آیا این بهترین ساعت او بود؟ بحران قطعاً جنبهای متفاوت - اگرچه نه کاملاً چرچیلی - را در سر کییر استارمر آشکار کرده است، جنبهای که به طرز شگفتانگیزی ماهر و هدفمند است. در واشنگتن، نخستوزیر بریتانیا با نامهای از سوی شاه چارلز، بریتانیا را از تیررس حملات تعرفهای دونالد ترامپ خارج کرد و رئیسجمهور را مجذوب خود کرد. در لندن، او تلاش کرد تا همکاران اروپایی را حول یک طرح برای صلح در اوکراین جمع کند. در تلاش برای میانجیگری در رابطه سمی بین ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، و آقای ترامپ، لب بالایی سفت و سختی که در داخل کشور یک مسئولیت بوده است، ناگهان به یک دارایی تبدیل میشود. حتی ریچل ریوز، وزیر دارایی، نیز به طرز غیرمعمولی در بهرهبرداری از داراییهای روسیه برای کمک به اوکراین چابک بوده است.
طرح بزرگ سر کییر ممکن است از هم بپاشد. آقای ترامپ محمولههای تسلیحاتی به اوکراین را به حالت تعلیق درآورده و پیشنهاداتی را مبنی بر اینکه آمریکا میتواند "تکیهگاه" نظامی را فراهم کند که سر کییر میگوید برای نیروی حافظ صلح انگلیسی-فرانسوی ضروری است، نادیده گرفته است. با این حال، این هفته یک هفته متحولکننده بوده است. سر کییر در چند روز نقش جدیدی را برای بریتانیا در جهان ترسیم کرده است. اکنون باید با آمریکایی مقابله کند که همچنان ضروری است، اما غیرقابل اعتماد شده است - چیزی که سر کییر خردمندانه از گفتن آن به طور علنی خودداری میکند. بریتانیا که پس از برگزیت به حاشیه رانده شده بود، به عنوان یک رهبر در وظیفه اروپا برای به دوش کشیدن دفاع از خود ظاهر میشود. این امر همچنین باید دستور کار داخلی دولت او را متحول کند، زیرا مستلزم افزایش هزینههای دفاعی به سطوحی است که آخرین بار در دهه 1980 دیده شد.
چه تضادی با بیهدفی که تاکنون مشخصه دولت استارمر بوده است. سر کییر در جستجوی یک پروژه، به سمت شعارها متمایل شده است (چه کسی "امنیت اقتصادی" را به یاد میآورد؟) و یک آش شلهقلمکار از "ماموریتها"، "بنیادها"، "اولین گامها" و "نقاط عطف" درست کرده است. او یک اکثریت پارلمانی تایتانیک را بر سر مبارزات کماهمیت هدر داده است. حتی به نظر میرسد که سر کییر نمیداند هدف سر کییر چیست.
اکنون او میداند. اما آیا او برای رویارویی با آنچه که "آزمون دوران ما" مینامد، برمیخیزد، یا وزن آن او را خرد میکند؟ خطر این است که او سعی میکند رایدهندگان در داخل کشور را از انتخابهای سختی که ناشی از زندگی در دنیایی است که آمریکا دیگر دفاع از اروپا را تضمین نمیکند، محافظت کند. ماموریت خارجی او میتواند بیهدفی او را در خانه تشدید کند. در عوض، بازسازی امنیت اروپا باید او را تهییج کند و به منطق سازماندهی برای یک دستور کار داخلی رادیکال تبدیل شود.
برای اینکه ببینید استارمرگرایی-بهعنوان-معمول چگونه مسیر خود را طی کرده است، اعلامیه سر کییر در 25 فوریه را در نظر بگیرید که هزینههای دفاعی از 2.3٪ به 2.5٪ از تولید ناخالص داخلی تا سال 2027 و سپس به 3٪ در سالهای اولیه دهه آینده افزایش مییابد. این به عنوان یک "پاسخ نسلی" مورد استقبال قرار گرفت. در واقعیت، این به سختی یک شروع بود. با این حال، حتی یافتن این مبلغ متوسط مستلزم انتخابهای اساسی بود. سر کییر بودجه کمکهای خارجی را غارت کرد، که یک منبع غرور برای حزب کارگر بود و باعث استعفای یک وزیر شد.
