سه کتاب جدید به قفسه در حال گسترش انتشارات مرتبط با یائسگی می‌پیوندند. و تعداد فزاینده‌ای از پزشکان نیز در حال مطالعه و درمان یائسگی هستند - آنها، حداقل در میان خودشان، به عنوان "منوپاس" شناخته می‌شوند. تصویرسازی توسط جون ونگ؛ منبع عکس از کینگا کرزمینسکا / گتی
سه کتاب جدید به قفسه در حال گسترش انتشارات مرتبط با یائسگی می‌پیوندند. و تعداد فزاینده‌ای از پزشکان نیز در حال مطالعه و درمان یائسگی هستند - آنها، حداقل در میان خودشان، به عنوان "منوپاس" شناخته می‌شوند. تصویرسازی توسط جون ونگ؛ منبع عکس از کینگا کرزمینسکا / گتی

یائسگی در کانون توجه

اگر تخمدان دارید، یائسه خواهید شد. پس چرا هر نسلی فکر می‌کند اولین نسلی است که گرگرفتگی را تجربه می‌کند؟

تعداد کمی از افراد مشهور به اندازه درو بریمور بخش زیادی از زندگی خود را در معرض دید عموم قرار داده‌اند. او در کودکی در تبلیغات ظاهر شد، در سن هفت سالگی پس از بازی در فیلم "E.T." ساخته استیون اسپیلبرگ به شهرت جهانی رسید و حتی قبل از رسیدن به سن نوجوانی به خاطر مبارزاتش با مواد مخدر و الکل بدنام شد. چند سال پیش، این بازیگر "The Drew Barrymore Show" را راه اندازی کرد و در یکی از قسمت‌های این برنامه بود که او یک دوره گذار معمولاً خصوصی را در معرض دید عموم تجربه کرد. بریمور در حین مصاحبه با جنیفر آنیستون و آدام سندلر، ناگهان یک کت راه راه را درآورد، در حالی که نفس خود را بیرون می‌داد و خود را باد می‌زد، اعلام کرد: "فکر می‌کنم اولین گرگرفتگی‌ام را تجربه می‌کنم!" آنیستون با خوشحالی بداهه پردازی کرد و گفت: "خیلی افتخار می‌کنم!"، و پشت دستش را مانند مادری که دمای بدن یک کودک تب دار را بررسی می‌کند، روی جناغ سینه بریمور گذاشت، در حالی که سندلر با همدلی متحیرانه نگاه می‌کرد. این کلیپ به سرعت وایرال شد.

بریمور، که امسال پنجاه ساله شد، در میان زنان سرشناسی که صریح و آشکار در مورد مشکلات پیش‌یائسگی صحبت می‌کنند، تنها نیست. پیش‌یائسگی اکنون اصطلاح ترجیحی برای دوره طولانی، تا یک دهه، است که در آن هورمون‌های تولید مثلی استروژن و پروژسترون در نوسان هستند، اما در طول آن زن هنوز پریود می‌شود، حتی اگر گاهی اوقات نامنظم باشد. مرحله‌ای که کل گذار از پیش‌یائسگی تا پس از یائسگی را در بر می‌گیرد، از نظر بالینی "کلیماکتریک" نامیده می‌شود و در محاوره به آن "یائسگی" می‌گویند، اگرچه، به طور دقیق، یائسگی روزی را مشخص می‌کند که یک زن سیصد و شصت و پنج روز بدون قاعدگی را سپری کرده است - نقطه عطفی که به راحتی می‌توان آن را از دست داد، حداقل برای نسل‌هایی که قبل از ظهور اپلیکیشن‌های ردیابی پریود به میانسالی رسیده‌اند. میشل اوباما یک بار در پادکست خود تجربه گرگرفتگی خود را اینگونه توصیف کرد: "مثل این بود که کسی یک کوره در مرکز بدن من گذاشته و آن را روی درجه بالا روشن کرده است." در اینستاگرام، کورتنی کاکس یک تبلیغ بهداشتی زنانه مربوط به اواسط دهه هشتاد را که در آن، در زمانی که بازیگری ناشناخته بود، ظاهر شده بود، به طنز کشید. (او در حالی که برای یک تمرین ایروبیک لباس پوشیده بود، می‌گوید: "تامپکس می‌تواند احساس شما را نسبت به پریودتان تغییر دهد.") کاکس امروزی، با لباس ورزشی و جوراب شلواری به سبک دهه هشتاد، با چشمانی گشاد و لبخندی تصنعی اعلام کرد: "یائسگی شما را زنده زنده می‌خورد! وحشتناک است."

