کنستانتین مالوفیف در حال پیشرفت است. فردای پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال 2024 است و 900000 دنبال کننده الیگارش روسی در تلگرام انتظار یک پست پرشور را دارند. مالوفیف، پس از همه، یکی از ماهرترین سرمایهداران رسانهای راستگرایان روسیه است که توسط تهیهکننده سابق فاکس نیوز در مورد چگونگی تغذیه و مجذوب کردن مخاطبان محافظهکار در روسیه آموزش دیده است.
مالوفیف پست پس از انتخابات خود را با تصویری تحریکآمیز از ترامپ که مشت گره کرده خود را بالا برده است، نشان میدهد. او اعلام میکند که ترامپ "دشمن ماست". "او یک آمریکای بزرگ میخواهد." او با این وجود پیشنهاد میکند که ترامپ ممکن است بتواند با ولادیمیر پوتین همکاری کند و بر سر یک هدف مشترک توافق کند: چگونه جهان را بین دو ابرقدرت بزرگ تقسیم کنند. او با یک شکوفایی ترامپی به پایان میرساند: "بیایید روسیه را دوباره بزرگ کنیم."
ممکن است مانند هیاهوی استاندارد رسانههای اجتماعی به نظر برسد، اما مالوفیف را نمیتوان به عنوان یک لافزن رد کرد. او مهارت رسانهای استیو بنن را با توانایی ایلان ماسک در تامین مالی جنگهای صلیبی خود ترکیب میکند، اما او بیش از هر دوی آنها تلاش میکند: جناح سیاسی ملیگرایانه و مذهبی که او به رهبری آن کمک میکند، شامل عناصری از ارتش و سرویسهای امنیتی کشور است. مالوفیف در پلتفرم چندرسانهای خود، تزارگراد، که ادعا میکند بیش از 3 میلیون دنبالکننده دارد، با حرارتی که با تظاهر به قدرتنمایی ترامپ رقابت میکند، برای ملیگرایی روسیه طبل میزند. او همچنین حامی مفتخر شورش نظامی خشونتآمیز است: در سال 2014، او به سازماندهی - و شاید حتی تحریک - شورش جداییطلبان روسیه در منطقه دونباس اوکراین کمک کرد، که به عنوان پیشدرآمدی برای تجاوز تمام عیار پوتین عمل کرد.
وقتی مالوفیف صحبت میکند، همه از خودیهای کرملین گرفته تا سیاستگذاران در واشنگتن به حرفهای او گوش میدهند، اظهارات او به عنوان سیگنالی از اینکه پوتین به کجا میرود تلقی میشود. او همچنین پایگاه طرفدارانی در میان محافظهکاران آمریکایی دارد که فریادهای او علیه "بیداری" را تشویق میکنند و واشنگتن و ناتو را مقصر جنگ در اوکراین میدانند. ای وین مری، کارشناس روسیه و افسر سابق خدمات خارجی که در سفارت آمریکا در مسکو خدمت میکرد، میگوید: "او به اندازه کافی پول دارد که بتواند ایدههایش را شنیده کند." بنابراین، درک این موضوع که مالوفیف برای "دوباره بزرگ کردن روسیه" در ذهن دارد، ارزش دارد - هدفی که، در ذهن او، تنها با یک جنگ هستهای تمام عیار قابل دستیابی است. مالوفیف در مقالهای که سال گذشته در تزارگراد منتشر شد، نوشت: "ما قادر هستیم و باید یک حمله تلافیجویانه واقعاً قوی انجام دهیم به گونهای که غرب را مجبور به کاهش حمایت از اوکراین کند."
آیا او واقعاً معتقد است که میتوان جنگ در اوکراین را با سلاحهای هستهای پیروز شد؟ مالوفیف در یک اثر 7000 کلمهای که در پاسخ به سوالاتی که من برای او فرستادم، فرستاد، به من میگوید: "بله، من هنوز فکر میکنم این امکان وجود دارد." "ما مدت زیادی است که با یک رقیب ضعیف مانند اوکراین درگیر هستیم، حتی با تمام کمکی که از ناتو دریافت میکنند." به نظر او، روسیه باید امپراتوری را در امتداد خطوط تزار قرن نوزدهم بازسازی کند.
