استفانی بیچام: «بعد از یک سن مشخص، فقط می‌توانید تقلیدی از زیبایی ظاهری داشته باشید». اعتبار عکس: Matt Keeble
استفانی بیچام: «بعد از یک سن مشخص، فقط می‌توانید تقلیدی از زیبایی ظاهری داشته باشید». اعتبار عکس: Matt Keeble

استفانی بیچام: «عکس‌های پلی‌بوی که گرفتم، قرارداد یک میلیون دلاری را از دستم داد»

ستاره سریال دودمان درباره زوال عقل، دوستی دیرینه خود با جوآن کالینز، دشمن روی پرده، و لقب غیرمعمولش برای مارلون براندو صحبت می‌کند.

استفانی بیچام
استفانی بیچام: «بعد از یک سن مشخص، فقط می‌توانید تقلیدی از زیبایی ظاهری داشته باشید». اعتبار عکس: Matt Keeble

استفانی بیچام در حالی که چشمانش پر از اشک شده است، به یاد می‌آورد: «پدرم مدت زیادی تلاش کرد تا بیماری آلزایمر خود را از ما پنهان کند.» او می‌گوید: «اگر خانواده در یک کافه دور هم جمع می‌شدند» - او دو خواهر دارد، یکی بزرگتر و یکی کوچکتر - «او وانمود می‌کرد که پیشخدمت است و روی یک تکه کاغذ آنچه را که همه ما می‌خواستیم می‌نوشت، زیرا می‌دانست که بین میز و بار آن را فراموش می‌کند.»

پدر دوست‌داشتنی‌اش، الک، مدیر بازنشسته املاک گراسونور، در آن زمان 80 ساله بود. او می‌گوید وقتی در سال 1999 در سن 92 سالگی درگذشت: «او چیزی نمی‌فهمید، نمی‌دانست که ما هستیم، نابینا و ناشنوا بود و اگر سعی می‌کردید دستش را نوازش کنید، می‌توانست بسیار ترسناک باشد. او پوشک می‌پوشید. آلزایمر یک بیماری کثیف است

بیچام که بیشتر به خاطر بازی در نقش سِیبل کلبی در سریال پرطرفدار دهه 1980 با نام دودمان و مشتقات آن کلبی‌ها شناخته می‌شود - با موهای بزرگ و شانه‌های بزرگ‌تر، برای همیشه در رقابت با دخترعموی خود الکسیس کارینگتونِ جوآن کالینز در آنچه «نبرد ماده‌سگ‌ها» نامیده می‌شد - بیچام که روز جمعه 78 ساله می‌شود، در حال کندوکاو در این خاطرات دردناک خانوادگی است تا توضیح دهد که چرا موافقت کرده است که احتمالاً با غیرمعمول‌ترین انتخاب بازیگرانه در دوران حرفه‌ای طولانی خود روبرو شود.

او در فیلم مستقل بریتانیایی کم‌هزینه ماده خاکستری، به شکلی ظاهر می‌شود که هرگز او را ندیده‌اید، حتی بدون ذره‌ای رژ لب. این فیلم که در ساوت‌ولد در سافولک فیلمبرداری شده است، بیچام را در نقش پِگ به تصویر می‌کشد، زنی آزاداندیش که رابطه دشواری با دختر سخت‌گیرش آیلین (الیزابت برینگتون) دارد، اما روحیه‌ای خویشاوند در کلوئی، نوه‌اش (الویز اسمیت) پیدا کرده است. شروع بیماری آلزایمر در طول یک تابستان به تصویر کشیده می‌شود، در حالی که کلوئی مدرسه را تمام می‌کند و مراقب پِگ می‌شود و در نبردی بی‌نتیجه تلاش می‌کند تا مادربزرگی را که دوست دارد، حفظ کند، زیرا آخرین ذره از شخصیت و وقارش از او گرفته می‌شود.

