تصویرسازی توسط Katherine Lam
تصویرسازی توسط Katherine Lam

مهاجران آماده از دست دادن زندگی آمریکایی خود می‌شوند

مهاجران آماده از دست دادن زندگی آمریکایی خود می‌شوند

صبح یکی از روزهای اخیر در جنوب غربی شیکاگو، مدیر یک فروشگاه مواد غذایی مکزیکی روز خود را با حضور در جلوی در ورودی آغاز کرد و این عبارت را به زبان انگلیسی تمرین می‌کرد: «من می‌خواهم از حق سکوت خود استفاده کنم» در صورتی که ماموران مهاجرت ظاهر شوند و در مورد کارمندان سوال کنند.

در یک رستوران مکزیکی، صاحب آن علائم خصوصی تازه لمینت شده را زیر جایگاه میزبان پنهان کرد، آماده بود تا در صورت ورود ماموران بدون حکم مناسب، آن‌ها را روی دیوارهای آشپزخانه و یک اتاق غذاخوری پشتی که کارگران می‌توانستند در آنجا پنهان شوند، بچسباند.

در داخل خانه‌ای در همان نزدیکی، زنی به نام Consuelo به پنجره اتاق نشیمن رفت و خیابان را برای یافتن ماشین‌های غیرمعمول بررسی کرد، سپس زمانی که شوهر بدون مدرکش برای کار رفت، زمان را بررسی کرد و محاسبه کرد چه زمانی قرار است به کلوپ کانتری حومه‌ای برسد که ۲۷ سال در آنجا کار کرده بود، جایی که جایزه کارمند «ستاره تمام» را به دست آورده بود و اکنون مانند قلمرو دشمن احساس می‌شد. او اولین شمع دعا را روشن کرد.

یک ماه پس از وعده رئیس جمهور دونالد ترامپ برای آغاز بزرگترین عملیات اخراج در تاریخ ایالات متحده، این همان چیزی است که زندگی در محله‌ای که نسل‌ها مهاجران مکزیکی نسخه‌هایی از زندگی آمریکایی را ساخته بودند، به آن تبدیل می‌شد: مردم در مراحل مختلف آماده شدن برای سرکوبی بودند که هر روز قریب‌الوقوع‌تر احساس می‌شد.

اگرچه بیشتر جنجال‌ها پیرامون مهاجرت بر مرز جنوبی و امواج اخیر پناهجویان از ونزوئلا، هائیتی و آمریکای مرکزی متمرکز بوده است، اما اضطراب ناشی از طرح اخراج ترامپ به جمعیت قدیمی‌تر مهاجران بدون مدرک در کشور نیز سرایت می‌کند. کارشناسان تخمین می‌زنند که حداقل ۱۱ میلیون نفر در ایالات متحده بدون وضعیت قانونی حضور دارند که حدود ۴ میلیون نفر از آن‌ها مکزیکی هستند که بسیاری از آن‌ها ریشه‌های عمیقی در شهرها و شهرک‌های سراسر کشوری دارند که دورویی اصلی آن از دیرباز استفاده از نیروی کار ارزان قیمتی بوده است که مهاجران تامین می‌کنند، در حالی که اغلب به دلیل مصلحت سیاسی آن‌ها را شیطانی جلوه می‌دهند.

بخوانید: نمایش اخراج

از زمانی که ترامپ ماه گذشته به دفتر بازگشت، دولت او ادعا کرده است که مهاجران با سوابق جنایی خشونت‌آمیز را دستگیر می‌کند، اگرچه اطلاعات کمی تاکنون در مورد بازداشت‌شدگان منتشر شده است. در طول دو هفته اول دوره فعلی او، بیش از ۸۰۰۰ نفر دستگیر شدند، از جمله بیش از ۱۰۰ نفر در منطقه شیکاگو، که این تعداد تقریباً با افزایش اجرای قانون در گذشته مطابقت دارد. آنچه اهمیت بیشتری داشت، پیامی بود که مردم می‌شنیدند.