مالوفیف مینویسد: "من موقعیت کنونی خود در روسیه را به عنوان کسی میبینم که عمیقاً درگیر احیای امپراتوری آن است." او میافزاید: "من معتقدم که روسیه دوباره به یک امپراتوری تبدیل خواهد شد و ما به طور برگشتناپذیر و قاطعانه به سوی این هدف پیش میرویم." "من با تمام توان به تحقق این امر کمک خواهم کرد."
مالوفیف مانند پوتین میخواهد روسیه را به زمانی قبل از انقلاب شوروی بازگرداند - احیای ارزشها و نهادهای سنتی مانند کلیسای ارتدکس و بازگرداندن "روسیه بزرگ" که شامل روسهای قومی ساکن در مکانهایی مانند اوکراین است. به عنوان یک کودک و معمار مشتاق این مأموریت بزرگ، اشتیاق او به آن احتمالاً از خود پوتین نیز فراتر میرود.
مالوفیف در سال 1974 در حومه مسکو به دنیا آمد، جایی که پدرش رئیس یک آزمایشگاه اخترفیزیک شوروی بود. او به من میگوید که وقتی 11 یا 12 ساله بود، یکی از همکاران پدرش، یک فیزیکدان نظری، یک انجیل به او داد که او آن را بلعید. یک بیماری جدی در دوران کودکی "افقهای درونی را باز کرد" و مادربزرگش حس مذهبی را تغذیه کرد. اما این "ارباب حلقهها" بود که باعث تغییر دین او شد. مالوفیف به من میگوید: "من یکی از پسرانی بودم که از طریق جهان افسانهای تالکین به ایمان به عیسی مسیح رسیدم." "ممکن است عجیب به نظر برسد اما این درست است!"
در تابستان سال 1991، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مالوفیف در دانشگاه دولتی مسکو برای تحصیل در رشته حقوق ثبت نام کرد. به گفته او، دیدگاههای سیاسی او از قبل متبلور شده بود. او میخواست روسیه به عقب برگردد، به دوران قبل از شوروی که روسیه امپراتوری توسط یک تزار با برکت کلیسای ارتدکس روسیه اداره میشد. او به عنوان یک دانشجو، مقالاتی در ستایش از روسیه پیش از انقلاب نوشت که توسط "رویای واحد" خود هدایت میشد - "احیای سلطنت در روسیه و خود امپراتوری روسیه". او معتقد بود که مردم روسیه در آن زمان خوشحالتر بودند. او به من اشاره میکند که نامی که به او داده شده است به افتخار شوهر مرحوم مادربزرگش، افسری در ارتش سفید تزار بود.
این دیدگاه نوستالژیک با یک خصومت بیامان نسبت به دموکراسی غربی - به ویژه آمریکایی - به عنوان یک شکل خالی از چیزی که او با تمسخر "نمایش تجاری" مینامد، همخوانی داشت. در سال 1993، او به عنوان دانشجوی حقوق، با انزجار تماشا کرد که تانکهای روسی به دستور بوریس یلتسین، رئیس جمهور وقت، به شورشیان اپوزیسیون ملیگرا در پارلمان روسیه شلیک کردند. مالوفیف به من گفت: "اقدامات یلتسین مستقیماً از سفارت آمریکا هماهنگ میشد." (در واقع، سفارت آمریکا گلولهباران را یک فاجعه برای یلتسین و برای آرمان دموکراسی روسیه میدانست.)
مالوفیف پس از فارغالتحصیلی، مسیری را از طریق زمین بیحد و مرز دارایی مسکو آغاز کرد. مانند بسیاری از الیگارشهای تازهوارد کشور، او از طریق ترکیبی از فریب و اتحادهای استراتژیک با چهرههای مرتبط با کرملین به موفقیت رسید. او در سال 2005 صندوق سرمایهگذاری خود، مارشال کپیتال پارتنرز را راهاندازی کرد که بزرگترین سهام آن در Rostelecom، ارائهدهنده خدمات مخابراتی تحت کنترل دولت روسیه بود. روسیه هنوز یک کشور منفور در محافل تجاری و سیاسی غرب نبود و مالوفیف با انگلیسی روان خود، ارتباطات شخصی با بازیکنان هم در وال استریت و هم در منطقه مالی لندن ایجاد کرد. گزارش شده است که صندوق سرمایهگذاری او در اوج خود، 1.5 میلیارد دلار دارایی جمعآوری کرده است.
