در سال 2017، دو مرد در هتلی در کاپیری امپوشی (Kapiri Mposhi)، شهر کوچکی در شمال لوساکا (Lusaka)، پایتخت زامبیا، پس از آنکه یکی از کارکنان گفت که آنها را از طریق پنجره در حال رابطه جنسی دیده است، دستگیر شدند. دولت این مردان را به اتهام جرایم علیه "نظم طبیعت" تحت ماده 155 قانون جزایی زامبیا متهم کرد. دو سال بعد، آنها به 15 سال زندان محکوم شدند.
این پرونده باعث ایجاد یک اختلاف دیپلماتیک شد. هنگامی که دانیل فووت (Daniel Foote)، سفیر وقت ایالات متحده در زامبیا، از این حکم ابراز خشم کرد، با توبیخ شدید بسیاری از زامبیاییها، از جمله ادگار لونگو (Edgar Lungu)، رئیس جمهور وقت، مواجه شد و در نهایت به واشنگتن فراخوانده شد. لونگو در اواخر سال 2019 با تأیید مجدد موضع دولت خود گفت: "ما میدانیم که ممکن است افرادی همجنسگرا در زامبیا وجود داشته باشند. اما ما نمیخواهیم آن را ترویج کنیم، زیرا ما از آن رویگردان هستیم." "اکثر ما میگوییم این اشتباه است. این غیر کتاب مقدس، غیر مسیحی است و ما آن را نمیخواهیم. حتی حیوانات هم این کار را نمیکنند."

لونگو این دو مرد را در سال 2020 به عنوان بخشی از یک رویداد عفو ملی که منجر به آزادی نزدیک به 3000 زندانی شد، مورد عفو قرار داد. اما روابط همجنسگرایانه همچنان در زامبیا غیرقانونی است، همانطور که از زمانی که بریتانیا قوانین ضد همجنسگرایان را در اواخر قرن نوزدهم تحمیل کرد، بوده است. این قوانین که در سراسر امپراتوری اجرا میشد، به دنبال مسیحی کردن فرهنگهای محلی و همچنین جلوگیری از "لواط" سربازان و مقامات بود. زامبیا، مانند بسیاری از مستعمرات و تحتالحمایههای سابق بریتانیا، از این میراث مسموم فرار نکرده است و هنجارهای اجتماعی، اخلاقی، حقوقی و مذهبی دوران استعمار همچنان روابط همجنسگرایانه را لکهدار میکنند.
رمان اول آیریس موانزا (Iris Mwanza) با نام لانه شیرها (The Lions’ Den) که در سال 1990 در طول بحران ایدز (AIDS) اتفاق میافتد، به طور قدرتمندی اجرای قوانین ضد همجنسگرایان در زامبیا و وحشیگری ناشی از آن را به تصویر میکشد. تریلر حقوقی سوزان موانزا با روایت داستان تلاش یک وکیل جوان برای آزاد کردن یک رقصنده 17 ساله که به دلیل رابطه جنسی با مردی دیگر دستگیر شده است، نشان میدهد که چگونه هویت کوئیر (Queer) در این کشور گروگان میراث امپراتوری، محدودیتهای مذهبی و فراز و نشیبهای بازیهای سیاسی است.
لانه شیرها (The Lions’ Den) در بیرون "دهان" ایستگاه پلیس مرکزی لوساکا (Lusaka’s Central Police Station)، یک ساختمان به سبک استعماری چشمگیر اما فرسوده، آغاز میشود. گریس زولو (Grace Zulu)، که برای ملاقات با موکل خود، ویلبس مولنگا (Willbess Mulenga)، در آنجا حضور دارد، نمیترسد: پس از ماهها ورق زدن پروندهها به عنوان یک وکیل تازهکار، او هیجانزده است که کار بر روی اولین پرونده خود را که به صورت رایگان پذیرفته است، آغاز کند. وظیفه فوری گریس شنیدن روایت موکلش از وقایع و امیدوارانه آزاد کردن او با قرار وثیقه است. او نمیداند که به زودی وارد دنیای تاریک و پرپیچوخم بوروکراسی زندان میشود که توسط مقامات فاسد، شهوتران و همجنسگراهراس اداره میشود.
در داخل ایستگاه پلیس، افسر مسئول از گریس به خاطر "قد بلندش مانند یک زرافه و به همان اندازه زیبا" تعریف میکند و از وضعیت تأهل او میپرسد. در حالی که او منتظر موکل خود است - که فقط پس از موافقت با آوردن "نشانه قدردانی" برای افسر در بازدید بعدی اجازه ملاقات با او را دارد - او به جرم فرضی او فکر میکند: "همجنسگرایی بخشی از طبیعت بود، او از این موضوع مطمئن بود. او آن را هم در دنیای حیوانات و هم در دنیای انسان دیده بود، و بنابراین ماده 155 را تلاشی برای بازنویسی قوانین طبیعت میدانست."
