تصویری از نیک گالیفیاناکیس برای واشنگتن پست
تصویری از نیک گالیفیاناکیس برای واشنگتن پست

کارولین هکس: وقتی بزرگان صحبت نمی‌کنند، بار سنگین سلامتی بر دوش جوان ۲۰ ساله می‌افتد

ستون توسط کارولین هکس

کارولین عزیز: من نوه ۲۰ ساله و تنها نوه پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌ام هستم که در دهه ۸۰ زندگی خود هستند. پدربزرگم آلزایمر دارد و مادربزرگم از او مراقبت می‌کند. آنها نزدیک من و والدینم زندگی می‌کنند. رابطه بین مادرم و والدینش تیره و تار است اما عمدتاً مؤدبانه.

بسیاری از افراد در خانواده من در برقراری ارتباط ضعیف هستند و من اغلب مجبور می‌شوم پیام‌های مهم را منتقل کنم. ماه گذشته، اطلاعات مهمی در مورد مراقبت‌های بهداشتی را - برای مثال، اینکه مادربزرگم آنقدر ناخوش احوال است که نمی‌تواند برای خرید مواد غذایی از خانه خارج شود - از خواهر مادربزرگم، که مادرم با او صحبت نمی‌کند، دریافت کردم.

مادربزرگم در مورد مشکلاتش طفره می‌رود. من احساس «شایعه‌پراکنی» را دوست ندارم، اما مادرم نیز نگران والدینش است، مشتاق کمک است و بسیار ناامید است که مادربزرگم چیزی به او نمی‌گوید. وقتی اطلاعاتی می‌شنوم، آن را به مادرم منتقل می‌کنم. عمه بزرگم از این موضوع آگاه است و مشکلی با آن ندارد.

سعی می‌کنم هر زمان که بتوانم به پدربزرگ و مادربزرگم کمک کنم، اما مشکلات سلامتی مزمن دارم و چیز بیشتری برای ارائه دادن جز همراهی‌ام، که آن را ارائه می‌دهم، ندارم. نگران هستم که اطلاعات مهم از قلم بیفتد و پدربزرگ و مادربزرگم به خاطر آن آسیب ببینند. مادربزرگم از درخواست کمک، به ویژه از خانواده، متنفر است. سعی کرده‌ام به او بگویم که ما هر دوی آنها را دوست داریم و همه می‌خواهیم از آنها حمایت کنیم، اما به نظر نمی‌رسد چیزی تغییر کند. نگرانم که به اندازه کافی کار نمی‌کنم یا کار اشتباهی انجام می‌دهم. لطفا راهنمایی کنید؟

- نوه

نوه: تو تنها کسی هستی که کار *اشتباهی* انجام نمی‌دهی.

خب ... این یک اغراق است، همدردی من باعث شد کمی زیاده‌روی کنم. بنابراین کمی عقب‌نشینی می‌کنم.

اعضای خانواده شما آزادند که هر چقدر می‌خواهند سرسخت و بداخلاق باشند. مادربزرگ شما در رد کردن کمک "اشتباه" نمی‌کند - و اگر مادر و عمه بزرگ شما می‌خواهند یکدیگر را نادیده بگیرند، پس ما کی هستیم که مانع راه آنها شویم؟

مسئله این است که انتخاب‌های آنها پیامدهایی دارد. امتناع از کمک در مورد مادربزرگ شما یک وضعیت خطرناک در خانه ایجاد می‌کند. امتناع از برقراری ارتباط به عنوان یک خانواده، حفره‌هایی در شبکه ایمنی ایجاد می‌کند. و این پیامدها یک اثر سرازیری دارند و نگرانی‌ها و سردرگمی‌ها را بر سر شما می‌ریزند.

شما هم آزادید که انتخاب کنید. یعنی می‌توانید انتخاب کنید که سطل زباله این همه پساب نباشید. می‌توانید انتخاب کنید که مسئولیت تصمیمات... "غیرهمکارانه" (کج‌خلقانه) دیگر بزرگسالان را نپذیرید. و همچنین احساس گناه نکنید. در نهایت این همان چیزی است که من به شما توصیه می‌کنم انجام دهید.