حتی در نقش‌آفرینی‌های اخیرش در تلویزیون، مانند مارتا فریزر، عشق قدیمی کن بارلو در خیابان تاج‌گذاری در سال 2009 که در سال 2022 تکرار شد، بیچام با خود نوعی جذابیت خوش‌تیپ را به سنگ‌فرش‌های ودرزفیلد آورد. و در حالی که ما روبروی هم روی مبل‌های صورتی مخملی در دو طرف شومینه در خانه کوچک و زیبایش در مرکز لندن نشسته‌ایم، او مظهر چیزی است که به آن شخصیت «دیوای کم‌رنگ» خود اشاره می‌کند - موهایی آراسته، تاپ ظریف و کرم‌رنگ مهره‌دار و شلواری چهارخانه و شیک.

استفانی بیچام و ویلیام روچ در خیابان تاج‌گذاری
بیچام در دو دوره حضور در خیابان تاج‌گذاری، نقش مارتا فریزر، معشوقه کن بارلو (ویلیام روچ) را بازی کرد. اعتبار عکس: Shutterstock

عطر و بوی هالیوود - جایی که او در دهه‌های 1980 و 1990 در خانه‌ای صورتی‌رنگ بر فراز صخره‌ای در مالیبو رویای خود را زندگی کرد، در حالی که پس از دودمان در بورلی هیلز 90210، پیشتازان فضا: نسل بعدی و در نقش یک اقیانوس‌شناس در فیلم SeaQuest DSV به تهیه‌کنندگی استیون اسپیلبرگ ظاهر شد - فقط کمی با دمپایی‌های پشمی گرم و نرمش تضعیف می‌شود.

او به یاد می‌آورد که وقتی فیلمنامه ماده خاکستری روی میزش قرار گرفت، «فکر کردم، شوخی می‌کنی؟ می‌خواهی به من شغلی بدهی که در آن آرایش نکنم، موهایم را شانه نکنم. وقتی پِگ در توالت گند می‌زند، فقط می‌دانستم که باید این کار را انجام دهم.»

واقعا؟ «این صادقانه‌تر در مورد این است که من واقعاً چه کسی هستم. بعد از یک سن مشخص، فقط می‌توانید تقلیدی از زیبایی ظاهری داشته باشید. شما یک زن پیر هستید؛ چرا در فیلمی که تماماً درباره قلب و روح است، یک زن پیر و تنها نباشید.»

خیریه زوال عقل مستقر در بریستول به نام Brace به تامین مالی ماده خاکستری کمک کرد، اما بیچام به هیچ توصیه تخصصی از آنها در مورد چگونگی انتقال مراحل زوال پِگ - از فراموش کردن روشن کردن اجاق گاز هنگام دعوت خانواده برای ناهار یکشنبه، تا تلاش برای به خاطر آوردن نام‌ها، سرگردانی و از دست دادن قدرت تکلم - نیاز نداشت.

«یکی از چیزهایی که بسیار دردناک بود، شنیدن این بود که کسی در یکی از خانه‌هایی که پدرم در آن بود به او می‌گفت: «حالت خوبه، الک؟» هیچ‌کس او را با این نام خطاب نمی‌کرد. او تقریباً یک ادواردی بود. حتی در کنار دریا، پیراهن با یقه می‌پوشید. او مردی مهربان بود.»

نحوه رفتار مراقبان با افراد مبتلا به آلزایمر، حتی زمانی که خانواده‌ها بیش از توان خود هزینه می‌پردازند، او را عصبانی می‌کند. «در اوایل، یکی از کارکنان هنگام ملاقات مادرم با پدرم به او گفت: «شما باید فراموش کنید که شوهری داشته‌اید.» تصور کنید چنین حرفی را به او بزنید. مادرم فقط پاسخ داد: «انگار می‌توانم فراموش کنم.»

یک ربع قرن پس از مرگ پدرش، طیف وسیعی از آزمایش‌های آلزایمر اکنون به بستگان نزدیک اجازه می‌دهد تا خطر خود را ارزیابی کنند، با توجه به اینکه ژنتیک می‌تواند یک عامل باشد. آیا بیچام وسوسه شده است که یکی از آنها را انجام دهد؟

«من قطعاً یکی را می‌خواهم، زیرا فکر می‌کنم کارهایی وجود خواهد داشت که می‌توان در مورد آن انجام داد، اگر اینجا نه، پس در آمریکا.»

