تصویرسازی توسط مت چیز
تصویرسازی توسط مت چیز

هدف واقعی اقتصاد ترامپ

رئیس جمهور در تلاش نیست تا برای آمریکایی ها رفاه ایجاد کند. او به دنبال قدرت برای خود است.

یک ربع قرن پیش، ولادیمیر پوتین 21 نفر از الیگارش های برتر روسیه را در کرملین جمع کرد تا به آنها اطلاع دهد که او، نه آنها، قدرت را در روسیه در دست دارد. رئیس جمهور جوان روسیه (هنوز برای زندگی) به آنها اطلاع داد که در صورت انطباق با اهداف سیاسی او، می توانند ثروتی را که جمع آوری کرده اند، حفظ کنند. مشارکت با پوتین، چشم انداز امنیت و حتی ثروت بیشتر را نوید می داد. یکی از شرکت کنندگان به نام میخائیل ب. خودورکوفسکی گفت: «ما تأییدیه دریافت کردیم که توسعه تجارت روسیه یکی از اولویت های اصلی دولت است.»

اکثر الیگارش ها تسلیم شدند، اما کسانی که این کار را نکردند، به زندان یا تبعید رفتند، مبادا قربانی اپیدمی مرگ و میر ناشی از سقوط از پنجره در این کشور شوند. (خودورکوفسکی به اتهام تقلب و فرار مالیاتی به زندان افتاد، اما در واقع به دلیل حمایت از رسانه های مستقل و احزاب مخالف.) از آن زمان، علاقه به پوتین شرط لازم و ضروری برای موفقیت اقتصادی در سطح بالا در روسیه بوده است.

صحنه ای به طرز عجیبی یادآور اواخر سال گذشته در مار-ئه-لاگو، کاخ زمستانی دونالد ترامپ، رخ داد، جایی که استفان میلر، یکی از مجریان وفاداری ترامپ، با مارک زاکربرگ، مدیرعامل متا، ملاقات کرد. هوا مطبوع تر بود، و احتمالاً هیچ یک از طرفین به فکر پایان دادن به مسئله با پرتاب کردن طرف مقابل از پنجره نبودند، اما بسیاری از جزئیات دیگر به نظر می رسید تکرار می شوند. نیویورک تایمز گزارش داد: «آقای میلر به آقای زاکربرگ گفت که او فرصتی دارد تا به اصلاح آمریکا کمک کند، اما این کار باید با شرایط رئیس جمهور منتخب، دونالد جی. ترامپ، انجام شود.» از آنجا که ترامپ اخیراً هشدار داده بود: «ما [زاکربرگ] را به دقت زیر نظر داریم، و اگر او در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، هر کار غیرقانونی انجام دهد، بقیه عمر خود را در زندان سپری خواهد کرد،» این فرصت باید وسوسه انگیز به نظر می رسید. به گزارش تایمز، زاکربرگ نشان داد که به هیچ وجه مانع دستور کار ترامپ نخواهد شد و تقصیر هرگونه تخلف قبلی را به گردن زیردستان انداخت.

تا زمانی که ترامپ قدرت را به دست گرفت، زاکربرگ در حال ستایش او بود. او با هیجان درباره مردی که زمانی او را به زندان تهدید کرده بود گفت: «ما اکنون یک دولت ایالات متحده داریم که به شرکت های پیشرو ما افتخار می کند، که پیروزی فناوری آمریکایی را در اولویت قرار می دهد. و این از ارزش ها و منافع ما در خارج از کشور دفاع خواهد کرد.» زاکربرگ با تکمیل بازسازی خود، در کنار جف بزوس، ایلان ماسک و دیگر غول های صنعت، جایگاه غرورآمیزی را در مراسم تحلیف ترامپ به دست آورد. چشمان او اکنون به آینده و عصر طلایی ترامپ که وعده داده شده بود، خیره شده بود.

ارتباط عمومی رئیس جمهور با غول های تجاری که تسلیم او شده اند، به عنوان نشانه ای از اقتدارگرایی او و اتحادش با ثروتمندان تحلیل شده است. اما این همچنین جنبه نوظهور دیگری از ترامپیسم را آشکار می کند: رد اصول سرمایه داری که در نهایت باعث ایجاد رفاه می شود.

