اعتبار: تارا بوث
اعتبار: تارا بوث

فرزندان ما نمی‌توانند آموزش جنسی را فقط از معلمان ورزش دست و پا چلفتی یاد بگیرند

مقاله مهمان

تقریباً دو سال پیش، وقتی دخترم در کلاس هفتم بود، او را برای دیدن اقتباس سینمایی رمان کلاسیک جودی بلوم، "آیا خدا آنجاست؟ منم مارگارت" بردم.

در یکی از صحنه‌ها، مارگارت در سالن اجتماعات مدرسه نیوجرسی خود نشسته است، در حالی که دختران کلاسش فیلمی به نام "آنچه هر دختری باید بداند" را تماشا می‌کنند. در پس زمینه یک آهنگ گیتار لرزان، زنی با صدایی آهنگین قاعدگی را توصیف می‌کند. او می‌گوید: «ماهی یک بار، پوششی مخملی از خون و بافت در رحم او تشکیل می‌شود تا مکانی گرم و مغذی برای رشد نوزاد ایجاد شود. اگر نوزادی باردار نشود، این پوشش مورد نیاز نیست و بنابراین خون آزاد می‌شود.» مارگارت و همکلاسی‌هایش منزجر می‌شوند و در سالن تئاتر، زنان بزرگسال با صدای بلند می‌خندیدند. من فکر کردم: "اوه، از دهه 70 چقدر پیشرفت کرده‌ایم!" اما دخترم نخندید. در عوض، او خم شد و در گوشم زمزمه کرد: "این خیلی بیشتر از چیزی است که ما دریافت کرده‌ایم!"

آنطور که معلوم شد، دختر من نه تنها در سال 2023 نسبت به مارگارت خیالی در سال 1970، کمتر آموزش جنسی دریافت نکرده بود؛ او هیچ آموزشی دریافت نکرده بود. در آغاز سال هشتم دخترم در مدرسه خود در نیوجرسی، من نزد معاون مدرسه رفتم تا بپرسم چرا آنها آموزش جنسی نداده‌اند. پاسخی که او داد: کلاس‌های بهداشت در مدرسه توسط معلمان تربیت بدنی تدریس می‌شود. و معلمان ورزش دقیقاً به دلیل راحت بودن در مورد صحبت کردن در مورد مسائل جنسی با دانش‌آموزان راهنمایی شناخته نمی‌شوند.

این ناراحتی، تا حدی، ناشی از کمبود آموزش است. بسیاری از معلمان ورزش آموزش حرفه‌ای لازم برای تدریس آموزش جنسی با اطمینان و دقیق را دریافت نمی‌کنند. و بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند ورزش تدریس کنند.

معلمان ورزش نباید کسانی باشند که تصمیم می‌گیرند آیا دانش‌آموزان آموزش جنسی ببینند یا نه، حداقل نه در نیوجرسی. آموزش جنسی در اینجا یک دستورالعمل ایالتی است. بنابراین در حالی که والدین می‌توانند فرزندان خود را از آموزش جنسی انصراف دهند، مدارس نباید بتوانند از تدریس آن انصراف دهند.

در فهرست موضوعات ظاهراً اجباری، رضایت نیز وجود دارد. من در 40 سالگی بودم که مفهوم رضایت را کاملاً درک کردم. آموزش جنسی که من در دوران کودکی در کانکتیکات دریافت کردم نسبتاً جامع بود، اما من فقط یک کلمه برای اعمال غیررضایتی داشتم: تجاوز. من تجاوز را به عنوان نوع بسیار خاصی از حمله تصور می‌کردم: به طور آشکار خشونت‌آمیز، با قربانی که به طور شنیداری نه می‌گوید.

