آلتادنا، خوش منظره و جذاب و در دامنه تپه ها پنهان شده، مانند یک راز در خارج از دسترس لس آنجلس به نظر می رسید.
شرلی تیلور که در کارولینای شمالی بزرگ شده و در سال 1979 به آنجا رسیده بود، گفت: "احساس می کردم اینجا مثل خانه است - آرام و ساکت و کمی خلوت."
این شهر همچنین یک عنصر چشمگیر ارائه می داد: یک جامعه پر رونق از خانواده های سیاهپوست طبقه متوسط. خانم تیلور، مدیر اداره تامین اجتماعی، می دانست که او و دو پسرش به خوبی در آنجا جا می گیرند.
او یک خانه سه خوابه کرافتسمن در خیابان لاس فلورس به قیمت حدود 75000 دلار خرید که از اتاق خواب اصلی منظره ای از کوه ها را ارائه می داد.
او گفت: "اوه، خیلی زیبا بود. من آن را "خانه کوچک روستایی خودم" می نامیدم."
در اطراف آنها، جامعه ای شکوفا شد. همه خاله یا عمو یا پسرخاله بودند. باربیکیوهای محله ای رویدادهای پر جنب و جوشی بودند. بچه ها در خیابان ها بازی می کردند و وقتی کسی زنگ غروب را به صدا در می آورد، با عجله به خانه می رفتند. شبکه ای از هنرمندان، کارمندان شهرستان، کارگران یقه آبی و بازنشستگان شکوفا شدند.
اکنون، آینده آنچه که از نظر تاریخی یک منطقه مسکونی سیاهپوستان در داخل آلتادنا بود، پس از اینکه خانم تیلور و بسیاری دیگر از ساکنان خانه های خود را در آتش سوزی سوزان ایتون از دست دادند، در خطر است. کل محله ها در شهر حدود 42000 نفری به بیابان های خاکستر تبدیل شده اند. از دست دادن خانه ها تکان دهنده است. از دست دادن یک پناهگاه منحصر به فرد، ویران کننده است.
تقریباً 21 درصد از ساکنان مستقیماً تحت تأثیر آتش سوزی ایتون قرار گرفته اند، سیاه پوست هستند - نسبت بالایی با توجه به اینکه ساکنان سیاه پوست تنها 8 درصد از کل جمعیت شهرستان لس آنجلس را تشکیل می دهند. برخی از کسانی که خانه های خود را از دست داده اند بیمه آتش سوزی نداشتند.
خانم تیلور 75 ساله گفت: "این بسیار دردناک است، زیرا احساس می شود که یک خانواده از مردم نابود شده اند و نمی دانم که آیا دوباره آن خانواده با دارایی در کالیفرنیا که بسیار گران است، دوباره گرد هم خواهند آمد یا خیر."


همسایگان از شنیدن نام کشته شدگان وحشت زده شده اند.
رادنی نیکرسون، 82 ساله، مهندس هوافضا بازنشسته که عاشق ماهیگیری بود. ویکتور شاو، 66 ساله، پیک سابق که جسدش در حیاط جلویی خانه اش با شلنگ باغبانی در دستش پیدا شد. دالیس کوری، 95 ساله، بازیگر سابق که به خاطر کادیلاک آبی قدیمی خود که مدت ها قسم خورده بود آن را بازسازی کند، شهرت داشت. ارلین کلی، 83 ساله، تکنسین داروساز بازنشسته که به نوه هایش علاقه داشت.
آنها به همراه دیگر قربانیان سیاه پوست آتش سوزی، در غرب خیابان لیک زندگی می کردند، جایی که بسیاری از صاحبان خانه های اولیه رنگین پوست به دلیل خط قرمز رانده شده بودند - یک شیوه وام دهی تبعیض آمیز بانکی که عملاً آنها را از خرید در محله های سفیدپوست منع می کرد. حتی پس از غیرقانونی شدن خط قرمز، این عمل به طور غیر رسمی از طریق هدایت توسط دلالان املاک ادامه یافت.
سمت غربی آلتادنا از نظر نژادی متنوع شد و محل زندگی تعداد کمی از آمریکایی های آسیایی، جمعیت قابل توجهی از لاتین تبارها و همچنین ساکنان سیاه پوست شد. خانه های ارزان تر و متوسط تری در قطعات کوچکتر نسبت به سمت دیگر شهر، در شرق خیابان لیک داشت، یک خیابان اصلی که جامعه را به دو نیم می کند و از کوه های سن گابریل به سمت جنوب تا بزرگراه 210 می رود.

