فروش کارت‌های ورزشی به جو دی‌پاسکواله این امکان را می‌دهد که کودکی بهتری از آنچه خودش داشته به فرزندانش بدهد. عکس از: جو هالیوود
فروش کارت‌های ورزشی به جو دی‌پاسکواله این امکان را می‌دهد که کودکی بهتری از آنچه خودش داشته به فرزندانش بدهد. عکس از: جو هالیوود

با فروش کارت‌های ورزشی بیش از ۵ میلیون دلار درآمد کسب کردم. اکنون می‌توانم کودکی بهتری از آنچه خودم داشتم به فرزندانم بدهم.

  • جو دی‌پاسکواله کارت‌های ورزشی را به صورت آنلاین با نام تجاری "جو هالیوود" می‌فروشد.
  • سال گذشته، شرکت او بیش از ۵ میلیون دلار فروش داشته است.
  • او می‌خواهد از ثروت خود برای این استفاده کند که منابع مورد نیاز برای موفقیت را در اختیار فرزندانش قرار دهد.

این مقاله بر اساس گفتگوی با جو دی‌پاسکواله، بنیانگذار برند جو هالیوود نوشته شده و برای وضوح و اختصار ویرایش شده است.

در دوران کودکی، من چیز زیادی نداشتم. پدرم درگیر مواد مخدر بود و مادرم با یک بیماری روانی دست و پنجه نرم می‌کرد که گاهی اوقات حتی بیرون رفتن از خانه را برایش دشوار می‌کرد. فضای واقعاً سختی بود. یادم می‌آید یک روز به خانه آمدم و غریبه‌هایی را در خانه دیدم. کلیسا کمک‌هایی را برای ما آورده بود.

کارت‌های ورزشی با ارزش‌ترین دارایی‌های من بودند. پدربزرگم اولین بسته را وقتی ۸ ساله بودم برایم خرید و من حتی با بزرگ‌تر شدن نیز کاملاً به کارت‌ها علاقه داشتم. من در منهتن به کالج رفتم و بسیاری از کلاس‌ها را از دست می‌دادم زیرا کارت‌ها را با قیمت ۵ یا ۱۰ سنت در گوشه خیابان می‌خریدم.

در نهایت، من از کالج انصراف دادم تا شغلی در امور مالی به دست آورم و هفته‌ای ۲۰۰ دلار درآمد داشته باشم. آن شغل مانند پلی بین جایی که بودم و جایی که می‌توانستم باشم بود. من از نردبان شرکت بالا رفتم و در نهایت به رهبری در شرکت مالی خود رسیدم. اما من هرگز از نظر مالی احساس امنیت کامل نمی‌کردم، به خصوص که از نزدیک می‌دیدم بازار چقدر متلاطم است.

من شروع به فروش میلیون‌ها دلار کارت ورزشی کردم

در تمام این مدت، من همچنان به خرید کارت‌های تجاری ادامه می‌دادم تا اینکه بیش از نیم میلیون از آن‌ها را داشتم. من یک واحد ذخیره‌سازی اجاره کردم تا همه آن‌ها را نگه دارم. در سال ۲۰۲۲، من از شهر نیویورک به آتلانتا برای شغل مالی خود نقل مکان کردم. من خانه رویایی خود را داشتم و تصمیم گرفتم کارت‌هایم را به خانه بیاورم. آن‌ها تقریباً زیرزمین من را پر کردند، بنابراین همسرم، دوری، پیشنهاد کرد که وقت فروش آن‌ها فرا رسیده است.

جو جونیور، پسر بزرگم، در آن زمان ۱۰ ساله بود. او از این ایده هیجان‌زده شد، بنابراین ما شروع به فروش کارت‌ها به صورت آنلاین و در نهایت در WhatNot، یک بازار پخش زنده کردیم. در ابتدا، ما در اتاق دیگ بخار زیرزمین فیلمبرداری می‌کردیم. نمایش وقتی به پایان می‌رسید که باتری تلفنم تمام می‌شد. با فروش بیشتر، به میز قطار پسر کوچکترم و در نهایت به میز پینگ پنگ نقل مکان کردیم.

به زودی، از آنجا فراتر رفتیم، و من می‌توانستم تبدیل یک اتاق خواب به یک دفتر کار خانگی برای فروش کارت‌ها را توجیه کنم. سال گذشته، شرکت من بیش از ۵ میلیون دلار فروش در WhatNot داشت.

من هر کدام از فرزندانم را به سفرهای انفرادی می‌برم

من دوست ندارم در مورد ثروت شخصی یا ارزش خالص خود صحبت کنم. اما واضح است که سه فرزند من، که اکنون ۱۳، ۱۰ و ۶ ساله هستند، بسیار متفاوت از من بزرگ می‌شوند.

ما دوست داریم به عنوان یک خانواده سفر کنیم، از جمله یک سفر شکرگزاری اخیر به باهاما. دوری و من نیز سفرهای کوچکتری را فقط با یکی از فرزندانمان در یک زمان انجام می‌دهیم. ما در حال آماده شدن برای بردن جو جونیور به دیزنی هستیم - او هرگز آنجا نبوده است، و من هم نبوده‌ام. پاییز گذشته، دخترمان را به شهر نیویورک بردیم و هر کاری که می‌خواست انجام دادیم، از جمله دیدن راکت‌ها. کوچکترین فرزندمان می‌خواست پنیر کبابی در ساحل بخورد، بنابراین او را به ترکز و کایکوس بردیم.

به دلیل موفقیتم، می‌توانم زمان با کیفیتی را با هر یک از فرزندانم بگذرانم. این جبران این واقعیت را می‌کند که مقدار زمان من گاهی محدود است زیرا من هر جمعه تا شنبه به مدت ۲۴ ساعت پخش زنده دارم. با این حال، من همچنان یکشنبه‌ها را برای ایمان و خانواده اختصاص می‌دهم.

من می‌خواهم فرزندانم منابع داشته باشند

من می‌خواهم فرزندانم به هر منبعی که برای موفقیت نیاز دارند دسترسی داشته باشند. جو جونیور عاشق بسکتبال است، بنابراین من هزینه هر تیم بسکتبال یا کلینیکی را که او درخواست می‌کند پرداخت می‌کنم. چه درس رقص باشد چه تدریس خصوصی، من حاضرم برای آن هزینه کنم. من می‌خواهم فرزندانم برای موفقیت خود تلاش کنند، اما من در کنار آن‌ها خواهم بود.

من می‌دانم تفاوت‌هایی که منابع می‌توانند ایجاد کنند. مادرم پول نداشت اما می‌خواست من به یک دبیرستان خصوصی بروم. او از مادربزرگم خواست که هزینه تحصیل من را بپردازد. در عوض، مادرم وقتی مادربزرگم فوت کرد، هیچ چیزی در وصیت‌نامه دریافت نکرد، زیرا هزینه تحصیل، ارث او بود. من خوش شانس هستم که مجبور نیستم انتخاب‌های دشواری مانند آن داشته باشم، اما انگیزه دارم که هر آنچه می‌توانم به فرزندانم بدهم.

مهم‌تر از هر چیز، من می‌خواهم فرزندانم در یک محیط مثبت و دلگرم‌کننده بزرگ شوند. آن‌ها باید سخت کار کنند و رهبر باشند، اما من می‌خواهم آن‌ها بدانند که زندگی فقط به پول درآوردن نیست. بلکه به خوب بودن است.