اکنون ما سه کتاب در مورد یائسگی داریم که هر کدام توسط زنی نوشته شده است که از یک زندگی حرفه‌ای برخوردار بوده که به دیده شدن وابسته بوده است - و به درجات مختلف، حفظ ظاهری از زنانگی جوان را از او می‌طلبیده است. نائومی واتس، بازیگر، کتاب "Dare I Say It: Everything I Wish I’d Known About Menopause" (Crown) را نوشته است، و تامسن فادال، مجری سابق اخبار تلویزیونی در شهر نیویورک، کتاب "How to Menopause: Take Charge of Your Health, Reclaim Your Life, and Feel Even Better Than Before" (Balance) را تهیه کرده است. از آن سوی اقیانوس اطلس، ماریلا فراستروپ، که در بریتانیا به عنوان یک مجری شناخته می‌شود، با کتاب "Menopause Is Hot: Everything You Need to Know to Thrive" (Scribner)، نسخه آمریکایی کتابی که با همکاری آلیس اسمیلی، روزنامه‌نگار حوزه سلامت، نوشته شده و چهار سال پیش در بریتانیا منتشر شده است، آمده است. این کتاب‌ها خود را به عنوان راهنمایی برای کسانی که وارد سال‌های علائم گیج‌کننده می‌شوند و آن را تحمل می‌کنند، معرفی می‌کنند، که شامل گرگرفتگی، تعریق شبانه، مه مغزی، خشکی واژن، پریودهای سنگین، افزایش وزن، ریزش مو، بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی است - مجموعه‌ای از مشکلات که اغلب به طور نامناسب و گیج‌کننده‌ای با تغییرات زندگی پرتقاضا، از شتاب گرفتن یک شغل پرفشار در میانسالی گرفته تا تربیت فرزندان نوجوان یا خالی شدن لانه خانوادگی، همزمان می‌شوند. هر یک از این سه جلد تلاش می‌کند تا همراهی ضروری برای زنان در سنی خاص باشد، نسخه‌ای ورق‌خورده روی میز کنار تختخوابی آغشته به عرق - چیزی شبیه "وقتی منفجر می‌شوید چه انتظاری داشته باشید."

این کتاب‌ها به قفسه در حال گسترش انتشارات مرتبط با یائسگی می‌پیوندند، از جمله دو کتاب پرفروش - "The New Menopause"، نوشته مری کلر هاور، متخصص زنان و زایمان که مقدمه کتاب واتس را نوشته است، و "The Menopause Brain"، نوشته لیزا موسکونی، استاد علوم اعصاب در کالج پزشکی ویل کرنل، که مقدمه کتاب فادال را نوشته است. (در یک چرخه منظم، مقدمه کتاب فراستروپ توسط واتس نوشته شده است.) هاور در مقدمه "Dare I Say It" به افزایش تعداد پزشکانی اشاره می‌کند که در حال مطالعه و درمان یائسگی هستند، که حداقل در میان خودشان، به عنوان "منوپاس" شناخته می‌شوند. واتس، فادال و فراستروپ اعضای غیرمتخصص هستند که هر کدام به روش خود به مدافعی برای آگاهی از یائسگی تبدیل شده‌اند. فادال و فراستروپ از مهارت‌های خود به عنوان روزنامه‌نگار استفاده کرده‌اند و مستندهایی با گرایش شخصی در این مورد ساخته‌اند، و واتس مسیر گوپ را دنبال کرده و Stripes، خطی از محصولات سلامتی با هدف بازار پیش‌یائسگی، را تأسیس کرده است.

