وقتی در مدرسه راهنمایی بودم، آنقدر ساکت بودم که مخفیانه منتظر امتحانات بودم: حداقل هیچکس از من انتظار نداشت صحبت کنم. از زنگ تفریح وحشت داشتم و در کلاس باله آرامش پیدا میکردم، جایی که سکوت قانون بود. دو دهه بعد، لزوم گذراندن ساعتها به تنهایی، منفورترین چیز در مورد نویسنده بودن برای من است. اما گاهی از خودم میپرسم: آیا شخصیت 12 سالگی من شخصیت "واقعی" است؟ آیا من به نوعی از لذت بردن از مهمانیها تظاهر میکنم؟ در کتاب جدید اولگا خازان با عنوان من، اما بهتر: علم و وعده تغییر شخصیت (سایمون اند شوستر، 11 مارس) утешение یافتم، که استدلال میکند شخصیتهای ما در طول زندگیمان تکامل مییابند - چه از طریق تلاش هماهنگ یا صرفاً از طریق بزرگ شدن.
وقتی با خازان ملاقات میکنیم، او 36 سال دارد و هم در عشق و هم در کار خوش شانس است: او یک دوست پسر صبور و مهربان و یک شغل خلاقانه و رضایت بخش دارد. با این حال، او برای لذت بردن از فراوانی خود تلاش میکند و در مواجهه با مشکلات جزئی خرد میشود. هنگامی که یک مدل موی نامناسب و یک ترافیک سنگین ساعت شلوغی او را در حالی که در یک لیوان شراب گریه میکند و زندگی خود را "استرس و شکنجه بی وقفه" محکوم میکند، رها میکند، او تصمیم میگیرد با تمایلات خود تخریب گرایانه خود مقابله کند.
خازان به لطف کارش به عنوان روزنامهنگار علمی در آتلانتیک، با مجموعهای از تحقیقات آشنا است که نشان میدهد میتوانیم با متفاوت عمل کردن، خودمان را فریب دهیم تا متفاوت باشیم. او که از ادعای ارسطو مبنی بر اینکه «ما با ساختن سازنده و با نواختن چنگ، چنگ نواز میشویم» الهام گرفته است، از خود میپرسد که آیا میتواند شخصیت پرخاشگر خود را تغییر دهد. آیا او میتواند با مجبور کردن خود به بیرون رفتن، برونگراتر شود؟ با فریاد نزدن بر سر دوست پسرش، موافق تر شود؟ خازان در سنت آزاد کتابهایی مانند سال بله شوندا ریمز و پروژه شادی گرچن روبین، برنامه یک ساله خودسازی را طراحی میکند.
هنگامی که خازان این جستجو را آغاز میکند، شش سال از آستانهای که به گفته ویلیام جیمز، روانشناس قرن نوزدهم، «شخصیت انسان مانند گچ سفت شده و دیگر نرم نمیشود»، گذشته است. این ایده که شخصیت تا 30 سالگی ثابت میشود، از آن زمان تاکنون در حوزه تحقیقات شخصیتی سایه افکنده است. بیش از 100 سال بعد، یک مقاله علمی در مورد ثبات فرضی شخصیت بزرگسالان از عبارت «مانند گچ سفت شده» در عنوان خود استفاده کرد.
دانشمندان معاصر موافق هستند که یک جزء ارثی برای شخصیت وجود دارد - مطالعات روی دوقلوهای همسان که جدا از هم بزرگ شدهاند، سهم ژنتیکی را 30٪ تا 50٪ تعیین میکنند - اما ما همچنین تحت تأثیر محیط، همسالان، عادات و سرگرمیهای خود قرار میگیریم. بر اساس "نظریه سرمایه گذاری اجتماعی"، همانطور که نقشها و تعهدات جدیدی (همسر، فارغ التحصیل، کارمند) را اتخاذ میکنیم، برای مطابقت با این موقعیت تغییر میکنیم. برای خشنود کردن شرکای عاشقانه خود، مسئولیت پذیرتر میشویم. شروع اولین شغل ما باعث میشود که اعتماد به نفس و معاشرت بیشتری داشته باشیم. بازنشستگی از نیروی کار با کاهش برون گرایی مرتبط است. و صرف گذشت زمان اثر ملایمی دارد: با افزایش سن، بیشتر ما در جهت سازگاری، وظیفه شناسی و ثبات عاطفی پیش میرویم.
