با اعلامیه 11 مارس مبنی بر توافق واشنگتن و کییف بر سر پیشنهاد آتشبس برای جنگ روسیه و اوکراین، زمان آن فرا رسیده است که رویکرد رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ به امنیت اروپا و اوکراین را ارزیابی کرده و سوابق را اصلاح کنیم.
در چند هفته اخیر، دموکراتها، رسانههای جریان اصلی و متحدان ایالات متحده دچار یک حمله عصبی دستهجمعی شدهاند. آنها باید نفسی تازه کنند، از واکنش بیش از حد به لفاظیها و نمادگرایی دست بردارند و بر نتایج تمرکز کنند. اگر متحدان ناتو در ماههای آینده هزینه بیشتری برای دفاع بپردازند و آتشبسی در اوکراین برقرار شود - که اگرچه محتمل نیست، اما امکانپذیر است - امنیت اروپا در وضعیت بهتری نسبت به امروز خواهد بود.
چند حادثه باعث این فروپاشیهای اخیر شد. سخنرانی معاون رئیسجمهور ایالات متحده، جی. دی. ونس در انتقاد از ارزشهای اروپایی در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه گذشته، یکی از این موارد بود. ایالات متحده در یک قطعنامه سازمان ملل متحد که تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم میکرد و خواستار بازگرداندن قلمروهای اشغالی روسیه به کییف بود، به همراه روسیه و کره شمالی و علیه متحدان سنتی رای داد. در 28 فوریه، ترامپ یک جلسه جنجالی در دفتر بیضی با رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی برگزار کرد. سپس، هفته گذشته، دولت ترامپ کمکهای اطلاعاتی و نظامی به اوکراین را قطع کرد.
این رویدادها باعث شده است که مقامات و مفسران به این نتیجه برسند که ایالات متحده در حال طرفداری از روسیه و رها کردن اروپا، دنبال کردن یک سیاست خارجی امپریالیستی، جستجوی توافقی بر اساس حوزههای نفوذ با قدرتهای خودکامه و سرنگونی نظم بینالمللی پس از جنگ است. به عنوان مثال، وال استریت ژورنال گزارش داد که "اجماع اروپایی" جدید این است که ایالات متحده "طرف خود را تغییر داده و از ایستادن در کنار دموکراسیهایی مانند کانادا، فرانسه، ژاپن، به ایستادن در کنار دیکتاتورهایی مانند [رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر] پوتین تغییر داده است."
این برداشت نادرستی است. به هر حال، ما قبلاً هم این مسیر را رفتهایم. در اولین دوره ریاستجمهوری ترامپ، او از متحدان انتقاد کرد و از زبان آشتیجویانهای نسبت به پوتین استفاده کرد. صداهای معتبر به ما گفتند که ترامپ با روسیه تبانی کرده و میتواند ناتو را منحل کند.
اما در پایان، ناتو تقویت شد و روسیه تضعیف شد. متحدان ناتو بیش از قبل از روی کار آمدن ترامپ برای دفاع هزینه کردند و کشورهای جدید به این اتحاد پیوستند. ایالات متحده هزینهها را در ابتکار بازدارندگی اروپا افزایش داد، نیروهایی را به لهستان اعزام کرد و دو سلاح هستهای کمبازده جدید برای بازدارندگی روسیه ساخت. علاوه بر این، روسیه در زمان روسای جمهور سابق، جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و جو بایدن، از همسایگان خود قلمرو گرفت—اما نه در زمان ترامپ.
برخی از منتقدان ممکن است استدلال کنند که این نتیجه به دلیل مشاوران مسئولی بود که در اولین دوره ریاستجمهوری ترامپ خدمت میکردند، به اصطلاح بزرگسالان در اتاق که گزارش شده بود بدترین غرایز ترامپ را مهار میکردند. اما این مشاوران برای تصمیماتی که ترامپ به هر حال میگرفت، به خودشان تبریک میگویند. هیچکس ترامپ را مجبور نمیکند کاری را انجام دهد که نمیخواهد انجام دهد. و رویکرد مذاکره او، همانطور که در هنر معامله نوشت، این است که تهدیدها و خواستههای شدیدی را با این قصد مطرح کند که در پایان به یک نتیجه منطقی برسد.
این الگو در حال تکرار شدن است، اما انگار ناظران سیاست خارجی دچار فراموشی دستهجمعی شدهاند. برای نتیجهگیری مبنی بر اینکه ترامپ در حال طرفداری از روسیه بر ناتو است، نیاز به یک برداشت نادرست عمدی از سوابق است. خواستههای رئیسجمهور مبنی بر افزایش هزینههای دفاعی توسط متحدان، به منظور تقویت ناتو است—و این کار را انجام میدهد. در هفتههای اخیر، دانمارک، لیتوانی و بریتانیا از افزایش چشمگیر هزینهها خبر دادهاند و اتحادیه اروپا رویههایی را برای تسهیل تولید و هزینهکرد تسلیحات ایجاد کرده است.
با این حال، هدف اصلی سیاست خارجی ترامپ، پایان دادن به جنگ در اوکراین است. او بارها گفته است که "صلحطلب" است و میخواهد "کشتار" در اوکراین را "متوقف کند". او توضیح داده است که برای موفقیت باید به عنوان یک "داور" عمل کند. ترامپ به وضوح در طول مبارزات انتخاباتی نشان داد که از روابط خود با زلنسکی و پوتین برای مذاکره صلح استفاده خواهد کرد و گفت که در صورت لزوم هر دو طرف را تهدید خواهد کرد تا آنها را به پای میز مذاکره بکشاند.
