شرکت‌کنندگان در «راهپیمایی مردم به سوی واشنگتن» در واشنگتن دی‌سی، در 18 ژانویه. عکس از کریستوفر فورلانگ/گتی ایمیجز
شرکت‌کنندگان در «راهپیمایی مردم به سوی واشنگتن» در واشنگتن دی‌سی، در 18 ژانویه. عکس از کریستوفر فورلانگ/گتی ایمیجز

آیا اعتراض مرده است؟

چرا جنبش‌های مقاومت جهانی شکست خورده‌اند و از اینجا به کجا می‌روند.

در 18 ژانویه، راهپیمایی مردمی در واشنگتن برای اعتراض به دونالد ترامپ پیش از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری او برگزار شد. ده‌ها هزار نفر شرکت کردند، اما دشوار بود که متوجه تفاوت آن با راهپیمایی زنان در سال 2017 پس از اولین تحلیف ترامپ نشویم، زمانی که میلیون‌ها آمریکایی در بزرگترین اعتراض یک روزه در تاریخ ایالات متحده به خیابان‌ها آمدند. در حالی که دولت جدید ইতিমধ্যেই نشان داده است که تهدیدی به مراتب بزرگتر برای دموکراسی ایالات متحده نسبت به دوره اول ریاست جمهوری ترامپ است، مشخص نیست که این بار هر جنبش مخالف احتمالی چه شکلی به خود خواهد گرفت.

در این لحظه عدم اطمینان، ارزش آن را دارد که به دو تحلیل تاریخی از جنبش‌های اعتراضی که در سال‌های اخیر منتشر شده است، رجوع کنیم - یکی از شکست‌های گسترده و شکست‌های سیاسی آنها ابراز تاسف می‌کند و دیگری تحولات فرهنگی بلندمدت را جشن می‌گیرد - تا موانع اعتراض مؤثر در امروز و همچنین امکاناتی که مقاومت ممکن است همچنان برای تغییرات اجتماعی داشته باشد را درک کنیم.

یک نمای هوایی جمعیت عظیمی متشکل از هزاران نفر را نشان می‌دهد که بنر بزرگ سبز و زردی را بالای سر خود نگه داشته‌اند. بخشی از بنر می‌گوید: "استیضاح."
تظاهرکنندگان برای استیضاح دیلما روسف، رئیس جمهور برزیل، در سائوپائولو، برزیل، در 16 مارس 2016 تجمع کردند. عکس از میگل شینکاریول/خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایمیجز
اگر بسوزیم: دهه اعتراضات گسترده و انقلاب گمشده، وینسنت بوینز، پابلیک‌افرز، 352 صفحه، اکتبر 2023
<em><strong>اگر بسوزیم: دهه اعتراضات گسترده و انقلاب گمشده</strong></em>، وینسنت بوینز، پابلیک‌افرز، 352 صفحه، 30 دلار، اکتبر 2023

وینسنت بوینز، روزنامه‌نگار، در کتاب «اگر بسوزیم: دهه اعتراضات گسترده و انقلاب گمشده»، گزارشی هشداردهنده از دوره ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ ارائه می‌دهد که به عنوان یک داستان عبرت‌آموز برای فعالان آینده عمل می‌کند.

بوینز استدلال می‌کند که آن دهه شاهد اعتراضات بیشتری نسبت به هر زمان دیگری بود، اما این بسیج‌های گسترده عمدتاً در دستیابی به اهداف خود ناکام ماندند و بسیاری حتی ضدانقلاب‌ها را تشویق کردند.

مثال اصلی بوینز، برزیل است، جایی که او به عنوان خبرنگار خارجی کار کرده است. در اوایل دهه 2010، فعالان جوان چپ‌گرا با افزایش کرایه حمل‌ونقل عمومی مخالفت کردند و حزب کارگران حاکم را تحت فشار قرار دادند تا به برنامه مترقی خود عمل کند. برزیلی‌ها از محافل «پانک وگان» به دلیل کمبود منابع مادی، برای سازماندهی تظاهرات‌های گسترده چشمگیر، به خلاقیت و شجاعت خود متکی بودند.

با این حال، بوینز می‌نویسد، این نارضایتی در نهایت توسط نیروهای راست‌گرای دارای منابع مالی خوب، ربوده شد، زیرا جوانان برزیلی که یک دستور کار اقتصادی لیبرتارین را دنبال می‌کردند، برخی از لفاظی‌ها و زیبایی‌شناسی معترضان چپ‌گرا را کپی کردند. راست‌گرایان همچنین موفق شدند دیلما روسف، رئیس‌جمهور را در سال 2016 استیضاح کنند. یکی از قانون‌گذارانی که از برکناری روسف از قدرت حمایت کرد، رای خود را به همان سرهنگی تقدیم کرد که روسف را در دوران دیکتاتوری نظامی برزیل شکنجه کرده بود. نام آن قانونگذار ژائیر بولسونارو بود. او کمتر از سه سال بعد به ریاست جمهوری رسید.

