من و شوهرم که در دهه ۷۰ زندگی خود هستیم، از نوه ۱۸ ماههمان مراقبت میکنیم. او دو روز در هفته را با ما و سه روز را در مهد کودک میگذراند. او اغلب بیمار است و ما از او R.S.V.، سرماخوردگی و آنفولانزا گرفتهایم. وقتی به دخترم پیشنهاد کردم که نوهمان را در بدترین روزها در خانه نگه دارد، او پاسخ داد که اضطراب میکروبهراسی من باعث اضطراب او میشود و او از مهد کودک به طور تمام وقت استفاده خواهد کرد. (او همچنین گفت که من به کمک حرفهای نیاز دارم.) مسئله این است: شوهرم ویران شده است! او میخواهد از نوهمان مراقبت کند، چه بیمار باشد چه نباشد. اما اگر او بیمار شود، من هم بیمار خواهم شد. من ماسک میزنم، اما هنوز در معرض خطر هستم. بنابراین تمایلی به برنامهریزی با دوستان ندارم و از ترس آلوده کردن افراد، دیگران را لغو میکنم. در همین حال، دخترم مرا به رد کردن «هدیه» او برای گذراندن وقت با نوهمان متهم میکند. کمک!
مادربزرگ
متاسفم که دخترتان با شما اینقدر نامهربانانه صحبت کرد - در حالی که شما لطف بزرگی به او میکنید! من با نیاز او به مراقبت از کودک قابل اعتماد، که اغلب یافتن آن دشوار و پرهزینه است، همدردی میکنم. اما فراهم کردن آن مسئولیت شما نیست. شما قبلاً فرزندان خود را بزرگ کردهاید. اگر شما و شوهرتان میخواهید کمک کنید، عالی است! اما این نیز منطقی است که در مورد مرزهای خود بحث کنید: چه کسی از کودک در هنگام بیماری یا مسری بودن او مراقبت خواهد کرد؟
حتی اگر دخترتان فرزندش را به طور تمام وقت به مهد کودک منتقل کند، باز هم این سوال مطرح است که چه زمانی او را در هنگام بیماری بفرستد. کودکان مسری معمولاً مورد استقبال قرار نمیگیرند. و چارچوببندی نگرانی منطقی شما برای سلامتیتان به عنوان یک بیمار روانی - در حالی که او نیاز خود به مراقبت از کودک را به عنوان یک هدیه جلوه میدهد - فریبکارانه به نظر میرسد.

در اثر یک سیاست جایدهی در سرما جا ماندیم
بنابراین به یک راه حل ممکن میرسیم: شوهر شما میخواهد صرف نظر از سلامتی نوهتان از او مراقبت کند. شاید در روزهایی که او بیمار است، او بتواند در خانه دخترتان از او مراقبت کند. او باید ماسک بزند و مرتباً دستهایش را بشوید. و اگر او در مورد این پروتکل سختگیر باشد، ممکن است بتواند بدون بیمار شدن یا آلوده کردن شما، آن را انجام دهد. اگر نتواند، تجربه مراقبت از کودک تمام شده است!
در اثر یک سیاست جایدهی در سرما جا ماندیم
برای تولد شریک زندگیام، او را به شیکترین رستوران شهرمان بردم. وبسایت آن میگوید که رزرو پذیرفته نمیشود و نخستین نفر نخستین سرویس یک تجربه عادلانه برای همه است. بنابراین، ما 30 دقیقه در سرما منتظر ماندیم. وقتی نوبت به ما رسید، دیدیم که کارکنان چندین میز را به هم چسباندند و حتی یک زوجی را که قبلاً نشسته بودند، جابهجا کردند تا یک گروه شش نفره را که پشت سر ما در صف بودند، جای دهند. سپس میزبان به ما گفت که آن شب جایی برای ما وجود نخواهد داشت. آیا رستوران با ما بد کرد؟
مشتری
خیلی بد! مگر اینکه در وبسایت رستوران شرطی وجود داشته باشد که رزرو برای گروههای بزرگتر پذیرفته میشود (که گهگاه میبینم)، من معتقدم که با شما ناعادلانه رفتار شد. با مدیر تماس بگیرید تا تجربه خود را گزارش دهید. ممکن است میزبان آن شب اشتباهی در قضاوت کرده باشد. همه ما اشتباه میکنیم!
اگر مدیر عذرخواهی نکرد (یا چیزی به شما پیشنهاد نکرد تا شما را برگرداند)، با این دانش آرامش بگیرید که حتی شیکترین مکانها نیز زمانی که با مشتریان بدرفتاری میکنند، امید به زندگی خود را کوتاه میکنند.
اصل حضور یک هدیه است
خانواده من قصد دارند در مراسم عروسی بینالمللی یکی از بستگان نزدیک شرکت کنند. من تخمین میزنم که این سفر بیش از 8000 دلار برای بلیط هواپیما، اجاره خودرو، هتل و غذا هزینه خواهد داشت. با این حال، ما خوشحالیم که این سفر را برای زوج خوشبخت انجام میدهیم. سوال من این است: تعهد ما به زوج عروس و داماد در مورد هدیه چیست، وقتی که ما اینقدر برای شرکت در عروسی آنها هزینه خواهیم کرد؟
مهمان
در تجربه من از عروسیهای بینالمللی (مجموعاً: دو)، زوجهای عروس و داماد به طور ضمنی هزینه سفر را با یک جمله ساده در دعوتنامههای خود پذیرفتند: لطفاً هدیه نیاورید. من اطاعت کردم و به جای آن نامههای تبریک نوشتم. بنابراین، اگر هنوز دعوتنامه دریافت نکردهاید، آن را بررسی کنید.
اگر در دعوتنامه در مورد هدایا چیزی گفته نشده است، اجازه دهید عقل سلیم و بودجه شما راهنمای شما باشند. من فرض میکنم که هشت هزار دلار بسیار بیشتر از آن چیزی است که معمولاً برای شرکت در یک عروسی هزینه میکنید و زوج عروس و داماد این را میدانند. بنابراین، اگر دوست دارید، یک هدیه نمادین یا یک نامه گرم به جای هدیه معمولی خود در نظر بگیرید. هیچ عروسی - حتی عروسی یکی از بستگان نزدیک - ارزش شکستن بانک را ندارد.
دور نگه داشتن وسوسه از محدوده هوس
شریک زندگی من حس چشایی خود را از دست داده است، بنابراین زیاد غذا نمیخورد. اما او بستنی میخرد و میگوید که خوردن آن برای او تسکیندهنده است. من با وزنم مشکل دارم و اگر بستنی در خانه باشد، برایم سخت است که در برابر آن مقاومت کنم. ما در این مورد به تفصیل بحث کردهایم، اما به نتیجه نرسیدهایم. نصیحت؟
شریک
من هم با شیرینیها مشکل دارم. اما این به من این حق را نمیدهد که همسرم را که متابولیسم سریعتری دارد، از آوردن آنها به خانهمان منع کنم. او هم اینجا زندگی میکند! در صورت عدم وجود یک نگرانی جدیتر برای سلامتی، مصالحه ما را امتحان کنید: همسرم آبنبات و بستنی خود را در دفتر کار خانهاش - دور از آشپزخانه - نگه میدارد و من خودم را آموزش دادهام که از آنها دوری کنم. آیا یک یخچال کوچک میتواند کارساز باشد؟
برای کمک به وضعیت ناخوشایند خود، سوالی را به [email protected]، فیلیپ گالانس در فیسبوک یا @SocialQPhilip در X ارسال کنید.