن پیام "از خدمات شما متشکرم" آمد. یکی از مقامات کهنه کار USAID آن را "وحشیانه - از طرف یک احمق 20 ساله که چیزی نمی داند" خواند. چه گهی از خدمات من می دانی؟" پرده ای بر روی اطلاعات عمومی افتاد که می توانست برای به چالش کشیدن سیل دروغ ها و تحریف ها از کاخ سفید و از ماسک، که USAID را "یک سازمان جنایتکار" و "شیطانی" خواند، استفاده شود. اگر به اتهامات نگاه می کردید، تقریباً همه آنها دروغ های آشکار، بسیار گمراه کننده یا نمونه های جدا شده از انواع برنامه های احمقانه و پرهزینه ای بودند که در هر سازمانی وجود دارد.
کمک مالی برای صدها دانش آموز اقلیت قومی از میانمار برای حضور در دانشگاه های سراسر آسیای جنوب شرقی به ابزار تبلیغاتی در دست خدمه تخریب تبدیل شد زیرا تحت عنوان "برنامه بورسیه تنوع و شمول" قرار گرفت - گویی این پول به یک بوروکراسی "ووک" می رود، نه به پناهندگان روهینگیایی از نسل کشی رژیم نظامی. ارتدوکسی دولت قبلی مستلزم این اصطلاحات بود. ارتدوکسی دولت جدید به تحصیل دانش آموزان پایان داده و آنها را مجبور به بازگشت به کشوری کرده است که به آنها ظلم کرده است. یکی از دستورات اجرایی ترامپ "دفاع از زنان در برابر افراط گرایی ایدئولوژی جنسیتی و بازگرداندن حقیقت بیولوژیکی به دولت فدرال" نام دارد. در همین حال، دولت تحصیل آنلاین نزدیک به 1000 زن در افغانستان را به حالت تعلیق درآورد که با بودجه وزارت امور خارجه به طور پنهانی توسط طالبان در حال تحصیل بودند.
اما به سختی کسی در این کشور این چیزها را می داند. مبارزه با دروغ های تقویت شده الگوریتمی ماسک در X با ابزارهای یک خبرنگار مانند مبارزه با آتش سوزی با شلنگ باغبانی است.
با عدم وجود نیروی کار یا بودجه، تلاش های USAID در سراسر جهان - کمپین های واکسیناسیون در نپال، توزیع داروهای HIV در نیجریه، تغذیه کودکان گرسنه در اردوگاه های پناهندگان سودانی - مجبور به پایان یافتن شد. وزیر امور خارجه مارکو روبیو (که از USAID به عنوان سناتور حمایت می کرد و اکنون، به عنوان سرپرست آژانس، جلاد آن است) برای برنامه های نجات جان انسان ها چشم پوشی صادر کرد. اما تقریباً بی معنی بود، زیرا افرادی که برای اجرای برنامه ها مورد نیاز بودند، از رایانه های خود خارج شده بودند، هیچ راهی برای برقراری ارتباط نداشتند و می ترسیدند اگر به کار خود ادامه دهند، مجازات شوند.
بی توجهی به خرابکاران کمک یادآور توصیف نیک کاراوی در گتسبی بزرگ از تام و دیزی بوکانان است: "آنها افراد بی دقتی بودند، تام و دیزی - آنها چیزها و موجودات را درهم می شکستند و سپس به پول خود یا بی احتیاطی عظیم خود یا هر چیز دیگری که آنها را کنار هم نگه می داشت، عقب نشینی می کردند و اجازه می دادند دیگران آشفتگی ای که ایجاد کرده بودند را پاک کنند." یک آژانس با 10000 کارمند در حال کوچک شدن به حدود 300 نفر است و علیرغم استقلال قانونی خود، در وزارت امور خارجه منحل می شود. مقام کهنه کار USAID که با او صحبت کردم، یک عملیات اسکلتی را پیش بینی کرد که به کمک های بهداشتی و غذایی کاهش یافته است و هر چیز دیگری - آموزش، محیط زیست، حکومت، توسعه اقتصادی - از بین رفته است. اما حتی برنامه های اولیه بشردوستانه نیز با اعدادی که دولت در نظر دارد، تقریباً غیرممکن خواهد بود - به عنوان مثال، 12 کارمند برای کل آفریقا.