این مسیر - یا بهتر بگوییم، تراژدی - از اعتراض آرمان‌گرایانه چپ‌گرا تا رژیم راست افراطی بولسونارو، ایده اصلی بوینز را نشان می‌دهد: اینکه جنبش‌ها می‌توانند اوضاع را متزلزل کنند، اما اگر ساختار خوبی نداشته باشند و استراتژی‌های بلندمدتی را برای تغییر دنبال نکنند، خلاء ایجاد شده توسط آنها، توسط سازمان‌یافته‌ترها پر خواهد شد. سازمان‌یافته‌ترها اغلب به سادگی کسانی هستند که منابع مالی بهتری دارند - و در بیشتر کشورها، پول در دست راست‌گرایان باقی می‌ماند.

کتاب بوینز 10 اپیزود اعتراضی بزرگ را بررسی می‌کند. او استدلال می‌کند که حداقل هفت مورد از آنها، شکست‌های آشکاری بودند و بیشتر آنها به سختی تغییرات اساسی ایجاد کردند یا به اهداف معترضان دست یافتند. (او می‌نویسد، حتی یورومیدان اوکراین، تا حدی به دلیل شکست‌های «الیگارشی‌زدایی»، «نوعی تساوی» بود.)

در تایید نظر او، معدود داستان‌های موفقیت‌آمیز آن دوره، پس از انتشار *اگر بسوزیم*، حتی مشکوک‌تر به نظر می‌رسند. «انقلاب شمع» کره جنوبی علیه پارک گئون هه، رئیس‌جمهور راست‌گرا، با استیضاح پارک به پایان رسید، اما مشکلات دموکراسی این کشور به سختی از بین رفت. در واقع، سیاستمداری که پارک را تحت پیگرد قانونی قرار داد و در نهایت رئیس جمهور شد - یون سوک یول - اکنون خودش پس از اعلام غیرقانونی حکومت نظامی در دسامبر، استیضاح شده است.

به همین ترتیب، تغییرات سیاسی ناشی از *estallido social* شیلی، یا «انفجار اجتماعی»، تا حد زیادی متوقف شده است. ناآرامی‌های گسترده، که در ابتدا با افزایش کرایه‌های حمل‌ونقل عمومی در سال ۲۰۱۹ آغاز شد، شاهد حضور میلیون‌ها شیلیایی در خیابان‌ها بود. این امر در دسامبر ۲۰۲۱ با پیروزی گابریل بوریچ چپ‌گرا، یکی از رهبران اعتراضات دانشجویی شیلی در سال ۲۰۱۱، در انتخابات ریاست‌جمهوری به اوج خود رسید. با این حال، تلاش‌ها برای تغییر اساسی نظام به ارث رسیده از دیکتاتوری نظامی آگوستو پینوشه موفقیت‌آمیز نبوده است. انفجار اجتماعی (estallido) مانند یک گسست واقعی احساس می‌شد، و با این حال امروز، مردم می‌پرسند که آیا چیز معناداری از آن حاصل خواهد شد یا خیر.

مطمئناً، مفهوم اعتراض، مستلزم تأیید قدرت‌های حاکم است. از این گذشته، اعتراض مستلزم خطاب قرار دادن دشمنی است که در موقعیت اقتدار قرار دارد - و قرار است آن دشمن کاری انجام دهد، نه اینکه کنار برود. همانطور که بوینز بیان می‌کند: «در اساسی‌ترین سطح خود، یک اعتراض می‌گوید: "من این را دوست ندارم - تو آن را درست کن."» هیچ‌کس ولادیمیر لنین را به عنوان «رهبر اعتراض» که هدفش تحت فشار قرار دادن تزار روسیه برای تغییر سیاست‌ها باشد، توصیف نمی‌کند.

در مقابل، بوینز مشتاق انقلاب یا تحول کامل اجتماعی است. او عمدتاً اشکال کمتر ملموس تغییری را که اعتراض می‌تواند الهام‌بخش آن باشد، رد می‌کند. به طور خاص، او ارزش فرضی آنچه را که دانشمندان علوم اجتماعی «سیاست پیش‌تصویری» می‌نامند، یا عمل نشان دادن به مخاطبان گسترده - پیش‌تصویر کردن - که جهانی متفاوت ممکن است، رد می‌کند.

