نویسندگان اساتید MIT و برندگان جایزه نوبل اقتصاد هستند
چهارشنبه هفته گذشته، دولت ترامپ 90 درصد از قراردادهای امضا شده توسط USAID را لغو کرد. چند روز قبل، اکثر کارکنان آن اخراج شده بودند. آزمایشگاه ما در MIT چندین نامه وحشتناک از این دست دریافت کرد. بودجه ما به دلیل "راحتی و منافع دولت ایالات متحده" قطع شد. برای بسیاری در سراسر جهان، این یک زمان خونین است.
روش ناگهانی که بیشتر USAID در آن خاتمه یافت (چیزی که هنوز در دادگاهها در جریان است) منحصر به فرد است، اما این احساس نیست. در سرتاسر جهان، کشورها بودجه کمکهای خود را کاهش میدهند: سر کیر استارمر اخیراً اعلام کرد که بریتانیا برای پرداخت بخشی از افزایش هزینههای دفاعی، کمکها را به 0.3 درصد از تولید ناخالص داخلی کاهش میدهد. در فرانسه، کمکها در بودجه ماه گذشته بیش از 2 میلیارد یورو کاهش یافت. بنیادهای خصوصی و افراد فوقالعاده ثروتمند بهطرز عجیبی در مورد راههای پر کردن این شکاف سکوت کردهاند.
ممکن است وسوسه شوید که با اشاره به جایی که کمک میتواند به نفع اهداکننده باشد، زمینه مشترکی با این دولتها پیدا کنید. اما انجام این کار اشتباه است. جهان اکنون باید تأیید کند که جان انسانها مهم است، مهم نیست کجا باشند.
این اصل ساده به طور گستردهای به اشتراک گذاشته شده است: پس از بلایای طبیعی مانند زلزله 2010 هائیتی، سازمانهای بشردوستانه با بودجههای اهدایی افراد، از جمله آمریکاییها از هر قشری، غرق شدند. وقتی کمک به دیگران امکانپذیر باشد، مردم مایل به مشارکت هستند.
عدم محبوبیت عمیق کمکها ناشی از این واقعیت است که مردم فکر میکنند این بخش بزرگتری از بودجه است تا آنچه که واقعاً هست - نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها معتقدند کمکهای خارجی 25 درصد از بودجه فدرال را تشکیل میدهد، در حالی که نزدیک به 1 درصد است - و اینکه هدر میرود و ناکارآمد است.
مطمئناً، این اصل که جان همه انسانها مهم است، توجیهی برای صنعت کمکرسانی به شکلی که در حال حاضر ساختار یافته است، ارائه نمیدهد. ما دوران حرفهای خود را صرف این استدلال کردهایم که تقریباً غیرممکن است بدانیم که آیا هزینههای کمکرسانی مؤثر است یا خیر، زیرا ارزیابی کمی از آن انجام میشود. تا حدی، این ناشی از این واقعیت است که اهداف آن اغلب نامشخص است و گاهی اوقات متضاد است: هدف از کمک تقویت قدرت نرم، کمک به شرکتهای اهداکننده، نجات جان افراد و ترویج توسعه بلندمدت بهطور همزمان است.
تأیید مجدد اساسیترین اصل کمکرسانی، وضوح را فراهم میکند. هدف باید سرمایهگذاری در پروژههایی باشد که بیشترین تأثیر را بر کیفیت زندگی مردم فقیر در سراسر جهان خواهد داشت. نجات جان افراد در طول فجایع زیستمحیطی در این دسته قرار میگیرد، همانطور که تأمین مالی کالاهای عمومی جهانی مانند واکسیناسیون یا کنترل همهگیری. کمک به بازیگران محلی برای یادگیری از یکدیگر و اتخاذ مؤثرترین راهها برای مبارزه با فقر نیز میتواند مزایای زیادی داشته باشد، حتی اگر این کمی مبهم به نظر برسد. دلیلش این است که هر پولی که سرمایهگذاری میشود، میتواند به بهترین شکل ممکن هزینه شود.
مایکل کرمر، یکی از دریافتکنندگان مشترک جایزه نوبل اقتصاد سال 2019 با ما، در ایجاد یک گروه کوچک در USAID مشغول بود که دقیقاً همین کار را انجام میداد. صندوق سرمایهگذاری نوآوری توسعه (DIV) با ارائه بودجه مرحلهای به نوآوران برای آزمایش، آزمایش یا کمک به مقیاسبندی نوآوریهای اجتماعی مؤثر، ذهنیت سرمایهگذاری خطرپذیر را برای تأمین مالی کمکها به کار برد. کرمر تخمین زد که نرخ بازگشت اجتماعی نمونه کار DIV در سال اول 17:1 بود، که برای حسادت یک سرمایهگذار در سیلیکون ولی کافی است.
این محاسبه فرض میکند که ما برای جان انسانها در هر کجا که هستند ارزش قائل هستیم: تعطیلی DIV با بقیه USAID مطابق با اولویتهای فعلی دولت ایالات متحده است. اما اگر دولتهای دیگر، مؤسسات چندجانبه و خیرین خصوصی بتوانند تأیید کنند که جانها مهم هستند، میتوانند از این شواهد روشن که کمک میتواند بسیار قدرتمند و مقرون به صرفه باشد، آرامش خاطر داشته باشند.
اکنون زمان پیروی از مثال ایالات متحده نیست. بقیه جهان باید در زمینه کمک پیش قدم شوند و نشان دهند که برای جمع آوری پول به ایالات متحده نیازی ندارند و میتوانند آن را بهتر خرج کنند.
نباید اجازه دهیم کمبود بودجه بهانهای باشد. تنها 1 درصد از ثروت 3000 فرد ثروتمند جهان بودجه پنج اهداکننده دوجانبه بزرگ را پوشش میدهد. هماهنگی برای اطمینان از اینکه بزرگترین شرکتهای چندملیتی و ثروتمندترین افراد سهم خود را از مالیات میپردازند، درآمدی بیش از اندازه کافی برای جایگزینی بودجه ایالات متحده ایجاد میکند. بیش از 140 کشور پیمان مالیات شرکتی حداقلی جهانی OECD را امضا کردهاند، اما اجرای آن کند است. سال گذشته، گروه 20 توافق کردند که روی تلاشی برای مالیات جمعی بر ثروتمندان کار کنند. محاسبات نشان میدهد اگر میلیاردرها سالانه حداقل 2 درصد از ثروت خود را به عنوان مالیات بپردازند، میتواند تا 250 میلیارد دلار در سال جمعآوری کند. ایالات متحده برای پیشبرد این سیاستها ضروری نیست.
ایالات متحده نشست فوریه G20 را تحریم کرد. اما در آن گردهمایی، سیریل رامافوزا، رئیس جمهور آفریقای جنوبی، بر نیاز به چندجانبهگرایی و تلاشهای تجدید شده متمرکز بر فقیرترین کشورها تأکید کرد. این یک ضرورت تاریخی است که بقیه جهان به این تعهد بپیوندند.