آتول گاوانده، نویسنده و جراح که آخرین و شاید آخرین رئیس اداره بهداشت جهانی آژانس بود، به من گفت: "این زیرساخت و معماری است که دو برابر شدن طول عمر انسان را به ما داده است. از بین بردن آن مردم را می کشد."
تخریب USAID توسط ترامپ و ماسک یک بمباران رعد اسا آزمایشی بود: تانک ها و بمب افکن ها را به لهستان بی دفاع بفرستید تا ببینید قبل از روی آوردن به قدرت های غربی چه چیزی کار می کند. این حمله مدلی برای تخلیه بقیه بوروکراسی فدرال ارائه داد. همچنین رادیکالیسم دیدگاه ترامپ در مورد نقش آمریکا در جهان را نشان داد.
هر رئیس جمهوری از فرانکلین دی. روزولت تا باراک اوباما درک می کرد که قدرت آمریکا با پیوند دادن آن به اتحادها، نهادها و ارزش هایی که مردم آمریکا از آن حمایت می کنند، مانند آزادی، تکثرگرایی و بشردوستی، افزایش می یابد، نه تهدید می شود. این ایده مشترک پشت طرح مارشال هری ترومن برای اروپای پس از جنگ، ایجاد USAID توسط کندی، ایجاد برنامه پناهندگان ایالات متحده توسط جیمی کارتر و طرح اضطراری جورج دبلیو بوش برای امدادرسانی به ایدز بود. اینها اقدامات ساده سخاوت نبودند. آنها برای جلوگیری از غلبه هرج و مرج و بدبختی بر سایر کشورها و در نهایت آسیب رساندن به خودمان طراحی شده بودند. آنها نفوذ آمریکا را با جذابیت به جای اجبار گسترش دادند و به مردم سراسر جهان نشان دادند که لویاتان نیز می تواند برای آنها مفید باشد. دانشمندان علوم سیاسی این را "قدرت نرم" می نامند.
هر رئیس جمهوری به نوعی به این ایده ها خیانت کرد و سیاست خارجی ایالات متحده را به هدفی چاق برای انتقاد در داخل و خارج، توسط چپ و راست تبدیل کرد. کندی از کمک های خارجی برای به راه انداختن یک ضد شورش خونین در ویتنام جنوبی استفاده کرد. کارتر حقوق بشر را در مرکز سیاست خود قرار داد و سپس به شاه سرکوبگر ایران سلام کرد. بوش، با ادعای گسترش دموکراسی در خاورمیانه، به مشروعیت جهانی آمریکا به طور جدی آسیب رساند. USAID با تکبر و تورم خود دولت های میزبان و جمعیت های محلی را عصبانی کرد. یکی از مقامات باسابقه به من گفت: "ما در تخریب خود دست داشتیم. ما در مناطقی که نیازی نداشتیم پول ریختیم."
اما جایگزین ریاکاری های قدرت نرم و نظم لیبرال پس از جنگ هرگز قرار نبود یک سیاست خارجی آمریکایی فروتنانه و فروتنانه باشد - نه خیال پردازی چپ گرایانه نروژ به اندازه پلاس و نه حق بازگشت به انزوای دهه 1920. ایالات متحده برای کاهش داوطلبانه بسیار بزرگ، قوی و مسیحایی است. انتخاب برای این ابرقدرت بین منافع شخصی روشن بینانه، با تمام نقاط کور و شکست های آن، و اجبار خام است.