مالوفیف در راه تبدیل شدن به یک جنگجوی فرهنگی تمام عیار بود. سپس یک رویداد دگرگونکننده او را به نقشی رادیکالتر سوق داد: سازماندهنده شورش مسلحانه.
اما مالوفیف، بر خلاف سایر الیگارشها، از ترویج دیدگاههای سیاسی خود ابایی نداشت. هنگامی که کرملین در حال پیشبرد قانونی برای سرکوب "تبلیغات همجنسگرایانه" بود، مالوفیف به محافظهکاران فرهنگی در غرب گفت که "روسیه مسیحی" میتواند به رهایی کشورهای خود از آنچه او "توتالیتاریسم ضد مسیحی لیبرال جدید اصلاح سیاسی، ایدئولوژی جنسیتی، سانسور رسانههای جمعی و دگم نئومارکسیستی" مینامد، کمک کند. او برای گسترش نفوذ سیاسی خود، جک هنیک ، تهیهکننده سابق فاکس نیوز را استخدام کرد تا به ایجاد یک پلتفرم رسانهای روسی بر اساس فاکس نیوز کمک کند. هنیک به مالوفیف گفت، هنگامی که روپرت مرداک فاکس نیوز را تأسیس کرد، "مطالعات نشان داد که 80٪ از جمعیت آمریکا محافظهکار هستند، اما در عین حال 80٪ از روزنامهنگاران لیبرال هستند." مالوفیف بلافاصله شباهتها را دید. او به من میگوید: "وقتی در مورد این موضوع شنیدم، معتقد بودم که میتوانیم کار مشابهی را در روسیه انجام دهیم، زیرا در طول "استعمار" رسانههای ما در طول دهه 90 توسط غرب، رسانههای روسیه نیز بسیار لیبرال و طرفدار غرب شدند."
مالوفیف تحت رهبری هنیک در راه تبدیل شدن به یک جنگجوی فرهنگی تمام عیار بود. سپس یک رویداد دگرگونکننده - رویدادی که در یک میدان جنگ واقعی رخ داد - او را به نقشی رادیکالتر سوق داد: سازماندهنده شورش مسلحانه.
در فوریه 2014، انقلاب میدان در اوکراین رئیسجمهور طرفدار روسیه این کشور، ویکتور یانوکوویچ را سرنگون کرد. این همچنین تهدیدی برای ورود اوکراین به اتحادیه اروپا بود - اقدامی که یک شکست سیاسی و اقتصادی برای پوتین و مالوفیف به حساب میآمد. الکساندر میهایلوویچ، نویسنده کتاب "پیشتاز غیرلیبرال: نخبهگرایی پوپولیستی در ایالات متحده و روسیه" به من میگوید که "داراییهای شخصی" مالوفیف در معرض خطر جدی قرار داشت، زیرا "سرمایهگذاریهای قابل توجه او در تجارتهای واردات و صادرات" در منطقه دونباس ناگهان در معرض خطر جدی قرار گرفت.
دو ماه پس از قیام، یک گروه شبهنظامی از کماندوهای طرفدار روسیه در یک تیراندازی در دونباس با نیروهای وفادار به کیف درگیر شدند. این گروه توسط ایگور گیرکین ، یک مأمور سابق در سرویسهای امنیتی روسیه که مالوفیف او را به عنوان رئیس امنیت در مارشال کپیتال به کار گرفته بود، رهبری میشد. در یک تماس تلفنی که توسط اطلاعات اوکراین شنود شد، صدای مالوفیف شنیده میشد که بر گیرکین میبارد. او به ویژه خوشحال بود که این درگیری در یکشنبه نخل، تعطیلات مسیحی که نشاندهنده ورود پیروزمندانه عیسی به اورشلیم است، رخ داده است.
مالوفیف: بنابراین شما دقیقاً افراد درستی را کشتید.
گیرکین: عالی! ممنون.
مالوفیف: همچنین میخواهم بگویم که شما تعطیلات را بسیار خوب علامتگذاری کردید.
