سی سال پیش، سیدارت دوب، نویسنده، از یک روستای کوچک در شمال هند در نزدیکی محل شورش تاریخی دهقانان بازدید کرد. او چیزهای زیادی یافت که همچنان خشمانگیز بودند: کلبههای گلی، گاوآهنهای ابتدایی، «پیرمردهای پابرهنه» و «کودکان لاغر استخوان». یکی از روستاییان مسنتر، رام داس، محرومیت تلخ سالهای جوانی خود را به یاد میآورد، زمانی که روزهای طولانی را در زمین شخص دیگری کار میکرد و پاداش ناچیزی معادل 1.5 کیلوگرم غلات دریافت میکرد. در شبهای سرد، فقرا ساقههای برنج را در لباسهای قدیمی میچیدند تا گرم بمانند. «ما چه میدانستیم لحاف چیست؟» یک مرد خوششانس بود که از عروسی تا مرگش یک جفت کفش داشته باشد.
در زمان بازدید آقای دوب در سال 1995، طبق اعلام بانک جهانی، تقریباً نیمی از جمعیت هند هنوز زیر خط فقر بینالمللی زندگی میکردند. آقای دوب از عدم پیشرفت هند ابراز تاسف کرد: تعداد افراد فقیر در اواسط دهه 1990 از کل جمعیت هند در زمان رهایی از سلطه بریتانیا در پنج دهه قبل فراتر رفت.
هند در سه دهه اخیر چگونه عمل کرده است؟ آخرین بررسی رسمی که در گزارشهای بانک جهانی گنجانده شده است، مربوط به سال منتهی به ژوئن 2012 بود. نظرسنجی انجام شده در سال 2018 هرگز به طور رسمی منتشر نشد. اما پس از یک انتظار طولانی، نتایج دقیق دو نظرسنجی به طور همزمان منتشر شدهاند، یکی در ژوئن 2024 و دیگری در ژانویه 2025.
بر اساس تجزیه و تحلیل دادهها توسط سورجیت بهالا، مدیر اجرایی سابق صندوق بینالمللی پول، و کاران بهاسین از دانشگاه ایالتی نیویورک، آلبانی، جدیدترین نظرسنجی که سال منتهی به ژوئیه را پوشش میدهد، نشان میدهد که تنها 1 درصد از خانوارهای هند در سال 2024 زیر خط فقر بینالمللی قرار داشتهاند. خط فقر بینالمللی که وارث خط فقر معروف «یک دلار در روز» است، اکنون با برابری قدرت خرید 2.15 دلار در روز است. بنابراین، هند تقریباً تمام اشکال شدید فقر را از بین برده است.
این به خودی خود خبر فوقالعادهای است. اما موفقیت هند این فرض رایج درباره توسعه را نیز زیر سوال میبرد: اینکه ریشهکن کردن فقر مستلزم یک معجزه تولیدی است که تودههای دهقانان را از مزارع به کارخانهها میکشاند. بیش از 40 درصد از کارگران هند هنوز در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. شاید مردم بتوانند بدون ترک زمین از فقر رهایی یابند. این نیز یکی از نتایج مقاله جدیدی از وینسنت آرمنتانو، پل نیهاوس و تام ووگل، همگی از دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو است که برخی از مسیرهای خروج از فقر را که توسط پنج اقتصاد بزرگ در حال ظهور—چین، اندونزی، مکزیک و آفریقای جنوبی، و همچنین هند—از سال 1984 تا 2017 بررسی میکند.
مقاله آنها از این نظر متمایز است که تمرکز آن نه بر دورههای زمانی (مانند دهه 1980) یا گروههای سنی (مانند سالمندان)، بلکه بر نسلها (مانند افرادی که در دهه 1980 جوان بودند و اکنون سالمند هستند) است. این گروه سه نفره علاقهمند هستند که بدانند چگونه گروههای خاص، همگی متولد یک سال، در طول زندگی خود پیشرفت کردهاند، و همچنین کشوری با جایگزینی گروههای قدیمیتر با جانشینانشان چه پیشرفتی میکند. آنها این گروهها را با استفاده از قانون ساده و تغییرناپذیر پیگیری میکنند که مردم با هر سالی که میگذرد یک سال پیرتر میشوند. بنابراین، آنها میتوانند با اطمینان پیشبینی کنند که هر کسی که در یک نظرسنجی در سال 1990 چهل ساله بوده است، در یک نظرسنجی که ده سال بعد انجام شده است، 50 ساله خواهد بود.
