دیدار کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، با دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در منطقه غیرنظامی جداکننده کره شمالی و کره جنوبی در پانمونجوم، کره جنوبی در 30 ژوئن 2019. Dong-A Ilbo/handout via Getty Images
دیدار کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، با دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در منطقه غیرنظامی جداکننده کره شمالی و کره جنوبی در پانمونجوم، کره جنوبی در 30 ژوئن 2019. Dong-A Ilbo/handout via Getty Images

معامله بعدی ترامپ باید با کیم جونگ اون باشد

سیاست واشنگتن در قبال کره شمالی به بن بست رسیده است و زمان آن فرا رسیده است که رویکرد جدیدی اتخاذ شود.

آیا ایالات متحده باید مذاکرات با کره شمالی را از سر بگیرد؟ دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در کنفرانس مطبوعاتی خود با نخست وزیر ژاپن، Shigeru Ishiba، در 7 فوریه، بر روابط شخصی خوب خود با کیم جونگ اون، دیکتاتور کره شمالی، تاکید کرد و گفت: "این یک دارایی بسیار بزرگ برای همه است که من با او کنار می آیم."

ترامپ همچنین در کنفرانس مطبوعاتی با ایشیبا ادعا کرد که مذاکرات او با کیم در طول دوره اول ریاست جمهوری اش، جنگ در شبه جزیره کره را متوقف کرده است. صرف نظر از اینکه این ادعا درست است یا خیر، ترامپ قطعا بهتر از سلف خود با کره شمالی برخورد کرد. باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، سخنرانی های زیبایی ارائه داد اما از نظر بسیاری از کشورها در شرق آسیا، از جمله متحدان و شرکای ایالات متحده، ضعیف به نظر می رسید. او به مدت هشت سال هیچ کاری در مورد کره شمالی انجام نداد و آن را سیاست "صبر استراتژیک" نامید. این امر بازدارندگی را از بین برد و به پیونگ یانگ اجازه داد تا برنامه های موشکی و تسلیحات هسته ای خود را پیش ببرد.

در آگوست 2017، کیم، گوام، یک قلمرو ایالات متحده و پایگاه نظامی بزرگ در اقیانوس آرام را با موشک تهدید کرد. ترامپ پاسخ داد و قول داد که "آتش و خشم" را بر سر پیونگ یانگ ببارد. تا آنجا که من می دانم، کره شمالی از آن زمان تاکنون هیچ موشک دوربردی را در هیچ مسیری که آن را به هیچ نقطه ای در نزدیکی گوام برساند، آزمایش نکرده است.

ترامپ با بازگرداندن بازدارندگی، سه بار با کیم دیدار کرد: در سال 2018 در سنگاپور، در سال 2019 در هانوی و در منطقه غیرنظامی جداکننده کره شمالی و کره جنوبی، همچنین در سال 2019.

این دیدارها به این دلیل شکست خوردند که ضعیف آماده شده بودند و هدف غیرواقعی "خلع سلاح هسته ای" را تعیین کردند. این قطار مدتها پیش ایستگاه را ترک کرده است و باز نخواهد گشت. انتظار داشتن چیزی که مقامات ایالات متحده آن را "خلع سلاح هسته ای کامل، قابل تأیید و غیرقابل برگشت" برنامه هسته ای کره شمالی می نامند، کاری احمقانه است.

هیچ احتمالی وجود ندارد که کره شمالی از برنامه های تسلیحات هسته ای یا موشکی خود دست بکشد. بقای رژیم یک موضوع وجودیت است و پیونگ یانگ این برنامه ها را برای تضمین این هدف کاملاً ضروری می داند. هیچ انگیزه ای وجود ندارد که بتوان به پیونگ یانگ پیشنهاد داد - یا هزینه ای که بتوان تحمیل کرد - که بتواند آن را متقاعد یا مجبور به دست کشیدن از آنها کند، زیرا انجام این کار به منزله باز کردن در به روی تغییر رژیم است.