مالوفیف یک حامی مالی اصلی جداییطلبان طرفدار روسیه بود که برای ایجاد کنترل سیاسی بر دونباس مانور میدادند. الکساندر بورودای، نخستوزیر جمهوری خلق خودخوانده دونتسک، در مارشال با مالوفیف مشورت کرده بود. با ادامه جنگ، مالوفیف سؤالات در مورد اینکه چرا یک مسیحی خودخوانده از یک شورش مسلحانه و خونین حمایت میکند را کنار زد. او در آن زمان به یک نشریه روسی گفت: "شما مسیحیت را با بودیسم اشتباه میگیرید." "مسیحیت تعداد زیادی از جنگجویان مقدس را میشناسد"، از جمله مقدسین که "مردم را با نیزه و شمشیر خرد کردند". او گفت ایگور گیرکین "در طول جنگ آیین تشارک مساعی را به جا آورد، فحاشی را در واحدهای خود ممنوع کرد و گفت که جنگ یک آرمان مقدس است."
تا به امروز، تحلیلگران روسیه بحث میکنند که آیا مالوفیف ، در دامن زدن به شورش، به ابتکار خود عمل میکرد یا به دستور کرملین. این سؤالی است که به هسته اصلی اینکه او کیست میرسد: مالوفیف تا چه حد مایل است به خاطر منافع خود و به نظر او منافع روسیه، بدون اجازه صریح از پوتین عمل کند؟
ایوان گرک، مدیر برنامه روسیه در دانشگاه جورج واشنگتن، به من میگوید: "من 80٪ مطمئن هستم که این ابتکار او" در دونباس بوده است.
ایالات متحده و سایر دولتهای غربی مالوفیف را به عنوان "ارتباط نزدیک" با شورش جداییطلبان در اوکراین تحریم کردند. اما علیرغم ضربه مالی که او متحمل شد، مالوفیف با سرعت تمام به سمت سرمایهگذاری رسانهای خود پیش رفت. در سال 2015، تزارگراد با شعار فاکسمانندی راهاندازی شد: "ما از گفتن حقیقت نمیترسیم." اما واسیلی گاتوف، تحلیلگر رسانههای روسیه، خاطرنشان کرده است که نزدیکترین شباهت آمریکایی تزارگراد فاکس نیوز نیست، بلکه Breitbart است که ترکیبی "بیش از حد حزبی" از اخبار و نظرات را ارائه میدهد.
مالوفیف برای خدمت به عنوان سردبیر، الکساندر دوگین را آورد که نوشتههای ملیگرایانه او مورد توجه نخبگان سیاسی مسکو، از جمله استراتژیستهای نظامی قرار داشت. کتاب 1997 دوگین با عنوان "مبانی ژئوپلیتیک" خواستار احیای یک امپراتوری اوراسیایی ارتدکس تحت رهبری مسکو شد، که در آن اوکراین از حاکمیت خود محروم میشد و به "یک بخش اداری صرف از دولت متمرکز روسیه" تبدیل میشد. دوگین موعظه میکرد که روسها یک "مردم امپراتوری" هستند. هدف اعلام شده تزارگراد - نامی که اسلاوها به پایتخت باستانی بیزانس، قسطنطنیه داده بودند - "بازسازی امپراتوری" بود.
مالوفیف به من میگوید: "الکساندر دوگین مرد بزرگی است، باید بگویم که او واقعاً درخشان است." دوگین اکنون به عنوان سردبیر Katehon، یک اتاق فکر که مالوفیف تأسیس کرده است، خدمت میکند. این سازمان نام خود را از یک اصطلاح کتاب مقدس گرفته است که مالوفیف آن را "نیرویی که جهان را از مصرف شدن توسط شرارت آینده باز میدارد" ترجمه میکند.
دیدگاههای دوگین که توسط مالوفیف تأمین مالی میشود، او را به عزیز راست آمریکایی تبدیل کرده است. هنگامی که تاکر کارلسون سال گذشته برای مصاحبه اختصاصی با پوتین از مسکو بازدید کرد ، با دوگین نیز نشست که او را به عنوان "نویسندهای که در مورد ایدههای بزرگ مینویسد" ستایش کرد. به گفته دوگین، پوتین به دلیل دفاع از "ارزشهای سنتی" در غرب مورد تحقیر قرار میگرفت. کارلسون با موافقت، از آنچه او "خصومت بسیار جدی" که به سوی پوتین هدایت میشد، ابراز تاسف کرد. هنگامی که کارلسون ویدیوی این مصاحبه را در X منتشر کرد، بیش از 8 میلیون بازدید به دست آورد.
