تصویر: خاویر جائن
تصویر: خاویر جائن

ارث بردن تقریباً به اندازه کار کردن مهم شده است

ثروت بیشتر به معنای پول بیشتر برای انتقال توسط نسل بیبی‌بومرها است. این برای سرمایه‌داری و جامعه خطرناک است.

به کودکان گفته می‌شود سخت کار کنید تا موفق شوید. در دهه‌های اخیر، این نصیحت به خوبی به نفع افراد با استعداد و کوشا بود. بسیاری ثروت خود را به دست آورده‌اند و بدون توجه به میزان پولی که به ارث برده‌اند، راحت زندگی می‌کنند. اما اکنون، اهمیت ثروت موروثی در سراسر جهان ثروتمند در حال افزایش است و این یک مشکل است.

انتظار می‌رود مردم در اقتصادهای پیشرفته حدود 6 تریلیون دلار در سال جاری به ارث ببرند—حدود 10٪ از تولید ناخالص داخلی، در مقایسه با میانگین حدود 5٪ در گزیده‌ای از کشورهای ثروتمند در اواسط قرن بیستم. سهم جریان‌های ارث سالانه از تولید، از دهه 1960 در فرانسه دو برابر شده است و از دهه 1970 در آلمان تقریباً سه برابر شده است. اینکه یک جوان توانایی خرید خانه و زندگی در آسایش نسبی را داشته باشد، تقریباً به همان اندازه که به موفقیت خود در کار بستگی دارد، توسط ثروت موروثی تعیین می‌شود. این تغییر پیامدهای اقتصادی و اجتماعی نگران‌کننده‌ای دارد، زیرا نه تنها ایده شایسته‌سالاری، بلکه خود سرمایه‌داری را نیز به خطر می‌اندازد.

تا حدی، رونق ارثی بازتابی از یک جامعه ثروتمندتر و پیرتر است. با ثروتمندتر شدن اقتصادها، آنها به ازای هر کارگر سرمایه جمع‌آوری کرده‌اند—سرمایه‌ای که کسی باید مالک آن باشد. اما از آنجا که سرعت رشد اقتصادی کاهش یافته و بازارهای مسکن رونق گرفته‌اند، مقیاس این ثروت نسبت به درآمدها افزایش یافته است. هیچ کجا این ترکیب ثروت عظیم و تصلب پایدار آشکارتر از اروپا نیست، جایی که رشد بهره‌وری ناامیدکننده بوده است.

ثروت بیشتر به معنای ارث بیشتر برای انتقال توسط نسل بیبی‌بومرها است. و از آنجا که ثروت بسیار نابرابرتر از درآمد توزیع شده است، یک اشرافیت ارثی جدید در حال متولد شدن است.

می‌توانید این را در تغییر ثروت افراد فوق‌العاده ثروتمند ببینید. در بیشتر قرن بیستم، املاک وسیع اغلب به دلیل سرمایه‌گذاری بد، یا جنگ و تورم از بین می‌رفتند. بر اساس یک محاسبه، اگر خانواده‌های ثروتمند آمریکا در سال 1900 به طور منفعلانه در بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کردند، هر سال 2٪ از ثروت خود را خرج می‌کردند و تعداد فرزندان معمول را داشتند، امروزه حدود 16000 میلیاردر پول‌دار قدیمی در آمریکا وجود داشت. در واقع، کمتر از 1000 میلیاردر وجود دارد و اکثریت قریب به اتفاق آنها خودساخته هستند.

با این حال، این روندها در حال تغییر هستند، شاید به این دلیل که میلیاردرها هم در حال جمع‌آوری ثروت هستند و هم در حفظ ثروت خود بهتر عمل می‌کنند. به گفته UBS، یک بانک، در سال 2023، 53 نفر به لطف ارث میلیاردر شدند، که با 84 نفری که ثروت خود را به دست آوردند، فاصله چندانی نداشت. این ممکن است به این دلیل باشد که اکنون پارک کردن ثروت در یک صندوق شاخص آسان است و اصول مدیریت ثروت بهتر درک شده است. علاوه بر این، بسیاری از دولت‌ها با خوشحالی مالیات بر ارث را کاهش داده‌اند.