ترامپ نشان می دهد که اجبار خام چگونه به نظر می رسد. به جای مذاکره با کانادا و مکزیک، خواسته های ایالات متحده را با تعرفه ها تحمیل کنید. به جای تقویت ناتو، آن را تضعیف کنید و تهدید به درگیری با یکی از کوچکترین و خوش خیم ترین کشورهای عضو آن کنید. به جای بررسی برنامه های کمک برای اثربخشی آنها، آنها را تعطیل کنید، به افرادی که آنها را به کار می اندازند تهمت بزنید و در فاجعه انسانی که به دنبال دارد شانه خالی کنید. دلیل عمیق تر برای رویداد انقراض در USAID، تحقیر ترامپ نسبت به هر چیزی است که شبیه همکاری بین قوی و ضعیف است. "اول آمریکا" بیشتر امپریالیستی است تا انزواطلب، به همین دلیل ویلیام مک کینلی، نه جورج واشنگتن یا جان کوینسی آدامز، قهرمان جدید ریاست جمهوری دونالد ترامپ است. او از یک میلیاردر آیندهنگر فناورانه استفاده میکند تا آمریکا را به اواخر قرن نوزدهم بازگرداند، زمانی که خدمات کشوری یک شبکه حمایتگرایانه بود و دکترین قدرت بزرگ معتقد بود که "قدرت حق را میسازد". او خود و کشور را از کدهای محدودکننده خلاص میکند - حاکمیت قانون در داخل، نظم مبتنی بر قوانین در خارج - و آنها را با یک آزمون ساده جایگزین میکند: "چه فایدهای برای من دارد؟" او یکجانبه آمریکا را از قدرت نرم خود خلع سلاح می کند و ایالات متحده را با چین، روسیه یا ایران تفاوتی ندارد. به همین دلیل است که روده بر کردن USAID از پکن، مسکو و تهران کمک تبلیغاتی و بررسی های درخشانی دریافت کرده است.
منطق معاملاتی جذابیت آشکاری دارد. صرف نظر کردن از ظرافت های آزاردهنده مشارکت های چندجانبه و کمک های خارجی، نوعی وضوح را در روابط بین الملل ایجاد می کند و نشان می دهد که ماهیچه واقعی کجاست، مانند لخت شدن قبل از مسابقه کشتی. ایالات متحده که آزاد شده است، ممکن است آنقدر قوی باشد که اراده خود را بر دوستان و همسایگان ضعیف تر تحمیل کند، یا حداقل ادعا کند که این کار را انجام می دهد. تهدید ترامپ به اعمال تعرفه برای ارعاب کلمبیا برای اجازه فرود پروازهای اخراج، مانند حمله به USAID بود - یک پروژه نمایشی آسان. تسلط او بر حوزه تبلیغات به او اجازه میدهد تا افکار عمومی را از پیروزیها متقاعد کند، حتی در جاهایی که، مانند کانادا، هرگز اختلاف چندانی وجود نداشته است. اگر ناتو منحل شود در حالی که ایالات متحده گرینلند را تصاحب کند، بسیاری از آمریکایی ها آن را یک برد خالص می دانند: ما در پول صرفه جویی می کنیم و یک قطعه استراتژیک از اقیانوس اطلس شمالی به دست می آوریم در حالی که خود را از تعهدی رها می کنیم که سود آن برای ما کاملاً مشخص نبود.
واضح نیست که چرا تأمین مالی تحصیل دانش آموزان ستمدیده برمه به نفع منافع ملی ماست. دیدن مزایای تحت فشار قرار دادن کشورهای ضعیف برای تسلیم شدن به خواسته های ما آسان تر است. اگر این باعث رنجش شود، خوب، چه کسی گفته که قدردانی بین ملت ها مهم است؟ قدرت نیروی جذاب خود را دارد. بخش قابل توجهی از آمریکاییها با ترامپ کنار آمدهاند، نه به این دلیل که او از ظلم خود کاسته و سوء استفادههای خود را بررسی کرده است، بلکه به این دلیل که او در اوج قدرت خود قرار دارد و بدون محدودیت از آن استفاده میکند. به این عبادت قدرت می گویند. تهاجم روسیه به اوکراین برای ولادیمیر پوتین تحسین خاصی را در کشورهای جنوب جهانی و همچنین در میان آمریکایی های MAGA به دست آورد، در حالی که توسل جو بایدن به ارزش های دموکراتیک رنگ پریده و ریاکارانه به نظر می رسید. قانون "قدرت حق را می سازد" هنجار سیاسی در اکثر کشورها است. ترامپ نیازی به توضیح در نیجریه یا هند ندارد.