همانطور که تزارگراد دامنه و نفوذ خود را گسترش داده است، مالوفیف حتی از جاهطلبیهای کرملین برای امپراتوریسازی نیز پیشی گرفته است. در سال 2022، زمانی که پوتین سرانجام حمله تمام عیار خود به اوکراین را آغاز کرد، یک عنوان در تزارگراد شادی کرد: "پیشبینیها در حال تحقق هستند: او کراین دیگر وجود ندارد." اکنون، با بازگشت ترامپ به قدرت، مالوفیف فرصتی را برای پایان دادن به جنگ و بازگرداندن دسترسی روسیه به اروپا میبیند.
او به من گفت: "تنها یک گفتگوی واحد وجود دارد که میتواند برای حل همه اینها انجام شود." "نشست بین رئیس جمهور پوتین و رئیس جمهور ترامپ، جایی که این دو رهبر جهان کل مجموعه مسائل را حل و فصل میکنند و امنیت جهانی را به یک چارچوب چندقطبی جدید بازسازی میکنند. اوکراین تنها بخش کوچکی از این تصویر بزرگتر است." دیری نپایید که آرزوی مالوفیف برای آغاز شدن تحقق یافت: این دو رهبر در 12 فوریه یک تماس تلفنی داشتند که در طی آن پوتین به تمایل خود برای پایان دادن به آنچه او دستور کار توسعهطلبانه ناتو در مرزهای اروپا میداند، اشاره کرد. یک هفته بعد، ترامپ رئیسجمهور اوکراین ولودیمیر زلنسکی را "دیکتاتور" خواند و گفت که قصد دارد با پوتین برای مذاکره در مورد پایان دادن به جنگ دیدار کند.
مالوفیف برای ترامپ و ماسک که آنها را "در وفاداری خود به پسالیبرالیسم، ارزشهای سنتی و ایدئولوژی ضد بیداری شفاف میدانند" احترام قائل است.
در این میان، پیامی که تزارگراد به روسها میدهد این است که اوضاع در سرزمینی که پوتین مدتهاست بر آن حکومت میکند، خوب نیست. این پلتفرم اغلب نوعی از مخالفت را منتشر میکند که کرملین معمولاً برای خاموش کردن آن اقدام میکند. یوری پرونکو، روزنامهنگار کهنهکار مسکو و یکی از مفسران اصلی تزارگراد، در یک ویدیوی اخیر اعلام کرد: "جامعه از غیرقابل پیشبینی بودن و عدم اطمینان خسته شده است." "زندگی در روسیه هم به معنای واقعی کلمه و هم به طور مجازی بسیار گران شده است. قیمتها به شدت افزایش یافته است و اگر حقوق کسی افزایش یابد، بلافاصله با تورم و کاهش ارزش آن کاهش مییابد."
من به پرونکو پیشنهاد میکنم که ارائه غمانگیز او شبیه چیزی نیست که کرملین میخواهد بشنود. او به من میگوید: "من روزنامهنگار هستم، نه مبلغ." "ممکن است برای شما عجیب به نظر برسد، اما من در رسانههای مالوفیف آزادی بیشتری نسبت به رسانههای دیگر دارم."
در مسکو، این پلتفرم به طور گسترده به عنوان راستتر از پوتین تلقی میشود. یکی از خودیها میگوید: "بسیاری از افراد نزدیک به تزارگراد به طور رادیکال مخالف پوتین هستند." "برای این افراد، پوتین به اندازه کافی رادیکال نیست."
با توجه به لحن انتقادی تزارگراد، چرا کرملین - که به طور فزایندهای منتقدان را سرکوب کرده است - مالوفیف را تحمل میکند؟ ممکن است به پوتین بیاورزد که به روسها یادآوری کند که او تندروترین چهره در مسکو نیست. دیمیتری گودکوف، عضو سابق پارلمان روسیه که اکنون در تبعید زندگی میکند، میگوید: مالوفیف به عنوان یک نمایش مفید عمل میکند که "پوتین بدترین انتخاب نیست." این امکان وجود دارد که پوتین واقعاً از حمایت مشتاقانه مالوفیف از جنگ روسیه در اوکراین ، از جمله مدالهایی برای شجاعت که الیگارش به جنگجویان روسی اهدا میکند، قدردانی میکند. و این به ضرر او نیست که مالوفیف با ماریا لوووا-بلووا ازدواج کرده است که به عنوان کمیسر حقوق کودکان پوتین خدمت میکند. هم لوووا-بلووا و هم پوتین توسط دادگاه لاهه به ظن "جنایت جنگی اخراج غیرقانونی" کودکان از اوکراین به روسیه متهم شدهاند.
