ما در عصر اختلال به سر میبریم. زمینه ژئوپلیتیکی به طور فزایندهای خصمانه است، قدرت به طور گستردهتری توزیع شده است و روابط بین قدرتهای بزرگ رقابتیتر شده است.
اینها سطرهای ابتدایی گزارش دیپلماسی علمی در عصر اختلال است که ماه گذشته توسط انجمن آمریکایی برای پیشرفت علم (American Association for the Advancement of Science) مستقر در واشنگتن دی سی و انجمن سلطنتی (Royal Society) در لندن منتشر شد. این سازمانها به وضوح هیچ تردیدی در مورد علت نیاز به این گزارش باقی نمیگذارند و اضافه میکنند: «ارزشهای علمی که زمانی جهانی تصور میشدند، اکنون در حال بازنگری هستند. اعتماد به علم و استفاده از شواهد در سیاستگذاری در سراسر جهان مورد حمله مجدد قرار گرفته است.»
دیپلماسی علمی، طبق یک تعریف، استفاده از علم برای بهبود همکاری بینالمللی است. این سند یک گزارش منتشر شده توسط این دو سازمان در سال ۲۰۱۰ را بهروزرسانی میکند، زمانی متفاوت و در واقع خوشبینانهتر برای همکاری بینالمللی - به عنوان مثال، مذاکرات در مورد اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد، با مشارکت نزدیک به ۲۰۰ کشور، سال بعد آغاز میشد. امروزه، در مقابل، ایالات متحده، اروپا و چین در حال محدود کردن حوزههای همکاری خود و افزایش رقابت هستند. تفاوت دیگر این است که صنعت حضور آشکارتر در دیپلماسی علمی نسبت به گذشته دارد و شرکتها منابعی فراتر از بسیاری از دولتها برای پیشبرد منافع خود دارند. در گزارش بهروزرسانیشده آمده است: «ما به چارچوبی در مورد عمل دیپلماسی علمی نیاز داریم که جهان را به همان شکلی که هست، بشناسد.»
با این حال، سؤالی که به طور کامل به آن پاسخ نمیدهد، این است که چگونه دیپلماسی علمی را انجام دهیم زمانی که تمامیت خود علم از سوی بازیگران ملی، از جمله دولت منتخب ایالات متحده، ابرقدرت علمی جهان در دهههای اخیر، مورد حمله قرار میگیرد. چگونه، وقتی مشروعیت نهادهای علمی جهانی به طور فزایندهای به چالش کشیده میشود، میتوان از علم در دیپلماسی استفاده کرد - به عنوان مثال، برای حل اختلافات در مورد چالشهای جهانی مانند حفاظت از محیط زیست یا بهداشت عمومی؟ رویدادها حتی از زمان انتشار این گزارش نشان میدهد که هر رویکرد جدیدی به دیپلماسی علمی باید به طور کامل با چالشهای بیشتری روبرو شود.
به عنوان مثال، وضعیت موجود در هیئت بیندولتی تغییرات آبوهوایی (Intergovernmental Panel on Climate Change) یا IPCC را در نظر بگیرید. همانطور که تیم خبری نیچر گزارش داده است، به نظر میرسد ایالات متحده، یکی از حامیان قابل توجه IPCC، در مسیری برای کنار کشیدن از زیرساخت علمی اساسی سیاست آبوهوایی جهانی قرار دارد. برای اولین بار در تاریخ IPCC، ایالات متحده هیئتی را برای شرکت در یک جلسه کلیدی از این هیئت، در چین، جایی که موضوعات گزارش ارزیابی جهانی بعدی در حال تصمیمگیری بود، اعزام نکرد. این امر پس از دستورات اجرایی جداگانه کاخ سفید صورت گرفت: یکی از آنها بودجه ایالات متحده برای کنوانسیون آبوهوایی سازمان ملل را لغو کرد. دیگری دستور بررسی عضویت ایالات متحده در سازمانهای بینالمللی را صادر کرد.
از زمان تأسیس IPCC در سال ۱۹۸۸، دولتهایی که نماینده همه نظامهای فکری سیاسی هستند، از دانشمندان دعوت کردهاند تا ادبیات مربوط به تغییرات آبوهوایی را بررسی کنند. نتایج این دانش به مذاکرات برای دستیابی به توافقنامههای الزامآور قانونی، مانند توافقنامه آبوهوایی پاریس در سال ۲۰۱۵ یا پروتکل کیوتو در سال ۱۹۹۷، راه یافته است. جلسات IPCC اغلب به دلایل مختلف، به امور مشاجرهآمیز تبدیل میشوند. با این حال، و از همه مهمتر، سیاستمداران به محققان دستور نمیدهند که کدام مقالات را بخوانند یا در بررسیهای خود چه بنویسند. رهبران IPCC در گذشته و حال توسط حامیان مالی خود برای دنبال کردن اجماع شواهد در هنگام رسیدن به یک نتیجه، حمایت شدهاند. IPCC در طول سالها تنشها و فشارهای زیادی را تجربه کرده است، اما سیستم دولتها برای محافظت از تمامیت فرآیند بررسی، پابرجا مانده است. اکنون، به نظر میرسد، حداقل یکی از دولتهای حامی این هیئت دیگر تمایلی به ایفای آن نقش ندارد.
