اگر فقط به اظهارات دولت ترامپ گوش میدادید یا فقط گزارشهای متحیرکنندهای را که توسط روزنامهنگاران میراثدار ارائه شده بود میخواندید، ممکن بود به این نتیجه برسید که دولت جدید در حال حاضر یک نیروی مقاومتناپذیر را ایجاد کرده است. با توجه به ادعاهای سلطنتی ترامپ، او بدون شک دوست دارد همه ما فکر کنیم که او محدود به هیچ محدودیتی نیست و مقاومت بیهوده است. با این حال، اینطور نیست و ما نباید بازگشت پرهیاهوی ترامپ و ابتکارات اولیه گسترده او را با شتابی توقفناپذیر اشتباه بگیریم. برعکس، ما به احتمال زیاد به این دوره به عنوان نقطه اوج تکبر ترامپی نگاه خواهیم کرد. دادن وعدههای پر زرق و برق آسان است. ارائه نتایج مثبت بسیار سختتر است.
البته نباید مهارتهای ترامپ را دست کم گرفت. او در متقاعد کردن بانکها برای قرض دادن پول به او برای سرمایهگذاریهای تجاری مشکوک بسیار خوب بوده است و همچنین در ترغیب مشتریان سادهلوح برای پرداخت هزینه چیزهایی که هرگز تحویل نداده است، ماهر بوده است. او ثابت کرده است که در متقاعد کردن رای دهندگان که ایالات متحده در شرایط ناامید کننده ای قرار دارد (مهم نیست که حقایق چه بوده است) به طرز شگفت انگیزی ماهر است و اینکه او به تنهایی می تواند آن را اصلاح کند، تا حدی به این دلیل که در یافتن دشمنان خیالی برای مقصر دانستن مشکلات مختلف به همان اندازه ماهر است. او در اجتناب از مجازات برای جنایات گذشته و همچنین در استخراج منافع برای خود، خانواده و دوستانش در نوع خود بی نظیر است. و بیایید صادق باشیم: او همچنین از تمایل خود به چالش کشیدن اصول ارتدوکسی که سزاوار زیر سوال رفتن بودند، به ویژه تمایل نهاد سیاست خارجی به کشاندن ایالات متحده به جنگ های غیرضروری و ناموفق، سود برده است.
آنچه ترامپ استعداد زیادی در آن نشان نداده است، اداره یک دولت، طراحی سیاست های منسجم و ارائه مزایای گسترده و ملموس به آمریکایی های عادی است. سابقه دوره اول او نباید فراموش شود: کسری تجاری به جای بهتر شدن، بدتر شد، مهاجرت غیرقانونی به طور قابل توجهی کند نشد، هزاران آمریکایی به دلیل پاسخ نامناسب به همهگیری، مرگهای غیرضروری را تجربه کردند، کره شمالی سلاحهای هستهای بیشتری به دست آورد، ایران غنیسازی اورانیوم را از سر گرفت و توافقنامههای آبراهام که بسیار مورد تبلیغ قرار گرفت، زمینه را برای حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 فراهم کرد. او هرگز دیواری در مرز ایالات متحده و مکزیک نساخت و مکزیک هم هزینه آن را پرداخت نکرد. چین هرگز 200 میلیارد دلار صادرات آمریکا را که وعده داده بود در آن معامله بزرگ تجاری که ترامپ مذاکره کرده بود، خریداری کند.
آیا او این بار عملکرد بهتری خواهد داشت؟ شاید. برخلاف سال 2017، این بار او مریدان وفاداری را در پست های کلیدی خواهد داشت و طبق گفته همه، یک رئیس ستاد ماهر و کارآمد در کاخ سفید خواهد داشت. اما این داراییها نمیتوانند تناقضهای عمیق در برنامه سیاسی ترامپ و موانعی را که او با آن روبرو خواهد شد، از بین ببرند.
بگذارید روش ها را بشمارم.