ترامپ هرگز به دست نامرئی اعتقاد نداشته است - به اینکه مردم را رها کنیم تا در یک بازار آزاد به دنبال منافع شخصی خود باشند. به اینکه نیروهای بازار سرمایه را تخصیص دهند و در مورد موفقیت یا شکست هر شرکت معینی داوری کنند. او حتی به حمایت گرایی سنتی مرکانتیلیستی نیز اعتقاد ندارد. او مانند پوتین، به کنترل سیاسی ارتفاعات فرماندهی اقتصاد اعتقاد دارد - موفقیت برای مدیران و شرکت هایی که او را خشنود می کنند، شکست برای کسانی که این کار را نمی کنند. و به نظر می رسد که او فعالانه تر از سال 2016 به دنبال این کنترل است.

همین حالا، سخنان و اقدامات ترامپ باعث ایجاد یک دگرگونی روانی در طبقه اجرایی شده است. روسای جمهور و رهبران تجاری گاهی اوقات درگیر شده اند یا مشارکت هایی را تشکیل داده اند، اما ترکیبی از ترس و التماس که ترامپ اکنون فرمان می دهد، کاملاً جدید است.

وال استریت ژورنال پس از انتخابات گزارش داد، کسب و کارها شروع به بررسی اقداماتی مانند «خرید توکن ارز دیجیتال خانواده ترامپ» و حذف زبان دوستانه با دموکرات ها از وب سایت های خود کردند. استنلی بلک اند دکر یک بیانیه قدیمی پس از شورش را که می گفت «ما از صدای خود برای دفاع از دموکراسی خود و انتقال مسالمت آمیز قدرت استفاده خواهیم کرد،» حذف کرد و 1 میلیون دلار به صندوق مراسم تحلیف ترامپ اهدا کرد. یک مدیر اجرایی فولاد که امیدوار بود تأیید ترامپ را برای خرید U.S. Steel جلب کند، یک کنفرانس مطبوعاتی در باتلر، پنسیلوانیا - یک مکان مقدس در دنیای MAGA از زمان تلاش برای ترور در یک تجمع در آنجا در ماه ژوئیه - برگزار کرد و در آنجا اعلام کرد: «اول آمریکا!»

بزوس حمایت مالی خود از طرح Science Based Targets را تمدید نکرده است، که با کسب و کارهایی که به دنبال کاهش انتشار گازهای گلخانه ای هستند، کار می کند. پس از اینکه ترامپ به ماسک، بزرگترین اهدا کننده کمپین خود، یک سبد نامحدود برای تغییر شکل سیاست فدرال داد، کسب و کارها شروع به دیدن امپراتوری تجاری ماسک به عنوان مسیری برای جلب لطف سیاسی کردند، همانطور که فایننشال تایمز در ماه فوریه اشاره کرد. ویزا یک قرارداد پردازش پرداخت با سایت رسانه های اجتماعی بحث برانگیز ماسک، X، منعقد کرد، در حالی که آمازون بازاریابی برنامه ریزی شده خود را در آنجا تقویت کرد. رقبای سابق ماسک به سرعت رقابت های خود را دوباره بررسی کردند: JPMorganChase شکایتی را علیه تسلا پس گرفت (این شرکت گفت که این زمان بندی تصادفی بوده است)، و جیمی دیمون در CNBC اعلام کرد که پس از یک اختلاف طولانی، با ماسک «آشتی کرده است.»

ژورنال، به عنوان برجسته ترین روزنامه تجاری آمریکا، این تحول فرهنگی را با اصطلاحات بسیار واضحی مستند کرده است. جملاتی مانند این پس از انتخابات به طور مرتب ظاهر شدند: «مدیران در سراسر حوزه شرکت ها در تلاش هستند تا لطف دولت جدید را جلب کنند» (نوامبر). «غول های دنیای تجارت برای ایجاد روابط با رئیس جمهور منتخب عجله دارند و شرط می بندند که روابط شخصی با ساکن بعدی دفتر بیضی به سود آنها کمک کند و آنها را از خشم ترامپ نجات دهد» (دسامبر). «شرکت هایی که به دنبال جلب لطف ترامپ هستند، چیزهای زیادی برای به دست آوردن دارند» (ژانویه). روزنامه ای که سرمایه داران آمریکایی برای اطلاع از نحوه اداره کسب و کار خود به آن مراجعه می کنند، به آنها اطلاع می دهد که اگر می خواهند پیشرفت کنند، باید لطف ترامپ را جلب کنند.