در قلب هر کتاب، داستانی مشابه وجود دارد: داستان زنی ظاهراً باهوش، از نظر حرفه‌ای موفق و دارای منابع فراوان که با شروع یک تغییر هورمونی اجتناب‌ناپذیر غافلگیر شده است. فراستروپ می‌گوید: "تا اواخر دهه چهل زندگی‌ام، خودم را زنی نسبتاً مطلع از دنیا می‌دانستم... سپس *بنگ*! ناآگاهی من در مورد یائسگی هرگونه اطمینانی را به شدت کنار زد. احساس می‌کردم که در حال مکیده شدن به یک سیاهچاله هستم، بدون هیچ جهت‌یابی و هیچ ایده‌ای در مورد چگونگی تغییر مسیر." واتس روایت مشابهی ارائه می‌دهد: "چرا من، فردی نسبتاً دنیادیده که به معاینات سالانه خود می‌رفتم و با شگفت‌انگیزترین زنان صریح و باهوش در تمام زندگی‌ام معاشرت می‌کردم، هرگز نشنیده بودم که 'حواست باشه، این جزئیات در مورد این چیزیه که قراره در سال‌های آینده برای تو اتفاق بیفته و ممکنه چه شکلی باشه'؟" فادال، که می‌گوید دوران حرفه‌ای خود را به عنوان خبرنگار "در تعقیب داستان‌ها و طوفان‌ها از کوه‌های افغانستان تا سواحل فلوریدا" گذرانده است، لحنی عامیانه به خود می‌گیرد: "به عنوان یک دختر دهه 80، من در مورد هر رژیم غذایی زیر آفتاب متخصص هستم. اما من یک چیز لعنتی هم در مورد یائسگی نمی‌دانستم. اگر اصلاً به آن فکر می‌کردم، معتقد بودم که چیزی است که درست قبل از مرگ اتفاق می‌افتد و امیدوار بودم که برای آن نباشم." چگونه ممکن است که چنین توطئه سکوتی در مورد فرآیندی وجود داشته باشد که بر هر انسانی که تا به حال به اندازه کافی تخمدان داشته است، تأثیر می‌گذارد؟

داستان یائسگی به قدمت خود تاریخ است. خنده سارا در کتاب پیدایش، پس از اینکه متوجه می‌شود قرار است در سنی غیرمعمول بالا فرزندی به دنیا بیاورد، ممکن است اولین نمونه ثبت شده از نزول همیشگی به طنز تلخ باشد که از جمله علائم یائسگی است، البته نه در هیچ چک لیست پزشکی. اما علم یائسگی بسیار جدیدتر است و به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد، زمانی که پزشکان در اروپا شروع به تحقیق در مورد اثرات مواد شیمیایی ترشح شده توسط بدن کردند که تولید مثل را کنترل می‌کنند. هورمون استروژن، که سطح آن در دوران بلوغ افزایش می‌یابد و در دوران پیش‌یائسگی کاهش می‌یابد، اولین بار در سال 1917 در خوکچه هندی شناسایی شد. شکل کریستالی آن در سال 1929 توسط ادوارد ای. دویزی، رئیس بخش بیوشیمی دانشکده پزشکی دانشگاه سنت لوئیس، جداسازی شد. دویزی، که در دهه چهل برنده جایزه نوبل برای کارش روی ویتامین K، یک عنصر ضروری در لخته شدن خون، شد، در مقاله‌ای زندگینامه‌ای که پس از بازنشستگی نوشت، تلاش علمی قبلی خود را به شکلی جذاب بازگو کرد. فرآیند جداسازی استروژن مستلزم تهیه مقداری از آن در حالت تصفیه نشده بود که می‌توانست در ادرار دفع شده توسط زنان باردار یافت شود. هنگامی که منابع از خانواده و دوستان دویزی ناکافی بود (او در مقاله‌اش به طور ویژه از کمک‌های یک خواهرزاده قدردانی می‌کند)، او از یک بخش مامایی محلی کمک گرفت. در یک مورد، راننده‌ای که مایع کهربایی گرانبها را حمل می‌کرد، تقریباً به جرم قاچاق مشروبات الکلی دستگیر شد - این در اوج دوران ممنوعیت الکل بود - و تنها پس از اینکه افسر را دعوت کرد تا از ظروف مشکوک بو بکشد، نجات یافت.

