یکی از اولین خاطرات کودکی تارجیا مورل، راه رفتن در آپارتمان خانوادگی اش با یک بشقاب غذا در یک دست و دستمال های اتو شده در دست دیگر است.
او گفت: «از لحظه ای که می توانستم به طور نسبتاً ثابتی راه بروم، پیش غذا می دادم. مادرم به من می گفت که چه چیزی سرو می کنم و من نزد مهمان می رفتم و می گفتم، 'آیا مایلید یک برگ کاسنی با بورسین میل کنید؟' می دانید، چیزی کاملاً مسخره.»
آن نسخه کوچکتر از او نمی دانست که دهه ها بعد، خانم مورل تا بالاترین دادگاه ایالت نیویورک مبارزه خواهد کرد تا در همان آپارتمان بماند.


با وجود پیچیدگی مهمانی های شام والدینش، این خانه یک خوابه خاص است. خانم مورل گفت: «این یک مکان خاص، عجیب و غریب، متواضع، نامتقارن و باشکوه است. «بزرگ نیست. یک حمام دارد، و برای رسیدن به حمام باید از اتاق خواب والدینم عبور می کردم.»
پدرش بود که در سال 1973 این مکان را پیدا کرد. مقرون به صرفه بود و به همین ترتیب باقی می ماند زیرا با یک اجاره نامه تثبیت شده همراه بود، به این معنی که هرگونه افزایش اجاره محدود و توسط هیئت راهنمای اجاره شهر نیویورک تنظیم می شد. با این حال، مستاجر قبلی، روزنامه ها را احتکار می کرد و صدها مورد از آنها را در همه جای آپارتمان چیده بود. «پدرم می گوید وقتی مامان را برای دیدن آپارتمان آورد، به او گفت: 'روزنامه ها را نادیده بگیر، روی تراس تمرکز کن.'»
این تراس بود که این مکان را بسیار خاص کرد و مکانی بود که بسیاری از شام ها در آنجا برگزار می شد. خانم مورل گفت: «تراس دو برابر اندازه آپارتمان است و مادرم با حرص و ولع آن را کاشت. این واحه من در کودکی بود.»
به هر حال، این جایی بود که همه غذا خوردن در ماه های گرمتر، زیر سایبانی که همه را از باران یا آفتاب زیاد محافظت می کرد، انجام می شد. «من در خانواده ای بزرگ شدم که بسیار بر محور وعده های غذایی متمرکز بود. غذا و شراب چیزی بود که اجاره را پرداخت می کرد و همچنین منبع عظیمی از ارتباط خانوادگی بود.»

