آلمان در حالی وارد سال ۲۰۲۵ خواهد شد که خود را برای یک انتخابات زودهنگام آماده می کند، انتخاباتی که در پی فروپاشی ائتلاف سه حزبی آن در ماه نوامبر به وجود آمده است. این رای گیری غیرمنتظره، که در اواخر فوریه، هفت ماه زودتر از موعد انتظار برگزار می شود، فرصتی را برای بزرگترین اقتصاد اروپا فراهم می کند تا با چالش های آشکار خود، که مهمترین آنها مدل صنعتی رو به زوال آن است، روبرو شود و به بازگشت دونالد ترامپ پاسخ دهد.
فردریش مرز، نامزد صدراعظمی از حزب مخالف دموکرات مسیحی راست میانه (CDU) و متحدان باواریایی آنها، اتحادیه سوسیال مسیحی (CSU)، به نظر می رسد زمام امور را از اولاف شولتز، سوسیال دموکرات (SPD) فعلی، تحویل بگیرد. آقای مرز 69 ساله (در تصویر)، یک قدیمی بداخلاق با سابقه طولانی در دنیای شرکت ها، خود را به عنوان بهترین شانس برای آلمان برای خروج از رکود اقتصادی معرفی خواهد کرد. انتظار داشته باشید که او در جناح راست آنگلا مرکل، آخرین صدراعظم از حزب CDU، با پیشنهادهایی برای اصلاح رفاه، جذب سرمایه گذاری خارجی و تسهیل جریان سرمایه به شرکت های آلمانی، به فعالیت بپردازد. آقای مرز، با امید به توقف حمایت از حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD)، در مورد مهاجرت های غیرقانونی که در سال های اخیر آلمان را با مشکل مواجه کرده است، نیز سختگیرانه صحبت خواهد کرد.
مسئله چگونگی احیای اقتصاد آلمان، که در شش سال گذشته به سختی رشد کرده است، بر مبارزات انتخاباتی و مذاکرات ائتلافی بعدی حاکم خواهد بود. (دولت جدید همچنین باید در مورد بودجه فوری مذاکره کند، زیرا احتمالاً کشور سال 2025 را بدون بودجه آغاز خواهد کرد.) غول های صنعتی آلمان با قیمت های انرژی، مالیات های بالا، بوروکراسی و کمبود نیروی کار دست و پنجه نرم می کنند، و به نظر می رسد صنعت بزرگ خودروسازی این کشور پاسخی برای ظهور سریع خودروهای برقی چینی ندارد. شرکت های تخصصی Mittelstand آلمان به شدت در معرض تغییرات حمایت گرایانه جهان، به ویژه در میان تهدید تعرفه های ترامپی قرار دارند. نقش صدراعظم بعدی در شکل دادن به پاسخ اتحادیه اروپا بسیار مهم خواهد بود.
یکی از آزمون های اولیه جاه طلبی دولت بعدی می تواند سرنوشت "ترمز بدهی" آلمان باشد، یک بند قانون اساسی که به شدت استقراض عمومی را محدود می کند. با افزایش تقاضای هزینه ها و محدودیت های قانونی، حتی برخی از اعضای حزب آقای مرز نیز خواهان باز کردن محدودیت های آن هستند. این امر به اکثریت دو سوم در بوندستاگ نیاز دارد. اما اگر این مانع برطرف شود و شرکای احتمالی دولت آقای مرز بتوانند او را متقاعد کنند، یک ترمز بدهی اصلاح شده می تواند فضایی را برای سرمایه گذاری عمومی جدید در زیرساخت ها و دفاع ایجاد کند و به آلمان اجازه دهد تا کمک به اوکراین را افزایش دهد - که اگر آقای ترامپ جریان آن را قطع کند، مفید خواهد بود. اگر نه، ممکن است یک صندوق خارج از بودجه دوم برای افزایش هزینه های دفاعی وجود داشته باشد، پس از صندوقی که آقای شولتز در سال 2022 به تصویب رساند.
دیپلماسی آزمون دیگری را ارائه خواهد داد. اگر، شاید تحت فشار آقای ترامپ، اوکراین به توافقی با روسیه دست یابد، آلمان با درخواست هایی از سوی متحدان برای ارائه تضمین های امنیتی به آن و رهبری تامین مالی بازسازی مواجه خواهد شد. در مورد مسائل اتحادیه اروپا، پایتخت های مهم، به ویژه بروکسل، پاریس و ورشو، انتظار خواهند داشت که دولت تحت رهبری مرز، قاطعیت آلمان را که در زمان آقای شولتز وجود نداشت، بازگرداند، حتی اگر همیشه مورد پسند آنها نباشد. برای مثال، آقای مرز، علیرغم حمایت خود از اوکراین، بعید است که با یک پروژه استقراض مشترک بزرگ برای تأمین مالی دفاع اتحادیه اروپا موافقت کند.
همه اینها تحت الشعاع جستجوی آقای مرز برای یافتن شرکای ائتلافی قرار خواهد گرفت. یک پیروزی حزب CDU/CSU احتمالاً مجبور خواهد بود بین حکومت با حزب SPD در یک "ائتلاف بزرگ" چپ و راست بی رمق، از نوعی که اغلب مورد علاقه خانم مرکل بود، یا با سبزها، که مورد نفرت بسیاری از محافظه کاران هستند، یکی را انتخاب کند. با این حال، سیاست آلمان به قدری متفرق شده است که محافظه کاران ممکن است به حمایت هر دو نیاز داشته باشند. سه گانه سوسیال دموکرات ها، سبزها و لیبرال های آقای شولتز با خوش بینی شروع به کار کردند، اما نتوانستند در هنگام وقوع بحران پاسخی منسجم ارائه دهند. این درس از نظر آقای مرز پنهان نخواهد ماند. ■