خازان با آگاهی شاد از ماهیت نه چندان علمی آزمایش خود، وارد PersonalityAssessor.com میشود تا خط پایه خود را در مورد ویژگیهای "پنج بزرگ" تعیین کند: برون گرایی (به طور کلی، میزان پرانرژی و اجتماعی بودن شما را اندازهگیری میکند)؛ باز بودن به تجربه (چقدر کنجکاو و خلاق هستید)؛ سازگاری (چقدر دلسوز و محترم هستید)؛ ثبات عاطفی (چقدر آرام و انعطاف پذیر هستید - قطب مخالف طیف روان رنجوری)؛ و وظیفه شناسی (چقدر منظم و سازنده هستید). مدل «پنج بزرگ» که طی دههها از فهرست جامع 4500 ویژگی شخصیتی گوردون آلپورت و هنری اودبرت (که شامل دستههای جداگانهای برای «هوایی»، «کم حرف» و «پرشور» بود) خلاصه شد، از دهه 1980 یک چارچوب محبوب برای تحقیقات روانشناختی بوده است.
خازان پس از ارزیابی دهها عبارت، از «من شادی را ساطع میکنم» (او این کار را نمیکند) تا «من معتقدم که از دیگران بهترم» (او این کار را میکند، اما نه «به شدت»)، میفهمد که یک درونگرای با ذهن باز، وظیفهشناس با سطوح متوسطی از سازگاری است. او بیشتر نگران نمره "بسیار بالای" خود در روان رنجوری است، نتیجهای که با اضطراب و افسردگی مرتبط است. او به شخصیت خود "حداکثر نمره B منفی" میدهد.
خازان تصمیم میگیرد چند ماه را به هر یک از پنج ویژگی اختصاص دهد. برای کاهش روان رنجوری خود، در یک مخزن محرومیت حسی مدیتیشن میکند و در یک دوره ذهن آگاهی شرکت میکند. برای کار بر روی سازگاری خود، در یک پناهگاه بی خانمانها داوطلب میشود و به برنامه دوست یابی Bumble BFF میپیوندد. برای باز بودن، موج سواری را در کاستاریکا یاد میگیرد و به یک سفر انفرادی به لیسبون میرود. برای تقویت برون گرایی خود، با گروهی از غریبهها در رودخانه پوتوماک قایقرانی میکند و در یک کلاس بداهه نوازی آماتور شرکت میکند.

من، اما بهتر میتوانست یک روایت غیرقابل تحمل از یک سال شکاف بزرگسالان باشد. این گواهی بر طنز خود تحقیرآمیز خازان است که بسیار سرگرم کننده است. او پس از ترک شام با دوستانش، "مانند یک بازیگر زن خسته پس از یک اجرای متوسط در بعد از ظهر" احساس میکند. برای استراحت پس از بداهه نوازی، یکی از "شرابهای تک نفره خود برای الکلیهای زن ریزه اندام" را مینوشد. خازان با خواندن مقالهای از نویسندهای که توسط یک خرس مورد حمله قرار گرفته بود، با جستجوی گوگل نویسنده حواسش پرت میشود. او امیدوار است که یک جستجوی تصویر "تسکین بیمارگونهای را ارائه دهد که من از حداقل یک نفر جذابتر هستم". خازان ممکن است یک فرد ناسازگار باشد (من هرگز او را ملاقات نکردهام)، اما راوی دوست داشتنی است.