اجبار نیز به کوته فکری و بی میلی مردم آمریکا بستگی دارد. سیل دستورات اجرایی ترامپ و حمله ماسک به دولت فدرال به منظور ایجاد چنان هرج و مرجی است که حتی افراد خودی که بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند نمی فهمند چه اتفاقی می افتد. یک افکار عمومی بی توجه ممکن است به سادگی یک زد و خورد در واشنگتن را ببیند - اخلالگران در مقابل بوروکرات ها. اگر ایالات متحده بدون رفتن به جنگ، مانند قدرت های بزرگ قرون گذشته و قدرت های رقیب خودمان رفتار کند، چند آمریکایی متوجه تفاوتی در زندگی خود خواهند شد؟
به گفته روبیو، هدف از توقف کمک، از بین بردن برنامه هایی است که "منافع اصلی ملی" را پیش نمی برند. گاوانده این فرآیند را با متوقف کردن یک هواپیما در اواسط هوا و اخراج خدمه به منظور انجام بررسی صنعت هواپیمایی مقایسه کرد. اما نور آتشی که در واشنگتن می سوزد، دیدن اینکه چگونه قدرت نرم واقعاً کار می کند - چگونه اکثر برنامه های کمک به منافع ملی خدمت می کنند - را آسان تر می کند. تعطیل کردن برنامه های بهداشتی آفریقا نظارت بر شیوع اخیر ابولا در اوگاندا و جلوگیری از گسترش آن از آن منطقه به بقیه جهان را تقریباً غیرممکن می کند. در بسیاری از کشورها، پایان کمک، درها را به روی وام ها و تبلیغات غارتگرانه چین بازتر می کند. همانطور که یکی از مقامات USAID توضیح داد: "شغل من به معنای واقعی کلمه مقابله با چین بود، ارائه کمک های توسعه ای به روشی بسیار زیباتر، مهربان تر و مشارکتی تر به مردم محلی که تحت فشار قرار گرفته بودند و بازوهایشان پیچانده شده بود." هنگامی که 70 دانشجوی افغان در آسیای مرکزی، که بیشتر آنها زن بودند، به طور ناگهانی بورسیه های تحصیلی خود را به دانشگاه های آمریکایی به حالت تعلیق درآوردند و در برخی موارد بلیط های هواپیمای خود را لغو کردند، ارزش های آزادی و تحقیق آزاد اندکی از جذابیت خود را از دست دادند. مدیر کالج آمریکایی که مسئول دانشجویان بود به من گفت: "جوانانی که نسبت به ایالات متحده همدلی دارند و بهترین ارزش های ما را به اشتراک می گذارند، نه تنها مورد استقبال قرار نمی گیرند، بلکه درها به روی آنها کوبیده می شود."
اکثر آمریکایی ها نمی خواهند باور کنند که دولت آنها در حال گرفتن داروی نجات دهنده از افراد بیمار در آفریقا است، یا به افغان هایی که برای این کشور فداکاری کرده اند خیانت می کند. آنها ممکن است کمک های خارجی را تایید نکنند، اما می خواهند به کودکان گرسنه غذا داده شود. این سخاوت بومی توضیح می دهد که چرا ترامپ و ماسک تا این حد تلاش کرده اند تا اینترنت را با دروغ پر کنند و عواقب ظلم خود را پنهان کنند. تنها مانع پایان دادن به قدرت نرم آمریکا، نه کنگره، نه بوروکراسی و نه دادگاه ها، بلکه افکار عمومی است.
یکی از محبوب ترین برنامه های این کشور، اسکان مجدد پناهندگان است. برای دهه ها، شهروندان عادی آمریکایی از تحت آزار و اذیت ترین و ناامیدترین مردم جهان استقبال کرده اند - یهودیان اروپایی پس از جنگ جهانی دوم، ویتنامی ها پس از سقوط سایگون، افغان ها پس از سقوط کابل. پناهندگان در رده ای جدا از اکثر مهاجران قرار دارند: پس از سال ها انتظار و بررسی توسط آژانس های آمریکایی و بین المللی، آنها به طور قانونی، با حامیان محلی به اینجا می آیند. اما ترامپ و مشاورش استیون میلر آنها را با مهاجرانی که از مرز جنوبی عبور می کنند تفاوتی نمی بینند. هجوم دستورات اجرایی و یادداشت ها پردازش همه پناهندگان را متوقف کرده و تامین مالی اسکان مجدد را پایان داده است. این داستان توجه کمی را به خود جلب کرده است.