اقتصاددانان دریافتند که مردم با افزایش سن، وضعیت بهتری پیدا میکنند، زیرا، به عنوان مثال، زمین و تجربه کسب میکنند. مقاله آنها همچنین تأیید میکند که جوانان امروزی از جوانان دیروز وضعیت بهتری دارند، شاید به این دلیل که از آموزش و تغذیه بهتری بهرهمند شدهاند. سپس محققان نشان میدهند که این دو روند تمایل دارند یکدیگر را خنثی کنند، به طوری که در هر سال معین، جوانان و بزرگسالان مسن نرخهای فقر مشابهی دارند. هر نسل زندگی بهتری نسبت به والدین خود در همان سن دارد. اما آنها زندگی بهتری نسبت به والدین خود در همان سال ندارند.
به عنوان مثال، آقای داس با نقل مکان به بمبئی، جایی که در جارو کردن خاکستر زغال سنگ از یک لوکوموتیو قطار کار میکرد («ما شبیه ارواح سیاه میشدیم») و سپس در کارخانههای رنگرزی (آنقدر پر سر و صدا بود که «ما با حرکات ارتباط برقرار میکردیم»)، وضعیت خود را بهبود بخشید. وقتی به روستای خود بازگشت، مقداری زمین خرید. در همین حال، پسر بزرگش مدرسه را به پایان رساند، اگرچه چند سال دیرتر، و شغلی به عنوان معلم مدرسه دولتی به دست آورد و در روستای خود دستمزد ثابتی دریافت کرد. فقر در طول زندگی آقای داس کاهش یافت. از پدر به پسر نیز کاهش یافت.
نظرسنجیهایی که افراد یکسانی را در طول زمان دنبال میکنند نشان میدهد که بسیاری توانستهاند بدون ترک کشاورزی از بدبختی فرار کنند. از افرادی که در نظرسنجیهای چین از فقر خارج شدند، حدود 37 درصد از کشاورزی به چیز دیگری نقل مکان کردند. این رقم برای اندونزی تنها 13 درصد، برای مکزیک 10 درصد و برای آفریقای جنوبی 7 درصد بود. بخشی از دلیل این امر این است که خط 2.15 دلاری آنقدر پایین است که یک بهبود متوسط در میزان زمین، عملکرد محصول یا دستمزد روستایی میتواند برای پاک کردن آن کافی باشد. مهاجرت به شهرها نیز ممکن است به طور غیرمستقیم با افزایش ارزش کمیاب نیروی کار روستایی و افزایش دستمزد برای افرادی که در روستا باقی ماندهاند، کمک کرده باشد.
از پایین شروع کردیم، حالا اینجاییم
آقایان بهالا و بهاسین استدلال میکنند که در مورد هند، پایینترین خط فقر بینالمللی 2.15 دلاری اکنون از عمر مفید خود فراتر رفته است. از آنجایی که تقریباً همه اکنون بالای آن هستند، این معیار نمیتواند پیشرفتهای آینده را ثبت کند. هند فضای زیادی برای رشد و توسعه دارد، اما فضای زیادی برای کاهش فقر به زیر 1 درصد ندارد. بنابراین، آقایان بهالا و بهاسین یک خط فقر جدید را توصیه میکنند که به اندازه کافی بالا باشد تا یک چهارم یا یک سوم پایین جمعیت را ثبت کند.
اگرچه فقرا، بر اساس این تعریف، ممکن است کفش، لحاف و غذای کافی برای خوردن داشته باشند، اما از محرومیت آزاد نخواهند بود. آقای داس و پسرش در طول زندگی خود از فقر شدید رهایی یافتند. با این حال، آنها از سختی مالی فرار نکردند. پسرش به آقای دوب گفت: «پول نوعی وسواس است. هر چقدر هم که به دست آوریم، خواستههای انسان بیپایان است.» او برای درمان پزشکی همسرش و ازدواج دخترش پول قرض کرد. او همچنین هزینه دانشگاه رفتن پسر خودش (نوه آقای داس) را پرداخت کرد. او گفت: «من سعی کردهام اطمینان حاصل کنم که بچهها تا جایی که میتوانند رشد کنند. آینده آنها باید بهتر از چیزی باشد که من زندگی کردهام.» چنین رویاهایی در نهایت چیزی هستند که باعث ایجاد رونق میشوند، حتی در غیاب صنعت.