اهداف خلع سلاح هسته ای ایالات متحده مانعی بر سر راه برخورد عملی و واقع بینانه با برنامه هسته ای کره شمالی است. ترامپ در اوایل سال جاری، کره شمالی را یک "قدرت هسته ای" خواند. طرفداران عدم اشاعه هسته ای از او به خاطر انجام این کار انتقاد کردند، زیرا پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای تنها بریتانیا، فرانسه، چین، روسیه و ایالات متحده را به عنوان قدرت های هسته ای رسمی به رسمیت می شناسد. با این حال، آنچه ترامپ گفت، تنها توصیفی ساده از یک واقعیت بود.

کره شمالی منطقی است و می توان با آن مانند سایر کشورهای دارای سلاح هسته ای برخورد کرد: با بازدارندگی قوی و دیپلماسی ماهرانه. دولت اول ترامپ قوی بود اما ماهرانه نبود. با این حال، تلاش برای دیپلماسی اشتباه نبود و تلاش مجدد اشتباه نخواهد بود.

علیرغم لفاظی های معمولاً تحریک آمیز، بعید است که کره شمالی جنگ دیگری برای اتحاد مجدد را آغاز کند، همانطور که در سال 1950 انجام داد. جنگ بقای رژیم را به خطر می اندازد. با وجود تجربه نبردی که نیروهای کره شمالی اکنون در جنگ روسیه و اوکراین به دست می آورند، ارتش کره جنوبی از نظر فناوری از نیروهای متعارف همسایه خود برتر است و تهاجم به کره جنوبی می تواند نیروهای اضافی از ایالات متحده، ژاپن و شاید استرالیا را به خود جلب کند.

کیم در ژانویه 2024 اتحاد مجدد مسالمت آمیز را به عنوان یک هدف سیاسی رد کرد و طاق اتحاد مجدد را در پیونگ یانگ تخریب کرد. به جای اینکه فرض کنیم او به دنبال اتحاد مجدد از طریق جنگ است، باید این را به عنوان یک تشخیص احتمالی در نظر بگیریم که دو کره برای ماندن در اینجا هستند - و آغاز یک حرکت سالم از سایه های عمیق میراث پدر و پدربزرگش.

ما تمایل داریم بر برنامه های نظامی کره شمالی تمرکز کنیم. اما سیاست اصلی کیم بیونگجین ("توسعه موازی") بوده است که برخلاف سونگون ("سیاست اول نظامی") پدرش، تأکید یکسانی بر توسعه نظامی و اقتصادی دارد. آخرین باری که در سال 2013 از پیونگ یانگ بازدید کردم، دو سال پس از به قدرت رسیدن کیم، نشانه های ملموسی از توسعه وجود داشت - بدون شک تنها پروژه های نمایشی نمادینی که فقط بر چند مکان در پایتخت تأثیر می گذاشت، اما با این وجود واقعی بودند.

در فوریه 2024، رسانه های کره شمالی گزارش دادند که کیم گفت از غفلت از توسعه اقتصادی در خارج از پیونگ یانگ "شرمنده و متاسف" است و خواستار "انقلاب صنعتی روستایی" شد. او اذعان کرد که دستیابی به این هدف همراه با هزینه های نظامی در مورد سلاح های هسته ای "آسان نخواهد بود."

نیازی نیست آنچه را که او گفت به عنوان ارزش اسمی در نظر بگیریم تا تشخیص دهیم که هر نوع عذرخواهی از سوی هر رهبر کره شمالی آنقدر نادر است که نباید به سادگی از آن چشم پوشی کرد. با توجه به اینکه کیم احتمالاً از پیشرفت کشورش در زمینه سلاح های هسته ای و موشک ها راضی است، آیا برای پیشبرد برنامه اقتصادی خود به دیپلماسی بازخواهد گشت؟ ما نخواهیم دانست مگر اینکه احتمالات بررسی شود.