آلتادنا در دهه 1950، در آغاز جنبش حقوق مدنی، عمدتاً سفیدپوست بود. وقتی ساکنان سیاه پوست به آرامی شروع به ظاهر شدن کردند، مورد استقبال قرار نگرفتند.
واندا ویلیامز، 74 ساله، به یاد می آورد که پدرش که در راه آهن یونیون پاسیفیک کار می کرد، به دلیل خط قرمز اجازه خرید خانه در لس آنجلس را نداشت. وقتی خانواده در حدود سال 1953 در آلتادنا ساکن شدند، آنها یکی از دو خانواده سیاهپوست در کل محله بودند. خانم ویلیامز به یاد می آورد که چگونه یک زن سفیدپوست مسن هنگام دوچرخه سواری، شلنگ باغبانی را به سمت او می پاشید.
در همان زمان، یک گروه دیده بان محله به نام S.E.N.C.H.، که هر حرف مخفف یک نام خیابان بود، توسط یک ساکن سیاه پوست تا حدی برای رسیدگی به روابط پرتنش با اداره کلانتری آغاز شد.
در سال 1968، قانون مسکن عادلانه تبعیض نژادی علیه خریداران و اجاره دهندگان خانه را ممنوع کرد و به تغییر ترکیب نژادی آلتادنا کمک کرد. خانوادههای سیاهپوستی که از مسکنهای شهری در همسایگی پاسادنا رانده شده بودند، راه خود را باز کردند و این منطقه مورد توجه خانوادههای جنوب قرار گرفت.
بر اساس داده های سرشماری، حدود یک دهه بعد، نسبت سیاه پوستان جمعیت آلتادنا به نزدیک به 43 درصد رسید. به گفته میشل زاک، مورخ محلی که کتابی درباره آلتادنا نوشته است، بخشی ثبت نشده از شهرستان لس آنجلس که فاقد شورای شهر یا شهردار خود است، با این افزایش، بررسی های بیشتری از سوی مقامات و همچنین فرار سفیدپوستان به وجود آمد.
خانم زاک گفت: "دلالان املاک در واقع بسیاری از صاحبان خانه های سفیدپوست، به ویژه کسانی که در غرب خیابان لیک بودند را ترساندند و گفتند، "ما نمی توانیم مسئولیت کاهش ارزش املاک شما را بپذیریم، پس اکنون خارج شوید."
او گفت: "آنها صاحبان سفیدپوست در مناطق متوسط را وادار می کردند تا خانه های خود را ارزان بفروشند و سپس افراد سیاهپوست را وارد می کردند و با قیمت های بالاتری به آنها می فروختند." "بنابراین زمین های زیادی در حالت وحشت مبادله شد."
تعداد قابل توجهی از خریداران خانه برای اولین بار از آن دوره برای همیشه در آلتادنا ماندند. این روزها، حدود یک چهارم ساکنان سیاه پوست در آلتادنا 65 سال یا بیشتر سن دارند.
بسیاری از خانواده های سیاهپوست آلتادنا خانه های خود را از والدین به فرزندان خود منتقل کردند و امیدوار بودند که پایه و اساس ثروت نسلی آنها باشد.


همه اینها باعث ایجاد جامعه ای شد که اگر کسی را مستقیماً نمی شناختید، احتمالاً کسی را می شناختید که با آنها نسبت دارد. به هر حال کل بلوک ها مانند خانواده های بزرگ عمل می کردند.
رجینا میجر گفت: "همسایه من از یک طرف به من یاد داد که چگونه تشویق کنم و سپس یک خانم مسن تر، خانم چیتهام، از ما نگهداری می کرد." "اما اگر مشکلی داشتی، به والدینت می گفت. در آن کل جامعه، مراقب یکدیگر بودید."
خانم میجر 62 ساله، زمانی که والدینش در این منطقه خانه ای خریدند، کودک نوپا بود. پدرش کشیش بود که یک چاپخانه را نیز اداره می کرد. مادرش سرپرست خدمات هیئت منصفه برای دادگاه عالی شهرستان لس آنجلس بود و در کنار آن آرایشگری نیز می کرد.
خانم میجر گفت: "همیشه کسی آنجا بود - او موهایشان را در آشپزخانه فر می کرد. او همچنین زیاد کیک می پخت، بنابراین هر کسی که تولد داشت، برای آنها کیک درست می کرد."
خانم میجر به خانه ای در گوشه ای از پدرش نقل مکان کرد که اکنون 101 سال دارد. خانه او نسوخت، اما خانه او سوخت.