جنبش اشغال وال استریت نمونه بارز سیاست پیش‌تصویری است. جنبش سال 2011 تلاش کرد نشان دهد که آرمان‌های آنارشیستی همکاری آزاد و خودجوش، رویاهای دست‌نیافتنی نیستند. آنچه برخی از ناظران جزئیات اجتماع‌گرایانه جذاب اردوگاه‌ها می‌دانستند - آشپزخانه مشترک، کتابخانه‌های رایگان، حلقه‌های طبل‌زنی (چیزهایی که در طول اعتراضات سال گذشته علیه جنگ اسرائیل در غزه نیز در محوطه‌های دانشگاه ظاهر شدند) - از نظر دیگران مهم‌ترین پیام سیاسی را تشکیل می‌داد.

افسران پلیس با لباس فرم از باتوم برای عقب راندن جمعیتی از معترضان، که بسیاری از آنها هودی، کلاه و کت پوشیده‌اند، در صحنه‌ای آشفته که تا حدی با حرکت تار شده است، استفاده می‌کنند.
معترضان جنبش اشغال وال استریت در 17 نوامبر 2011 در پارک زاکوتی در شهر نیویورک با پلیس درگیر می‌شوند. عکس از آلیسون جویس/گتی ایمیجز

هدف جنبش اشغال وال استریت این نبود که مودبانه خواستار اصلاحی تکنوکراتیک در کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده شود. این جنبش به جای به رسمیت شناختن نظام موجود با طرح مطالبات به آن، به دنبال حرکت به طور کلی به خارج از آن بود. همانطور که دیوید گریبر، انسان‌شناس فقید و نظریه‌پرداز برجسته پیش‌تصویرسازی که به سازماندهی جنبش اشغال وال استریت کمک کرد، در سال 2002 نوشت، جنبش آنارشیستی «مخالف سازماندهی نیست. بلکه درباره ایجاد اشکال جدید سازماندهی است. فاقد ایدئولوژی نیست. آن اشکال جدید سازماندهی، *ایدئولوژی* آن هستند.»

بوینز هیچ یک از اینها را نمی‌پذیرد. او، برای مثال، اردوگاه سال ۲۰۱۱ در میدان تحریر قاهره را به عنوان «کارناوالی از پیش‌تصویرسازی و بی‌ساختاری» رد می‌کند. در روایت او، فقدان سازمان و رهبران در میان معترضان تا حدی توضیح می‌دهد که چرا بهار عربی به زمستان عربی تبدیل شد. او فکر می‌کند که اعتراضات متعهد به «افقی‌گرایی» - یا این ایده که یک جنبش باید از رهبران و سازمان‌های سلسله مراتبی صرف نظر کند و در عوض تصمیمات را بر اساس اجماع بگیرد تا جامعه‌ای واقعاً برابری‌طلب را پیش‌تصویر کند - دارای معایب مشخصی هستند. در عمل، به گفته منتقدانی مانند بوینز، الزام اجماع به اقلیت‌های کوچک قدرت وتو می‌دهد.

نتیجه‌گیری بوینز صریح است: جنبش‌هایی که به سرعت از نظر تعداد رشد می‌کنند اما فاقد ساختار هستند، شکست خواهند خورد، همانطور که جنبش‌هایی که فقط یک حرکت تاکتیکی دارند (مثلاً گرفتن یک میدان و سپس نشستن در آن) نیز شکست خواهند خورد. در همین حال، مفاهیم «خودجوشی» ساده‌لوحانه تلقی می‌شوند، زیرا فرض می‌کنند که وقتی اوضاع متزلزل شد، چیزی مثبت از هرج و مرج بیرون خواهد آمد.

این یک نتیجه‌گیری شسته و رفته است و تغییر سیاسی واقعی در واقع نیازمند سازماندهی است. اما نباید فرض کرد که موفقیت جنبش‌ها صرفاً با سازمان داخلی یا هوشمندی استراتژی آنها تعیین می‌شود. دیگر خبری نیست که حکومت‌های خودکامه قرن بیست و یکم قادر به یادگیری هستند و در غیرفعال کردن اعتراض هوشمندتر شده‌اند. و دلیلی وجود دارد که باور کنیم تحولات معنادار همچنان در حال وقوع هستند، حتی زمانی که نمی‌توانیم آنها را فوراً ببینیم.

در این عکس سیاه و سفید، معترضان در وسط خیابانی که در دو طرف آن ساختمان‌های آجری و برخی با ستون قرار دارند، دور چیزی شبیه یک شی مقوایی سوزان که شبیه یک تانک کارتونی ساخته شده است، جمع شده‌اند. افراد دیگری در دو طرف خیابان در حال تماشا هستند، برخی با دست در جیب، برخی دیگر در حال تکان دادن دست.
حامیان جنبش ایندیانی متروپولیتانی در جریان تظاهراتی در میلان، ایتالیا، در 18 مارس 1977. عکس از ادواردو فورناچیاری/گتی ایمیجز

انقلاب و ضدانقلاب تنها نتایج ممکن در تاریخ نیستند