و یک فرد وظیفه شناس: او ما را از طریق انبوهی از تحقیقات راهنمایی میکند و با پشتکار با متخصصان دانشگاهی، بازماندگان آسیب و اهمال کاران اصلاح شده مصاحبه میکند. در واقع، وظیفه شناسی تنها بخشی از شخصیت اوست که خازان نمیخواهد آن را تغییر دهد. او این ویژگی را برای موفقیت خود در روزنامه نگاری اعتبار میبخشد. او مفتخر است که هرگز یک ضرب الاجل را از دست نمیدهد یا دوستانش را ناامید نمیکند. او به طور منظم ورزش میکند و قبل از تصمیم گیری شخصی، مانند اینکه کجا به تعطیلات برود، یک بررسی از ادبیات مربوطه انجام میدهد.
افراد وظیفه شناس با عباراتی مانند "من وظایف را با موفقیت به پایان میرسانم"، "من به ندرت زیاده روی میکنم" و "من از یک برنامه پیروی میکنم" موافق هستند. آنها سازنده و مداوم هستند، از آن دسته افراد متکبری که کمد لباس خود را مرتب نگه میدارند و بعد از یک نوشیدنی دست میکشند. همانطور که خازان میگوید: «شما میخواهید یک فرد وظیفه شناس برای تعطیلات شما برنامه ریزی کند، اما لزوماً نمیخواهید در آن همراهی کند.»
نمرات بالا در تمام "پنج بزرگ" با شادی و رضایت از زندگی مرتبط است. افراد سازگار از خطر کم طلاق برخوردارند. برونگراها به طور کلی سالم و خوش ارتباط هستند. اما وظیفه شناسی تنها ویژگی است که درآمد و ثروت را پیش بینی میکند. (از طرف دیگر، سازگاری یک همبستگی معکوس جزئی با موفقیت اقتصادی دارد: کمک کننده و بخشنده بودن به پیشرفت ترجمه نمیشود.) یک فراتحلیل از بیش از 2500 مطالعه نشان داد که وقتی صحبت از موفقیت در کار میشود، وظیفه شناسی در رتبه دوم قرار دارد. یک مقاله که به طرز شومی با عنوان «چه کسی در زندگی خوب عمل میکند؟» به نتیجه مشابهی رسید.
خوشبختانه، وظیفه شناسی یکی از ویژگیهای انعطافپذیرتر است - همانطور که داستان خود خازان نشان میدهد. او در نوجوانی پاپ تارتهای سرد را برای صبحانه میخورد، به دلیل دیر رسیدن بازداشت میشد و تقریباً پاکت باز نشدهای را که معلوم شد حاوی بورسیه تحصیلی کالجش بود، دور انداخت. در مدرسه تحصیلات تکمیلی، او گاهی اوقات دیر به کلاس میرسید و حتی چند مصاحبه را از دست میداد. تا اوایل 20 سالگی اش نبود که او شکل گرفت و استراتژی را اتخاذ کرد که نمیدانست نامی دارد: "تفکر آینده اپیزودیک". او بر نتایج منفی احتمالی رفتار سهل انگارانه خود متمرکز شد - شکست در روزنامه نگاری و بازگشت به شغل غیرانتفاعی بن بست خود.
خازان تا پایان پروژه یک ساله خود - با توجه به آزمون آنلاین شخصیت - موفق شده است تمام نمرات خود را در جهت درست تغییر دهد. او چند سرگرمی جدید را پذیرفته و حداقل یک دوست پیدا کرده است. او مطمئن نیست که این تغییرات چه مدت ادامه خواهند داشت، اما پیام او امیدوارکننده و به آرامی رادیکال است.
خوشحالم که من به عنوان یک کودک 12 ساله خجالتی، با هیچ یک از میمها یا آزمونهای BuzzFeed که درونگرایی را به عنوان یک هویت طبقه بندی میکنند، روبرو نشدم. خوشحالم که کتابی مانند Quiet سوزان کین را نخواندم، فراخوانی برای درونگراها که استدلال میکند جهان باید برای تطبیق آنها تغییر کند. برچسبها قدرتمند هستند. تغییر تدریجی و سخت است. در سطحی، دگرگونی خود من عمدی بود، اگرچه نه کاملاً آگاهانه. من مشاهده کردم که برونگراها بیشتر تفریح میکنند، و سعی کردم شبیه آنها باشم - تا اینکه، یک روز، دیگر سعی نمیکردم.