برای بسیاری از افراد، جنبش #من_هم چشم‌گشا بود. این جنبش دایره لغات من را گسترش داد و مرا به بازتعریف برخی تجربیات کلیدی از دوران جوانی‌ام سوق داد. من متوجه شدم رابطه‌ای که وقتی نوجوان بودم شروع شد، صرفاً "به هم ریخته" نبود، بلکه از نظر عاطفی سوء استفاده بود. برخوردی که مدت کوتاهی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه داشتم، "اشتباه" نبود. بلکه تجاوز جنسی بود. این افشاگری‌ها ناراحت کننده اما اعتبار بخش بود. من ناگهان فهمیدم چرا تابستان بعد از فارغ التحصیلی زمان زیادی را در اتاقم پنهان شده بودم. من فهمیدم که سوء استفاده عاطفی می‌تواند فریبنده باشد زیرا می‌تواند به ویژه برای نوجوانان آسیب‌پذیری که تازه وارد قرار گذاشتن شده‌اند، به نظر برسد که اشتیاق یا عشق است.

با این حال، من تعجب می‌کنم، اگر آموزش بهتری در زمینه رضایت در جوانی می‌دیدم، آیا پرچم‌های قرمز را زودتر تشخیص می‌دادم؟ آیا ممکن بود در یکی از اولین قرارهایمان با دوست پسرم که مدفوع سگ به من پرتاب کرد، از او جدا می‌شدم؟ آیا متوجه می‌شدم که وقتی او به طور تهاجمی به پسران دیگر حسادت می‌کرد، کنترل‌کننده بود، نه عاشقانه؟ اگر دوستانم آموزش بهتری در زمینه رضایت دیده بودند چه؟ آیا یکی از آنها من را کنار می‌کشید و می‌پرسید که آیا احساس امنیت می‌کنم؟

گاهی اوقات هم تعجب می کنم که آیا پسرانی که به من آسیب رساندند اگر آموزش بهتری در زمینه رضایت دیده بودند، رفتار متفاوتی داشتند؟

نسل دخترم پس از #من_هم به سن بلوغ رسیده است. آنها اصطلاحاتی مانند "آزار جنسی"، "تجاوز جنسی" و "سوء استفاده عاطفی" را شنیده‌اند. آنها دیده‌اند که شکارچیان با عواقب اعمال خود روبرو می‌شوند. اما نسل زد همچنین شاهد بوده است که برخی از مرتکبان خشونت جنسی به قدرت رسیده‌اند و برخی از تأثیرگذارترین مشاغل جهان را در دست دارند.

در همین حال، وقتی پسران نوجوان به رضایت فکر می‌کنند، بسیاری از آنها بدون شک در درجه اول نگران محافظت از خود هستند - نگران این هستند که "حذف" نشوند. اکثر مرتکبان در این گروه سنی متخلفان عمدی نیستند، اما بدون درک قطعی از اینکه رضایت چگونه است، لزوماً نمی‌دانند چگونه از انجام کاری که باعث حذف شدن آنها می‌شود، اجتناب کنند.

در سراسر کشور، هیچ دستورالعمل روشنی برای جوانان در مورد چگونگی داشتن روابط سالم و صمیمی، و هیچ درک جمعی از معنای رضایت وجود ندارد. آنها به شدت به این موضوع نیاز دارند، به خصوص اکنون، با رئیس‌جمهوری که مسئول سوء استفاده جنسی از یک زن شناخته شده است و به آزار و اذیت دیگران افتخار کرده است.

این آموزش ضروری نمی‌تواند فقط از معلمان ورزش دست و پا چلفتی باشد. یک ایده این است که این کار را بیشتر به دست خود نوجوانان بسپاریم. این بی سابقه نیست. در سال 1973 گروهی به نام کمیته دانشجویی آموزش جنسی منطقی کارگاه‌هایی را در ده‌ها مدرسه دولتی شهر نیویورک برگزار کردند. مربیان همسال مراکز یادگیری را اداره می‌کردند که آنها را "اتاق‌های رپ" می‌نامیدند، جایی که دانش‌آموزان می‌توانستند در طول دوره‌های آزاد خود به آنجا سر بزنند. برخلاف همتایان بزرگسال خود، مربیان نوجوان آموزش جنسی را سرگرم کننده و بازیگوشانه کردند و همسالان خود را برانگیختند تا داوطلبانه به دنبال پاسخ سوالات خود باشند یا نمایشی از یک وسیله پیشگیری از بارداری را تماشا کنند.