سوال این است که آیا می‌توانید به طور منطقی این را بدانید یا بدانید چگونه - با اعتماد به نفس لازم - در سن ۲۰ سالگی تحت چندین نوع فشار عاطفی (پدربزرگ و مادربزرگ بیمار، مسائل مربوط به سلامتی خودتان و غیره) و بدون اینکه کسی به شما آموزش دهد، ظاهراً، یا یک مثال مفید برای شما برای پیروی کردن ارائه دهد.

اوه.

من می‌گویم "نه". غیرممکن نیست، فقط بسیار بعید است.

بزرگان شما، شما را در این موقعیت غیرقابل دفاع قرار دادند. مادربزرگ شما، اگر هیچ چیز دیگری نباشد، لحن را تعیین کرد. در همین حال، مادر و عمه بزرگ شما زمانی که هر دو قدرت این را دارند که این بار وحشتناک را از روی شانه‌های شما بردارند، صحبت نمی‌کنند، با یک ضربه: "سکوت ما به شما آسیب می‌رساند - و [پدربزرگ و مادربزرگ] را در معرض خطر قرار می‌دهد. کافی است."

با این حال هر دو، با آگاهی و مشارکت کامل، انتخاب می‌کنند که این کار را نکنند. عمه بزرگ شما "از این موضوع آگاه است و مشکلی با آن ندارد" که شما این پیام‌های مثلثی را حمل می‌کنید. مادرتان با پذیرفتن آنها از شما، نقش پیام‌رسان شما را تأیید می‌کند. *این درست نیست.*

بنابراین من توصیه می‌کنم، علاوه بر حضور (دوست‌داشتنی) مداوم شما با پدربزرگ و مادربزرگتان، یاد بگیرید که از خودتان دفاع کنید.

از بین بردن شرطی‌سازی مادام‌العمر بسیار دشوار خواهد بود؛ وانمود نمی‌کنم که غیر از این است. آنچه بی‌پروا نخواهد بود، جان پدربزرگ و مادربزرگ شماست، زیرا سلامتی آنها بر دوش شما نیست. تهدید واقعی برای آنها ارتباط ضعیف است، و شجاعت شما فقط در زیر سوال بردن روش‌های خانواده‌تان نشان می‌دهد که شما یک علامت مثبت در ستون مزایا هستید.

دفاع از خود شما می‌تواند اینگونه باشد: "مامان/عمه/مادربزرگ، من می‌فهمم که مردم راحت نیستند صحبت کنند. اما من با نتیجه راحت نیستم - اینکه من به طور پیش‌فرض پیام‌رسان هستم. این یک سیستم متزلزل است و برای من ناعادلانه است."

شما اخبار حیاتی را دریغ نمی‌کنید. شما از ادامه دادن به افرادی که از مسئولیت خود برای صحبت با یکدیگر شانه خالی می‌کنند، امتناع می‌کنید.

ممکن است برای این پویایی خانوادگی، روزی یا اکنون، در صورت دسترسی، به درمان نیاز داشته باشید. تا آن زمان: "شما باید این را به او بگویید" مفید خواهد بود. مراقب باش.

کارولین عزیز: یکی از دوستانم خبر بارداری بسیار هیجان‌انگیز خود را به اشتراک گذاشت و از من خواست که به کسی نگویم. من، در لحظه‌ای که فقط می‌توانم آن را به عنوان هیجان و ضعف توصیف کنم، این خبر را به دو دوست مشترک دیگر گفتم. هر سه نفر ما به شدت نگران سلامت روان دوستمان بودیم، با توجه به اینکه چقدر طول کشید تا او به این بارداری برسد.

او، به طور قابل درک، از دست من بسیار ناراحت است. من همچنین می‌دانم که نیت من بدخواهانه نبوده است. برای ثبت، من بسیاری از رازهای او را نگه داشته‌ام - فقط این یکی را نه، که من آن را به عنوان خبر مثبتی که همه را خوشحال می‌کند، طبقه‌بندی کردم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم؟

- بازگرداندن اعتماد

بازگرداندن اعتماد: کاملاً عذرخواهی کنید. خاک بخورید. اشتباه خود را به عنوان "شاد" کم‌اهمیت جلوه ندهید یا بهانه نیاورید - این *حساس‌ترین راز* او بود.

سپس، صبر می‌کنید.