
سه سال پیش حزب سوسیالیست فرانسه به حاشیه رانده شد. حزبی که دو رئیس جمهور مدرن - فرانسوا میتران (1981-1995) و فرانسوا اولاند (2012-2017) - و نه نخست وزیر را به جامعه معرفی کرد، در پارلمان و در بحث های عمومی ناپدید شد. نامزد ریاست جمهوری آن در سال 2022، آن هیدالگو، به جایگاه دهم سقوط کرد و کمتر از 2 درصد آرا را به دست آورد. سهم آن در مجلس ملی در یک اتحاد چپ تحت سلطه رهبر تندروی چپ، ژان لوک ملانشون، ادغام شد. او در ماه دسامبر باعث سقوط دولت قبلی فرانسه، به رهبری میشل بارنیه، شد.
اکنون برای اولین بار شکاف هایی در این اتحاد ظاهر می شود. سوسیالیست ها که ماه گذشته به سرنگونی دولت بارنیه رای دادند، به طور آزمایشی خود را از چنگال آقای ملانشون آزاد می کنند. اگر آنها موفق شوند، می تواند نشانه بازگشت حزب از حاشیه جنون رادیکال به حوزه سیاست های انتخاباتی باشد.
اولین نشانه تغییر در 16 ژانویه زمانی رخ داد که حزب آقای ملانشون، فرانسه تسلیم ناپذیر (LFI)، طرح عدم اعتماد به دولت جدید به رهبری فرانسوا بایرو، یک میانه روی کهنه کار، را مطرح کرد. او دستور داد که همه اعضای این اتحاد به آن رای دهند. سه حزب از چهار حزب آن - LFI، سبزها و کمونیست ها - چنین کردند. با این حال، بر خلاف تعجب آقای ملانشون، تنها هشت سوسیالیست اطاعت کردند. 58 نفر از آنها، از جمله رهبر حزب، اولیویه فور، امتناع کردند. آنها پس از اینکه آقای بایرو موافقت کرد برخی از کاهش های پیشنهادی در بودجه را کاهش دهد و مذاکرات در مورد سن بازنشستگی را مجدداً باز کند، در تلاش برای تصویب بودجه جدید برای سال 2025 از طریق پارلمان و تضمین شغل خود، رای ممتنع دادند. آقای ملانشون آن را «معامله بدبو» خواند و اعلام کرد که سوسیالیست ها «دیگر شریک نیستند».
آقای فور با قدمهای استوار، اکنون به دنبال امتیازات بیشتری پیش از رایگیری پارلمانی در مورد بودجه است که در اوایل فوریه برگزار میشود. موفقیت او تاکنون در به دست آوردن این امتیازات از آقای بایرو، حزبش را به مرکز توجه سیاسی سوق داده است. زکی لائیدی، دانشمند علوم سیاسی، و دانیل کوهن-بندیت، سیاستمدار سابق سبز، در لو موند استدلال کردند که حزب سوسیالیست «از مارپیچ رادیکالیسم که هرگز به آن اعتقاد نداشت، خارج شده است». اکنون «به بازی سیاسی بازگشته است».
آقای فور تنها چهره حزبی نیست که خود را از چپ تندرو دور کرده است. در پس این مانورهای اخیر، یک رهبر سوسیالیست حیله گرتر نهفته است: آقای اولاند. رئیس جمهور سابق 70 ساله که از سال 2024 به عنوان معاون پشت نیمکتی به سیاست ملی بازگشته است، سابقه طولانی در رقابت و سازش با آقای بایرو دارد. در سال 2012، رهبر میانه رو از آقای اولاند برای ریاست جمهوری حمایت کرد. اکنون ممکن است سوسیالیست در حال بازپرداخت این لطف باشد. آقای اولاند همچنین مشتاق است نشان دهد که یک دولتمرد مسئول است و نه مانند آقای ملانشون، صرفاً به دنبال ایجاد آشوب است. او به روزنامه لا تریبون دیمانش گفت: «سوسیالیست ها تصمیم مهمی گرفته اند. آنها موضع LFI را رد کرده اند که تنها هدف آن جلوگیری از زندگی نهادی و تحریک انتخابات ریاست جمهوری است.» اطرافیان آقای اولاند می گویند که او امیدوار است در سال 2027 دوباره برای ریاست جمهوری نامزد شود، زمانی که رئیس جمهور فعلی و مشاور سابق او، امانوئل ماکرون، طبق قانون اساسی از سومین نامزدی متوالی منع می شود.
همه سوسیالیست ها از موضع جدید حزب راضی نیستند. رادیکال های جوان تر که از نسل اولاند خسته شده اند، هنوز به دنبال سرنگونی دولت هستند. رهبری آقای فور شکننده است و شغل او در کنگره حزبی در تابستان امسال در خطر است. او نمی تواند تعداد زیادی از آنها را ناراحت کند. همچنین، سوسیالیست ها قرار نیست به حامیان فعال دولت بایرو تبدیل شوند. آنها هنوز هم می توانند سعی کنند به آن رای منفی دهند. در واقع، شلوئه مورن، دانشمند علوم سیاسی نزدیک به چپ، استدلال می کند که اشتباه است اگر این اقدامات را به عنوان رهایی کامل از اتحاد ببینیم. به گفته وی، این بیشتر یک دوئل بین سوسیالیست ها و LFI و بین آقای اولاند و آقای ملانشون است که برای نشان دادن اینکه چه کسی نفوذ سیاسی بیشتری دارد، طراحی شده است.
چپ فرانسه سابقه طولانی در تفرقه دارد. کسانی که در جناح سوسیال دموکرات میانه رو حزب سوسیالیست قرار دارند، که نخست وزیرانی مانند میشل روکار در سال های 1988-1991 و اخیراً مانوئل والس آن را نمایندگی می کنند، برای تحمیل سیاست های عملگرایانه چپ میانه بر حزبی که دائماً به تفکرات ضد سرمایه داری کشیده می شود، تلاش کرده اند. علاوه بر این، «اتحاد چپ» که به چپ تندرو می رسد، به ویژه در مواجهه با ظهور راست افراطی مارین لوپن، همچنان یک نیروی انتخاباتی قدرتمند است. همانطور که او به دنبال بازگشت به بازی است، آقای اولاند ممکن است متوجه شود که با انتخاب سختی بین بازگرداندن احترام در میان رای دهندگان در مرکز سیاسی و باز نگه داشتن امکان پیوند در آینده با تسلیم ناپذیرها روبرو است.■