تصویرسازی توسط آتلانتیک
تصویرسازی توسط آتلانتیک

DEI تمام معنای خود را از دست داده است

ما نمی توانیم در مورد شایستگی های آن بحث کنیم وقتی در مورد چیستی آن توافق نداریم.

DEI تمام معنای خود را از دست داده است

در اولین روز بازگشت پرزیدنت دونالد ترامپ به کاخ سفید، او یک دستور اجرایی برای پایان دادن به تنوع، برابری و شمول در دولت فدرال صادر کرد. زبان فراگیر آن DEI "الزامات، سیاست‌ها، برنامه‌ها، ترجیحات و فعالیت‌ها" را ممنوع می‌کند و دستور می‌دهد تا تمام موقعیت‌های DEI - صدها اگر نه هزاران نقش - خاتمه یابد. ترامپ و متحدانش همچنین در تلاش هستند تا DEI را در شرکت‌هایی که با دولت قرارداد دارند، کالج‌هایی که بودجه فدرال دریافت می‌کنند و غیره، محدود کنند.

جاه‌طلبی این تلاش‌های ضد DEI، منعکس‌کننده فشار اولیه و سنگین، از جمله توسط دولت بایدن، برای جاسازی شیوه‌های DEI در تقریباً تمام مهم‌ترین مؤسسات آمریکا است. همچنین تأکید می‌کند که اصطلاح DEI در حال حاضر چقدر گسترده و متفاوت در سراسر جامعه استفاده می‌شود.

آمریکایی‌ها عادت بدی پیدا کرده‌اند که DEI را طوری به کار می‌برند که انگار معنای روشنی دارد. نخبگان چپ DEI را تحسین می‌کنند. نخبگان راست به DEI حمله می‌کنند. شهروندان در رسانه‌های اجتماعی در مورد DEI بحث می‌کنند. اما اغلب، آنها در مورد چیزهای مختلف صحبت می‌کنند. تقریباً به همان اندازه، متوجه نمی‌شوند که در مورد چیزهای مختلف صحبت می‌کنند. این شکست‌ها در ارتباطات ناشی از این واقعیت است که DEI هیچ تعریف جهانی یا به‌طور گسترده مشترک ندارد.

تا حد ناتوان‌کننده‌ای، بحث DEI با صحبت کردن آمریکایی‌ها از کنار یکدیگر تعریف می‌شود، در حالی که در عوض می‌توانند از زبان خاص‌تری برای توصیف مواضع خود استفاده کنند. مشخص بودن، تحمیل رادیکال‌ترین ایده‌های هر جناحی را دشوارتر می‌کند.

مشکل DEI با اساسی‌ترین تعریف آن شروع می‌شود: "تنوع، برابری و شمول". هر یک از این اصطلاحات می‌تواند به روش‌های متضادی تعریف شود. به عنوان مثال، سیستم مدارس دولتی لس آنجلس، که هر کودکی را که ثبت نام می‌کند می‌پذیرد و آموزش می‌دهد، و دانشگاه ییل، که عمداً اکثریت قریب به اتفاق متقاضیان خود را رد می‌کند، هر دو "شمول" را به عنوان یک ارزش اصلی ادعا می‌کنند. این سه اصطلاح نیز می‌توانند با یکدیگر در تنش باشند. به عنوان مثال، هاروارد با رفتار ناعادلانه سیستماتیک با متقاضیان آسیایی، تنوع را در پذیرش دنبال کرد. با این حال، پس از تابستان 2020، بسیاری از مؤسسات DEI را به عنوان یک بسته پذیرفتند - گویی یک اخلاق واحد است. در میان نهادهایی که شروع به تبلیغ این اخلاق کردند، عفو بین‌الملل و سیا، فیلیپ موریس و انجمن ریه آمریکا، کلیسای کاتولیک و NARAL Pro-Choice America، NASDAQ و کمپین برنی سندرز بودند.

