در فیلم جدید خود، میکی 17، این کارگردان دغدغههای خود در مورد طبقات اجتماعی را به فضا میبرد.
فیلم جدید بونگ جون هو، کارگردان مشهور کرهای، با نام میکی 17، در نگاه اول به نظر میرسد یک چرخش اساسی از فیلم قبلی او، انگل (Parasite) محصول سال 2019 باشد. پس از بردن جایزه بهترین فیلم در اسکار برای کمدی سیاه کرهای (اگرچه غیرمتعارف)، او پس از شش سال با یک فیلم علمی تخیلی پرهزینه هالیوودی با بازی رابرت پتینسون بازگشته است. اما حتی با وجود اینکه میکی 17 در فضا و حدود 30 سال آینده اتفاق میافتد، قهرمان آن تفاوت چندانی با شخصیتهای موجود در فیلمشناسی بونگ ندارد: یک آدم معمولی از طبقه کارگر.
میکی بارنز (پتینسون) در یک سفینه فضایی زندگی میکند، جایی که او به عنوان یک "مصرفشدنی" استخدام شده است. صاحبان ثروتمند این سفینه آرزو دارند سیاره بایر و تازه کشف شدهای که در آن فرود آمدهاند، نیفلهایم (Niflheim)، را مستعمره کنند؛ بنابراین آنها دانشمندانی دارند که میکی را تحت آزمایشهایی قرار میدهند تا مشخص شود چگونه میتوان آن را قابل سکونت کرد. هر بار که میکی در حین کار میمیرد، که اغلب اتفاق میافتد، تیم یک کپی دیگر از او را با یک چاپگر در اندازه انسان تولید میکند. سپس او را دوباره به سر کار برمیگردانند.
به نظر میرسد که به نظر بونگ، این سناریو دقیقاً شبیه گام تکاملی بعدی سرمایهداری است: یک جهش بزرگ و وحشتناک رو به جلو از فضای معاصر انگل. زمانی که فیلم آغاز میشود، کی وو (چوی وو شیک)، دانشجوی جوانی که تلاشهای خانوادهاش برای سرپا نگه داشتن وضعیت مالی در مرکز داستان دلخراش و به طور مداوم در حال افزایش قرار دارد، سعی میکند با فریبندگی راه خود را به یک شغل تحویل پیتزا باز کند تا به تامین مخارج کمک کند.
کی وو در نهایت این شغل را به دست نمیآورد، اما کارگردان تصور کرد که اگر این کار را میکرد چه اتفاقی میافتاد: بونگ در مصاحبهای (همراه با مترجم دیرینهاش، شارون چوی) به من گفت: "او میتواند هنگام تحویل [پیتزا] دچار سانحه دوچرخه سواری شود و بلافاصله پسر تحویلدهنده شماره 2 جای او را بگیرد." "این قطار بیپایانی از پسرهای تحویلدهنده وجود دارد که میتوانند جای او را بگیرند. سه، چهار، پنج، شش." این چرخه هرگز در انگل اتفاق نمیافتد، اما باورپذیری آن زمانی که بونگ به میکی 17 نزدیک میشد، با او طنینانداز شد: "شغل او به اندازه مرگ شدید نیست، اما او به همان اندازه قابل جایگزینی است، و من فکر کردم که این واقعاً با وضعیت میکی مرتبط است."
اگرچه میکی در ابتدا مصرفشدنی بودن را به عنوان یک فرصت نادر برای فرار از زندگی بیرمق خود در زمین میبیند، اما به این نتیجه میرسد که هدف آزمایش توانایی او برای زنده ماندن است - چه در برابر قرار گرفتن در معرض محیطهای خشن، ویروسهای ناشناخته، یا حتی شناور شدن در فضا و برداشتن تجهیزاتش. فرآیند شبیهسازی تضمین میکند که حتی مرگ نیز به تعقیب مرگبار میکی پایان نمیدهد. او مانند یک نسخه واقعیتر از پسرهای تحویلدهنده فرضی بینهایت انگل است.
بونگ هنگام خواندن رمانی که فیلم بر اساس آن ساخته شده، "فورا جذب" شخصیت اصلی شد: میکی 7 نوشته ادوارد اشتون، که کارگردان زمانی که هنوز یک نسخه خطی بود، آن را دریافت کرد. ("من فکر کردم که عدد باید کمی بزرگتر باشد،" او در مورد تغییر عنوان گفت.) کارگردان توضیح داد: "او شبیه شخصیت ضعیف و توسریخور است که من همیشه دوست دارم." "کارها برای او خوب پیش نمیرود. او از جامعه یا کشور کمکی دریافت نمیکند. او نوعی قهرمان بازنده است."
