سرمایهگذاران شروع به تصور یک سیستم مالی بدون حضور ایالات متحده در مرکز آن کردهاند و این فرصتی را در اختیار اروپا قرار میدهد که نباید آن را از دست بدهد.
این تمرین در فکر کردن به غیرقابل تصور، علیرغم همهمه سر و صدا در بازارها انجام میشود. منصور محیالدین، اقتصاددان ارشد بانک سنگاپور، اخیراً به دبی و لندن سفر کرده است. او میگوید: "مردم میگفتند، 'چه خبر است؟ دوران تجارت آزاد، بازارهای آزاد و جهانیسازی به پایان رسیده است و هیچکس نمیداند چه چیزی جایگزین آن خواهد شد."
البته منظور آنها، دولت جدید ایالات متحده است. دونالد ترامپ و همکارانش، ظرف یک ماه از بازگشت به کاخ سفید، تقریباً اتحاد فراآتلانتیک را از بین بردند و بر بررسیها، تعادلها و نهادهای کلیدی که استثناییگرایی واقعی ایالات متحده بر آن بنا شده است، پا گذاشتند.
محیالدین میگوید: «تغییر بسیار مهمی در حال وقوع است. اگر به این شکل ادامه یابد، تخصیصدهندگان سرمایه تعجب خواهند کرد: "آیا میخواهم به تخصیص به ایالات متحده ادامه دهم؟"»
این موضوع در تمام طبقات دارایی برش میخورد. در سهام، اولویت برای اروپا واضح است - بازارها در یک الگوی بسیار غیر معمول، از ایالات متحده پیشی میگیرند. اما بازارهای سهام ناپایدار فقط سطح ماجرا هستند. چیزی که واقعاً مهم است، استفاده بینالمللی از دلار و بازارهای اوراق قرضه دلاری، به عنوان بستر به اصطلاح بدون ریسک مالی جهانی است.
این موضوع در حال حاضر شروع به نشان دادن خود کرده است. برای مثال، روز سهشنبه، علیرغم شوک تعرفههای تجاری جدید ایالات متحده بر کانادا و مکزیک، دلار به شکل معمول خود صعود نمیکند. دویچه بانک میگوید این تا حدی منعکس کننده "احتمال از دست دادن وضعیت امن دارایی دلار" است.
جورج ساراولوس، تحلیلگر ارز، نوشت: «ما این را سبکسرانه نمینویسیم. اما سرعت و مقیاس تغییرات جهانی به قدری سریع است که باید این موضوع را به عنوان یک احتمال پذیرفت.» چیزی که زمانی عجیب و غریب بود، اکنون در حال تبدیل شدن به امری قابل قبول است.
اقتصاددانان نزدیک به ترامپ به وضوح بیان کردهاند که آنها وضعیت دلار را به عنوان ارز ذخیره برجسته جهان، هم یک نعمت و هم یک نفرین میدانند - مشاور استفان میران آن را "سنگین" توصیف کرد. این احتمال وجود دارد - باز هم فقط چند هفته پیش غیرقابل تصور بود - که ایالات متحده به دنبال پایین کشیدن ارزش دلار به منظور حمایت از تولید داخلی باشد. اما ایالات متحده همچنین میتواند از طریق تصادف و نه از روی طراحی، با سوق دادن غولهای بزرگ بازارهای اوراق قرضه - بانکهای مرکزی خارجی و سایر مدیران ذخایر رسمی - به سمت کشورهای دیگر، امتیاز گزاف خود را از بین ببرد.
بر اساس دادههای معیار صندوق بینالمللی پول، دلار بیش از 57 درصد از ذخایر رسمی جهانی را تشکیل میدهد که بسیار بیشتر از سهم ایالات متحده از اقتصاد جهانی است. یورو 20 درصد را به خود اختصاص داده است و بقیه در حال جمعآوری خردهها هستند.
خوشبینهای خیالپرداز سالهاست استدلال میکنند که سهم یورو از این کیک باید بزرگتر باشد، اما آنها با واقعیت مبارزه کردهاند. بازارهای اوراق قرضه اروپا به کشورهای تشکیل دهنده تقسیم شدهاند و آلمان در مرکز آن قرار دارد. انسجام پولی وجود دارد، اما انسجام مالی یا استراتژیک وجود ندارد. هیچ بازار ملی به طور همزمان به اندازه کافی بزرگ، ایمن و نقد نیست که نیازهای یک مدیر ذخایر را برآورده کند. معاملات فوقالعاده بزرگ اثری از خود به جای میگذارند و در مواقع اضطراری، این بازیکنان بزرگ فقط بازار اوراق قرضه دولتی ایالات متحده را مناسب مییابند.
اتحادیه اروپا برای ارائه یک جایگزین تلاش کرده است. اینجاست که این لحظه در تاریخ وارد میشود. نیاز فوری آن به هزینههای دفاعی به سادگی از ظرفیت بازارهای اوراق قرضه ملی فردی خود پیشی میگیرد. استقراض مشترک - به راحتی گفته میشود اما به طرز شیطنتآمیزی انجام آن دشوار است - پاسخ آشکار است. نتیجه به خوبی میتواند این باشد که اروپا بیشتر به مرکز سیستم مالی جهانی رانده شود.
همهگیری کووید-19 طعمی از نحوه عملکرد تجمیع منابع در مقیاس بزرگ ارائه داد. سپس، اوراق قرضه صادر شده توسط خود اتحادیه اروپا، نه کشورهای فردی، با تقاضای عظیمی روبرو شد. فوریت وضعیت کنونی چارهای جز حرکت سریع باقی نمیگذارد. تحلیلگران آژانس رتبهبندی S&P Global در یادداشتی در ماه گذشته گفتند: «اقدام جمعی میتواند پاسخی باشد، حتی اگر هنوز اجماعی ایجاد نشده باشد.»
اگر اتحادیه اروپا بتواند از این لحظه استفاده کند، از یک منبع عمیق خریداران مشتاق برای کاهش تعهدات خود در قبال ایالات متحده بهرهبرداری خواهد کرد. محیالدین میگوید: «بسیاری از مدیران ذخایر میتوانند خیلی سریع تغییر جهت دهند. استقبال گستردهای وجود خواهد داشت.»
تسلط ایالات متحده بر بازارهای بدهی جهانی نباید با یک انفجار به پایان برسد. سرمایهگذاران بزرگ و کند حرکت به سادگی مجبور خواهند بود داراییهای دیگری را جمعآوری کنند تا لزوماً خزانههای خود را تخلیه نکنند. اما با گذشت زمان، نتیجه یکسان خواهد بود. تغییرات رژیم از این نوع اغلب اتفاق نمیافتد. اما اتفاق میافتند. پوند استرلینگ نیز زمانی ارز ذخیره جهانی بود.