در گزارش‌هایم، با تلاش‌هایی مواجه شده‌ام که "DEI" نامیده می‌شوند و مقاومت کمی را به خود جلب کرده‌اند، مانند ارکسترهایی که برای جلوگیری از تعصب، تست‌های بازیگری را پشت پرده برگزار می‌کنند، یا تحلیل حقوق و دستمزدها به منظور اطمینان از اینکه مردان و زنانی که مشاغل یکسانی را انجام می‌دهند، دستمزد یکسانی دریافت می‌کنند. من همچنین با تلاش‌هایی مواجه شده‌ام، به ویژه در آموزش عالی و سازمان‌های غیرانتفاعی، که هم لیبرال‌ها و هم محافظه‌کاران علیه آنها به عنوان اجباری، واپس‌گرا یا بی‌معنی صحبت کرده‌اند.

در گذشته، زمانی که DEI دلالت‌های مثبت‌تری داشت، ابهام آن به جناح چپ پوششی می‌داد تا ایده‌هایی را پیاده کند که اگر بر اساس شرایط خاص خود ارزیابی می‌شدند، خطر رد شدن داشتند. برچسب DEI نتوانست بین سیاست‌هایی که مخالفت کمی را برانگیخت، مانند کمپین‌های ضد قلدری ماه غرور، از سیاست‌هایی که نامحبوب بودند، مانند اجازه دادن به زنان تراجنسیتی برای بازی در تیم‌های ورزشی زنان، سیاست‌هایی که فایده آشکاری داشتند، مانند تطبیق یک معلولیت، از سیاست‌هایی که مدت‌ها توسط محققان غیرموثر تشخیص داده شده بودند، مانند جلسات آموزشی محل کار در مورد نژاد، و سیاست‌هایی که قانونی بودند از سیاست‌های از نظر قانونی مشکوک، مانند آزمون‌های تعیین عقیده برای اساتید در کالج‌های دولتی، تمایز قائل شود.

با گذشت زمان، DEI به یک صنعت چند میلیارد دلاری تبدیل شد. ادعا می‌کرد که به افراد به حاشیه رانده شده کمک می‌کند، اما بیشتر درآمد و سایر مزایای خود را به اعضای طبقه حرفه‌ای هدایت می‌کرد. و حتی ابتکارات نامحبوب DEI در مؤسسات پابرجا ماندند و به مؤسسات جدید گسترش یافتند، زیرا شکاکان می‌ترسیدند: انتقاد از هر چیزی که "DEI" نامیده می‌شد، این خطر را داشت که به عنوان مخالف ارزش‌های مقدس مترقی‌خواهان دیده شود یا به عنوان یک متعصب مشکل‌ساز شناخته شود یا حتی اخراج شود.

واکنش اجتناب‌ناپذیر بود. و ناتوانی بسیاری از مدافعان DEI در تمایز بین معقول‌ترین و کم‌معقول‌ترین کارهایی که به نام آن انجام شد، زمینه را برای ائتلاف ترامپ فراهم کرد تا به حد افراطی مخالف برود: حملات تمایز نیافته امروزی به "DEI" به همان اندازه مبهم و تعریف نشده است که اظهارات حمایت تمایز نیافته از آن.

این ابهام به جناح راست اجازه می‌دهد تا مهار "زیاده‌روی‌های بیدار" را با لغو برنامه‌هایی که بیشتر مردم از آن حمایت می‌کنند، مانند تخصیص بودجه برای آموزش بیشتر معلمان آموزش ویژه، و برنامه‌هایی که منعکس‌کننده ارزش‌هایی هستند که بیشتر مردم در آن سهیم هستند، مانند مشارکت گارد ملی در رژه فردریک داگلاس، ترکیب کند. برخی نگران هستند که ترامپ حتی اجرای حقوق مدنی را تحت پوشش حمله به DEI تضعیف کند. حداقل، این برچسب سیاست‌های متمایز را در هم می‌آمیزد - مثلاً سهمیه‌های نژادی در استخدام، از یک طرف، و استخدام در کالج‌های سیاهپوستان از طرف دیگر - که باید با توجه به مفاهیم اخلاقی، عملی و قانونی متفاوت آنها، جداگانه قضاوت شوند.