در اینجا منظور از تعطیلی این برنامه آمده است: من با یک سروان نیروهای ویژه افغان صحبت کردم که در کنار آمریکایی ها خدمت می کرد - هنگامی که کابل در سال 2021 در آستانه سقوط بود، او از تصرف سلاح های آمریکایی توسط طالبان مسلح در فرودگاه جلوگیری کرد، اما در طول تخلیه جا ماند. این سروان که توسط رژیم جدید دستگیر شده بود، به مدت هفت ماه زندانی شد و شکنجه های منظم و شدیدی از جمله قطع بیضه را متحمل شد. او در سال 2023 موفق شد با خانواده خود به پاکستان فرار کند و تقریباً در پایان مراحل پناهندگی بود که ترامپ به قدرت رسید. او شنیده بود که ترامپ از دولت بایدن به دلیل رها کردن تجهیزات نظامی در افغانستان انتقاد می کند. او به من گفت: از آنجایی که او برای جلوگیری از این اتفاق تلاش کرده بود، "این به من امیدی داد که دولت جدید برای کار من ارزش قائل شود و به من به عنوان یک فرد ارزشمند نگاه کند، فردی که با تمام آنچه دولت امیدوار است به آن دست یابد همسو است، و این فرصتی برای انتقال ایمن فرزندان و خانواده من فراهم می کند." بی کفایتی بایدن یک بار سروان را سرگردان کرد. بی رحمی ترامپ دوباره این کار را انجام می دهد.
احساس وفاداری و شفقت برای هویت آمریکایی بیگانه نیست. این در قلب غرور ملی قرار دارد و خیانت به آن هزینه ای را تحمیل می کند که نمی توان آن را به راحتی اندازه گیری کرد. دولت بایدن برنامه ای به نام Welcome Corps ایجاد کرد که به شهروندان عادی آمریکایی اجازه می دهد به عنوان آژانس های اسکان مجدد عمل کنند. (همسر من و من در آن شرکت کردیم.) در پنسیلوانیا، یک بازنشسته به نام چاک پو یک گروه حامی تشکیل داد تا یک خانواده افغان را به اینجا بیاورد و آخرین معاینه پزشکی درست قبل از روز تحلیف انجام شد. هنگامی که اسکان مجدد به طور ناگهانی پایان یافت، پو با این سوال مواجه شد که ما کی هستیم؟ من می دانم که می خواهم به چه فکر کنم، اما مطمئن نیستم. گروه حامی شامل خواهر پو، ویرجینیا میرا است. او و همسرش مسیحیان مؤمن و از حامیان سرسخت ترامپ هستند. وقتی اوایل این ماه از او پرسیدم که در مورد تعلیق برنامه پناهندگان چه احساسی دارد، شگفت زده و ناامید به نظر می رسید - او این خبر را نشنیده بود. او گفت: "من از این بابت ناراحتم. این مرا آزار می دهد. شروع به فرو رفتن می کند. با وجود این افراد در خطر، تعجب می کنم که آیا برای آنها استثنا قائل می شود. چگونه می توانیم این کار را انجام دهیم؟" همسرش اغلب سنجاق سینه های پرچم آمریکا را برای ترامپ می فرستد و من پیشنهاد کردم که او برای رئیس جمهور در مورد خانواده افغان نامه بنویسد. میرا گفت: "امشب با شوهرم صحبت خواهم کرد. و همچنان دعا خواهم کرد که خداوند از آنها محافظت کند و آنها را به نحوی به این کشور بیاورد. من به معجزه اعتقاد دارم."
این مقاله در نسخه چاپی آوریل 2025 با عنوان "عصر قدرت حق را می سازد" منتشر شده است. هنگامی که با استفاده از یک لینک در این صفحه کتاب می خرید، ما کمیسیون دریافت می کنیم. از حمایت شما از آتلانتیک سپاسگزاریم.