شرایط میکی را میتوان تا حدی به سطح بالای بدهی او نسبت داد. آگاهی طبقاتی تقریباً تمام ویژگیهای بونگ را هدایت میکند. برفشکن (Snowpiercer) را در نظر بگیرید، تلاش علمی تخیلی تمامعیار قبلی او، که اولین فیلم او نیز بود که به زبان انگلیسی فیلمبرداری شد: این فیلم آیندهای پساآخرالزمانی را تصور میکند که در آن تمام بشریت در یک قطار بیوقفه در حال حرکت زندگی میکنند. فقیرترین مسافران در واگنهای دام در پشت قطار زحمت میکشند. تصویر انگل از این پویاییهای بالا و پایین حتی آشکارتر است؛ اعضای خانواده کیم که در یک آپارتمان زیرزمین زندگی میکنند و مشاغل عجیب و غریب را انجام میدهند، پس از مواجهه با یک خانواده فوقالعاده ثروتمند، به یک طرح استخدامی زیرکانه میرسند.
در همین حال، میکی اغراقآمیزترین نمونه از ندارها است که میتوان تصور کرد. زندگی او توسط صاحبان مرفه کشتی و کارکنانشان بیمعنی تلقی شده است، کسانی که هیچ تردیدی در استفاده از او به عنوان آدمک آزمایش تصادف هوشمند خود ندارند. هر بار که میکی به نام رویاهای استعماری خود میمیرد، رنج واقعی را تجربه میکند. سپس او با تکانهای لرزان از چاپگر دوباره ظاهر میشود، مانند یک ورقه بزرگ و گوشتی از کاغذ A4. گاهی اوقات، بدن جدید او تقریباً به زمین میخورد و بدون اینکه کسی آنجا باشد تا او را بگیرد، از دستگاه بیرون میلغزد.
بونگ با وجود مقیاس بزرگ فضای دیستوپیایی میکی 17، به دنبال راههایی برای حفظ حس زمینی بودن آن بود. او میخواست سفینه فضایی که میکی و دیگر مسافران بینکهکشانی در آن زندگی میکنند، معمولی و صنعتی به نظر برسد. در همین حال، نیفلهایم یک جهنم بایر و یخزده است که فقط توسط بیگانگان غولپیکر و حشرهمانند پر شده است. بونگ در مورد تصویر خود از سفر بینستارهای به من گفت: "این فیلم شبیه داستانی است که در یک کوچه پشتی اتفاق میافتد، پر از انسانهای رقتانگیز." او با خنده گفت: "احتمالاً این اولین فیلم علمی تخیلی در تاریخ است که صحنهای دارد که در آن کسی جوشهای خود را میفشارد." و افزود: "تقریباً انگار میتوانیم زمزمههای شخصیتها را با خودشان بشنویم."
محیطهای سودمند، محیطهای فیلمهای بیگانه (Alien) ریدلی اسکات و موجود (The Thing) جان کارپنتر را به یاد میآورند - دو حماسه علمی تخیلی دیگر که بر افراد عادی متمرکز شدهاند که در شرایط فوقالعادهای قرار میگیرند. بیگانه یک نقطه تماس ویژه است، زیرا یکی از اولین فیلمهای پرفروشی است که زحمت کشیدن در کیهان را نه به عنوان یک ماجراجویی، بلکه به عنوان یک شغل مانند هر شغل دیگری معرفی میکند. یک درگیری اولیه، قبل از اینکه موجود شیطانی همنام حتی به کشتی برسد، حول این موضوع میچرخد که آیا بررسی سیگنال پریشانی بخشی از قرارداد استخدام خدمه است یا خیر. بونگ با توضیح اینکه "حتی در داخل سفینه فضایی، یک سلسله مراتب خاص وجود دارد - و بنابراین کارگران یقه آبی همه با هم هستند"، گفت: "در بیگانه، "وقتی هیولا را میبینیم که از سینه جان هرت بیرون میآید، کل فضای آن میز، همیشه واقعاً در ذهن من مانده است."
کارگردان به طور مشابه از تلههای آیندهگرایانه فیلم خود برای بالا بردن بررسیهای اجتماعی به نسبتهای سورئال و حتی کمیک استفاده کرد. خبیثهای اصلی، رؤسای پر زرق و برق و خندهدار میکی هستند: کنت مارشال (مارک رافالو)، یک سیاستمدار خودنما با توهمات عظمت، و همسرش یلفا (تونی کولت) که وسواس زیادی به موقعیت اجتماعی دارد. رفتار وحشیانه این زوج با میکی در تضاد با علاقه آنها به سکونت در دنیای جدید است. بونگ با خنده به من گفت: "انسانها همیشه شرور خواهند بود، هم در آینده و هم زمانی که راه خود را به فضا باز میکنیم."