این استراتژی رویدادهای اخیر را توضیح میدهد. ترامپ نمیتواند هم پوتین را شیطانی جلوه دهد و هم به عنوان یک میانجی عمل کند. همانطور که او در جلسه خود در دفتر بیضی با زلنسکی گفت، "شما میخواهید من حرفهای واقعاً وحشتناکی درباره پوتین بزنم و بعد بگویم، 'سلام، ولادیمیر، اوضاع معامله چطور پیش میرود؟' اینطوری جواب نمیدهد."
مطمئناً، ترامپ قبلاً هم با زلنسکی تبادلات جنجالی داشته است، اما جلسه دفتر بیضی یک کمین برنامهریزی شده نبود. بحث بدون حادثه به مدت 40 دقیقه ادامه یافت و دقیقاً در لحظهای که زلنسکی ونس را در مورد امکانسنجی دیپلماسی با روسیه به چالش کشید، از مسیر خارج شد. جای تعجب نیست که ترامپ و ونس وقتی زلنسکی علناً تهدید کرد که مانعی بر سر راه مهمترین اولویت سیاست خارجی آنها خواهد بود، عصبانی شدند.
ترامپ دقیقاً نحوه برخورد با چنین وضعیتی را در طول مبارزات انتخاباتی بیان کرد. او گفت: "من به زلنسکی میگویم، دیگر کافی است. باید معامله کنی." تعلیق موقت کمکهای اطلاعاتی و نظامی به منظور ترغیب اوکراین به مذاکره با حسن نیت طراحی شده بود—و این کار را کرد. ترامپ توضیح داد: "من میخواهم بدانم که آنها [اوکراین] میخواهند به توافق برسند، و من نمیدانم که آنها میخواهند به توافق برسند." (همانطور که کیت کلوگ، فرستاده اوکراین، در شورای روابط خارجی در هفته گذشته با حیرت گفت، "اوکراینیها خودشان این را به سر خود آوردند،" و تعلیق کمکها را توضیح داد.)
مبادا کسی فکر کند که ترامپ به یک طرف متمایل است، فقط صبر کنید. روسیه بعدی است. جمعه گذشته، او در تروث سوشال (Truth Social) پستی منتشر کرد تا "تحریمهای بانکی گسترده، تحریمها و تعرفهها بر روسیه تا زمان دستیابی به آتشبس و توافق نهایی صلح" را تهدید کند. ایالات متحده میتواند و باید فشار بر روسیه را به شدت افزایش دهد، از جمله با توقیف داراییهای مسدود شده روسیه، اگر پوتین با حسن نیت مذاکره نکند.
هدف از همه این فعالیتها، تغییر شکل نظم بینالمللی نیست. ترامپ شبها بیدار نمیماند تا ترتیبات حوزههای نفوذ را با پوتین یا رئیسجمهور چین، شی جین پینگ طراحی کند. کارشناسان به طرز ناشیانهای در تلاشند تا چارچوبهایی را بر ترامپ تحمیل کنند که مناسب او نیستند: او یک نظریهپرداز روابط بینالملل نیست و هدف او صرفاً صلح در اوکراین است.
برخلاف این افسانه که ترامپ میخواهد اوکراین را به رودخانه بفروشد، او به یک معامله مواد معدنی حیاتی اولویت داده است که به ایالات متحده یک منفعت اقتصادی قوی و پایدار در امنیت و رفاه بلندمدت اوکراین مستقل میدهد. برای یک تاجر که نسبت به استقرار نیروهای آمریکایی در خارج از کشور بدبین است، این توافق ممکن است بیان قانعکنندهتری از قصد ترامپ نسبت به وعده اعزام نیرو باشد.
یک سیاستمدار متعارفتر این هدف را به روشی که ترامپ انجام داده است دنبال نمیکرد. اما ترامپ یک سیاستمدار متعارف نیست و این روشها برای او کارساز است. در واقع، ما در حال استقرار در یک الگویی هستیم که در آن ترامپ یک اظهارنظر تحریکآمیز میکند، مردم وحشت میکنند و ایالات متحده در پایان به جایگاه بهتری میرسد.
به عنوان مثال، رویدادهای اخیر پیرامون کانال پاناما را در نظر بگیرید. سالهاست که یک شرکت هنگکنگی پایانههایی را در هر دو انتهای کانال اداره میکند که خطر امنیتی برای ایالات متحده، پاناما و اقتصاد جهانی ایجاد میکند. ترامپ در سخنرانی تحلیف خود گفت: "چین در حال اداره کانال پاناما است. و ما آن را به چین ندادیم. ما آن را به پاناما دادیم و ما آن را پس میگیریم." آسوشیتدپرس و سایر رسانهها گزارش دادند که ترامپ "در حال پذیرش یک دستور کار امپریالیستی جدید است" و اینکه او "تهدید به تصرف کانال پاناما میکند."
اما ترامپ نیروی دریایی را اعزام نکرد. این موضوع چند هفته بعد به طور مسالمتآمیزی حل شد، زمانی که گروهی به رهبری شرکت سرمایهگذاری آمریکایی بلکراک، سهام اکثریت را در تجارت بنادر شرکت هنگکنگی خریداری کرد که وعده میدهد تهدید امنیتی را از بین ببرد.
با بازگشت به مذاکرات این هفته، مفسران باید از واکنش بیش از حد به خشم روز دست بردارند و بر هدف ترامپ تمرکز کنند: برقراری صلح عادلانه در بزرگترین جنگ اروپا از زمان جنگ جهانی دوم—نتیجهای که همه باید از آن حمایت کنند. در مقابل، بایدن سخنان آرامشبخشی بر زبان آورد، اما سپس جنگ در اروپا و خاورمیانه فوران کرد. من، به نوبه خود، نتایج خوب را به لفاظیهای خوب ترجیح میدهم.