ترامپ دیگر صرفاً از اصطلاحاتی مانند «جنایتکاران تشنه به خون» و «حیوانات» برای توصیف مهاجران استفاده نمی‌کرد. او در یک رگبار تبلیغات نظامی و دستورات اجرایی، آن‌ها را دشمن و جاسوس اعلام می‌کرد و وضعیت در مرز جنوبی را «تهاجم» می‌نامید. توم هومن، تزار مرزی او، رهگذرانی را که در حملات دستگیر می‌شدند، «تلفات جانبی» می‌نامید، که اصطلاحی خوش‌بینانه برای غیرنظامیانی است که در جنگ‌ها کشته می‌شوند. ترامپ در حال آماده شدن برای تعیین کارتل‌ها و باندهای مواد مخدر خارجی به عنوان «تروریست» بود و متعهد شد که قانون دشمنان بیگانه ۱۷۹۸ را اعمال کند، که می‌تواند به دولت اختیارات فوق‌العاده زمان جنگ را برای دور زدن مراحل قانونی و تسریع اخراج‌ها بدهد. نیروهای ایالات متحده در حال ساختن یک شهر چادری در خلیج گوانتانامو بودند. گروهی از بازداشت‌شدگان ونزوئلایی قبل از بازگرداندن به کشور خود، در زندانی نگهداری می‌شدند که زمانی محل نگهداری مظنونان القاعده بود. در روزهای اخیر، گزارش شده بود که ترامپ از سرعت اخراج‌ها بی‌تاب شده و مدیر اجرایی موقت خود در اداره مهاجرت و گمرک را تغییر داده است. و ساعت به ساعت، همه این‌ها به فیدهای رسانه‌های اجتماعی و گروه‌های واتس‌اپ افرادی که سعی می‌کردند بفهمند چه اتفاقی قرار است بیفتد، راه پیدا می‌کرد.

بخوانید: «راه درست» برای مهاجرت اشتباه پیش رفت

ارندیرا رندون، یکی از مدافعان حقوق مهاجران در شیکاگو، به من گفت: «این لفاظی است؛ این غیرانسانی کردن است؛ این روایتی است که ترامپ مردم را به چه فکری در مورد ما وا می‌دارد.» او خود در کودکی به ایالات متحده آورده شده بود و وضعیت قانونی او تحت برنامه اقدام تعویقی برای ورود کودکان نامشخص بود. رندون با مقایسه این لحظه با سرکوب‌های قبلی در دوره اول ترامپ و قبل از آن در دولت اوباما گفت: «این بار احساس شدیدتری دارد.» «مثل اینکه راه برگشتی وجود ندارد.»

این احساس در جنوب غربی شیکاگو گسترده بود، جایی که ده‌ها نفر به من گفتند که چاره‌ای جز جدی گرفتن لفاظی‌های ترامپ ندارند. سطح اضطراب به حدی بود که تقریباً هیچ‌کس نمی‌خواست نامش یا مکان دقیقش ذکر شود، مبادا توجه ماموران مهاجرت را به خود جلب کند. افرادی که با آن‌ها صحبت کردم شامل کارگران رستوران، مغازه‌داران، بسته‌بندی‌کنندگان گوشت، کارگران ساختمانی، وکلا، یک طراح گرافیک، یک معلم و والدین کودکان آمریکایی بودند که برخی از آن‌ها یک شب در پشت یک کتابخانه عمومی در یک سمینار «حقوق خود را بدانید» شرکت می‌کردند.

لورا، یکی از مدافعان حقوق مهاجران، می‌گفت: «شما باید شماره بیگانه خود را حفظ کنید.» او به شماره‌ای اشاره می‌کرد که برای ردیابی غیرشهروندان اختصاص داده شده است. «با حرف A شروع می‌شود و ۹ رقم است. اینگونه است که عزیزانتان می‌توانند شما را پیدا کنند.»

تا هفته اول فوریه، زندگی در جنوب غربی وارد نوعی برزخ شده بود. چندین نفر به من گفتند که در روزهای قبل از تحلیف ترامپ، مواد غذایی ذخیره کرده بودند. اکنون خیابان‌ها ساکت بودند. حضور در مدرسه کاهش یافته بود. حضور در یک کلیسای کاتولیک که نسل‌ها از مهاجران استقبال می‌کرد، کاهش یافته بود. کشیش آنجا به من گفت: «ما در حال آماده شدن برای بدترین حالت هستیم.» او درخواست کرد که نامش فاش نشود تا از جلب توجه به مکانی که سعی داشت آن را امن نگه دارد، جلوگیری شود.