اما تجربه میکی با مارشالها یک دیدگاه بدبینانه خاص از بشریت است. بونگ گفت: "او دائماً چاپ میشود و به تمام این مأموریتهای خطرناک فرستاده میشود، اما هیچکس احساس گناه نمیکند، زیرا آنها میگویند، "اوه، این شغل اوست. شغل او این است که بمیرد." بازی پتینسون باعث میشود این فقدان وحشتناک پشیمانی قابل درک شود. این بازیگر صدایی شبیه به لونی تونز (Looney Tunes) دارد - که به نشان دادن این که میکی چقدر دست و پا چلفتی است کمک میکند - اما او همچنین از نظر فیزیکی نشان میدهد که چگونه میکی بار سنگین دنیا را بر دوش خود حمل میکند. بونگ از میکی به عنوان "شخصیتی یاد کرد که خود را در شرایط بدبختانهای مییابد، هیچ عزت نفسی ندارد و بارها و بارها اشتباهات یکسانی را مرتکب میشود." کارگردان به پتینسون گفت که او به صدایی نیاز دارد که شایسته آن توصیف باشد: "واضح است که نمیتواند مانند آهنگ بتمن باشد."
پتینسون هرگز از نوسانات بزرگ و احمقانه نترسیده است. تماشای میکی 17 مرا به یاد بازی او در حماسه تاریخی پادشاه (The King) محصول سال 2019 انداخت، جایی که نقش ولیعهد فرانسه، پسر پرمدعای پادشاه چارلز ششم، را بازی کرد. اما بازی بسیار متنوع این بازیگر در نقش میکی یک ریسک بزرگ در فیلمی بود که حال و هوای آن در غیر این صورت سرد است. بونگ گفت که "آن حماسههای علمی تخیلی جدی و سنگین 100 درصدی" که فیلمی مانند میکی 17 میتواند شبیه آن باشد، به سلیقه او نیست. او توضیح داد: "من باید به نحوی شکافهایی پیدا کنم تا با طنز تزریق کنم" - مانند رویکرد به ظاهر نامتناسب پتینسون.
او همچنین فرصتهای زیادی را در اولین پیچش بزرگ داستان پیدا کرد - زمانی که حادثهای که باعث زنده ماندن هفدهمین تکرار میکی میشود، به این معنی است که میکی دیگری (شماره 18) شروع به همزیستی در کنار او میکند. میکی 18 بدجنستر و عبوستر است و به پتینسون اجازه میدهد تا یک شخصیت کاملاً متفاوت را امتحان کند. این فرصت داستانگویی نیز یکی از دلایلی بود که بونگ تعداد مرگهای شخصیت را از منبع اصلی افزایش داد و به دنبال یک عدد موضوعیتر گشت. او گفت: "هنگامی که میکی 18 ظاهر میشود، 17 یک سفر رشد را طی میکند." "میتوانید بگویید که میکی 17 یک فیلم بلوغ است. و اگر به 18 فکر کنید، در بسیاری از جوامع، این زمانی است که شما به یک بزرگسال رسمی تبدیل میشوید."
مقایسه بلوغ مناسب است: میکی 17 در حالی به ثمر نشست که بونگ تا حدودی در یک دوراهی در حرفه خود ایستاده بود. اگرچه او اصرار دارد که تولید یک روند روان بوده است، علیرغم اینکه تاریخ انتشار چند بار تغییر کرده است، شش سال ممکن است برای پیگیری انگل او یک انتظار طولانی به نظر برسد. اما کارگردان اعتراف کرد که هیاهوی مبارزات انتخاباتی جوایز آن فیلم - که در اسکار در فوریه 2020 به اوج خود رسید - و شروع متعاقب همهگیری ویروس کرونا طاقتفرسا بود. سازگاری با فشارهای شهرت جهانی تازه یافته میتواند یک چالش شیبدار و منزویکننده باشد، و این بدون قفل شدن جهان در همان زمان است. او در مورد دوره پس از اسکار گفت: "من فقط به یاد میآورم که برای اولین بار پس از مدتی به خانه برگشتم و فقط تولهسگم را در آغوش گرفتم." "به نظر میرسید که ما در این حالت خلاء عجیب قرار داریم."
به نظر میرسد میکی 17 از آن طرز فکر ناشی میشود. این فیلم تلخ و صمیمی است، اما خالی از هوسهای در آغوش گرفتن تولهسگ نیز نیست. بونگ گفت: "من فقط از به وجود آوردن این عناصری که در یک فیلم علمی تخیلی بسیار غیرعلمی تخیلی هستند، لذت زیادی میبرم." "تا جایی که من این ژانر را دوست دارم، همیشه این تمایل را دارم که در عین حال به آن خیانت کنم."