رفاقت بین همسایگان به این معنی بوده است که مهم نیست چه کسی چه چیزی را در آتش سوزی از دست داده است، ویرانی ها مشترک بوده است. چت های گروهی با پیام های پشتیبانی و منابع بی پایان بوده است.
فلیتا کیلینگ، 61 ساله، گفت: "گاهی اوقات کسی دچار تراژدی می شود و همه ما دور هم جمع می شویم تا از آن شخص حمایت کنیم." "اما در این مورد، یک یا دو نفر نیستند، بلکه هزاران نفر هستند.
شما می بینید که کندیس خانه خود را از دست داده است، یا کوشون خانه خود را از دست داده است، و شما آن افراد را می شناسید. شما به خانه های آنها رفته اید، مبلمان آنها را به خاطر می آورید، به یاد می آورید که چگونه از شما استقبال می کردند."
خانم کیلینگ سه دهه است که در آلتادنا زندگی می کند. او و همسرش به خاطر برگزاری یک برانچ کریسمس مشهور بودند که در آن همه می توانستند برای کیش، نان موزی و وافل بیایند. این زوج و دو پسرشان با کلیسای باپتیست آلتادنا، که میزبان جشن سالانه تاریخ سیاهپوستان بود، همکاری داشتند. هم خانه آنها و هم کلیسا ویران شد.


بیش از نیمی از خانوارهای سیاهپوست در آلتادنا بیش از 100000 دلار در سال درآمد دارند، مبلغی مناسب در بسیاری از مکان ها اما به طور قطعی طبقه متوسط در جنوب کالیفرنیا.
ویلبرتا ریچاردسون، رئیس واحد آلتادنای N.A.A.C.P. که در سال 1984 شروع به کار کرد، گفت: "وقتی یک جامعه سیاهپوست طبقه متوسط را از دست می دهید، این یک ضرر برای فرهنگ است، اما همچنین ضرری برای نسل بعدی است."
خانم ریچاردسون که 75 سال دارد و نزدیک به چهار دهه در این شهر زندگی کرده است، اشاره کرد که کودکان سیاهپوستی که در آلتادنا بزرگ شده اند از این امتیاز برخوردار بودند که الگوهای قابل دسترسی داشته باشند.
اما بسیاری از ساکنان نگران این هستند که آتش سوزی همسایگان را پراکنده کند و روند تجاری سازی را تسریع کند. نسبت ساکنان سیاه پوست در جمعیت آلتادنا به حدود 18 درصد کاهش یافته است. آلتادنا اکنون ثروتمند محسوب می شود و میانگین درآمد خانوار 190000 دلار است.
متوسط قیمت فروش خانه در آلتادنا اکنون نزدیک به 1.3 میلیون دلار است، رقمی که تعداد کمی از ساکنان قدیمی می توانند از پس آن برآیند. مدت ها قبل از آتش سوزی، بسیاری از صاحبان خانه های سیاه پوست از ارزش سهام جدید خود با فروش و نقل مکان استفاده می کردند.
بسیاری از کسانی که باقی مانده بودند قصد داشتند برای همیشه بمانند.
جروری تروالون، رماننویسی که در نیواورلئان به دنیا آمده و 20 سال است که در آلتادنا زندگی میکند، گفت: "حتی اگر ما تا حدی محصور شده بودیم، بهترین استفاده را از آن کردیم و یک حس واقعی از جامعه واقعی وجود دارد که ما به ویژه از آن لذت می بریم." خانه خودش سوخت و او و خانواده اش در هتلی در نزدیکی اقامت داشته اند.
"ترس از چیزی برای از دست دادن واقعی است."
کن بنسینگر، رابرت گبلوف و کریستینا مورالس در گزارش این مقاله مشارکت داشتند.
خوانده شده توسط کورینا نول
صدا توسط آدریانا هورست تهیه شده است.