
اگر قرار بود قدرت ضروری یک رهبر را تعریف کنید، کدام را انتخاب می کردید؟ آیا هوش کاوشگرانه بود؟ انرژی بی حد و حصر؟ یا شاید فقط خوش شانس بودن؟ یک توانایی ممکن است به ذهن بسیاری خطور نکند، اما واقعاً باید بکند. زیرا اگر استعدادی وجود داشته باشد که هر رئیس نیاز دارد در آن تسلط یابد، توانایی گفتن یک چیز به طور مکرر و مکرر بدون خسته به نظر رسیدن است.
لازم نیست زمان زیادی را با مدیران اجرایی بگذرانید تا کلمات و عبارات تکراری را بشنوید. آنها ممکن است عناصر حیاتی استراتژی خود را به سرمایه گذاران منتقل کنند. آنها ممکن است نکات گفتگو را با رسانه ها تکرار کنند. آنها ممکن است فرهنگ شرکت را در تالارهای شهر با کارمندان القا کنند، یا داستان پیدایش شرکت را برای هزارمین بار بگویند. کاری که آنها انجام نمی دهند این است که هر بار از نو شروع کنند.
وقتی کوین لوبو برای اولین بار مدیرعامل Stryker، یک شرکت فناوری پزشکی در میشیگان شد، تیمش بیانیه ماموریتی ("همراه با مشتریان خود، ما مصمم هستیم مراقبت های بهداشتی را بهتر کنیم") تهیه کرد که او در ابتدای هر ارائه ای که می داد استفاده می کرد. او می گوید که ترکیبی از سادگی و تکرار به گسترش ارگانیک آن کمک کرد: ارائه ها در Stryker اکنون به طور معمول با ماموریت آن شروع می شوند. هر کسی که نقش رهبری را در Novo Nordisk، شرکت داروسازی دانمارکی پشت Wegovy، یک داروی کاهش وزن، بر عهده می گیرد، به کپنهاگ می رود تا لارس فروئرگارد یورگنسن، مدیر عامل شرکت، سخنرانی درباره ارزش های ماندگار شرکت را بشنود.
اگر فرهنگ آمازون با ایده های خاصی مانند "روز اول"، ذهنیت هرگز متوقف نشو، گره خورده است، عمدتاً به دلیل تکرار است. به عنوان مثال، شرکت همیشه اولین نامه سهامداران خود را، که این اصطلاح در آن برجسته است، به جدیدترین نامه خود پیوست می کند. به همین ترتیب، اگر شما JPMorgan Chase را با یک "ترازنامه قلعه" مرتبط می دانید، احتمالاً به این دلیل است که جیمی دیمون، رئیس بانک، 20 سال است که آن را می گوید.
تکرار تا حدی تابعی از محدودیت های زمانی است: به همان روشی که بسیاری از سیاستمداران سخنرانی دارند که می توانند در هر تجمع ارائه دهند، اکثر روسا برای ایجاد پیام های خود از ابتدا هر بار بیش از حد مشغول هستند. اما عمدتاً مربوط به نحوه به خاطر سپردن چیزها و جذب ایده ها توسط افراد است.
تکرار باعث می شود چیزها بچسبند، همانطور که هر دانش آموز مدرسه می داند. این در دفاتر و فراتر از آن صادق است. دیوید گرگن، یکی از بزرگان ارتباطات سیاسی آمریکا، به نامزدها در مناظره ها توصیه کرد که سه یا چهار نکته ای را که می خواهند به خانه برسانند، انتخاب کنند. ترانه سرایان کار مشابهی انجام می دهند. یک تجزیه و تحلیل توسط جوزف نونس از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و همکارانش نشان داد که آهنگ هایی با اشعار تکراری بیشتر احتمال دارد که وارد 40 آهنگ برتر در آمریکا شوند. مطالعه دیگری توسط امیلیا پارادا-کابالیرو و ماکسیمیلیان مایرل از دانشگاه موسیقی نورنبرگ و همکارانش به این نتیجه رسیدند که اشعار در پنج دهه گذشته ساده تر و تکراری تر شده اند. اگر برای Fatboy Slim کار می کند، چرا برای تیم رهبری ارشد کار نکند؟
تکرار به متقاعد کردن افراد کمک می کند که چیزی درست است، پدیده ای که به عنوان اثر حقیقت توهمی شناخته می شود. در مطالعات مختلف، لیستی از اظهارات معقول (به عنوان مثال، capybara بزرگترین کیسه دار است، یا این ستون بهترین ستون در اکونومیست است) به افراد داده شده است که از آنها خواسته می شود صحت آنها را قضاوت کنند. سپس اظهارات بیشتری به آنها نشان داده می شود، برخی جدید و برخی تکراری. هر چه کسی بیشتر در معرض یک اظهار نظر قرار گیرد (این ستون بهترین ستون در اکونومیست است)، احتمال بیشتری وجود دارد که بگوید درست است.
تکرار برای سخنرانان سخت تر از شنوندگان است. مدتی طول می کشد تا کسی متوجه شود که یک چیز را بارها و بارها می شنود. کارگران به هر حال احتمالاً بخشنده هستند. در مقاله ای جدید، فرانسیس فلین و چلسی لید از دانشگاه استنفورد به نظراتی که مردم درباره رهبران در بایگانی ارزیابی های 360 درجه داده بودند، نگاه کردند. کمتر از یک چهارم رهبران به درستی ارتباط برقرار کرده بودند. احتمال انتقاد از افراد خاطی به دلیل کم ارتباطی تقریباً ده برابر بیشتر از ارتباط بیش از حد بود.
تکرار حتی ممکن است نشانه مثبتی برای کارکنان باشد. در سازمان های مستبد، روسا ممکن است برای جلب توجه مردم به ترس تکیه کنند. در شرکت های غیرمتمرکزتر، مدیران باید راه های ظریف تر دیگری برای هدایت رفتار پیدا کنند.
بار سنگین تری بر دوش تکرارکنندگان می افتد. اما اگر آقای لوبو از تکرار بیانیه ماموریت خود خسته شده باشد یا آقای دیمون از کلمه "قلعه" خسته شده باشد، شما متوجه نخواهید شد. رهبری چیزی بیش از تکرار است. اما هنوز هم بخش منحصر به فردی از این شغل است.
این مقاله در بخش تجارت نسخه چاپی با عنوان "بارها و بارها و بارها" منتشر شد.