هنگامی که کشف شد که استروژن می‌تواند نه تنها توسط زنان باردار، بلکه توسط اسب‌های باردار نیز تامین شود، تولید تجاری این هورمون آغاز شد. پرمارین، که در سال 1942 توسط F.D.A. برای درمان علائم یائسگی تأیید شد، به زودی بر بازار تسلط یافت، نام بی‌ضرر آن به سختی ماده اولیه اصلی آن، ادرار مادیان‌های باردار، را پنهان می‌کرد. در پایان قرن بیستم، پرمارین به طور مداوم اولین یا دومین داروی پرمصرف در ایالات متحده بود و از داروهای بیماری‌های شایع مانند فشار خون بالا و دیابت پیشی گرفت، به طوری که تخمین زده می‌شد چهل درصد از زنان در سنین پس از یائسگی از آن یا یک فرمولاسیون استروژن جایگزین استفاده می‌کنند. آیا این زنان - حدود بیست و پنج سال یا بیشتر از واتس، فادال و فراستروپ مسن‌تر - در حالی که همزمان برای مقابله با این گذار پرمخاطره زندگی قرص مصرف می‌کردند، درگیر توطئه سکوت در مورد این دوره بودند؟

آنها نبودند. همانطور که توسط محققان فرهنگ و پزشکی، به ویژه الیزابت سیگل واتکینز، نویسنده کتاب "The Estrogen Elixir: A History of Hormone Replacement Therapy in America" (2007)، و جودیت ای. هوک، نویسنده کتاب "Hot and Bothered: Women, Medicine, and Menopause in Modern America" (2006)، نشان داده شده است، یائسگی در طول دهه نود به طور منظم در رسانه‌ها و فراتر از آن مورد بحث قرار می‌گرفت. کمیته فرعی سنای ایالات متحده در مورد پیری، بخشی از کمیته کار و منابع انسانی، در آوریل 1991 یک جلسه یک روزه در این مورد برگزار کرد که در طی آن مدیر موسسات ملی بهداشت، برنادین هیلی، آغاز یک مطالعه چند ساله در مورد عوارض و مرگ و میر در زنان را اعلام کرد که به عنوان طرح سلامت زنان یا W.H.I شناخته شد. یائسگی در صفحه اول *تایمز* و روی جلد *نیوزویک* بود. طبق شمارش واتکینز، بیش از صد کتاب اختصاص داده شده به این موضوع در نیمه اول این دهه منتشر شد. از جمله آنها کتاب "The Change" نوشته ژرمین گریر بود که یائسگی را فرصتی برای روشن شدن تدریجی ارائه می‌کرد - گریر با لحنی گزنده نوشت: "بسیاری از زنان تنها در دوران کلیماکتریک متوجه می‌شوند که چقدر کم از آنچه در زندگی‌شان برایشان اتفاق افتاده است، در واقع به نفع آنها بوده است" - و استدلال می‌کرد که یائسگی رهایی‌بخش تبدیل شدن به یک پیرزن است. در سال 1992، روزنامه‌نگار و نویسنده گیل شیهی کتاب "The Silent Passage" را منتشر کرد، کتابی پرفروش که در آن روایت خود را از غافلگیر شدن ارائه داد. او نوشت: "شرم، ترس، اطلاعات نادرست - و بیش از همه، ننگ پیری در جامعه‌ای شیفته جوانی - شیاطین مبهمی هستند که ما را در مورد گذاری که نمی‌تواند در میان زنان جهانی‌تر باشد، ساکت نگه داشته‌اند."