به هر حال، مالوفیف و همسرش با پوتین در تمایز چهرههای فوقالعاده منفور در کیف مشترک هستند. یولیا کلیمنکو، عضو پارلمان اوکراین، به طور طعنهآمیزی در یک پیام متنی برای من زوج مالوفیف را "خانواده خوب" توصیف میکند. "شیطان ایدئولوژیک + جادوگر محکوم. تنها خانه برای آنها جهنم است."
دیدگاههای مالوفیف در مورد آمریکا در پاسخ 20 صفحهای او به سؤالات من به وضوح بیان شده است. او مینویسد: "این یک واقعیت ثابت شده است که آنچه شما قبلاً "پدران بنیانگذار" مینامیدید، همه آنها اعضای یک سازمان مخفی، اصلاً شفاف یا با رأی دموکراتیک انتخاب نشده ماسونی بودند." "این همه یک نمایش بزرگ بود که توسط بردهداران ثروتمند اداره میشد." او همچنین علیه "دولت عمیق" که دولت بایدن را با "ایدئولوژی منحرف شده خود (جهانیسازی، بیداری، فرهنگ لغو، تشویق مهاجرت دستهجمعی، مسائل جنسیتی) و عادات زندگی (بچهبازی، قاچاق کودکان و غیره)" اداره میکرد، میتازد. با این وجود، او میگوید، آینده ممکن است امید را ارائه دهد: "من میخواهم با ایلان ماسک موافق باشم، که اخیراً گفته است که ما باید یک دموکراسی مستقیم در مریخ ایجاد کنیم." دیدگاه او در مورد بازگشت ترامپ به قدرت حاوی نوعی احترام از روی اکراه است. او میگوید ترامپ و ماسک "در وفاداری خود به پسالیبرالیسم، ارزشهای سنتی و ایدئولوژی ضد بیداری شفاف هستند."
مالوفیف با توجه به لفاظیهای فرهنگی خود، به عنوان یک کانال مفید برای محافظهکاران آمریکایی عمل میکند و دولت پوتین را به عنوان یک سنگر حیاتی از ارزشهای سنتی بازسازی میکند. جکسون هینکل، یک تندرو MAGA که پادکستش توسط Twitch به دلیل ترویج اطلاعات نادرست در مورد جنگ در اوکراین ممنوع شد، پس از انتخاب ترامپ، با مالوفیف در پادکست خود مصاحبه کرد و او را به عنوان یک "وطنپرست روسی" معرفی کرد که "توسط دولت ایالات متحده مورد تحقیر قرار گرفته است." هینکل به شنوندگان اطمینان داد که مالوفیف - و در نتیجه، پوتین - شایسته تحسین آنها است. او گفت: "من او را یک شرور نمیدانم."
به راحتی میتوان ترویج ارزشهای خانوادگی توسط مالوفیف را به عنوان یک حیله بدبینانه برای جلب حمایت محافظهکاران غربی رد کرد. اما همه کسانی که من در مورد او صحبت کردم - در مسکو، واشنگتن و اروپا - مالوفیف را در اعتقاداتش صادق میدانند. منتقدان او را به عنوان یک مهره کلیدی در تثلیث فرهنگی ارتجاعی ترامپ، پوتین و ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان میدانند. رمی بونی، فعال مستقر در بلژیک که از حقوق LBTQ+ حمایت میکند، به من میگوید: "محور نفرت بازگشته است." بونی میگوید در این بلوک فراآتلانتیکی، مالوفیف را میتوان به عنوان یک قهرمان اولیه و تأثیرگذار ظهور روسیه تحت رهبری پوتین به عنوان یک "سرعتدهنده" برای یک کمپین جهانی علیه ارزشهای مترقی دید.
مالوفیف، برای این بخش، یک توضیح ساده برای آزادی عملی که برای انتقاد از سیاستهای پوتین به او داده شده است، دارد. او سال گذشته به پادکستر هینکل گفت: "من یک مرد ثروتمند مستقل هستم." "من چیزی از دولت ندارم. رسانههای من به طور خصوصی متعلق به من هستند. تجارت من کاملاً خصوصی است."