در سال 1947، پدربزرگ و مادربزرگ خانم مورل شرکت مورل را تاسیس کردند، یک فروشگاه شراب که والدینش آن را به یک بخش ثابت در شهر نیویورک تبدیل کردند. «والدینم توانستند در اینجا از مهمانان پذیرایی کنند و این زندگی فوق العاده را متمرکز بر غذا و شراب داشته باشند.» او در کنار مهمانان شام مانند منتقد غذا گائل گرین و آریانه و مایکل باتل بری، بنیانگذاران مجله غذا و شراب بزرگ شد.
او گفت: «مامان وقتی با پدر ازدواج کرد، آشپزی بلد نبود. وقتی آنها شام میزبانی می کردند، پدر از او انتظار داشت غذایی سرو کند که با شرابی که می ریخت مطابقت داشته باشد. بنابراین، مادرم در این آشپزخانه بسیار کوچک نیویورکی، به خودش آشپزی یاد داد.»
وقتی خانم مورل 15 ساله شد، برای مدرسه شبانه روزی رفت. او مدرک لیسانس تاریخ هنر را از برنارد دریافت کرد و به عنوان نویسنده آزاد کار خود را آغاز کرد. او شروع به نوشتن در مورد چیزهایی کرد که در اطراف آنها بزرگ شده بود - غذا، شراب - و کارش او را به بخش های مختلف جهان برد.
وقتی که نقل مکان برنامه ریزی شده به پاریس در سال 2016 لغو شد، او تصمیم گرفت دوباره با والدینش زندگی کند. او گفت: «زندگی اتفاق افتاد. «اگر آنطور که فکر می کردم کار می کرد، عاشق می شدم و ازدواج می کردم و به جای دیگری می رفتم، اما اینطور نشد.»
3559 دلار | خلیج لاک پشت، منهتن
تاراجیا مورل، 44 ساله
شغل: نویسنده و مشاور ارتباطات
درباره کتاب بعدی: خانم مورل که به همراه فاطمه علی کتاب «لذت: عطش یک سرآشپز برای بیشتر» را نوشت، در حال کار بر روی یک خاطره است. او گفت: «این کتاب درباره بزرگ شدن در تجارت غذا و شراب و در این آپارتمان خاص است و هر کاری که می توانستم انجام دادم تا از آن - آپارتمان و صنعت - دور شوم، اما در نهایت خودم را به جایی که شروع کرده بودم بازگرداندم، اگرچه زندگی من در اینجا بسیار متفاوت به نظر می رسد.»
درباره کپسول های زمان: خانم مورل در حالی که آپارتمان خود را برای آماده سازی تعمیرات خالی می کرد، چندین چیز را که پدرش از خود به جا گذاشته بود، پیدا کرد. یک کارت بیسبال بود که توسط جکی رابینسون امضا شده بود، همراه با یک مجموعه تمبر. او همچنین یک بسته مارلبورو و ضبط های حلقه به حلقه از مکالمات با زنانی که در دهه 1960 با آنها قرار می گذاشت پیدا کرد.

پس از به اشتراک گذاشتن آپارتمان برای چند سال، والدین خانم مورل برای نقل مکان به دره هادسون برنامه ریزی کردند و درخواست کردند که اجاره نامه به نام دخترشان گذاشته شود. آنها تصور می کردند که این یک روند معمول خواهد بود زیرا، طبق گفته هیئت راهنمای اجاره، دارنده اجاره نامه تثبیت شده حق دارد اجاره نامه را به یکی از اعضای نزدیک خانواده واگذار کند، به شرطی که تمام طرف های درگیر حداقل دو سال متوالی در خانه زندگی کنند.
با این حال، صاحبخانه با اخطار تخلیه پاسخ داد. بنابراین خانم مورل یک وکیل استخدام کرد. او گفت: «وقتی این روند شروع شد، فکر کردم، این چیزی است که من دارم - این خانه من است. «پس، بله، من جنگیدم.»
در حالی که تلاش او برای توقف روند تخلیه در جریان بود، شرکت مدیریت ساختمان شروع به کار بسیار مورد نیاز برای تعمیر آسیب به نمای آجری کرد.
داربست در اوایل سال 2019 برپا شد و از تراس خانم مورل به عنوان نقطه دسترسی برای بسیاری از کارهای مورد نیاز استفاده شد. دو سال طول می کشید تا او دوباره به تراس برود.
دو سال طولانی بود. ابتدا یک بخش از سقف او فرو ریخت. سپس همه گیری همه کارها را تعطیل کرد. او به یاد آورد: «این آغاز بسیار تنهایی برای کووید بود. «سوراخ هایی در دیوارها وجود داشت که از طریق آنها می توانستم نور خورشید را ببینم و برزنت های پلاستیکی در اطراف پرواز می کردند.»