نه کره شمالی و نه کره جنوبی واقعاً علاقه ای به اتحاد مجدد ندارند. برای کاهش خطر اشتباه محاسباتی، بهتر است که آنها به عنوان کشورهای جداگانه و مستقل با یکدیگر معامله کنند. این امر مستلزم آن است که ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی رسماً کره شمالی را به رسمیت بشناسند و یک پیمان صلح با آن منعقد کنند.

برخی استدلال می کنند که پیمان صلح به رفتار بد پاداش می دهد و بنابراین آن را تشویق می کند. اما این قانع کننده نیست؛ پاداش دادن به رفتار بد به ندرت در روابط بین الملل ناشناخته است، از جمله در مورد کره شمالی. توافق سازمان توسعه انرژی شبه جزیره کره در سال 1995 چیزی جز تلاشی برای رشوه دادن به پیونگ یانگ برای دست برداشتن از رفتار بد نبود؟

توافقنامه انرژی برنامه تسلیحات هسته ای کره شمالی را متوقف نکرد. اما اکنون که پیونگ یانگ چنین توانایی را توسعه داده است، هرچند ابتدایی، محاسبات منافع آن می تواند تغییر کند، به ویژه هنگامی که یک توانایی ضربه دوم حداقل معتبر در رابطه با ایالات متحده ایجاد کند، که اعتماد به نفس آن را در بقای رژیم افزایش می دهد.

بقای رژیم یک جاه طلبی نسبتاً متوسط ​​است که باید با آن کنار آمد. این ممکن است منجر به بحث در مورد کنترل تسلیحات و عدم اشاعه به کشورهای ثالث شود، که تنها اهداف واقع بینانه برای دیپلماسی با کره شمالی هستند. در هر صورت، جایگزین ها چیست؟ تحریم ها به وضوح کارساز نبوده اند. برای جنگ خیلی دیر شده است.

دولت بایدن چین، روسیه، ایران و کره شمالی را در یک دسته ایدئولوژیک قرار داد و آن را با غرب مقایسه کرد. ترامپ 2.0 به این کشورها از نظر ایدئولوژیک نگاه نخواهد کرد.

طبقه بندی دودویی ساده رئیس جمهور سابق جو بایدن یک سیاست نبود. این طبقه بندی تفاوت در نحوه تعریف منافع خود توسط این چهار کشور، میزان ادغام آنها در اقتصاد جهانی و دامنه جاه طلبی های آنها را نادیده گرفت. این تفاوت ها باید نقطه شروع دیپلماسی ایالات متحده و کره شمالی باشد.

نکته مهم این است که تلاش برای جلب کمک چین بی فایده است. پکن دل خوشی از برنامه های موشکی و هسته ای پیونگ یانگ ندارد، اما چین و کره شمالی دو سیستم از تنها پنج سیستم لنینیستی باقی مانده در جهان هستند. مهمترین منفعت پکن حفظ حکومت حزب کمونیست چین است. پکن در این مورد کاملاً از ریسک گریزان است. در واقع، همچنان ناامن است. بنابراین پکن هرگز، هرچند به طور غیرمستقیم، در هیچ چیز که ممکن است منجر به تغییر رژیم در کره شمالی شود، همدست نخواهد شد، زیرا می تواند ایده های ناخوشایندی در مورد سیستم خود به مردم چین بدهد. از نظر پکن، تحمل برنامه های هسته ای و موشکی کره شمالی شر کمتری است.

تنها واشنگتن این شانس را دارد که پیونگ یانگ را تغییر دهد. مقامات کره شمالی در این مورد بسیار صریح هستند. از آنجایی که ایالات متحده تنها کشوری است که می تواند تغییر رژیم را اعمال کند، آنها می دانند که باید با ایالات متحده معامله کنند. پیونگ یانگ ناامید نیست و هیچ بهایی برای یک معامله نخواهد پرداخت، اما ما هزینه آن را نخواهیم دانست مگر اینکه احتمال آن بررسی شود.