وقتی ویلبس (Willbess) بالاخره بیرون آورده میشود، گریس (Grace) میبیند که "پوست روشن او در سمت راست صورتش کبود شده، چشم راستش متورم شده و یکی از دو دندان جلویی که به نظر میرسید برای دهانش خیلی بزرگ است، به شدت شکسته است." گریس (Grace) آشفته، با افسر مسئول روبرو میشود. این جلسه زودتر از موعد به پایان میرسد، افسر گریس (Grace) را به زمین هل میدهد و ویلبس (Willbess) را به سلولش بازمیگرداند. این اولین و تنها باری است که گریس (Grace) ویلبس (Willbess) را در رمان میبیند. در حالی که او تلاش میکند تا او را آزاد کند، این احتمال وحشتناک که او دیگر زنده نباشد، به سختی قابل چشمپوشی است.
لانه شیرها (The Lions’ Den) رمانی خشمگین و دلخراش است که با شور و اشتیاق و درک عمیق از ظلم سیستماتیک روایت میشود. موانزا (Mwanza)، یک وکیل شرکتی که به رماننویس تبدیل شده و در زامبیا و ایالات متحده کار کرده است، سرخوردگی و ناتوانی قهرمان جوان خود را با شهود خواهرانه منتقل میکند. موانزا (Mwanza) مینویسد: "در پروندههایی که او مطالعه کرد، وکلا استدلالهای هوشمندانهای ارائه میکردند، دادگاهها منصفانه بودند، قضات عاقل و تصمیماتشان عادلانه بود." "هیچ چیز در کتابهای حقوقی او در مورد موکلان کتک خورده، پلیسهای فاسد، سیستمی که از رویههای سوء استفاده میکند تا عدالت را از یک شخص سلب کند، یا منشی بداخلاق دادگاه که بار دیگر به او گفت که فردا برای تعیین تاریخ جلسه استماع وثیقه دوباره بررسی کند، وجود نداشت."

موانزا (Mwanza) از طریق سفر گریس (Grace)، واقعیتهای زندگی کوئیر (Queer) را در زامبیا بدون توسل به تفسیر اجتماعی آشکار روشن میکند. در یک صحنه، گریس (Grace) تصمیم میگیرد به دنبال گادفرد (Godfredah)، دوست ویلبس (Willbess)، یک رقصنده در مکگیور (MacGyver)، یک بار همجنسگرایان زیرزمینی، بگردد: "هیچ علامتی وجود نداشت، اما چندین خودرو یک جعبه خاکستری بیتکلف را با یک در قابل مشاهده احاطه کرده بودند." از داخل نیز به همان اندازه غیرقابل توصیف است. دوست گریس (Grace) میگوید: "فکر میکردم یک بار همجنسگرایان باید مانند بارهای لندن سرگرمکننده باشد، اما این مکان واقعاً یک زبالهدان است." کنایه (Irony) این موضوع به سختی قابل چشمپوشی است: لندن، زمانی قلب امپراتوری بریتانیا، فضاهای پر جنب و جوشی برای اقلیتهای جنسی دارد، در حالی که زامبیا، که تحت قوانین دوران استعمار قرار دارد، تنها مکانهای متوسطی دارد که همیشه در معرض بسته شدن هستند.
معلوم میشود که مکگیور (MacGyver) یک فاحشهخانه مردانه نیز هست. گادفرد (Godfredah) در ازای پول، جزئیات شبی را که آخرین بار ویلبس (Willbess) را دیده است، برای گریس (Grace) پر میکند، کسی که در آنجا نیز کار میکرد. گروهی از مردان وارد بار شدند و ویلبس (Willbess) که به وضوح ناراحت بود، یکی از آنها را - که ممکن است مشتری ثابت او بوده باشد - به بیرون دنبال کرد. پس از بازگشت آنها، مردی به شکم ویلبس (Willbess) مشت زد. (گادفرد (Godfredah) به گریس (Grace) میگوید: "مردم همیشه از ما مجانی میخواهند، اما ما به آنها میگوییم بدون پول، بدون عسل.") افشاگریهای گادفرد (Godfredah) او را غافلگیر میکند و او تصمیم میگیرد احتمال لغو پیگرد قانونی ویلبس (Willbess) از طریق معامله تخفیف مجازات (Plea bargain) را بررسی کند.