وقتی کارها از سر گرفته شد، اوضاع بدتر شد. فروریختن سقف نشان داد که تیرهای فولادی حیاتی زنگ زده اند. او گفت: «آنها نمی توانستند تیرها را با کسی که در آپارتمان زندگی می کرد تعویض کنند. «بنابراین من مجبور شدم بروم، و اجازه نداشتم حتی به اندازه یک قفسه حوله را ترک کنم. همه درها باید از لولاها جدا می شدند.»
به مدت شش ماه، او بین دوستان و خانواده و ایر بی ان بی ها سرگردان بود. «نمی دانستم که آیا هرگز برمی گردم. نمی دانستم آیا دعوای حقوقی حل می شود یا برنده می شوم.»
پرونده دادگاه ادامه داشت. او گفت: «در ابتدا، دچار وحشت می شدم. «وقتی اولین اخطار تخلیه را دریافت کردم، خیلی ناراحت و وحشت زده شدم. تا آخر، فقط اخطارها را به انبوه اضافه می کردم. زندگی من در طول این مدت خیلی تغییر کرد.»
تغییر آنقدر اساسی بود که تا مارس 2021، زمانی که کار تیرهای فولادی به پایان رسید و او به آپارتمان بازگشت، خانم مورل دیگر تنها نبود. «من با یک نوزاد در شکمم به خانه بازگشتم.»



بیش از دو سال طول می کشید تا او در مورد اینکه آیا او و دخترش ویوا می توانند در آپارتمان بمانند، اطمینان حاصل کند. خانم مورل قبلاً قبل از تولد دخترش در مبارزه خود برای توقف روند تخلیه پیروز شده بود، اما صاحبخانه اش به این نتیجه اعتراض کرد. و دوباره اعتراض کرد.
او گفت: «هیچ دوره ای نبود که من برنده نشوم. «آنها هر بار به آن اعتراض می کردند. من مجبور بودم در هر دوره برنده شوم. لحظات زیادی بود که به خودم گفتم، «ای کاش نمی جنگیدم، ای کاش فقط رد می شدم.» اما توقف جنگیدن پس از شروع دشوار است، زیرا در این صورت همه چیز را از دست می دهید - تمام آنچه را که برای جنگیدن سرمایه گذاری کرده اید و خانه خود را. بنابراین من به جنگیدن ادامه دادم. مطمئناً به عنوان یک مادر مجرد، توانایی زندگی در شهر را بدون تثبیت اجاره نداشتم.»
در سپتامبر 2023 بود که حکم نهایی از دادگاه تجدیدنظر به نفع او صادر شد. «لحظه احساسی برای من زمانی بود که اجاره نامه امضا شده ام را پست کردم. وقتی از اداره پست به خانه می رفتم، بالاخره متوجه شدم، خوب، چیزی تغییر کرده است. متوجه شدم که دلیلی برای جشن گرفتن است.»
نه تنها نام او در اجاره نامه بود، بلکه نام ویوا نیز بود.
خانم مورل گفت: «ارتباط من با این مکان فقط به خاطر فوقالعاده بودنش نیست - که من هر روز متوجه آن میشوم و اصلاً آن را بدیهی نمیدانم - بلکه به خاطر پتینهای است که هنوز حفظ کرده است.»
او ادامه داد: «هیچ چیز ملایمی در مورد آن وجود ندارد. «همه چیز بافت دار و خراشیده و گرم و عمیقاً ناقص است، و این داستان زندگی خانواده من در اینجا است.»
هنوز هم برچسب های بچه ها در داخل کمدهایی وجود دارد که او دهه ها پیش آنها را چسبانده بود، و اکنون دخترش در همان اتاقی می خوابد که او در کودکی می خوابید - یک گوشه کوچک با تختی که سال ها پیش توسط مادر خانم مورل ساخته شده بود. او پرده ای آویزان کرد تا ویوا در مسیر رفتن به حمام حریم خصوصی داشته باشد.
خانم مورل گفت: «من بسیار آگاه هستم که چقدر ممتاز هستم و این مکان چقدر فوق العاده است. «مطمئنم روزی، اگر من نباشم، آن را به یک اتاق خواب دو نفره تبدیل می کنند و حمام دیگری می گذارند و همه چیز را سفید و خاکستری می کنند. بنابراین من به این فکر می کنم که چقدر رنگارنگ و پر از ترکش است و از آن بسیار لذت می برم. من احساس می کنم بسیار خوشبختم و حتی برای یک ثانیه آن را بدیهی نمی گیرم.»