در روایت شیهی، دوره‌ای که بلافاصله پیش از دوره خودش بود، دوره‌ای بود که در آن یائسگی مرحله‌ای از زندگی بود که جرأت نداشت نام خود را به زبان بیاورد. همانطور که باربارا ارنرایش در نقد خود در *تایمز* اشاره کرد، با این حال، "مجموعه کاری قدرتمندی" در این مورد وجود داشت، از جمله توسط گروه سلامت زنان بوستون، که راهنمای پیشگامانه "بدن ما، خود ما" را در سال 1970 منتشر کرده بود. در سال 1984، جین فوندا در کتاب "Women Coming of Age" به بررسی یائسگی پرداخت، و تقریباً دو دهه قبل از آن، کتابی با عنوان "Feminine Forever"، نوشته رابرت ای. ویلسون، متخصص زنان، با این استدلال که علائم ممکن است با استروژن کاهش یابد، به کتابی پرفروش تبدیل شده بود. واتس و فراستروپ هر دو با ویلسون به خاطر دیدگاه پدرسالارانه و تبعیض‌آمیز جنسیتی‌اش با تحقیر رفتار می‌کنند، و او مطمئناً بسیار نگران این است که چگونه تغییر زندگی یک زن می‌تواند رضایت زناشویی یک مرد را تضعیف کند. (همچنین چند سال پس از انتشار مشخص شد که کار ویلسون توسط یک شرکت دارویی حمایت مالی شده است.) اما تشخیص ویلسون از بدبختی یائسگی چندان متفاوت از تشخیص خود آنها نیست: "این وضعیتی است که برای زنان مدرن غیرقابل تحمل است. چنین اتلاف زندگی و خوشبختی انسانی را نمی‌توان نه از نظر پزشکی و نه از نظر فلسفی توجیه کرد."

یک لابستر با یک سرآشپز در بیرون از یک رستوران لابستر صحبت می‌کند.
«اگر می‌دانستم از آن برای این کار استفاده می‌کنی، هرگز برای عکس ژست نمی‌گرفتم.» کارتون از بنجامین شوارتز

اگر واتس، فادال و فراستروپ احساس مشترکی دارند که بدون اینکه به آنها هشدار داده شود به یائسگی رسیده‌اند، این کمبود را به یک رویداد واحد نسبت می‌دهند: توقف ناگهانی و پر سر و صدای یک کارآزمایی پزشکی در جولای 2002، که در چارچوب طرح سلامت زنان انجام می‌شد و به دنبال تعیین این بود که آیا استروژن می‌تواند خطرات بیماری‌های مزمن زنان یائسه را کاهش دهد یا خیر. برخلاف انتظار، داده‌های اولیه نشان داد که افراد دریافت‌کننده داروی ترکیبی استروژن-پروژستین در معرض خطر بیشتری برای حملات قلبی، لخته شدن خون و سکته مغزی قرار دارند. (پروژستین شکل مصنوعی پروژسترون است.) مهم‌تر از همه، زنانی که به طور متوسط 5.6 سال هورمون مصرف کرده بودند، بیست و شش درصد بیشتر از کسانی که در گروه دارونما بودند، در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه قرار داشتند.

این یافته‌ها در سرتاسر جهان تیتر خبرها شد و میلیون‌ها زنی که داروهای مبتنی بر استروژن برایشان تجویز شده بود، بلافاصله آنها را ترک کردند. (یکی دیگر از پیامدهای آن این بود که ده‌ها هزار اسب پرورش یافته در مزارع صنعتی دیگر برای ادرارشان مورد نیاز نبودند؛ بسیاری از آنها به کشتارگاه فرستاده شدند.) تحقیقات در مورد درمان هورمونی دچار رکود شد، اگرچه، حتی در آن زمان، خواندن دقیق‌تر اعداد، تصویری بسیار کمتر ترسناک را نشان می‌داد. خطر افزایش یافته سرطان سینه، در واقع، بیست و شش درصد بود، اما از نظر مطلق، نتایج نشان داد که در مجموع از هر ده هزار زن که قرص ترکیبی استروژن-پروژستین مصرف می‌کنند، سی و هشت زن ممکن است به این بیماری مبتلا شوند، که هشت نفر بیشتر از گروه کنترل است.