در حالی که او مدت‌ها پیش مالیبو را با یک «خانه خانوادگی مناسب» در کورنوال، دوباره در بالای یک صخره، با شریک زندگی خود از سال 2008، برنی گرین‌وود، یک پزشک بازنشسته وست‌کانتری، عوض کرده است، هنوز یک کلبه در کاتالونیا، در نزدیکی خیرونا دارد؛ این پناهگاه در لندن؛ و یک خلوتگاه آمریکایی در آلاباما («بسیار سرسبز و عجیب و غریب است، با یک باتلاق در انتهای باغ که به این معنی است که تمساح‌های عجیب و غریب از آن بیرون می‌آیند»).

استفانی بیچام در ماده خاکستری
بیچام تجربه خود در برخورد با زوال عقل پدرش را به نقش خود در فیلم مستقل ماده خاکستری آورد.

او معتقد است که ایالات متحده در این زمینه چشم‌اندازهای بهتری نسبت به NHS ارائه می‌دهد «زیرا معمولاً درمان‌های پیشرفته‌تری را زودتر و بدون لیست‌های انتظار طولانی که در بریتانیا داریم، ارائه می‌دهد».

اما او ادامه می‌دهد: «من عاشق NHS هستم. دوست من برنی پزشکی است و من یک سال قبل از شروع NHS به دنیا آمدم. من همیشه معتقد بوده‌ام که از بدو تولد تا زمان مرگ است. خوب، اینطور نیست. این از بدو تولد تا زمانی است که مریض شوید.»

او از تلاش‌های دولت کارگر برای بازسازی اعتماد به NHS تحت تاثیر قرار نگرفته است. «ما باید واقعاً به فکر مرتب کردن مراقبت‌های اجتماعی باشیم، بنابراین افرادی که به اندازه کافی خوب هستند که بیمارستان را ترک کنند اما نمی‌توانند از خود مراقبت کنند، به درستی از آنها مراقبت شود. این اولین قدم برای کاهش لیست‌های انتظار است، اما تمام کاری که آنها انجام داده‌اند این است که یک بررسی دیگر را سفارش داده‌اند.»

موسسات نگهداری از بیماران لاعلاج یکی دیگر از زمینه‌هایی است که او احساس می‌کند منابع کافی ندارد. «ما باید از افراد مسن خود بهتر مراقبت کنیم، اما در عوض مستقیماً به سمت حق مرگ می‌رویم. اما لطفاً، قبل از اینکه شروع به کشتن ما مانند سگ‌های پیر کنید، ابتدا چند گزینه داشته باشیم؟»

اگر این باعث شود به نظر برسد که او مخالف مرگ خودخواسته است، پس اینطور نیست. این نحوه انجام آن است. «من دوست دارم احساس کنم که مردم نیازی به مردن با درد ندارند، همین. لطفاً نگذارید من با درد بمیرم. آیا می‌توانم فقط به اندازه کافی چیز داشته باشم که بیدار نشوم؟ این چیزی است که همیشه بی‌صدا اتفاق می‌افتاد.»

لهجه او، که در حال حاضر بسیار انگلیسی قدیمی است، هر چه بیشتر کریستالی می‌شود، زیرا او سیاست‌گذاران را مورد خطاب قرار می‌دهد. و نحوه استفاده ما از کلمات، او همچنین اصرار دارد، به طور مشابه در حال افول است. «به عنوان مثال، من آرزو می‌کنم که مجبور نباشیم آن را مرگ خودخواسته بنامیم.»

او قطعاً طرفدار بیداری نیست. «طرفدار نیستم؟ من وحشت‌زده هستم. ما دیگر نمی‌توانیم صادق باشیم. من با چیزهای خاصی موافق نیستم. دیگر نمی‌توانید بحث کنید.»