او سعی کرده بود به مردم در این مورد اطمینان دهد، حتی اگر دولت ترامپ به تازگی سیاستی را لغو کرده بود که از اماکن عبادت، مدارس و سایر مکان‌های حساس در برابر حملات مهاجرتی محافظت می‌کرد. کشیش قول داده بود که درهای جلویی را برای ماموران باز نمی‌کرد، حتی اگر ترامپ تهدید کرده بود که هر کسی را که در اجرای قانون دخالت کند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد. او تنها کار دیگری را که می‌دانست انجام داد: روی میزی درست داخل درهای چوبی سنگین جلویی کلیسایش، دسته‌ای از جزوه‌ها را با خطوط تلفن اضطراری و نام وکلایی که می‌توانستند به مردم کمک کنند تا دارایی‌های خود را واگذار کنند، عناوین خانه را انتقال دهند، قیم برای کودکان تعیین کنند، قرار داد.

در بیرون، مناره کلیسا بر فراز محله‌ای از خانه‌های ردیفی و صندوق‌های پستی فرسوده با نامی که روی آن چسبانده شده یا رنگ شده بود، بالا رفته بود—Ariza، Arevalo، Ramirez. در دو سال گذشته، هزاران مهاجر ونزوئلایی وارد شده بودند، اما جامعه مهاجر غالب از مکزیکی‌ها تشکیل شده بود که بسیاری از آن‌ها در دهه ۱۹۹۰ پس از اینکه نفتا سیل ذرت یارانه‌ای ایالات متحده را به آن سوی مرز فرستاد، وارد شده بودند و کشاورزان کوچک را نابود کرد. در این مرحله، زندگی‌ها مستقر شده بود. نام‌ها و تصاویر قهرمانان و قدیسان مکزیکی روی مدارس حک شده و روی دیوارها قاب شده بود—Benito Juárez، Cesar Chavez، Óscar Romero، هزاران ویرجین گوادالوپ. یک نوار تجاری مملو از وسترن یونیون‌ها، تاکوریاها و مغازه‌هایی بود که به نام شهرهای مکزیکی نامگذاری شده بودند. یک استودیوی عکاسی تصاویری محو شده از آفتاب از عروسی‌ها را در پنجره قرار داده بود. کسب و کارها باز بودند، اما بسیاری از درهای جلویی آن‌ها قفل بود.

گزارش‌هایی مبنی بر بازداشت یک مرد در محله مجاور و شایعاتی مبنی بر گشت زنی کامیون‌های ICE وجود داشت. در یک فروشگاه لباس، صاحبان آن، یک زوج متاهل، تنها پس از بررسی، افراد را وارد می‌کردند. یک تحویل‌دهنده با ماسک صورت وارد شد. مرد بدون مدرکی که بالای مغازه زندگی می‌کرد وارد شد. یک تلویزیون قابل حمل روی یک پیشخوان شیشه‌ای چیزی در مورد ترامپ پخش می‌کرد. شوهر می‌گفت: «این مرد دیوانه است.»

او و همسرش هر دو به من گفتند که وضعیت قانونی دارند، اما نگران بودند که ترامپ حمایت از کل دسته‌های مهاجران را از بین می‌برد. سه نوه آن‌ها در ایالات متحده به دنیا آمده بودند، اما ترامپ سعی داشت تابعیت از طریق تولد را لغو کند. علاوه بر مردی که در طبقه بالا زندگی می‌کرد، یک عروس که با آن‌ها زندگی می‌کرد بدون مدرک بود، که صاحبان مغازه را به «تلفات جانبی» احتمالی تبدیل می‌کرد و بنابراین آن‌ها در حال پس‌انداز پول برای وکلا بودند. آن‌ها در حال بررسی فروش این کسب و کار و تصور آنچه ممکن است پس از ۲۸ سال دوری برای آن‌ها در گواناخواتو، مکزیک باقی بماند، بودند.

همه نقشه‌ای داشتند. یک زوج تصمیم گرفتند که اگر یکی از آن‌ها دستگیر شود، دیگری با ارسال پیامک حروف تصادفی، مشکل را علامت می‌دهد.