واتس، فادال و فراستروپ همگی به روش‌هایی اشاره می‌کنند که نتایج آن مطالعه سرنوشت‌ساز از آن زمان مورد بررسی مجدد قرار گرفته و گمراه‌کننده تشخیص داده شده است: افراد مورد مطالعه، با میانگین سنی شصت و سه سال، مسن‌تر از مصرف‌کنندگان معمول درمان هورمونی بودند که مصرف دارو را در دوران پیش‌یائسگی یا اندکی پس از شروع یائسگی آغاز می‌کنند. در سال 2024، یک مطالعه پیگیری بیست ساله شرکت‌کنندگان W.H.I. نشان داد که میزان مرگ و میر در میان افراد مورد مطالعه که استروژن دریافت کرده بودند و کسانی که در گروه دارونما بودند، از نظر آماری معنی‌دار نبود، و نتیجه گرفت که مصرف هورمون برای زنان زیر شصت سال با "علائم آزاردهنده یائسگی" توصیه می‌شود. بسیاری از زنان بالای شصت سال ممکن است مزایای درمان هورمونی را ارزش خطرات مرتبط با آن بدانند. جوآن منسون، نویسنده اصلی پیگیری W.H.I. و رئیس بخش پزشکی پیشگیری در بیمارستان بریگهام و زنان، به واشنگتن *پست* گفت که افزایش خطر ابتلا به سرطان سینه در اثر مصرف طولانی مدت داروهای ترکیبی استروژن-پروژستین معادل نوشیدن یک یا دو نوشیدنی الکلی در روز است. او گفت: "خطر مطلق کم است و همه انتخاب‌ها شامل معاوضه هستند." پیشرفت‌ها در درمان هورمونی شامل رساندن استروژن از طریق چسب یا ژل ترانس درمال است که به نظر می‌رسد خطر ایجاد لخته خون کمتری نسبت به مصرف خوراکی دارد. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که درمان هورمونی، حساسیت به پوکی استخوان، یکی دیگر از بیماری‌های فاجعه‌بار پیری برای زنان، را کاهش می‌دهد.

در کتاب‌های واتس، فادال و فراستروپ، می‌توانید شهادت‌های شخصی از قدرت دگرگون‌کننده درمان هورمونی را به همراه احترام به کسانی که این گزینه برایشان در دسترس نیست، بیابید. واتس می‌نویسد: "استفاده از درمان هورمونی یک گلوله نقره‌ای برای هر مشکلی که داشتم نبود، اما تسکین فوری و عظیمی ایجاد کرد. دیگر در نیمه شب با عرق از خواب بیدار نمی‌شدم، در حالی که مطمئن بودم پتوهایم می‌خواهند مرا بکشند." فادال پس از مواجهه با گرگرفتگی، مه مغزی و از دست دادن میل جنسی، در نهایت توسط یک پزشک دلسوز به او گفته می‌شود: "می‌توانی به مبارزه ادامه دهی، اما نمی‌دانم چرا این کار را با خودت می‌کنی." یک سال بعد، با درمان هورمونی، او گزارش می‌دهد: "من دوباره زنده شدم." فراستروپ می‌نویسد که بین سنین چهل و نه تا پنجاه و یک سالگی "به سختی می‌خوابیدم، به شوهرم و بچه‌هایم پرخاش می‌کردم و درگیر سطوحی از اضطراب بودم که به همان اندازه که غیرمنطقی بودند، ناتوان‌کننده هم بودند." او می‌گوید که استفاده از درمان هورمونی سلامتی‌اش را بازگرداند و "به حفظ وضعیت سلامتی، امید و (بیشتر) شادی‌ام از آن زمان تاکنون کمک کرد." فراستروپ می‌گوید که تا آخر عمر هورمون مصرف خواهد کرد. او می‌نویسد: "ژل استروژن من باید از دستان سرد مرده‌ام جدا شود."

