کارولین عزیز: مادرم شش سال پیش فوت کرد، و کمتر از یک سال بعد، پدرم خود را به دنیای دوستیابی آنلاین انداخت. بلافاصله، هر دوست دختر جدیدی به بخش بزرگی از زندگی ما تبدیل شد. آنها به خانه نقل مکان می کردند و آن را به دست می گرفتند و آن را به روش خود تزئین می کردند و غیره. می دانم همه ما به طور متفاوتی عزاداری می کنیم، اما به نظرم بی احترامی بود. با این حال، این خانه و زندگی اوست، بنابراین من دهانم را بستم.
تولد 30 سالگی من ماه آینده است، و وقتی پدرم پرسید چه می خواهم، به او گفتم که یک سفر ماهیگیری می خواهم مثل سفرهایی که قبلاً می رفتیم. او گفت عالی است، بنابراین من بررسی کردم و کلبه ای که قبلاً اجاره می کردیم در دسترس بود. او گفت که خودش از آن مراقبت خواهد کرد.
این هفته، او به من گفت که "کلبه داغون" به اندازه کافی خوب نیست و او یک خانه تعطیلات در یک دریاچه دیگر رزرو کرده است. من به آن نگاه کردم و ماهیگیری خوب نیست. آنها اجازه نمی دهند سگ ها بیایند، بنابراین سگ من نمی تواند بیاید. و خانه برای من، او و برادرم خیلی بزرگ است. معلوم شد که او قصد دارد دوست دخترش، بچه هایش و خواهرش را بیاورد. من حتی هیچ کدام از آنها را به جز دوست دختر ندیده ام. او طوری رفتار می کند که انگار این یک هدیه تولد عالی است زیرا خانه پر زرق و برق است، با وان آب گرم، سینمای خانگی و غیره، اما این چیزی نیست که من می خواهم.
آیا اگر از این سفر انصراف دهم، ناسپاس خواهم بود؟ من در خانه بیشتر خوش می گذرانم که با دوستانم شام بخورم و با دوست دخترم و سگم به یک پیاده روی طولانی بروم.
- واقعاً برای من نیست
واقعاً برای من نیست: انصراف از سفر اشکالی ندارد. فقط دلیلش را بدون کینه بگویید: "آن "کلبه داغون" و ماهیگیری خوب و وقت بی مزاحمت با شما و [برادرم] دقیقاً همان چیزی بود که من می خواستم. و سگم. هیچ مشکلی با یک خانه بزرگ و مجلل با افراد زیاد وجود ندارد، این فقط یک چیز کاملاً متفاوت است. هیچ ناراحتی وجود ندارد - بدیهی است که یک سوء تفاهم وجود دارد. من از اینکه شما تلاش کردید قدردانی می کنم. یک وقت دیگر."
کارولین عزیز: من و هم اتاقیام، زنان ساکت 20 و چند سالهای هستیم که در یک محله خانوادگی آرام زندگی میکنیم. مرد همسایه، یک شوهر و پدر 50 و چند ساله، حس بدی به ما میدهد.
من و هم اتاقیام متوجه شدیم که از زمانی که من نقل مکان کردهام، هر بار که به خانه میآیم یا به بیرون میروم، او هم به بیرون میآید. هر. بار. تکی. او یا بازنشسته است یا از خانه کار می کند و به نظر نمی رسد به جایی برود. "هر بار" اغراق نیست. ما می شنویم که او از راهرویش به سمت در ورودی می آید، انگار درست سر وقت است.
اغلب وقتی من با کسی هستم، او فقط وسایل را در اطراف ایوان یا حیاط جابجا می کند، اما وقتی تنها هستم، او نزدیک تر می آید. گاهی اوقات او فقط گلویش را صاف می کند و معلق می زند. بعد از چند لبخند مودبانه، من تصمیم گرفته ام او را صرفاً از ناراحتی نادیده بگیرم، به این امید که او متوجه شود که نمی خواهم صحبت کنم.
او همچنین در طول روز به دلایل پیش پا افتاده به ما سر زده است - فقط زمانی که من تنها هستم.
او خطی را رد نکرده است که مستلزم اقدامات مشخصی باشد، اما من عمیقاً، عمیقاً ناراحتم. آیا باید به حس درونی خود گوش دهم، یا من نسبت به مردی که بله، ترسناک است، اما فقط می خواهد صحبت کند، بی انصافی می کنم؟
- همسایه
همسایه: به حس درونی خود گوش دهید! و وقتی در خانه تنها هستید در را باز نکنید - این فرض می کند که نقل مکان امکان پذیر نیست. این بسیار نگران کننده است و شما به هیچ کس مدیون انصاف نیستید. با خط تلفن ملی خشونت خانگی، 800-799-SAFE، تماس بگیرید تا راهنمایی های خاص موقعیت را دریافت کنید. "هدیه ترس" نوشته گاوین دی بکر یک مطالعه سریع و ضروری است. این تکلیف خانه شماست.
وقتی شک دارید: باهوش باشید، نه مهربان.