در یک رستوران، استراتژی صندوقدار این بود که به جز برای کار در داخل بماند. او به من گفت: «من سگم را پیاده‌روی نمی‌کنم. من لباسشویی نمی‌کنم. من دکترم را کنسل کردم.» او در حال طی کردن مراحل اقامت بود، اما اطمینان کمی داشت که این کار او را نجات می‌دهد. او شماره وکیلش را به یکی از دوستانش داده بود. او گفت: «اگر آن‌ها بیایند، نمی‌توانم شروع به دویدن کنم.»

در پایین خیابان، مدیر فروشگاه مواد غذایی با کارگران در مورد یک طرح صحبت کرده بود. اگر ماموران مهاجرت می‌آمدند، کارمندان باید با آرامش به مناطقی که به عنوان خصوصی تعیین شده بودند، می‌رفتند، جایی که ماموران نباید بدون حکم قضایی خاصی می‌رفتند: از یک راه پله مارپیچی به یک دفتر؛ پشت پیشخوان گوشت. یک در پشتی باز بود. صاحب آن یک پیام ویدیویی ضبط کرده بود، گویی آن‌ها را برای جنگ آماده می‌کند. او گفت: «قدرت شما به همه ما الهام می‌بخشد. ما با شما هستیم.»

در کتابخانه عمومی، مردم یادداشت برمی‌داشتند در حالی که لورا، مدافع حقوق مهاجران، در مورد شماره‌های بیگانه و اینکه مهاجران بدون مدرک هنوز چه حقوقی در آمریکا دارند، توضیح می‌داد.

او گفت: «شما حق دارید سکوت کنید، اما باید آن را بگویید.» او به آن‌ها گفت: «بگویید: "من می‌خواهم سکوت کنم"» و آن‌ها این عبارت را تکرار کردند. او ادامه داد: شما حق دارید از امضای هر چیزی خودداری کنید. شما حق دارید از باز کردن در خودداری کنید یا فقط چند اینچ آن را باز کنید. هر چه بازتر باشد، می‌تواند به عنوان اجازه ورود تلقی شود. شما باید تفاوت بین حکم اداری و حکم قضایی را بدانید و اصرار داشته باشید که افسر آن را از زیر در سر بدهد یا آن را به پنجره فشار دهد. شما باید بدانید که اگر حکم معتبر باشد، چه انتظاری داشته باشید.

لورا گفت: «ممکن است در را بشکنند.» او به مردم گفت که اگر این اتفاق افتاد، وحشت نکنند، فرار نکنند، که می‌تواند باعث خشونت‌آمیز شدن اوضاع شود.

زنی دستش را بالا برد. «اگر آن‌ها به دنبال کسی هستند که قبلاً در این مکان زندگی می‌کرده است، آیا می‌توانند وارد شوند؟»

لورا گفت: «به آن‌ها اطلاع دهید که دیگر در آنجا زندگی نمی‌کنند، اما این به خودشان بستگی دارد که شما را باور کنند.»

سوال دیگری پرسیده شد: «اگر من در خانه نباشم، اما بچه‌ام باشد، آیا می‌توانند وارد شوند؟» لورا توضیح داد که اگر کودک بگوید مادر یا پدرش خانه نیست، ماموران ممکن است آن را نپذیرند. او گفت: «آن‌ها می‌توانند وارد شوند، زیرا فکر می‌کنند کودک می‌تواند دروغ بگوید.»

او ادامه داد: تاریخ تولد خود را به ماموران ICE ارائه دهید. خود را با مکان‌های بازداشتگاه‌ها آشنا کنید. نزدیک‌ترین آن‌ها در ویسکانسین، ایندیانا و کنتاکی هستند.

شخصی پرسید: «چه مدت طول می‌کشد تا مردم را برگردانیم؟»

لورا گفت: «بستگی دارد.» او نحوه پیشرفت روند بازداشت را توضیح داد.

او با توزیع جزوه‌ها گفت: «تلفن همراه شما گرفته می‌شود. شما باید درخواست تماس تلفنی کنید.»

او گفت: اگر مراحل قانونی رعایت شود، می‌توانید با وکیل خود تماس بگیرید. اگر واجد شرایط وثیقه هستید، به طور متوسط ۶۰۰۰ دلار است. و اگر وثیقه بگذارید، پرونده شما به صف ۳.۵ میلیون پرونده‌ای می‌پیوندد که در طول دهه‌ها ایجاد شده است. او گفت: «ممکن است سال‌ها طول بکشد.»