از بین این سه، کتاب واتس به طرز دلنشینی خاطره‌انگیزتر است، اگرچه ممکن است خواننده آرزو کند ارجاعات کمتری به خط تولید محصولات خودش وجود داشته باشد. (یک فصل با عنوان "Vag of Honor" نامگذاری شده است، که نام ژل آبرسانی نیز هست که به صورت آنلاین قابل سفارش است.) واتس، که در اواسط دهه سی زندگی‌اش وارد پیش‌یائسگی زودرس شد، شرح دردناکی از مبارزه خود، که در نهایت موفقیت‌آمیز بود، برای باردار شدن با شریک زندگی‌اش، لیو شرایبر، ارائه می‌دهد. او همچنین شرحی از اولین شبی که با بیلی کروداپ، که اکنون همسرش است، گذراند، ارائه می‌دهد که می‌تواند مستقیماً از فیلمنامه یک کمدی رمانتیک مثبت‌اندیش در مورد یائسگی برداشته شود: پس از تلاش در حمام برای برداشتن یک چسب محکم هورمون، واتس با پوستی خراشیده بیرون می‌آید و اعتراف می‌کند: "من در پیش‌یائسگی زودرس هستم، که به این معنی است که *پیر* هستم." کروداپ اشاره می‌کند که آنها همسن هستند. او به او می‌گوید: "هی، اگه باعث میشه احساس بهتری داشته باشی: من روی بیضه‌هام موهای

فراستروپ، که در بریتانیا بزرگ شده است، خاطره‌ای از دوران کودکی‌اش تعریف می‌کند که در آن مادرش را در حالی که "عمیقاً پریشان" بود و به شدت گریه می‌کرد، به یاد می‌آورد. فراستروپ جوان دلیل این ناراحتی را نمی‌دانست و نتیجه گرفت که مادرش ممکن است در حال مرگ باشد. در واقع، مادر فراستروپ در حال ورود به یائسگی بود، تغییری که او، مانند بسیاری از زنان هم‌نسل خود، آن را با سکوت و شرم تحمل می‌کرد. اکنون که خودش در این مرحله است، فراستروپ مصمم است که متفاوت عمل کند. او می‌نویسد: "من نمی‌خواستم تسلیم این ایده شوم که به عنوان یک زن، باید در سکوت رنج بکشم."

همه این نویسندگان تصدیق می‌کنند که یائسگی چیزی بیش از یک بحران فردی است. همانطور که فراستروپ می‌گوید، این "موضوعی است که بر هر کارفرما، هر سازمانی و هر خانواده‌ای در کشور تأثیر می‌گذارد." در بریتانیا، جایی که او بیشتر به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه یائسگی شناخته شده است، دولت در سال 2021 یک کارگروه یائسگی راه‌اندازی کرد و در سال 2022، کمیته زنان و برابری مجلس عوام گزارشی را منتشر کرد که در آن خواستار اقدام دولت برای رسیدگی به تبعیضی شد که زنان یائسه در محل کار با آن مواجه هستند. (از آن زمان، دولت بریتانیا تا حد زیادی این توصیه‌ها را رد کرده است.) این تغییر در ایالات متحده نیز در حال وقوع است: در سال 2023، سناتور پتی موری، دموکرات از واشنگتن، لایحه‌ای را برای گسترش تحقیقات فدرال و آگاهی عمومی در مورد یائسگی ارائه کرد. در همان سال، فرماندار نیویورک، کتی هوچول، مجموعه‌ای از طرح‌های سراسری را با هدف "تأیید این که یائسگی بخش طبیعی و سالم پیری است" اعلام کرد.

حتی اگر این تغییرات سیستمیک رخ دهد، نسل‌های آینده زنان همچنان از نظر فردی با علائم یائسگی دست و پنجه نرم خواهند کرد. و بدون شک، هر نسل جدیدی از زنان با همان شوک و خشم نسلی که پیش از آنها آمده است، کشف خواهند کرد که چه اتفاقی برای بدن‌هایشان می‌افتد. این درسی است که می‌توان از "یائسگی داغ است" فراستروپ، با تمام تلاش‌هایش برای ارائه اطلاعات مفید و اطمینان‌بخش، آموخت. همانطور که فراستروپ در مورد شروع علائم خود نوشت، "اگرچه با اطمینان می‌دانستم که قرار است این اتفاق بیفتد، هرگز به طور کامل درک نکردم که چه معنایی خواهد داشت." این ممکن است، در نهایت، در مورد خود زندگی صدق کند، که حتی اگر در برابر چشمان ما اتفاق بیفتد، به نظر می‌رسد همیشه ما را غافلگیر می‌کند.