ساده لوحانه خواهد بود اگر این رفتار را کاملاً جدید جلوه دهیم. برای دهه ها، شرکت های بزرگ مبالغ زیادی را صرف لابی گری کرده اند، و مدیران آنها مدت هاست که برای پیشبرد منافع خود به واشنگتن سفر می کنند. و آنها اغلب نتایج خوبی گرفته اند.

اما به نظر می رسد ترامپ نه تنها در میزان جانبداری دولت، بلکه در نوع آن نیز تغییری ایجاد می کند. و سرعت این تحول، که همراه با آبشاری از هنجارهای در حال فروپاشی رخ می دهد، می تواند پنهان کند که او چقدر متفاوت عمل می کند.

این تغییر را می توان آشکارا در صنعت رسانه مشاهده کرد، که بیشتر از هر صنعت دیگری مورد توجه ترامپ قرار گرفته است. بزوس، مالک واشنگتن پست، و پاتریک سون-شیونگ، که مالک لس آنجلس تایمز است، حمایت از کامالا هریس را متوقف کردند و ادعا کردند که این کار ظاهر جانبداری را ایجاد می کند، اما پس از انتخابات، اظهارات شخصی در ستایش ترامپ یا افراد کابینه او بیان کردند، انگار که این کار به نوعی این وضعیت را تغییر می دهد. از آن زمان، چندین شرکت بزرگ به دعاوی قضایی که ترامپ علیه آنها مطرح کرده بود، خاتمه دادند، و این احتمال وجود داشت که اگر از دادگاه رد نمی شدند، شکست می خوردند. ABC، متعلق به دیزنی، 15 میلیون دلار به کتابخانه ریاست جمهوری ترامپ اهدا کرد تا شکایت او را حل کند که جورج استفانوپولوس ترامپ را به عنوان فردی که مسئول تجاوز جنسی شناخته شده است، توصیف کرده بود (او به دلیل آزار جنسی مقصر شناخته شد). پس از اینکه برندان کار، رئیس کمیسیون ارتباطات فدرال آینده، به مدیران پارامونت هشدار داد که پیشنهاد ادغام آنها ممکن است به دلیل عصبانیت ترامپ از CBS، که متعلق به پارامونت است، در خطر باشد، این شبکه گزارش داد که مذاکراتی را برای حل و فصل یک شکایت 10 میلیارد دلاری بی اساس آغاز کرده است و شکایت کرده است که 60 دقیقه قسمت های نامطلوب مصاحبه خود با هریس را حذف کرده است. حتی پس از اینکه قاضی ناظر شک و تردید شدیدی نسبت به مزایای دعوای ترامپ علیه متا به دلیل تعلیق او از فیس بوک پس از شورش 6 ژانویه - حقی که به وضوح به عنوان یک نهاد خصوصی از آن برخوردار بود - ابراز کرد، زاکربرگ 25 میلیون دلار به عنوان کفاره پیشنهاد کرد.

بخوانید: ترامپ بخش فاسد را با صدای بلند می گوید

فشار آوردن به مالکان رسانه ها به طور خاص، به ویژه در اوایل کار، به نظر می رسد از همان کتابی پیروی می کند که پوتین و دیگر قدرتمندان برای تحکیم قدرت خود از آن استفاده کرده اند. همچنین یافتن فرصت هایی برای غنی سازی شخصی در طول مسیر نیز به همین صورت است. (پوتین، یک کارمند دولتی مادام العمر، به یکی از ثروتمندترین مردان جهان تبدیل شده است.) طرح دعاوی ضعیف یا بی اساس و انتظار از اهداف خود برای حل و فصل به دلیل ترس از مجازات دولتی، به نظر می رسد یک راه کاملاً قانونی برای جمع آوری رشوه برای ترامپ است.

اگرچه ترامپ تاکنون بیشترین توجه را به کسب و کارهای رسانه ای معطوف کرده است، اما از اقتصاد گسترده تر غافل نشده است. هر تصمیم سیاست اقتصادی که او می گیرد، یک سلاح بالقوه برای مجازات مخالفان یا پاداش دادن به دوستانش است، که با تعرفه ها شروع می شود.