اگر جناح راست MAGA به همان اندازه که جناح چپ بیدار تمایلی به ایجاد تمایزات معقول نداشت، ثابت شود، آن نیز واکنشی را برخواهد انگیخت. حتی تومی لارن، مفسر محافظه‌کار ضد بیدار، اخیراً نوشت که "محافظه‌کاران بهتر است بلافاصله هر چیزی را محصول DEI برچسب نزنند. استفاده از آن به عنوان یک اصطلاح فراگیر، استدلال را بی‌ارزش می‌کند."

ترامپ و معاون رئیس جمهور جی. دی. ونس اخیراً در یک نبرد جنگ فرهنگی شرکت کردند که نشان می‌دهد چگونه اصطلاح DEI بیش از آنکه در گفتمان مدنی شفاف‌سازی کند، آن را مبهم می‌کند. پس از برخورد یک هواپیمای مسافربری و یک هلیکوپتر نظامی بر فراز رودخانه پوتوماک در ژانویه، هر دو مرد حدس زدند که DEI در این سانحه نقش داشته است و الهام‌بخش بحث‌های بی‌شماری در رسانه‌های اجتماعی شد. ترامپ و ونس، در واقع، ادعاهای کاملاً متفاوتی از یکدیگر داشتند. ونس، برخلاف ترامپ، نکته درستی در مورد مشکلات شیوه‌های استخدام FAA مطرح کرد. اما اگر او می‌خواست عموم مردم آمریکا، از جمله افراد جناح چپ، را متقاعد کند که این شیوه‌های خاص دارای نقص هستند، تحقیر کلی او از آنها به عنوان "DEI" به هدف او کمکی نکرد.

ترامپ در یک کنفرانس مطبوعاتی صبح روز بعد از سانحه، ادعا کرد که "استخدام تنوع و شمول" در این سانحه نقش داشته است. بسیاری از مردم فکر می‌کردند که ترامپ به کسی که ظاهراً به دلیل نژاد یا جنسیتش استخدام شده است، مقصر می‌داند. اما متن آن حضور ترامپ نشان می‌دهد که او به معلولیت فکر می‌کرد: ترامپ گفت: اداره هوانوردی فدرال "به طور فعال کارگرانی را استخدام می‌کند که از معلولیت‌های ذهنی شدید، مشکلات روانی و سایر شرایط ذهنی و جسمی رنج می‌برند." (در سال 2019، FAA "یک برنامه آزمایشی برای کمک به آماده‌سازی افراد دارای معلولیت برای مشاغل در عملیات ترافیک هوایی" اعلام کرد. ترامپ در آن زمان رئیس جمهور بود. هیچ مدرکی نشان نمی‌دهد که معلولیت در سانحه پوتوماک نقش داشته است.)

چند روز بعد، یک مصاحبه‌کننده فاکس نیوز از ونس پرسید: "آیا شما هیچ مدرکی دارید که نشان دهد هر یک از استخدام‌هایی که چهارشنبه شب در آنجا در کنترل بودند، استخدام‌های DEI بوده‌اند؟" ونس پاسخ داد: "این بدان معنا نیست که شخصی که در کنترل‌ها بود، یک استخدام DEI است. ما باید همه چیز را بررسی کنیم، اما فقط بگوییم که شخص در کنترل‌ها کارکنان کافی در اطراف خود نداشت زیرا ما به دلایل DEI افراد را دور می‌کردیم." ونس افزود: "سیاست‌های DEI منجر به کمبود پرسنل کنترل ترافیک هوایی ما شده است." این بحران کمبود پرسنل حاد است. و اگرچه سانحه رودخانه پوتوماک به طور قطعی به آن مرتبط نشده است، آسوشیتدپرس گزارشی از FAA به دست آورده است که بیان می‌کند در زمان وقوع سانحه، "یک کنترل‌کننده ترافیک هوایی در حال انجام دو موقعیت شغلی بود." به گفته نیویورک تایمز، برج مراقبت در فرودگاه ملی ریگان "تقریباً یک سوم کمتر از سطوح پرسنل هدفمند بود."