همانطور که رمان سرعت میگیرد، تصاویر کتاب مقدس از عنوان آن - از دانیال تنها با ایمان خود در یک لانه پر از شیر - اهمیت پیدا میکند. گریس (Grace) برای رد اتهامات میجنگد، اما به او گفته میشود که رئیس دادستان عمومی زامبیا (DPP) "درباره قانون الهی لفاظی میکند و اینکه چگونه اجازه نخواهد داد لوساکا (Lusaka) به سدوم (Sodom) یا گمورا (Gomorrah) تبدیل شود." در اواسط رمان، در لحظهای نادر که از واقعگرایی دور میشود، گریس (Grace) یک پیشبینی وهمآور دارد: یک پلنگ در یک رویا به او ظاهر میشود و به او میگوید که ویلبس (Willbess) عبور کرده است، که او این را به این معنی میگیرد که او در بازداشت کشته شده است.
مدت کوتاهی پس از آن، گریس (Grace) متوجه میشود که رئیس دادستان عمومی (DPP) پرونده را مختومه کرده است و موکلش، که او نمیتواند او را ردیابی کند، ظاهراً آزاد شده است. اگرچه گریس (Grace) معتقد است که پلیس ویلبس (Willbess) را به قتل رسانده و رئیس دادستان عمومی (DPP) به پنهان کردن آن کمک کرده است، رئیسش دلیلی نمیبیند که رئیس دادستان عمومی (DPP) این کار را انجام دهد. تا آنجا که به او مربوط میشود، موضوع بسته شده است. او از گریس (Grace) میخواهد که آن را رها کند و از کار استراحت کند.
اما گریس (Grace) چیزهایی میداند که رئیسش نمیداند. یک برخورد پرتنش با صاحب مکگیور (MacGyver) به او سرنخهایی درباره قدرتهای پنهانی میدهد که از "حلقه گمشده"، مردی که ویلبس (Willbess) قبل از دستگیری با او درگیر شده بود، محافظت میکنند. (صاحب مغازه به او میگوید: "من دشمن تو نیستم، وکیل گریس (Grace). دشمن تو بسیار قدرتمندتر از من است.") یکی از دوستان که در دفتر رئیس دادستان عمومی (DPP) کار میکند نیز به او اطلاع داده است که ویلبس (Willbess) مرده است و درباره خطرات موجود در این پرونده به او هشدار داده است. او به گریس (Grace) میگوید: "اگر به شغل و شاید حتی امنیت خود اهمیت میدهید، تا جایی که میتوانید از این موضوع دور شوید."
بقیه رمان یک روایت جذاب، اگرچه از نظر عاطفی طاقتفرسا، از تلاش گریس (Grace) برای ارائه یک دادخواست موفقیتآمیز دستور احضار زندانی (Habeas Corpus) است. اگر این دادخواست پذیرفته شود، پلیس مجبور میشود ویلبس (Willbess) را به دادگاه معرفی کند.
دیبی (DB) ایدههای بزرگتری در سر دارد. او تجربه خود در دفاع از کنت کائوندا (Kenneth Kaunda)، که اولین و طولانیترین رئیسجمهور زامبیا شد، در برابر اتهامات فتنهانگیزی که توسط دولت و جمعیت حامی او مطرح شده بود و قاضی را متقاعد کرد که "دوران استعمار به پایان رسیده است" را به یاد میآورد. او به گریس (Grace) میگوید: "قدرت دوست من کِیکِی (KK) را فاسد کرده است و او فراموش کرده است که برای چه جنگیدیم." وقتی او ارتباط آن با پرونده مورد نظر را نمیبیند، او توضیح میدهد: "وقتی پلیس کودکان را با مصونیت میکشد، میگویند که حاکمیت قانون مرده است." دیبی (DB) معتقد است که اعتراض عمومی برای به چالش کشیدن وضع موجود و پاسخگو کردن قدرت ضروری است. او از گریس (Grace) میخواهد که دوستان و آشنایان را جمع کند.

گریس (Grace) به سخنانش گوش میدهد و به سرعت یک آگهی مطبوعاتی تهیه میکند و از مردم میخواهد در خارج از ساختمانهای دادگاه عالی تجمع کنند. هنگامی که روز تعیینشده فرا میرسد، گریس (Grace) با دیدن جمعیت در اطراف ساختمان خوشحال میشود. او با خود فکر میکند: "این یک گرد و غبار خوب خواهد بود." یک نیروی هوایی در حال افزایش است.
در داخل دادگاه، قاضی وکلای هر دو طرف را میپرسد که آیا آمادهاند و در کمال تعجب همه، از گریس (Grace) میپرسد که آیا از رئیس دادستان عمومی (DPP) خواسته است که حاضر شود. قاضی میگوید که اگر این کار را نکرده باشد، این پرونده را به تعویق خواهد انداخت. از آنجایی که او این کار را نکرده بود، ترس از شکست دوباره به او وارد میشود.