دیوید فروم: بهایی که آمریکا برای تعرفه های ترامپ خواهد پرداخت

ترامپ هرگز خود را یک طرفدار بازار آزاد توصیف نکرده است، و اشتیاق او برای وضع عوارض بر واردات، شناخته شده ترین انحراف او از فلسفه اقتصادی سنتی حزبش است. این انگیزه اغلب به عنوان یک غریزه حمایت گرایانه توصیف می شود که هدف آن کمک به محافظت از صنایع کلیدی یا کسب و کارهای آمریکایی به طور کلی است. اما در واقع، استراتژی تعرفه ترامپ، اگر بخواهید آن را اینطور بنامید، به سختی هیچ هدف اقتصادی منسجمی را پیش می برد. او کشورها را به دلایل غیر اقتصادی تهدید به وضع تعرفه کرده است، و بر نهاده های صنعتی مانند آلومینیوم و مس تعرفه وضع کرده است که با بالا بردن هزینه هایشان، صنایع آمریکایی را کمتر و نه بیشتر رقابتی می کند. ظاهراً ترامپ معتقد است که تعرفه ها توسط خارجی ها پرداخت می شوند و بنابراین یک منبع دست نخورده از پول رایگان از خارج از کشور هستند. او از این ایده نیز لذت می برد که از آنها به عنوان اهرم هایی برای استخراج امتیازات دیپلماتیک استفاده کند.

اما ترامپ همچنین از تعرفه ها برای به دست آوردن اهرم شخصی و سیاسی بر کسب و کارهای آمریکایی استفاده کرده است. در طول دوره اول ریاست جمهوری خود، ترامپ تعرفه های گسترده ای وضع کرد و سپس پذیرای رژه ای از مدیران اجرایی شد که برای معافیت التماس می کردند، که دولت او به میل خود توزیع می کرد. دفتر نماینده تجاری ایالات متحده بیش از 50000 درخواست از کسب و کارهای داخلی برای استثنا قائل شدن از تعرفه ها بر کالاهای چینی را دریافت کرد، در حالی که وزارت بازرگانی تقریباً نیم میلیون درخواست چشم پوشی را بررسی کرد. تصمیمات ترامپ اغلب خودسرانه بود - کتاب مقدس بر اساس این مبنای ظاهری که هزینه های آنها باید پایین بماند، معافیت تعرفه ای دریافت کرد، اما کتاب های درسی اینطور نبودند.

یکی از مطالعات انجام شده در مورد این استثناها، که توسط مجله تحلیل مالی و کمی منتشر شده است، نشان داد که شرکت هایی که به ترامپ کمک مالی کرده اند یا کارمندانی را از دولت او استخدام کرده اند، بیشتر احتمال دارد معافیت تعرفه ای دریافت کنند. نویسندگان نتیجه گرفتند که تعرفه ها و توانایی توزیع استثناها بدون هیچ گونه نظارت یا روشی، «یک سیستم غنائم بسیار مؤثر است که به دولت وقت اجازه می دهد تا به دوستان سیاسی خود پاداش دهد و دشمنان خود را مجازات کند.»

یک تحقیق در سال 2019 توسط بازرس کل وزارت بازرگانی «ظاهر نفوذ نامناسب در تصمیم گیری» در روند چشم پوشی را گزارش کرد. ترامپ در دوره دوم خود، موفق شده است این مشکل را حل کند - اگر مشکل را افشای فساد به جای وجود آن تعریف کنید - با اخراج بازرسان کل در 18 آژانس فدرال، از جمله بازرگانی، تا به امروز.

بزرگترین مزیت ترامپ در این زمینه این است که او هرگز به هیچ استاندارد انصافی پایبند نبوده است. وقتی او در مورد برنامه های خود برای تنظیم کسب و کارها یا پاداش دادن به آنها با معافیت های مالیاتی صحبت می کند، این کار را با اصطلاحات کاملاً معاملاتی انجام می دهد. جامعه تجاری می داند که هر تصمیمی که دولت فدرال می گیرد، چه شامل اجرای قوانین ضد انحصار باشد و چه مالیات یا عدالت کیفری، بر اساس هوس های سیاسی و شخصی ترامپ تعیین می شود. ترامپ حتی تظاهر دیگری نمی کند، زیرا این تظاهر قدرت او را تضعیف می کند.

روسای جمهور ممکن است فرشته نباشند. اما آنها از یک فرض کلی پیروی می کردند که وظیفه انتخاب برندگان و بازندگان را به بخش خصوصی واگذار کنند. آنها همچنین دیواری بین منافع عمومی و خصوصی را رعایت می کردند که امروز به سختی می توانیم آن را تشخیص دهیم.