حتی اگر IPCC از ورودی ایالات متحده محروم شود، باید به انتشار گزارشهای معتبر خود ادامه دهد. اما خروج احتمالی ایالات متحده، چالش مستقیمی برای دیپلماسی علمی ایجاد میکند، زیرا یکی از اعضای کلیدی جامعه بینالمللی از به رسمیت شناختن این موضوع که علم نقشی در حل اختلافات در مورد اقدام آبوهوایی دارد، امتناع میکند.
یک رویکرد جایگزین
یکی از رویکردها برای حفاظت از علم در دیپلماسی در یک گزارش جداگانه توسط اتحادیه اروپا، که آن نیز ماه گذشته منتشر شد، تشریح شده است. این گزارش با عنوان چارچوب اروپایی برای دیپلماسی علمی، توصیه میکند که علم به مرکز سیاستگذاری اتحادیه اروپا نزدیکتر شود. در این گزارش آمده است: «به سختی میتوان تحول (ژئوپلیتیکی) را یافت که تحت تأثیر خروجی تحقیق و نوآوری قرار نگرفته باشد.» علم اروپا، و بنابراین دانشمندان آن، باید «قابل مشاهدهتر شوند و در هسته اصلی سیاست خارجی و امنیتی و همچنین سیاست تحقیق و نوآوری قرار گیرند تا در حاشیه آن قرار گیرند.»
چنین تغییری برای محققان ساده نخواهد بود. همانطور که یک نظرسنجی در نیچر در سال گذشته نشان داد، آنها انگیزهای برای شرکت در کار سیاستگذاری ندارند (نیچر ۶۳۶, ۲۶–۳۰; ۲۰۲۴). محققانی که شرکت میکنند بیشتر به ارائه شواهد مشورتی عادت دارند، در حالی که از تصمیمات سیاستی واقعی فاصله میگیرند. این فاصله تضمین میکند که مسئولیت تصمیمگیری بر عهده سیاستمداران است و نه مشاوران متخصص آنها، و این امر بیشتر در "زمان صلح" به خوبی به تحقیقات خدمت کرده است.
اما اکنون که خود علم مورد مناقشه قرار گرفته است، استدلالهای قانعکنندهای وجود دارد که چرا محققان باید در هنگام تصمیمگیریهای بزرگ در مورد موضوعاتی مانند تغییرات آبوهوایی، آمادگی برای همهگیری یا تنظیم هوش مصنوعی، در اتاق حضور داشته باشند.
اگر محققان دعوت به پیوستن به میز عالی سیاستگذاری اتحادیه اروپا را بپذیرند، حضور آنها ممکن است راهی برای محافظت از "علم" در دیپلماسی علمی در صورت درخواست برای کاهش بودجه یا تلاش برای نوع مداخلهای که اکنون در ایالات متحده دیده میشود، فراهم کند.
یکی از نقاط ضعف گزارش اتحادیه اروپا این است که فرض میکند درک مشترکی از سوی دیپلماتها و سیاستگذاران وجود دارد مبنی بر اینکه محققان باید بتوانند بدون مداخله مستقیم فعالیت کنند. تجربه ایالات متحده به ما میگوید که نمیتوان این موضوع را مسلم دانست.
اگر قرار است توصیههای گزارش اتحادیه اروپا اجرا شود، یک گام ضروری، هرچند کافی نیست، باید این باشد که توانایی محققان برای فعالیت مستقل را در قانون بنویسیم، همانطور که در حال حاضر در برخی از کشورها، هرچند به طور ناقص، اینگونه است.
با توجه به مقیاس چالشهایی که جهان با آن روبرو است، دیپلماسی علمی اکنون بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ مورد نیاز است. از تحقیقات اغلب به عنوان نوعی دیپلماسی "قدرت نرم" یاد میشود، راهی برای کشورها برای پیشبرد منافع ملی خود بدون استفاده از ابزارهای نظامی. اولین گام برای محافظت از دیپلماسی علمی باید محافظت از خود علم باشد.
doi: https://doi.org/10.1038/d41586-025-00726-8