در ابتدا، یک تنش آشکار بین تمایل ترامپ برای ورود به تاریخ به عنوان یک صلحطلب بزرگ و تمایل تثبیتشدهاش به قلدری و تهدید به استفاده از زور برای رسیدن به هدفش وجود دارد. اگرچه استفاده ماهرانه از دیپلماسی اجباری گاهی اوقات می تواند تلاش های صلح را تسهیل کند، اما تمایل ترامپ به تکان دادن یک چوب بزرگ در همه جهات در همه جا کارساز نخواهد بود. دیر یا زود، بلوفهای او فراخوانده میشود و او باید عقبنشینی کند یا عمل کند. برخی از اهداف خشم او "باتلاق" بر روی آنها نوشته شده است و تهدید به استفاده از زور به جای القای سازگاری، مقاومت را تشدید می کند. او همچنین دو درگیری به ویژه دشوار را به ارث برده است: جنگ روسیه در اوکراین و آتش بس تقریباً قطعی بین اسرائیل و حماس و او در حال حاضر از شعار کمپین خود مبنی بر اینکه می تواند دومی را در 24 ساعت حل کند، عقب نشینی کرده است.
دوم، سیاست های اقتصادی ترامپ به سادگی جمع نمی شوند و او باید برخی از اهداف اعلام شده خود را قربانی کند یا با یک فاجعه اقتصادی بالقوه روبرو شود. تمدید کاهش مالیات، وضع تعرفه و اخراج کارگران همگی وعده افزایش کسری بودجه و شعله ور شدن مجدد تورم را می دهند و عدم اطمینانی که غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ ایجاد می کند، مانعی برای تجارت نیز خواهد بود. او و حامیانش ادعا می کنند که مقررات زدایی و کاهش هزینه های "بیهوده" این مشکل را حل می کند، اما اگر قصد داشته باشید پول بیشتری به وزارت دفاع بدهید، نمی توانید پول زیادی پس انداز کنید - مگر اینکه در برنامه های اجتماعی که اکثر آمریکایی ها به آن تکیه می کنند و از آن حمایت می کنند، کاهش شدید ایجاد کنید. ترامپ یک اقتصاد فوق العاده سالم از رئیس جمهور سابق جو بایدن به ارث برده است، به این معنی که هیچ جایی برای رفتن جز پایین وجود ندارد. مهمتر از آن، سیاست هایی که ترامپ وعده داده است اجرا کند این کاهش را بدتر خواهد کرد.
سوم، یک تناقض آشکار بین تهدیدهای ترامپ برای مجازات سایر کشورها (به ویژه مکزیک) و دستور کار ضد مهاجرتی او وجود دارد. تعرفه بر مکزیک، علاوه بر ایجاد اختلال در زنجیره های تامین که بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی به آن وابسته هستند، به اقتصاد مکزیک آسیب می رساند و افراد بیشتری را در آنجا تشویق می کند که خطرات را نادیده بگیرند و سعی کنند به ایالات متحده مهاجرت کنند. بهترین راه برای دلسرد کردن مهاجرت غیرقانونی، کمک به ایالت های مجاور برای عملکرد خوب اقتصادی است، نه اینکه آنها را به رکود بفرستیم، اما آیا ترامپ این را می فهمد؟
چهارم، از بین بردن نهادهای دولتی، تحمیل آزمون های لیتموس بر خدمات کشوری و قرار دادن افراد فاقد صلاحیت و یا به شدت مشکل دار در راس سازمان های کلیدی دولتی تضمین می کند که خدمات عمومی ضروری رو به وخامت می گذارد. سازمان های دولتی یک هدف سیاسی آسان هستند، اما آمریکایی هایی که میلیاردر نیستند به عملکرد خوب آنها، به ویژه در مواقع اضطراری، وابسته هستند. اگر خدمات عمومی رو به وخامت بگذارد، آمریکایی های عادی عصبانی خواهند شد و ترامپ کسی را مقصر نخواهد دانست جز خودش.