وینستون چرچیل گفت که مردم بریتانیا اشتهای بینظیری برای اخبار بد دارند و هرچه بدتر، بهتر. حقیقتی که سر کییر باید منتقل کند این است که بریتانیا نمیتواند با کاهش بودجههای وزارتخانهها، بدون اینکه رایدهندگان متوجه شوند، هزینه تسلیحات مجدد را بپردازد. اولین نامزد باید لایحه رفاه باشد. پیشبینی میشود سهم بریتانیاییهای در سن کار که مدعی مزایای مربوط به سلامتی هستند، از 8٪ به 12.5٪ در دهه منتهی به سال 2029 افزایش یابد. این بسیار بیشتر از سایر اقتصادهای ثروتمند است، تا حدی به این دلیل که ارزیابیهای حضوری تقریباً در بریتانیا در طول همهگیری به پایان رسید. حزب کارگر وعده اصلاحات داده است، اما هنوز نگفته است چه قصدی دارد.
دولت همچنین به یک واقعگرایی جدید در مورد مالیات نیاز دارد. خانم ریوز در مبارزات انتخاباتی به طرز احمقانهای قول داد که مالیات بر "افراد شاغل" (به معنای مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات بر درآمد) را افزایش نخواهد داد. اما اگر مالیاتها باید افزایش یابند، او باید این وعده را کنار بگذارد و اقدامات گسترده و کارآمدی مانند مالیات بر ارزش افزوده را به جای مجموعهای از اقدامات پیچیده انتخاب کند.
مهمتر از همه، قرار دادن دفاع در یک پایه مطمئن، مستلزم رادیکالیسم در مقابله با کمبود مزمن رشد اقتصادی بریتانیا است. دولت در مورد چشمانداز مشاغل یقهآبی که تسلیحات مجدد به ارمغان میآورد، صحبت میکند. این یک سیاست مرتب است، اما چنین مشاغلی از نظر تعداد نسبتاً کم خواهند بود و ایجاد آنها بقیه اقتصاد را از طریق مالیاتهای بالاتر یا هزینههای دولتی کمتر در جاهای دیگر تضعیف میکند.
بهترین مسیر برای رشد بالاتر، برچیدن رژیم برنامهریزی است، که یک اثر بازمانده از دولتگرایی پس از جنگ است که شهرها را خفه میکند. سر کییر تبلیغ کرد که شکستن سلطه NIMBYها را یک گام حیاتی میداند، اما احتمالاً اصلاحات خود را خراب میکند - دستکاری در سیستم برنامهریزی محدودکننده به جای جایگزینی آن. دولت در جستجوی صرفهجویی، باید در برابر کاهش بودجه زیرساختها مقاومت کند، که اعمال آن آسان است اما رشد بلندمدت را سرکوب میکند. حزب کارگر همچنین باید قوانین استخدامی جدید و نامناسب برای تجارت خود را به حالت تعلیق درآورد یا لغو کند.
مذاکرات مجدد سر کییر با اتحادیه اروپا باید منعکسکننده ضروریات جدید باشد. این قاره باید انعطافپذیرتر باشد، با طرحهایی مانند تدارکات مشترک دفاعی، تجارت انرژی و همکاری در مورد تحریمها و عملیات نظامی. حداقل صدراعظم بعدی آلمان، فردریش مرتس، در کنار نخست وزیر خواهد بود. این خودخواهانه خواهد بود که با احیای اختلافات سالهای برگزیت - در مورد ماهی و ویزا، به عنوان مثال - مذاکرات را متوقف کنیم. برخی در حزب کارگر امیدوار بودند که دوره دوم در قدرت زمان بحث در مورد ادغام اقتصادی با اروپا باشد. بهتر است از حالا شروع کنیم.
یا این کییر بهسختی است؟
تصور تغییر جهت با چنین مقیاسی ممکن است دشوار باشد، به ویژه برای نخستوزیری که تاکنون به ایدههای آشنا چسبیده و از بحثهای بزرگ طفره رفته است. پس از جنگ سرد، رایدهندگان از سود صلح بهرهمند شدند، زیرا بودجههای دولتی از توپهای هویتزر به سمت بیمارستانها هدایت میشد. معکوس کردن این روند دردناک خواهد بود. اما بسیاری از کارهایی که دولت در سالهای اخیر انجام داده است، از نجات بانکها گرفته تا طرح مرخصی کرونا، تا زمانی که اجتنابناپذیر نشدند، غیرقابل تصور بودند. بحران در اروپا باید نخستوزیر را به دیدن نقش جدیدی برای کشورش سوق دهد. آماده کردن بریتانیا برای جنگ محبوب نخواهد بود و مملو از خطر سیاسی است - چرچیل نمونه خوبی از این است که چگونه رایدهندگان میتوانند حتی بزرگترین قهرمان سیاست خارجی خود را مجازات کنند. اما این باید باعث پیشرفت سر کییر شود. ¦