از برچسب گسترده "DEI" ونس، هیچ‌کس نمی‌تواند جزئیات شیوه‌های استخدام FAA برای کنترل‌کننده‌های ترافیک هوایی را حدس بزند. به نظر می‌رسد که او به جنجالی اشاره می‌کند که در دوران اوباما رخ داد. تا سال 2013، یک غیرنظامی که می‌خواست کنترل‌کننده ترافیک هوایی شود، یک برنامه کلاسی را تکمیل می‌کرد و یک آزمون استعدادسنجی برای سنجش توانایی در اعداد، حل مسئله، تحمل لحظات پرفشار و موارد دیگر می‌داد. در پاسخ به فشاری از سوی دولت اوباما برای متنوع‌سازی آژانس‌های فدرال، FAA در سال 2014 یک الزام جدید اضافه کرد: یک ارزیابی "زندگینامه‌ای". هر متقاضی که نتواند امتیاز کافی در آن کسب کند، واجد شرایط استخدام نخواهد بود.

غریبه بودن پرسشنامه، که بعداً در اسناد دادگاه منتشر شد، با این سؤال از آن ثبت شده است:

موضوع دبیرستانی که در آن کمترین نمره را گرفتم:

  1. علوم
  2. ریاضی
  3. انگلیسی
  4. تاریخ/علوم اجتماعی
  5. تربیت بدنی

نحوه امتیازدهی به سؤال بصری نبود. متقاضیان در صورت انتخاب "A) علوم" 15 امتیاز دریافت می‌کردند. تمام پاسخ‌های دیگر صفر امتیاز دریافت می‌کردند. FAA ظاهراً تصمیم گرفت در هنگام امتیازدهی به پرسشنامه‌ای که برای کمک به پیشبرد تنوع ایجاد شده بود، به عملکرد ضعیف در علوم پاداش دهد. سؤال دیگری در مورد تعداد ساعات اعتبار کالج که متقاضی در هنر، موسیقی، رقص یا درام گذرانده بود، پرسیده شد و امتیازدهی حتی کمتر بصری بود. "در کالج شرکت نکرده است" صفر امتیاز گرفت. "صفر ساعت اعتبار" پنج امتیاز گرفت. یک تا شش ساعت اعتبار نیز صفر امتیاز گرفت. هفت تا 12 ساعت اعتبار چهار امتیاز گرفت. اگر 13 ساعت یا بیشتر اعتبار را انتخاب می‌کردید، یک امتیاز می‌گرفتید.

تقریباً 90 درصد از متقاضیان نتوانستند از ارزیابی عبور کنند. به گفته دادخواستی که علیه FAA ثبت شده است، حداقل 1000 متقاضی واجد شرایط به دلیل مانع جدید از فرصت ورود به این حرفه محروم شدند. (FAA به این دادخواست اعتراض کرده است که در حال انجام است.) و هنگامی که کنترل‌کننده‌های ترافیک هوایی مشتاق متوجه شدند که می‌توانند با یک آزمون عجیب و غریب رد صلاحیت شوند، بسیاری از سرمایه‌گذاری زمان و هزینه در کلاس‌های کنترل ترافیک هوایی را متوقف کردند و ثبت نام کاهش یافت. در سال 2016، کنگره قانونی را تصویب کرد که استفاده از ارزیابی زندگینامه‌ای را ممنوع می‌کرد.

