صدای پزشک محو شد. ذهن کیتی دوبل از جزئیات بیماریاش دور شد و در عوض با تصورات متناقضی از آینده درگیر شد. او با خود فکر میکرد که آیا در حال برنامهریزی برای عروسی خود است یا برای مراسم تشییع جنازهاش؟
دوبل ۳۲ ساله بود، یک استخدامکننده شغلی سرسخت و شاد که در دنور زندگی میکرد و از ورزش خشن و سخت فوتبال گیلیک لذت میبرد. ده روز قبل، در روز شکرگزاری، دوست پسرش قبل از حضور اکثر اعضای خانوادهاش، از او خواستگاری کرده بود.
حالا، او در اتاق بیمارستان با نامزد و دو خواهرش نشسته بود و به توضیحات پزشک گوش میداد که سرطان چشمش به مرحله ۴ رسیده است. این سرطان به کبدش سرایت کرده بود.
دوبل که حواسش پرت شده بود، پیشبینی پزشک را از دست داد. پدرش، که پزشک بود، از طریق تلفن همراه به صحبتها گوش میداد و شنید که پزشک به دوبل ۱۶ ماه فرصت زندگی داده است - و آن هم فقط در صورتی که Yervoy، تنها دارویی که در آن زمان سازمان غذا و داروی آمریکا برای ملانومای چشمی مجاز میدانست، مصرف کند.
هر ساله هزاران آمریکایی در مطب پزشکان مینشینند و اخبار دلخراشی دریافت میکنند. زندگی آنها به سرعت به سمت پرتگاه میرود و آنها با مهمترین تصمیمی که تا به حال گرفتهاند روبرو هستند: مسیری تاریک را که پزشکشان پیشنهاد میدهد، دنبال کنند یا با پیوستن به یک کارآزمایی بالینی، به دنبال امید در ناشناختهها باشند.
دلیل خوبی برای ترس از پیشبینی پزشک وجود دارد. یک مطالعه در سال ۲۰۱۶ که شامل ۸۵ بیمار مبتلا به سرطان پیشرفته بود، نشان داد که پیشبینی پزشکان آنها در تقریباً سه چهارم موارد تا یک سال دقیق بوده است. بیش از نیمی از آنها تا شش ماه دقیق بودند. بنابراین، علیرغم ترس از امتحان کردن یک درمان اثبات نشده، دشواری یافتن مطالعات محلی و هزینه قابل توجه شرکت در تحقیقات از راه دور، بیماران سرطانی بیشتری مسیر کارآزمایی بالینی را انتخاب میکنند.
بر اساس یک مطالعه در آوریل گذشته، تخمین زده میشود که ۷ درصد از بیماران سرطانی برای درمان به یک کارآزمایی بالینی ملحق میشوند. این میزان بیش از دو برابر نرخ مشارکت در آزمایشات در دهه ۱۹۹۰ است. با این حال، تعداد بیشتری از بیماران - ۷۷ درصد - مسیر کارآزمایی بالینی را برای خود بسته مییابند. طبق مقالهای در سال ۲۰۱۹ در مجله موسسه ملی سرطان، آنها یا واجد شرایط مطالعات خاص نیستند یا نمیتوانند مطالعاتی نزدیک به خانه خود پیدا کنند.
دوبل میدانست که وضعیتش وخیم است. او قرار ملاقاتی برای شروع درمانی که ۱۶ ماه به او فرصت میداد، تعیین کرد.
اما پدرش راضی نبود. آنها باید بهتر عمل میکردند.
چند روز قبل از شروع درمان، دوبل با بیمارستان تماس گرفت و قرار ملاقات را لغو کرد.