پس از حدود دو سال، این آزمایش به دلیل موانع بوروکراتیک به پایان رسید. برنامه مشابهی با تمرکز بر رضایت در حال حاضر در مدارس راهنمایی و دبیرستان‌های سراسر کشور از طریق سازمانی به نام SafeBAE فعال است، که مخفف Safe Before Anyone Else است. بر اساس تحقیقات SafeBAE، نوجوانان نسبت به پیام‌های رضایت که از نوجوانان دیگر می‌آید بسیار بیشتر از بزرگسالان استقبال می‌کنند، که زبان و رویکرد آنها معمولاً قدیمی به نظر می‌رسد.

برای اینکه برنامه‌های تحت رهبری دانش‌آموزان موفق شوند، بچه ها بدیهی است که به حمایت بزرگسالان دلسوز نیاز خواهند داشت. آنها به معلمان و مدیرانی نیاز دارند که پذیرای حمایت دانش‌آموزان باشند و به خوبی با قانون فدرال Title IX آشنا باشند، که مدارس دولتی را ملزم می‌کند سیاست‌ها و رویه‌هایی را برای رسیدگی به شکایات خشونت و آزار جنسی داشته باشند. SafeBAE مدارس را تشویق می‌کند که آموزش جنسی را به کلاس بهداشت محدود نکنند، بلکه آن را در بحث‌های ادبیات و تاریخ نیز بگنجانند - مثلاً هنگام مطالعه کتابی مانند «داغ ننگ» یا درگیری‌های جهانی که در آن تجاوز به عنوان سلاح جنگی استفاده می‌شود. این مفهوم امیدوارکننده به نظر می‌رسد، اما تنها در صورتی که معلمان آموزش حرفه‌ای در زمینه آموزش جنسی و رضایت دریافت کنند، شاید آموزشی که تقریباً هیچ یک از ما در دوران نوجوانی نداشتیم.

دختر من اکنون سال اول دبیرستان است. و او در نهایت کمی آموزش جنسی دید. در کلاس هشتم، پس از اینکه من با معاون مدرسه صحبت کردم، معلم بهداشت در مورد سیستم‌های پایه تولید مثل با کلاس صحبت کرد و یک مشاور راهنمایی در مورد رضایت ارائه داد. امسال، معلم او یک دوره را به پوشش قوانین رضایت اختصاص داد. همه اینها بهتر از هیچ است.

با این حال، این سیستم برای دادن مهارت‌هایی که کودکان برای ایجاد روابط سالم نیاز دارند، ناکافی است. مربیان به آنها آموزش نمی‌دهند که چگونه رفتار سوء استفاده‌آمیز را به طور معناداری تشخیص دهند یا چگونه به تعاملات صمیمی به طور رضایت‌بخش نزدیک شوند.

سال آخر دبیرستان دخترم سال آخر ریاست جمهوری دونالد ترامپ خواهد بود. امیدوارم تا آن زمان، اگر دوباره «آیا خدا آنجاست؟» را تماشا کنیم، او بتواند در طول صحنه آموزش جنسی خم شود و بگوید: «خدا را شکر که بیشتر از آن نصیبمان شد!»

هیلاری فرانک نویسنده و پادکستر است. او به تازگی "طولانی‌ترین کوتاه‌ترین زمان" را دوباره راه اندازی کرده است و نویسنده کتاب صوتی "همسران قفل شده" است.

تایمز متعهد به انتشار تنوعی از نامه ها به سردبیر است. ما دوست داریم نظر شما را در مورد این یا هر یک از مقالات ما بشنویم. در اینجا چند نکته وجود دارد. و این ایمیل ما است: [email protected].

بخش نظرات نیویورک تایمز را در فیس بوک، اینستاگرام، تیک تاک، واتس اپ، ایکس و تردز دنبال کنید.