جک دسپین ژو، تحلیلگر سابق نیروی هوایی که گزارش‌های گسترده‌ای در این زمینه تهیه کرده است، نوشته است که این اپیزود "یکی از واضح‌ترین و مبرم‌ترین دلایل" برای کمبود کنترل‌کننده ترافیک هوایی بوده است، زیرا "به عنوان یک نتیجه مستقیم از آن، خط لوله استخدام کنترل ترافیک هوایی شکسته شد." به نظر می‌رسد ونس به نتیجه مشابهی رسیده است. او در ادعای خود مبنی بر اینکه تغییراتی در استخدام که زمانی به نام تنوع ایجاد شد، برای FAA کنترل‌کننده‌های ترافیک هوایی واجد شرایط هزینه داشت، استوار است. اما استفاده او از "DEI" به عنوان مخفف آنچه اشتباه پیش رفت، روشی مبهم و قطب‌بندی‌کننده بی‌مورد برای بیان نظر او بود و نتوانست اطلاعات کافی در مورد آنچه اتفاق افتاده است را به مخاطبان خود ارائه دهد تا خودشان قضاوت کنند. من این آزمون عجیب و غریب و زمینه آن را برای چندین دوست مترقی که خود را حامیان DEI می‌دانند، توصیف کردم. همه فکر می‌کردند که این آزمون بی‌معنی به نظر می‌رسد، نه چیزی که از آن دفاع کنند.

در این و سایر بحث‌های جنگ فرهنگی در مورد DEI، اردوگاه‌های رقیب در صورت اجتناب همه از چارچوب‌بندی همه چیز در بالاترین سطوح انتزاع، زمینه‌های مشترک بیشتری پیدا می‌کنند. این سوال که "آیا ما باید DEI در FAA داشته باشیم؟" حداکثر قطب‌کننده است. یک سوال کمتر قطب‌کننده ممکن است این باشد: "سؤالات آزمون منصفانه برای کنترل‌کننده‌های ترافیک هوایی مشتاق چیست؟" حتی سؤالی که آمریکایی‌ها را تقسیم می‌کند، مانند "آیا تنوع نژادی در FAA مهم است؟"، حداقل آنقدر خاص است که اجازه بحث در مورد شایستگی‌ها را بدهد، که در آن همه می‌دانند که در واقع چه چیزی در حال بحث است.

در بازی تخته‌ای تابو، یک بازیکن سعی می‌کند بدون گفتن تکیلا، لیمو، نمک، لاغر یا یخ‌زده، یک شریک را وادار کند تا یک کلمه معین، مانند مارگاریتا را حدس بزند. او ممکن است اشاره کند: "رستوران‌های مکزیکی این نوشیدنی را دوشنبه‌ها تخفیف می‌دهند" یا "جیمی بافت با آواز خواندن در مورد این کوکتل مرکباتی ثروتمند شد" - اجتناب از کلمات "تابو". الیزر یودکوفسکی، محقق و نویسنده هوش مصنوعی، از "تابو کردن" کلمات برای کمک به روشن شدن معنای آنها حمایت می‌کند. او نوشته است: "هنگامی که خود را در مشکلات فلسفی می‌یابید، اولین خط دفاعی تعریف اصطلاحات مشکل‌ساز شما نیست، بلکه این است که ببینید آیا می‌توانید بدون استفاده از آن اصطلاحات اصلاً فکر کنید." او توصیه کرد که به سادگی "کلمات ممنوعه و تمام مترادف‌های آشکار آنها را حذف کنید" و "جزئیات واقعی" را فرا بخوانید تا بتوانید نمادها را با محتوا جایگزین کنید.

برای دستیابی به دقت و خاص بودن، آمریکایی‌های بیشتری - از مقامات منتخب گرفته تا مدیران دانشگاهی تا شهروندانی که در رسانه‌های اجتماعی بحث می‌کنند - باید DEI و همچنین تنوع و برابری و شمول را "تابو" کنند. انجام این کار ما را مجبور می‌کند تا ادعاهای خود را بهتر درک کنیم و آنها را خواناتر کنیم. این به ما کمک می‌کند تا بهتر بفهمیم دیگران چه فکر می‌کنند و به جای سرگردانی بین افراط‌های تمام‌کننده، سیاست‌های معقولی را اتخاذ کنیم.