اینکه مالوفیف چقدر ارزش دارد مشخص نیست. شایعات در مسکو این است که او یک ثروت تازه در کریپتو جمعآوری کرده است. او به من میگوید هیچ اطلاعاتی در مورد امور تجاری خود فاش نخواهد کرد، زیرا این امر برای دادستانهای آمریکایی - "این گروه دزد" - "دزدیدن داراییهای من" را آسانتر میکند. دولت ایالات متحده حدود 5 میلیون دلار را که به سرمایهگذاری مالوفیف در یک بانک تگزاس ردیابی شده بود، توقیف کرده است و وزارت دادگستری اجازه داده است این وجوه برای حمایت از جانبازان جنگی به اوکراین منتقل شود.
مالوفیف، با این حال که میتواند صریح باشد، گاهی اوقات از زدن ضربات خودداری میکند. یک سال پیش، یک دادگاه مسکو ایگور گیرکین را به زندان محکوم کرد - مردی که مالوفیف زمانی او را استخدام کرد و به عنوان یک جنگجوی مقدس در شورش دونباس مورد ستایش قرار داد. جرم گیرکین این بود که پوتین را "یک ولگرد ترسو" خواند. ظاهراً مالوفیف هیچ کاری برای کمک به فرار کارمند سابق خود از این سرنوشت انجام نداد. گیرکین گفته است که او با مالوفیف در مورد "چگونگی رفتار یک وطنپرست صادق روسی" اختلاف نظر داشته است. به نظر گیرکین، آرزوی الیگارش برای جا دادن دولت روسیه در یک "لباس وطنپرستانه-سلطنتطلبانه" "محکوم به شکست" بود.
یکی از نشانههای رویکرد مالوفیف به پوتین در ماه نوامبر بود، زمانی که او در یک تجمع به مناسبت روز وحدت ملی، یک تعطیلات روسی، سخنرانی کرد. او در سخنانی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرد، از فرماندار و اسقف محلی برای شرکت در جشن تشکر کرد - اما به طور قابل توجهی، هیچ ذکری از رئیس جمهور روسیه نکرد. مالوفیف در 50 سالگی آنقدر با پوتین 72 ساله درگیر نیست که به او نگاه کند. وقتی از او خواستم دیدگاه خود از یک روسیه پس از پوتین را توصیف کند، مالوفیف گفت که قانون اساسی روسیه باید تغییر کند تا به پوتین اجازه دهد برای تمام عمر حکومت کند و یک جانشین را منصوب کند، درست مانند یک سلطنت.
این اقدام با ایده گرامی مالوفیف از یک آینده برای روسیه که بر اساس ایدهای باشکوه از گذشته ساخته شده است، مطابقت دارد. این همچنین میتواند او را قادر سازد تا به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در دوران پس از پوتین ظاهر شود. من از مری، افسر سابق خدمات خارجی، میپرسم که چه کسی به احتمال زیاد جانشین پوتین خواهد شد. او پاسخ میدهد که حاکم بعدی روسیه تقریباً به طور قطع یک "ملیگرای جدی" خواهد بود - و به احتمال زیاد از اردوگاه کسانی خواهد بود که "از ناتوانی پوتین در انجام آن" در اوکراین ناامید شدهاند. به عبارت دیگر، از اردوگاهی که مالوفیف رهبر آن است.
همانطور که من پاسخهای مالوفیف به سؤالاتم را بررسی میکردم، به نظر میرسید که او گاهی اوقات خطر خشم کرملین را به جان میخرد. اما تمایل او برای عقب راندن سیاست جنگی پوتین به عنوان سیاستی نرم و کند در مورد اوکراین، منعکس کننده ناامیدی است که بسیاری از روسها از یک مبارزه خونین دارند که بیش از یک دهه است ادامه داشته است. پوتین در کنفرانس مطبوعاتی پایان سال خود در ماه دسامبر، از او پرسیده شد که اگر فرصتی برای بازگشت به آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین داشته باشد، چه کاری را متفاوت انجام خواهد داد. او پاسخ داد: "من فکر میکردم که این تصمیم باید زودتر گرفته میشد." پوتین، در واقع، به موضعی گرایش یافته است که مالوفیف مدتهاست آن را در اختیار دارد. مأموریت زندگی او، بازسازی امپراتوری، در مسیر درست، ثابت میکند که الیگارش پیشگویی شگفتآوری از جهتگیری یک روسیه متلاطم است.
Paul Starobin نویسنده کتاب "تبعیدیهای پوتین: مبارزه آنها برای یک روسیه بهتر" است.