تصویرسازی: ناتان هکت
تصویرسازی: ناتان هکت

چگونه صحبت‌های کوتاه، ارتباطات عمیق‌تری را باز می‌کنند

گفت‌وگوهای کوتاه ممکن است خسته‌کننده به نظر برسند، اما «همگامی» مغزی را ایجاد می‌کنند که امکان تبادلات معنادارتری را فراهم می‌کند.

من قبلاً از بازی‌های فوتبال بچه‌هایم وحشت داشتم. ایستادن در کنار زمین با والدینی که به ندرت آن‌ها را می‌شناختم، و دست و پا زدن در میان گپ‌های کوتاه درباره اینکه مربی‌ها چقدر خوب هستند، چقدر فلانی برای آوردن پرتقال‌ها خوب است، چقدر خوب است که خورشید بیرون آمده است.

مهم نبود که هوا چقدر خوب بود، آرزو می‌کردم بهترین دوستم در کنار زمین با من بود. برخلاف این غریبه‌های نسبی، او می‌فهمید که چرا من به شوخی آخرین نمایش را "هرج و مرج کامل" (omnishambles) نامیدم - یک اصطلاح لذت‌بخش بریتانیایی برای "مجموعه‌ای از اشتباهات و محاسبات غلط". او به جای اینکه با نگاهی خالی پاسخ دهد، درباره دیگر هرج و مرج‌های کاملی که باعث می‌شد من نفس نفس بزنم، غیبت می‌کرد.

این روزها ارتباط با افراد فراتر از حلقه درونی‌مان سخت‌تر از همیشه به نظر می‌رسد. ما نگران هستیم که ممکن است به کسی آسیب برسانیم. نگران هستیم که ممکن است به ما آسیب برسد. ما نمی‌خواهیم مزاحم شویم. در صورتی که مجبور به تعامل با دیگران شویم، با ایمن و کسل‌کننده نگه داشتن اوضاع از چشم‌انداز آسیب جلوگیری می‌کنیم: ما درباره آب و هوا، میان‌وعده‌ها، و عمل پیش رو بحث می‌کنیم.

به عنوان والدینی که مجبور به وراجی با دیگر والدین هستند، این‌ها همه وحشتناک به نظر می‌رسند. اما به عنوان یک متخصص علوم اعصاب (neuroscientist)، من متوجه شده‌ام که چگونه صحبت‌های کوتاه می‌توانند مفید باشند - نه تنها برای گذراندن بی‌ضرر وقت، بلکه برای ایجاد زمینه مشترک لازم برای تعاملات جالب‌تر و جذاب‌تر.

ما می‌دانیم که مردم گاهی اوقات لحن و زبان بدن فردی را که با او صحبت می‌کنند، تقلید می‌کنند. در آزمایشگاه، ما این تقلید را در مغز نیز می‌بینیم. اسکن‌ها نشان می‌دهند که وقتی افراد دیدگاه‌های مشابهی دارند، مغز آن‌ها به روش‌های مشابهی فعال می‌شود. این همگامی (synchrony)، همانطور که ما آن را می‌نامیم، می‌تواند در ایجاد یک درک مشترک مفید باشد. اما آیا به مکالمات بهتری نیز منجر می‌شود؟

برای آزمایش این سوال، من و همکارانم به دو غریبه یک بازی به نام دوستان سریع (Fast Friends) دادیم، که شامل نوبت گرفتن در پرسیدن و پاسخ دادن به سوالات درباره خودشان است. سوالات با یخ‌شکن‌ها ("بیشتر از همه دوست دارید با چه کسی شام بخورید؟") شروع می‌شوند و به آرامی شخصی‌تر می‌شوند ("اگر قرار بود همین امشب بمیرید، بیشتر از همه از نگفتن چه چیزی به کسی پشیمان می‌شوید؟").

ما دریافتیم که این بازی مغز غریبه‌ها را تشویق می‌کند تا همگام شوند. این نتیجه، که ما سال گذشته در مجله ارتباطات طبیعت (Nature Communications) منتشر کردیم، منطقی به نظر می‌رسد. همانطور که مردم درباره یکدیگر بیشتر یاد می‌گیرند، یک زبان مشترک و دانش مشترک ایجاد می‌کنند. این را می‌توان در مغز دید.

با این حال، وقتی دوستان را در حال انجام این بازی مطالعه کردیم، چیز کمی متفاوت دیدیم. آن‌ها از قبل آن درک اولیه را داشتند، بنابراین مغزشان سریع‌تر از آزمایش‌ها با غریبه‌ها شروع به آینه‌ای کردن یکدیگر کرد. اما آن‌ها همگام باقی نماندند. در عوض، پس از همسویی اولیه، مغز آن‌ها با شروع کاوش در موضوعات و ایده‌های جدید، واگرا شد. وقتی بازی تمام شد، آن‌ها سطوح بالایی از لذت را گزارش کردند.

در برخی موارد، مکالمات بین غریبه‌ها شبیه مکالمات بین دوستان بود: پس از ایجاد همگامی با سوالات اولیه، آن‌ها وارد موضوعات متنوع‌تری شدند، که در طی آن مغزشان واگرا شد. وقتی از آن‌ها پرسیدیم که بعد از آن چه احساسی داشتند، این شرکت‌کنندگان نیز سطوح بالایی از لذت را گزارش کردند.

یافتن زمینه مشترک به وضوح ارزشمند است، اما بهتر است به صحبت‌های کوتاه به عنوان "سکوی پرتاب" برای چیز دیگری نگاه کنیم. شرکت‌کنندگانی که بیشترین لذت را از بازی دوستان سریع بردند، از آسایشی که توسط سوالات یخ‌شکن ایجاد شده بود استفاده کردند تا عمیق‌تر شیرجه بزنند و طیف وسیع‌تری از موضوعات را پوشش دهند.

من به جای ناراحت شدن از صحبت‌های کوتاه، اکنون آن را به عنوان دروازه‌ای به سوی یک ارتباط معنادارتر می‌بینم. پس از کمی گپ آرامش‌بخش، اکنون احساس اطمینان بیشتری دارم که خطر کنم و سوالاتی بپرسم که شاید زمانی نگران بودم که خیلی دور از ذهن باشند.

من از آن زمان آموخته‌ام که والدین فوتبالیست دیگر اگر بچه نداشتند ممکن بود معمار یا نوازنده دوره‌گرد باشند، تعداد قابل توجهی از دانشمندان شروع به خواندن رمان‌های عاشقانه کرده‌اند و یکی از همکارانم عاشق رازها است.

همیشه هدایت یک مکالمه فراتر از آب و هوا دشوار خواهد بود. اما بهترین راه برای پرورش تبادلات عمیق‌تر این است که کوچک شروع کنیم.

امیلی فالک استاد ارتباطات، روانشناسی و بازاریابی در دانشگاه پنسیلوانیا است. کتاب او با عنوان «آنچه ما ارزش قائلیم: علوم اعصاب انتخاب و تغییر»، در ۸ آوریل توسط نورتون منتشر خواهد شد.