هفتاد و دو سال پیش، رئیس جمهور دوایت آیزنهاور، چارلی ویلسون، رئیس جنرال موتورز را به عنوان وزیر دفاع خود انتخاب کرد. اعضای شکاک کنگره از ویلسون پرسیدند که چگونه وفاداری باقیمانده خود را به شرکت سابق خود کنار می گذارد. ویلسون اعتراف کرد: «سال‌ها فکر می‌کردم آنچه برای کشور خوب است برای جنرال موتورز خوب است و بالعکس.» این اعتراف کشور را رسوا کرد. اگرچه ویلسون سعی داشت بگوید جنرال موتورز از رفاه ملی سود می برد، اما این احتمال که او منافع کارفرمای سابق خود را با منافع کشور اشتباه بگیرد، فراتر از تصور بود.

از شماره آوریل 2018: آیا تجارت بزرگ واقعاً آنقدر بد است؟

در حال حاضر، بخش‌های بزرگی از سیاست دولت توسط مدیرعامل فعلی یک شرکت خودروسازی تعیین می‌شود. و با این حال، غیرقابل تصور است که دولت ترامپ نقش دوگانه ایلان ماسک را غیراخلاقی تلقی کند، چه رسد به اینکه از او بخواهد که به عنوان شرط خدمت عمومی از تسلا و سایر شرکت های خود کناره گیری کند. ماسک، مانند ترامپ، هیچ تمایزی بین منافع مالی شخصی خود، منافع حزب سیاسی خود و منافع کشور قائل نیست. ارتباط بدون درز بین قدرت سیاسی و ثروت شخصی به همه کسانی که به طبقه بالا تعلق دارند یا آرزوی آن را دارند، می گوید که امن ترین راه برای آنها پیوستن به گروه حاکم است.

این به دلایل زیادی نگران کننده است. اما، کمترین آنها این است که این امر اصل اساسی هر سیستم آزادانه را نقض می کند: اینکه رقابت بازار تعیین می کند که کدام کسب و کارها موفق می شوند یا شکست می خورند. از طریق نوآوری و تخریب خلاقانه، این نوع رقابت باعث ایجاد رفاه ملی می شود.

ماهیت دیدگاه اقتصادی ترامپ - پوپولیستی؟ ملی گرایانه؟ محافظه کار سنتی؟ - موضوع بحث های بی پایانی بوده است. واقعیت این است که او نامطلوب ترین عناصر سرمایه داری و سوسیالیسم را گرد هم می آورد و کنترل سنگین دولت را با نابرابری بالا ادغام می کند و مجموعه ای از الیگارش ها را تثبیت می کند که همزمان قربانیان و همدستان حزب حاکم هستند. هرچه لطف سیاسی به عنوان مبنای موفقیت شرکتی جایگزین رقابت بازار شود، اوضاع بدتر خواهد شد.

ممکن است برای آمریکایی هایی که تحت تأثیر شخصیت خوش ساخت ترامپ به عنوان یک نابغه تجاری قرار گرفته اند یا با سابقه دوره اول ریاست جمهوری او (زمانی که او یک اقتصاد در حال رشد را به ارث برد) آرام شده اند، به نظر برسد که او جادوی طرفدار کسب و کاری را به دوره دوم ریاست جمهوری خود خواهد آورد. با این حال، طرفداری از کسب و کارهای موجود (تا زمانی که در طرف خوب او بمانند) به معنای طرفداری از بازارهای آزاد سالم نیست. پوتین از برخی جهات متحد بزرگی برای تجارت روسیه است، و نخبگان اقتصادی این کشور از او حمایت می کنند، اما اقتصاد روسیه باید توسط مدافعان هوشمند سرمایه داری به عنوان تصویری از جهنم دیده شود.

نقطه پایانی دیدگاه ترامپ برای اقتصاد برای نسل های نوآور ناشناخته خواهد بود. این امر گشودگی و فرصتی را که آمریکا را به جذاب ترین مقصد برای کارآفرینان در سراسر جهان تبدیل می کند، قربانی می کند، در حالی که مازاد ثروت را در جای خود قفل می کند و حتی جشن می گیرد. اگر آمریکایی ها فکر می کنند که با قدرت دادن به ترامپ، آنها برخی از برابری، نزاکت مدنی و آزادی سیاسی خود را با رفاه مبادله کرده اند، ممکن است روزی متوجه شویم که همه آنها را قربانی کرده ایم.