کیم در سخنرانی در وزارت دفاع ملی کره شمالی در 8 فوریه، تعهد کره شمالی به توسعه توانایی های هسته ای را تایید کرد و از ایالات متحده به دلیل ایجاد عدم تعادل نظامی در شمال شرق آسیا انتقاد کرد. اما او همچنین گفت که کشورش "تنش های غیرضروری در وضعیت منطقه را نمی خواهد، اما اقدامات متداومی را برای اطمینان از توازن نظامی منطقه انجام خواهد داد."

صحبت کردن در مورد "توازن" و "عدم توازن" جالب است. این کمتر از تمایل به خروج ایالات متحده از منطقه است. آیا کیم برای معامله بر سر یک توازن مناسب باز است؟ باز هم، هیچ راهی برای اطمینان وجود ندارد مگر اینکه دو طرف صحبت کنند.

بسیاری از ابهامات باقی مانده است. یک توازن مناسب چیست؟ آیا این امر مستلزم معامله بر سر موشک های دوربرد پیونگ یانگ، که نگرانی اصلی واشنگتن است، در ازای پذیرش موشک های کوتاه برد و میان برد توسط ایالات متحده است که ژاپن و کره جنوبی را تهدید می کند؟

این ابهامات - و همچنین برنامه نوسازی هسته ای چین - سوالات اساسی را در مورد به اصطلاح چتر هسته ای ایالات متحده و همچنین امنیت ژاپن و کره جنوبی ایجاد می کند.

ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال 2016 پیشنهاد کرد که ژاپن و کره جنوبی سلاح های هسته ای خود را به دست آورند. بدیهی است که واشنگتن لس آنجلس یا سان فرانسیسکو را برای نجات توکیو یا سئول فدا نخواهد کرد. ممکن است دیگر این سوال مطرح نباشد که آیا - فقط چه زمانی - ژاپن و کره جنوبی بازدارنده های هسته ای مستقل خود را توسعه خواهند داد. منطق ذاتی شرایط آنها در کنار چین و کره شمالی مسلح به سلاح هسته ای، به طور اجتناب ناپذیری آنها را در این مسیر سوق می دهد.

در کره جنوبی، در حال حاضر حمایت عمومی قابل توجهی برای دستیابی به سلاح های هسته ای وجود دارد. برای ژاپن، تنها کشوری که تاکنون متحمل حمله هسته ای شده است، مسیر دستیابی به یک بازدارنده هسته ای مستقل دشوارتر خواهد بود.

اما ژاپن حداقل دو بار از قرن نوزدهم تاکنون نشان داده است که قادر است در صورت به خطر افتادن بقای ملی، مسیر خود را به طور اساسی تغییر دهد. جایگزین یک بازدارنده هسته ای مستقل، تبعیت از چین است. این تبعیت چنان بازتعریف دردناکی از معنای اصلی ژاپنی بودن خواهد بود که هر گزینه دیگری ترجیح داده می شود. شینزو آبه، نخست وزیر فقید ژاپن، با شکستن قاطعانه آخرین بقایای دکترین کاملاً صلح طلبانه کشورش پس از جنگ جهانی دوم، از قبل زمینه را فراهم کرده بود.

صرف نظر از تصمیمات آنها در مورد بازدارنده های هسته ای مستقل، به سئول و توکیو توصیه می شود که کانال های دیپلماتیک خود را به پیونگ یانگ نیز باز کنند، به جای اینکه این رابطه حیاتی را به طور کامل در دستان واشنگتن معاملاتی تر و کمتر قابل پیش بینی بگذارند. همانطور که اروپایی ها در رابطه با روسیه و اوکراین می آموزند، منافع ایالات متحده در مورد کره شمالی با منافع ژاپن و کره جنوبی متفاوت است.

Bilahari Kausikan رئیس مؤسسه خاورمیانه دانشگاه ملی سنگاپور و سفیر سابق سیار وزارت امور خارجه سنگاپور، نماینده دائم در سازمان ملل متحد و سفیر در روسیه است.