با این حال، چشمگیرترین نکته در مورد اشرافیت ارثی این است که فقط در مورد افراد فوق‌العاده ثروتمند نیست. وارث معمولی کسی است که یک خانه معمولی یا عواید حاصل از فروش آن را به ارث می‌برد، نه یک سوپریخت یا یک ملک روستایی. و ثروت مسکن در دهه‌های اخیر به شدت افزایش یافته است، به ویژه در شهرهای اوج مانند لندن، نیویورک و پاریس. کسانی که به اندازه کافی خوش شانس بودند که قبل از رونق طولانی مدت ملک خریدند، پول زیادی به دست آورده‌اند و یک سود بادآورده را به وارثان خود منتقل می‌کنند. در نتیجه، بانکداران و وکلای شرکت‌ها اکنون بر سر خانه‌هایی از املاک رانندگان تاکسی متوفی، جنگ مزایده‌ای می‌کنند. از آنجا که مسکن در مکان‌هایی مانند نیویورک و لندن روز به روز غیرقابل دسترس‌تر شده است، درآمد صدک نودم دیگر برای پرداخت هزینه یک زندگی صدک نودم بسیار کم است. شما باید سرمایه قابل توجهی نیز داشته باشید—اگر نه از دارایی والدین خود، بلکه از بانک مادر و پدر.

اگر این را به عنوان یک کل در نظر بگیرید، اهمیت روزافزون ارث شروع به روشن شدن می‌کند. در بریتانیا پیش‌بینی می‌شود که یک نفر از هر شش نفر متولد دهه 1960 ارثی دریافت کند که بیش از ده سال میانگین درآمد سالانه برای آن نسل باشد. برای متولدین دهه 1980، این نسبت به یک در سه افزایش می‌یابد. در همین حال، نابرابری آنچه مردم به ارث می‌برند، تکان دهنده است. انتظار می‌رود یک پنجم افراد 35 تا 45 ساله کمتر از 10000 پوند (13000 دلار) به ارث ببرند، در حالی که انتظار می‌رود یک چهارم آنها بیش از 280000 پوند به ارث ببرند.

برای حامیان بازارهای آزاد، ظهور اشرافیت ارثی جدید باید عمیقاً نگران کننده باشد. برای شروع، این امر یک طبقه رانت‌خوار ایجاد می‌کند که با یک سری انگیزه‌های بد روبرو است. یک سیستم مالیاتی پر از حفره به این معنی است که ثروتمندان زمان زیادی را صرف بازی کردن با قوانین می‌کنند. بهتر است از آن برای هدایت سرمایه خود به مصارف تولیدی‌تر استفاده کنند. برای محافظت از دارایی‌های خود، صاحبان خانه‌ها به NIMBY تبدیل می‌شوند، ساخت و ساز را مسدود می‌کنند و مسکن را برای کسانی که ثروت موروثی ندارند، غیرقابل دسترس می‌کنند. علاوه بر این، با دانستن اینکه می‌توانند به ارث خود تکیه کنند، رانت‌خواران جدید ممکن است انگیزه کمی برای کار یا نوآوری داشته باشند.

نگران‌کننده‌تر این است که چگونه یک طبقه فرودست از غیر ذینفعان به طور فزاینده‌ای عقب مانده‌اند و به طور فزاینده‌ای ناراضی هستند. اگر خرید ملک روز به روز سخت‌تر شود و دستیابی به یک زندگی راحت دشوارتر شود، انگیزه کارگران جوان و آرمان‌گرا برای تلاش کردن کاهش می‌یابد. و هنگامی که آنها باور دارند که سیستم علیه آنها چیده شده است، حمایت آنها از احزاب سیاسی اصلی از بین می‌رود.

ثروت‌های خانوادگی

به همین دلیل است که حل این مشکل فوری است. دیوانگی است که آرزو کنیم تورم و جنگ ثروت‌ها را نابود کنند، همانطور که در قرن بیستم این کار را کردند. این روزنامه مدت‌هاست استدلال کرده است که مالیات بر ارث منصفانه‌ترین ابزار برای مقابله با اشرافیت ارثی است. با این حال، مالیات‌ها آنقدر نامحبوب هستند که دولت‌ها به جای اجرای آنها، پس از ایجاد یک حفره، آستانه‌ای را که در آن اعمال می‌شوند، افزایش داده‌اند یا به طور کلی آنها را برچیده‌اند.

خوشبختانه، درمان‌های دیگری نیز وجود دارد. ساخت خانه‌های کافی در مکان مناسب، بزرگترین اقدامی است که دولت‌ها می‌توانند برای بازگرداندن پیوند بین کار و ثروت انجام دهند. وضع مالیات کافی سالانه بر دارایی، به ویژه آنهایی که ارزش‌های زمین زیربنایی را هدف قرار می‌دهند، نیز کمک خواهد کرد، زیرا مالیات به عنوان کاهشی در قیمت مسکن سرمایه‌گذاری می‌شود و نسبت قیمت مسکن به درآمد را کاهش می‌دهد. و هر چیزی که رشد اقتصادی را تقویت کند، که در اروپا به شدت مورد نیاز است، نسبت ثروت به تولید ناخالص داخلی را کاهش می‌دهد. اوج شایسته‌سالاری تحرک اجتماعی، رشد و رفاه را به همراه داشت. با کمی تلاش، آن روزها می‌توانند بازگردند. ¦