من می‌پرسم، آیا او نگران است که برخی از کاتالوگ‌های پشتی خود او دیگر نشان داده نمی‌شوند زیرا در آزمون بیداری شکست می‌خورند؟ به عنوان مثال، او در تنکو، سریال درام بی‌بی‌سی در اوایل دهه 1980 درباره گروهی از زنان بریتانیایی و کشورهای مشترک‌المنافع که پس از سقوط سنگاپور در سال 1942 در شرایط وحشیانه بازداشت شده بودند، بازی کرد. آیا می‌توان آن را از صفحه‌های نمایش ما دور نگه داشت زیرا بیش از حد ضد ژاپنی قضاوت می‌شود؟

استفانی بیچام در تنکو
بیچام در سریال بی‌بی‌سی دهه 1980 به نام تنکو، درباره اسرای جنگی در ژاپن در جنگ جهانی دوم.

چشمانش از شدت شوک گشاد می‌شود. «خوب، آنها به ما تجاوز نکردند. آنها ما را دوست نداشتند.»

اما آنها با زندانیان زن خود خیلی مهربان نبودند. «خوب، ما با بسیاری از مردم مهربان نیستیم. من فکر می‌کنم مشکل واقعی این است که تکرار آن خیلی گران است.»

تنکو ممکن است اولین چیزی باشد که بیچام را به یک نام خانوادگی تبدیل کرد، اما این رقص بود، نه بازیگری، که اولین عشق او بود. او که در بارنت در حومه شمال لندن بزرگ شد - او به عنوان یک بازیگر جوان می‌گفت که در کازابلانکا به دنیا آمده است تا جالب‌تر به نظر برسد - مادرش جوآن هنگام بارداری به آبله مرغان مبتلا شده بود و این باعث شده بود که بیچام در یک گوش ناشنوا باشد و در گوش دیگر 80 درصد شنوایی داشته باشد.

او نگذاشته است که این موضوع دیدگاه او را محدود کند. هنگامی که کلاس‌های روزانه باله منجر به آزمون ورودی مدرسه باله سلطنتی شد، آنها او را نپذیرفتند و به از دست دادن شنوایی او اشاره کردند. بنابراین او در 17 سالگی به پاریس رفت، به تحصیل پانتومیم و آموزش به عنوان معلم حرکت برای کودکان ناشنوا پرداخت، قبل از اینکه به خانه برگردد و از آکادمی سلطنتی هنرهای نمایشی (رادا) در سال 1967 فارغ التحصیل شود.

«من دهه 1960 را خیلی کامل زندگی کردم. آنها خیلی جادویی بودند. من در جشنواره جزیره وایت در سال 1969 بودم که باب دیلن با گروه بازی می‌کرد.» آیا او را ملاقات کرد؟ «من فقط به یک مهمانی رفتم که باب دیلن در آنجا بود، اما جو قطعاً محترمانه بود، و این شامل میک جگر، که در آنجا محترمانه بود، می‌شد.»

حرفه بازیگری او در اواخر دهه 1960 با حضور در برنامه‌های تلویزیونی مانند قدیس و جیسون کینگ آغاز شد، اما موفقیت بزرگ او زمانی حاصل شد که مایکل وینر در مقابل مارلون براندو در فیلم شب‌زنده‌داران در سال 1971 او را انتخاب کرد. براندو او را به یک قرار ملاقات برد و دوستی آغاز شد که تا زمان مرگش در سال 2004 ادامه داشت.

در صحنه فیلمبرداری، او پس از اینکه برای فیلمبرداری صحنه اتاق خوابشان، که در آن برهنه بود، با شلوار کوتاه و یک جفت چکمه ولینگتون ظاهر شد، او را «ولینگتون» نامید. «من یک بند برهنگی امضا کرده بودم، بنابراین مجبور بودم صحنه‌های برهنه بازی کنم. او این کار را نکرده بود.» این یک درس اولیه در مورد تحت فشار قرار نگرفتن بود.

سایر علایق عشقی او شامل اریک کلپتون و عمران خان بود، اما جنبش MeToo جنبه تاریک‌تری از صنعت او را آشکار کرده است. آیا او تجربیات بدی داشته است؟ او می‌گوید: «بله، البته.» «شما مجبور بودید از مغز خود استفاده کنید، بنابراین من وانمود کردم که روشنفکرم. من اصلاً باهوش نیستم، اما بسیاری از درندگان را که در آنجا بودند ترساندم.»