پنجم، حمله به دانشگاه ها و سایر سازمان های تولید کننده دانش، ایالات متحده را احمق تر می کند، سرمایه انسانی آن را کاهش می دهد و به سایر کشورها کمک می کند تا به آن برسند. اگر دانشگاه ها را هدف قرار دهید، پس چه کسی دانشمندان، مهندسان، پزشکان، هنرمندان، دانشمندان علوم اجتماعی، وکلا و سایر متخصصانی را که نوآوری را هدایت می کنند، به توسعه سیاست های عمومی که کار می کنند کمک می کنند و به رفاه گسترده تر جامعه کمک می کنند، آموزش می دهد؟ تحمیل دستور کار MAGA بر دانشگاه ها، سازمان های غیردولتی و اتاق های فکر، بحث های سالمی را که به کشورها کمک می کند از اشتباهات مرگبار جلوگیری کنند، خفه می کند، که به توضیح اینکه چرا جوامع باز مانند ایالات متحده عموماً ثروتمندتر، قوی تر و کمتر مستعد خطا نسبت به رقبای اقتدارگرای خود بوده اند، کمک می کند. کدام رئیس جمهور عاقلی می خواهد از این مزیت دست بکشد؟
ششم، هر دلیلی وجود دارد که باور کنیم ترامپ فساد دولتی را به سطح کاملاً جدیدی خواهد رساند. او در حال حاضر از میلیاردرهای فناوری به طرز شرم آور ثروتمندی که مشتاق بوسیدن انگشتر هستند، پول و امتیازات را اخاذی می کند. تحمیل تعرفهها و سایر محدودیتها بر تجارت، فرصتهای جدیدی را برای فساد فراهم میکند، زیرا کسبوکارها به دنبال معافیت هستند و پولهایی را برای به دست آوردن آنها پرداخت میکنند. هنگامی که فساد فراگیر است، منابع برای رشوه دادن به مردم تلف می شود و سرمایه گذاری نه به سوی مبتکران درخشان یا امیدوار کننده ترین فرصت ها، بلکه به سوی وفادارانی که متعهد به انجام دستورات خودکامه هستند، جریان می یابد. کارشناسان توسعه تأکید می کنند که کاهش فساد و تقویت حاکمیت قانون به رشد اقتصادی کمک می کند، اما به نظر می رسد ترامپ می خواهد ایالات متحده را در جهت دیگری ببرد. او و دوستانش ثروتمندتر خواهند شد، اما شما نخواهید شد.
هفتم، دوره دوم ترامپ، از برخی جهات، نقطه اوج تلاش طولانی جمهوری خواهان برای به اصطلاح "مجری متحد" است. تمرکز قدرت اجرایی برای بیش از یک قرن به طور پیوسته افزایش یافته است، اما تصمیمات اخیر دادگاه عالی این روند را تسریع کرده و غرایز سلطنتی ترامپ را تقویت کرده است. مشکل قدرت مهار نشده این است که هیچ راهی برای اصلاح اشتباهات یک خودکامه وجود ندارد، به ویژه زمانی که آنها محیط اطلاعات را نیز کنترل می کنند و می توانند هر کسی را که به اشتباهات آنها اشاره می کند، به حاشیه برانند یا ساکت کنند. انسان ها موجودات خطاپذیری هستند و اشتباهات اجتناب ناپذیر هستند، اما رهبران با قدرت مهار نشده تمایل به انجام اشتباهات بزرگی دارند. فقط به تمام خساراتی که جوزف استالین، مائو تسه تونگ، آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی، صدام حسین، معمر قذافی و سلسله کیم در کره شمالی پس از تثبیت قدرت و انجام هر کاری که می خواستند انجام دادند، فکر کنید. زنجیره اخیر اشتباهات رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، نیز نمونه ای هشدار دهنده است.
ترامپ در سخنرانی تحلیف خود اعلام کرد که قصد دارد ایالات متحده را به "عصر طلایی" جدیدی هدایت کند. اما این با دیدگاهی از کشوری که در آن الیگارش ها بر سیاست تسلط دارند، سرمایه داری رفاقتی بومی است، دولت نهادهای مستقل جامعه مدنی را قلدر می کند، دروغ ها ارز رایج گفتمان سیاسی هستند، تعصب مذهبی عناصر کلیدی سیاست عمومی را هدایت می کند، و مشکلات به طور معمول مقصر است. مجموعه ای همیشه در حال تغییر از "دشمنان" داخلی و خارجی. این بیشتر شبیه روسیه، چین یا ایران است تا ایالات متحده، و من فکر نمی کنم این جایی باشد که اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی ها واقعاً می خواهند بروند.
خبر خوب این است که ما هنوز فاصله ای تا رسیدن به آنجا داریم و مسیر منتهی به استبداد مملو از دام است. دور پیروزی که ترامپ از زمان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در 5 نوامبر 2024 طی کرده است، به پایان رسیده است و کار سخت انجام وعده های عجیب و غریب او آغاز می شود. با وجود بیزاری من از این مرد، و به ویژه تحقیر او نسبت به هنجارهای اساسی صداقت و درستی، اگر ترامپ مرا اشتباه ثابت کند، از شانس خود پیشی بگیرد، متخصصان را به چالش بکشد و ایالات متحده را ثروتمندتر، متحدتر، امنتر، مورد تحسینتر و آرامتر بگذارد، بسیار خوشحال خواهم شد. اما من روی آن شرط نمی بندم.