لورا گفت: اگر نتوانید ثابت کنید که بیش از دو سال در کشور بوده‌اید، ممکن است مراحل قانونی دیگر اعمال نشود. او توضیح داد که ترامپ به تازگی سیاستی به نام حذف سریع را گسترش داده است که قبلاً فقط در مناطق مرزی اعمال می‌شد، اما اکنون در کل کشور اعمال می‌شود. لورا با توصیه به مردم برای شروع حمل قبوض آب و برق یا اجاره‌نامه‌های قدیمی برای اثبات اقامت طولانی‌مدت، گفت که از نظر تئوری، می‌توانید مستقیماً به یک هواپیمای منتظر منتقل شوید.

او مدتی به ادامه داد و به مردم توصیه کرد که هیچ مدرکی را که آن‌ها را به عنوان شهروند مکزیک یا هر کشور خارجی دیگری معرفی کند، حمل نکنند. او هشدار داد که ماموران مهاجرت ممکن است هر نوع ماشینی را برانند یا هر نوع لباسی بپوشند و اوضاع متغیر است. قوانین قدیمی ممکن است هر روز تغییر کنند.

او گفت: «سخت است بدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد. برنامه‌ریزی سخت است.»

مردم شماره تلفن رد و بدل کردند و وقتی جلسه تمام شد، لورا کاری را انجام داد که از زمان تحلیف ترامپ بیشتر شب‌ها انجام می‌داد، که این بود که پدر بدون مدرک خود را از رستورانی که در آن کار می‌کرد، سوار کند، چند ساعت بخوابد و سپس روز دیگری از سمینارهای حقوق خود را بدانید، شروع کند. او ده‌ها سمینار را در سراسر شهر برگزار کرده بود. هومن، تزار مرزی ترامپ، اینگونه رویدادها را سمینارهای «نحوه فرار از دستگیری» می‌نامید.

او در CNN گفته بود: «شهرهای پناهگاه دستگیری جنایتکاران را بسیار دشوار می‌کنند. به عنوان مثال، شیکاگو بسیار تحصیلکرده است. آن‌ها آموزش دیده‌اند که چگونه از ICE سرپیچی کنند، چگونه از ICE پنهان شوند.»

فعالان شیکاگو این را یک پیروزی جزئی تلقی کردند. این شهر سابقه طولانی و افتخارآمیزی در دفاع از حقوق مهاجران داشت و اغلب لحن نحوه برخورد فعالان در سراسر کشور با سرکوب‌های فدرال را تعیین می‌کرد. عمر لوپز، یکی از مدافعان باسابقه حقوق مهاجران که از اوایل دهه ۱۹۶۰ در این راه شرکت داشت، به من گفت که معتقد است این یکی از دلایلی است که شیکاگو در میان اولین اهداف دولت ترامپ قرار گرفت.

لوپز گفت: «من فکر می‌کنم آن‌ها می‌خواستند ببینند شیکاگو چگونه واکنش نشان می‌دهد.» سازمان او در حال برنامه‌ریزی برای توقف کار و تحریم در ماه‌های آینده بود.

اما یک ماه پس از روی کار آمدن دولت ترامپ، او و دیگران نگران بودند که رگبار تبلیغاتی که بازداشت‌شدگان را به عنوان «جنایتکار» و «بدترینِ بدترین‌ها» معرفی می‌کند، در حال ریشه دواندن است و اعتراضات را خفه می‌کند، حتی اگر مقامات فدرال اطلاعات کمی در مورد اینکه چه کسی در واقع بازداشت شده است، منتشر کرده باشند. هیچ‌کس نمی‌خواست به عنوان کسی که از جنایتکاران دفاع می‌کند، تلقی شود.

رندون گفت: «وقتی این ایده جا بیفتد، ما روایت را از دست داده‌ایم.»

شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه سازمان‌هایی مانند سازمانی که لورا در آن کار می‌کرد، قرار است در مرحله بعد مورد هدف قرار گیرند، که رهبران آن را به اندازه‌ای جدی گرفتند که به همه کارمندان خود گفتند چند روز در خانه بمانند. هومن ایده تحت پیگرد قانونی قرار دادن نماینده الکساندریا اوکازیو کورتز، یک دموکرات نیویورکی، را به دلیل رهبری یک تلاش مشابه در منطقه خود مطرح کرده بود. حتی وکلای سرسخت نیز درک می‌کردند که چالش‌های قانونی لزوماً دولت ترامپی را که مصمم به اخراج میلیون‌ها مهاجر بدون مدرک است، متوقف نمی‌کند. این چالش‌ها بیشتر مبتنی بر حقوق مراحل قانونی بود. در نهایت، رئیس جمهور این قدرت را داشت که یک سیاست اخراج تهاجمی را دنبال کند.

لی گلرنت، وکیل ACLU که در دوره اول دولت ترامپ به چالش سیاست جداسازی خانواده و سایر پرونده‌های مهم استدلال کرد، به من گفت: «مردم به من می‌گویند: "آیا نمی‌خواهی این را متوقف کنی؟" خوب، نه، ما نمی‌خواهیم همه آن را در دادگاه متوقف کنیم، زیرا اخراج افرادی که به طور غیرقانونی در اینجا هستند، به خودی خود غیرقانونی نیست.» «قوانین مهاجرت فوق‌العاده سختگیرانه هستند. تنها راهی که این متوقف می‌شود این است که مردم آمریکا آن را رد کنند.»

از شماره سپتامبر ۲۰۲۳: یک فاجعه آمریکایی

اما هنوز هیچ رد گسترده‌ای وجود نداشته است و در بسیاری از گوشه‌های آمریکای حامی ترامپ، مردم او را تشویق کرده‌اند. در حال حاضر، سکوت محله‌ای وجود داشت که مردم در آن در حال حفظ کردن شماره‌های بیگانه، قفل کردن درها و پنهان شدن در داخل خانه‌ها بودند، از جمله خانه‌ای که پرده‌های آن در یک بعد از ظهر روشن کشیده شده بود و یک خنک‌کننده پر از مواد غذایی ذخیره شده روی پله جلویی قرار داشت.

در داخل، Consuelo منتظر بود تا شوهرش به خانه‌ای بازگردد که با پولی که از شغل او به عنوان پیشخدمت اتوبوس، گارسون و متصدی بار در کلوپ کانتری به دست آورده بود و از مشاغل او در یک کارخانه شامپو، یک کارخانه قفسه‌های فلزی، یک کارخانه مواد غذایی منجمد و یک گل‌فروشی و پر کردن پاکت‌ها در شیفت شب خریداری کرده بودند. بقیه زندگی آمریکایی آن‌ها بود: عکس‌هایی از دو فرزند متولد آمریکا روی پیانو، جعبه‌ای از انبه‌های خشک شده روی یخچال، یک ویرجین گوادالوپ روی دیوار آشپزخانه، صلیب‌ها در اتاق نشیمن و این روزها آنقدر قدیس و شمع‌های دعا که پسر Consuelo شکایت می‌کرد که آن‌ها در یک کلیسا زندگی می‌کنند.

او ۲۱ ساله بود و او مشغول آماده کردن او برای چهار سال آینده تحت ترامپ بود. اگر ماموران به در خانه می‌آمدند، او کسی بود که برای پاسخگویی تعیین شده بود. او به آن‌ها می‌گفت که والدینش در خانه نیستند. چند روز دیگر، او خانه را به او واگذار می‌کرد. او نام او را در حساب‌های بانکی می‌گذاشت. اگر او اخراج می‌شد، قصد داشت دختر نوجوانش را که اوتیسم دارد، با خود ببرد. پسرش برای بازگرداندن مادر و خواهرش درخواست می‌کرد، روندی که می‌دانست ممکن است سال‌ها طول بکشد و ممکن است اصلاً اتفاق نیفتد. در اواخر بعد از ظهر، در حالی که منتظر بازگشت شوهرش از سر کار بود، به شهری در مکزیک فکر می‌کرد که کودکی و جوانی خود را در آنجا گذرانده بود. تصور آن دشوار بود. والدینش مرده بودند. افرادی که زمانی می‌شناخت از بین رفته بودند. آنچه او می‌دانست، زندگی‌ای بود که کم‌کم داشت در زمان گذشته به آن فکر می‌کرد.

او گفت: «این خانه من بوده است.»