استفانی بیچام و مارلون براندو در فیلم شب‌زنده‌داران در سال 1971
بیچام در کنار مارلون براندو در فیلم شب‌زنده‌داران در سال 1971 بازی کرد. اعتبار عکس: Alamy

بلافاصله پس از شب‌زنده‌داران، این امتناع او از برهنگی «بی‌مورد» بود که توسط یک تهیه‌کننده مستبد درخواست شده بود که باعث شد نقش اصلی در فیلم سگ‌های پوشالی سام پکینپا را از دست بدهد، که به سوزان جورج رسید. او می‌خندد: «من می‌توانم یک ماده‌سگ پیر و مشکل‌ساز باشم.»

بقیه دهه به حضور در صحنه تئاتر و در فیلم‌های ترسناک - و به دنیا آوردن دو دخترش، فیبی در سال 1974 و کلویی در سال 1977، پس از ازدواجش با بازیگر جان مک‌انری، که به طلاق ختم شد - سپری شد. او همچنین پس از یک حادثه در طول تمرینات هملت، یک بچه را سقط کرد.

تنکو، در آغاز دهه 1980، درها را در ایالات متحده دوباره باز کرد و منجر به انتخاب او برای بازی در نقش سیبل کلبی در دودمان شد. امروزه او دهه‌ای را که این سریال در آن پخش شد، به عنوان «زمانی که دنیای من رنگی شد» توصیف می‌کند.

«این یک سرگرمی باشکوه بود و شهریه مدرسه را برای دخترانم و بسیاری از فرصت‌های دیگر را به من داد. من افراد فوق‌العاده‌ای را ملاقات کردم.»

او می‌گوید که توپ داشته است و هنوز هم «با حیرت و قدردانی» به آن فکر می‌کند. اما دلش برای فشار برای جذاب بودن هر بار که از در خانه خود در مالیبو بیرون می‌رفت، تنگ نشده است. او می‌گوید: «من اکنون با موهای بزرگ تمام شده‌ام.»

او می‌تواند، هر زمان که بخواهد، زرق و برق دودمان را بازسازی کند، مانند سال 2022 که در هشتاد و نهمین سالگرد تولد جوآن کالینز در کلاریجز لندن با یک لباس مشکی پردار که اندام او را در آغوش می‌گرفت و یک چوکر الماس پر زرق و برق ظاهر شد. در روی پرده، آنها دشمن یکدیگر بودند، اما در زندگی واقعی دوستان صمیمی باقی مانده‌اند.

او می‌گوید: «گاهی اوقات انجام آن صحنه‌های «نبرد ماده‌سگ‌ها» با جوآن دشوار بود.» «او همیشه به طرز فوق‌العاده و وحشیانه‌ای صادق است.»

اما شهرت جنبه منفی دیگری نیز داشت. برخی از عکس‌های قدیمی پلی‌بوی که پاتریک لیچفیلد از او در اوایل دهه 1970 گرفته بود که هرگز منتشر نشده بودند، در سال 1987 کشف شدند و همزمان با اوج شهرت او به عنوان سیبل کلبی منتشر شدند. او اقدامات مجله را در خاطرات خود در سال 2011 با نام زندگی‌های بسیار به عنوان «شرارت» محکوم کرد، اما این پیامدهای جنجالی است که اکنون در ذهن او مانده است. «این باعث شد یک قرارداد آر ایش یک میلیون دلاری برای یک شرکت آرایشی را از دست بدهم.» آیا او احساس می‌کرد که توسط مردان در صنعت خود ناعادلانه رفتار شده است؟ «توسط برخی، بله، نه همه.»

ماده خاکستری، که نقش‌های او در تلویزیون، از دودمان گرفته تا خیابان تاج‌گذاری را کامل می‌کند، او را به روزهایی که می‌توانست به صراحت صحبت کند، به یاد می‌آورد و اصرار دارد که این زمان اکنون باید بازگردد. او می‌گوید: «مسئله اساسی این است که باید با یکدیگر مهربان باشیم. این می‌تواند یک شروع خوب باشد.»