در اینجا، گریس (Grace) میترسد که باید به زودی به حقیقت اعتراف کند. با این حال، قبل از اینکه او فرصت انجام این کار را داشته باشد، قاضی برمیگردد و اعلام میکند که به تازگی یک تماس تلفنی خصوصی از رئیس دادستان عمومی (DPP) دریافت کرده است - که ظاهراً در حالی که این جلسه در حال برگزاری بود، در پارلمان مشغول بود. قاضی با عصبانیت با عصبانیت توضیح میدهد که رئیس دادستان عمومی (DPP) ادعا میکند که به هیچ وجه پرونده را مختومه نکرده است. از این گذشته، قاضی میگوید که ویلبس (Willbess) در یک مرکز توانبخشی در لوساکا (Lusaka) زندگی میکند - بنابراین نمیتواند برای معرفی در دادگاه احضار شود.
این یک غافلگیری است. برای تمام افراد حاضر. آیا رئیس دادستان عمومی (DPP) برای نجات خود، خود را به رئیس دادگاه تسلیم میکند؟ به دلیل پنهانکاری که انجام میدهد؟ در میان هرج و مرج، گریس (Grace) به زنی با پوشش کامل، که از ابتدا در دادگاه حضور داشته است، توجه میکند و در یک لحظه، او یک کارت ویزیت را به گریس (Grace) میدهد. پس از بیرون رفتن از دادگاه، گریس (Grace) این کارت را بررسی میکند و متوجه میشود که در واقع یک زن، وکیل مدافع و مدیر اجرایی یک سازمان مردمنهاد است که به مبارزه با نقض حقوق بشر در زامبیا اختصاص دارد.
وقتی وکیل اصرار میکند که گریس (Grace) از او میپرسد این موضوع به چه چیزی مربوط است، وکیل پاسخ میدهد: "رئیس دادستان عمومی (DPP) نمیدانست که شما این را میدانید." به هر حال، این یک راز مشهور در حلقه آنها است. (در اینجا میتوان فرض کرد که رئیس دادستان عمومی (DPP) ظاهراً همجنسگرا است و یا حداقل به دنبال روابط جنسی مردانه است - در حالی که هنوز همجنسگرایی را به صورت عمومی محکوم میکند.) وکیل در ادامه به گریس (Grace) توضیح میدهد که این زن از او در ازای آزادی ویلبس (Willbess) به او تجاوز کرده است و ادعا میکند که او از طریق آن، به ویلبس (Willbess) کمک کرده است. گریس (Grace) با ناباوری گوش میکند و به این نتیجه میرسد که اگر ویلبس (Willbess) زنده بود، در این شرایط "آزاد" نمیبود.
حتی پس از دانستن همه اینها، گریس (Grace) نمیتواند آرام بگیرد - او میخواهد ویلبس (Willbess) را در یک مرکز توانبخشی ردیابی کند. وکیل، با تردید از این هدف همراه میشود، که او متوجه میشود این یک توطئه پیچیده است که توسط رئیس دادستان عمومی (DPP) و رئیس جمهور فعلی ترتیب داده شده است، که همگی قصد دارند از لایحه اصلاحات - تلاشی برای قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان در زامبیا - به نفع خود استفاده کنند. با این حال، برای تأیید این نظریهها، وکیل میگوید که آنها باید به مرکز توانبخشی نفوذ کنند.
همانطور که این دو با هم دیدار میکنند و به یکدیگر نزدیکتر میشوند، یک دینامیک جالب به وجود میآید. به وضوح به این اشاره میشود که این دو تمایلات مشابهی دارند، که ظاهراً تا حدودی دلیل این است که وکیل با کمک به گریس (Grace) موافقت میکند. در اینجا این احتمال وجود دارد که گریس (Grace) در نهایت عاشق رئیس جمهور شود، اگرچه به یک مسیر قطعی نرسیده است.
نزدیک به انتهای رمان، وکیل و گریس (Grace) در نهایت ویلبس (Willbess) را در مرکز توانبخشی ردیابی میکنند، به او اجازه میدهند از یک زندان روانی فرار کند و در نهایت به زندگی خود ادامه دهد. (وکیل گریس (Grace) را با این نصیحت رها میکند: "گریس (Grace)، هرگز سعی نکنید از کوهها بالا بروید که برای شما بالا رفتهاند. این فقط باعث اتلاف وقت و فرسودگی روح شما میشود.")
لانه شیرها (The Lions’ Den) هرچند یک رمان تخیلی است، اما هشداری هولناک از واقعیتهای بسیار واقعی که دگرباشان جنسی در زامبیا تجربه میکنند، ارائه میدهد، که در آن بقای قانونی و فیزیکی آنها در یک محیط بهطور فزایندهای خصمانه بیشتر و بیشتر به خطر میافتد.