تصویرسازی از جون ایوندا برای واشنگتن پست
تصویرسازی از جون ایوندا برای واشنگتن پست

واقعاً یک زن ترنس چیست؟

«اسکوبی‌-‌دو» درسی درباره معمای هویت جنسیتی ارائه می‌دهد.

جنیفر فینی بویلن رئیس PEN America است. جدیدترین کتاب او «شکاف: مردان، زنان و فضای بین ما» است.

به لطف بخشی از «دنیای وین»، تقریباً همه می‌دانند پایان «اسکوبی‌-‌دو» چیست: یکی از اعضای گروه – معمولاً فرد – چیزی شبیه این می‌گوید: «بیایید ببینیم هیولا واقعاً کیست!» و ماسک شرور را برمی‌دارد. هنگامی که هویت واقعی او فاش می‌شود، سایر اعضای گروه – ولما، یا دافنه، یا شگی – چیزی شبیه این می‌گویند: «معلوم شد پیرمرد ویترز، همان کسی که پارک تفریحی جن‌زده را اداره می‌کند، بوده!»

واژه کلیدی در این افشاگری، «واقعاً» است، قیدی که به معنای «آنچه چیزی در واقعیت هست، برخلاف آنچه ممکن است به نظر می‌رسیده یا تظاهر می‌کرده است» است.

من حاضرم این واقعیت را بپذیرم که آقای ویترز کسی نبود که تظاهر می‌کرد. اما در موارد دیگر، «واقعاً» (همانطور که آهنگ تم «اسکوبی‌-‌دو» می‌گوید) «اکنون کاری برای انجام دادن دارد». آیا کلارک کنت «واقعاً» سوپرمن است؟ آیا باب دیلن «واقعاً» رابرت زیمرمن است؟ آیا مارک تواین «واقعاً» ساموئل کلمنس بود؟

آیا یک پروانه «واقعاً» یک کرم ابریشم است؟

این سؤالات برای من، به عنوان یک زن ترنس، مهم هستند، زیرا حملات دولت ترامپ به ما، از جهاتی، مبتنی بر این فرضیه است که زنانی مانند من «واقعاً» مرد هستند. به عنوان مثال، هر زمان که من این حکم ساده‌لوحانه را می‌شنوم که نباید «هیچ مردی در ورزش زنان وجود داشته باشد»، اولین غریزه من این است که موافقت کنم. زیرا زنان ترنس «واقعاً» مرد نیستند. ما زن هستیم. ما ممکن است تاریخ‌های متفاوتی نسبت به سایر زنان داشته باشیم، اما در هر صورت، هر زنی تاریخ خاص خود را دارد.

انتخاب دونالد ترامپ، موجی از تندخویی علیه افراد ترنس (و به ویژه زنان؛ به نظر می‌رسد بیشتر دشمنان ما از وجود مردان ترنس غافل هستند) را به راه انداخته است. سکوت متحدان ادعایی ما در ماه گذشته برای من تکان‌دهنده بوده است، و برخی از متحدان ما حتی داوطلب شده‌اند که ما را زیر اتوبوس بیندازند به این امید که خود را به عنوان جریان اصلی معرفی کنند. آیا گاوین نیوسام – که هفته گذشته علیه زنان ترنس در ورزش صحبت کرد – واقعاً فکر می‌کند که پایگاه MAGA اکنون او را در آغوش خواهد گرفت؟ یا این احتمال وجود دارد که محافظه‌کاران او را «واقعاً» یک لیبرال ببینند؟ هوم، بگذارید فکر کنیم.

هفته گذشته، جلسه استماع فرعی مجلس نمایندگان در مورد کنترل تسلیحات زمانی از مسیر خارج شد که رئیس آن، نماینده کیت سلف (جمهوری‌خواه از تگزاس)، نماینده سارا مک‌براید (دموکرات از دلاور) را به عنوان «آقای مک‌براید» معرفی کرد. نماینده بیل کیتینگ، دموکرات ارشد، پرسید: «آقای رئیس، آیا شما هیچ شرافتی ندارید؟» سلف به جای اینکه کنگره‌من مک‌براید را با عنوان مناسب خود مورد خطاب قرار دهد، جلسه استماع را به تعویق انداخت.

احتمالاً خطاب قرار دادن نماینده کنگره از دلاور با عنوان «آقا» برای سلف مهم‌تر از کنترل تسلیحات، امنیت بین‌المللی یا حمایت آمریکا از اروپا بود، که مسائلی بودند که قرار بود کمیته به آنها رسیدگی کند.

در یک زمان، عبارتی که برای توصیف زنان ترنس مانند من استفاده می‌شد، «زنی که در بدن یک مرد به دام افتاده است» بود. مشکلات زیادی با آن فرمول‌بندی وجود داشت، اما در سادگی خود، پرونده‌ای روشن ارائه می‌کرد: زنان ترنس از نظر روح و روان و احساس، زن بودند (و بسیاری استدلال می‌کردند، ساختار و عملکرد مغز)؛ آنها از یک بیماری پزشکی رنج می‌بردند، مانند مولتیپل اسکلروزیس یا بیماری لو گریگ، وضعیتی که هر کسی ممکن است با آن به دنیا بیاید – حتی جمهوری‌خواهان! – و که می‌توانست با مداخله پزشکی درمان شود، و زنی را پس از گذر از مرحله انتقال، به عنوان زنی بسیار شبیه به سایر زنان، به جز تاریخ قابل توجه‌اش، باقی بگذارد.

واکنش کنونی علیه زنان ترنس دیدگاه مخالفی دارد – که افرادی مانند من «واقعاً» مرد هستند، و مهم نیست چه نوع مداخلات جراحی صورت می‌گیرد، هیچ چیز نمی‌تواند تکلیف اساسی جنسیت را در بدو تولد تغییر دهد. این همان چیزی است که در پس دستور اجرایی که به طرز عجیبی بیان شده است مبنی بر اینکه جنسیت در بدو تولد تغییرناپذیر و ثابت است، وجود دارد. «خدا اشتباه نمی‌کند» عبارتی است که اغلب به افرادی مانند من نسبت داده می‌شود، گویی مرا به این متهم می‌کنند که معادل جنسی پیرمرد ویترز هستم.

شایان ذکر است که بسیاری از افرادی که مرا به دلیل اینکه خدا اشتباه نمی‌کند توبیخ می‌کنند، عینک می‌زنند. یا سمعک دارند. یا ضربان‌ساز قلب دارند. تا آنجا که من می‌دانم، هیچ‌کس کسی را که عینک می‌زند یا سمعک دارد، به تقلب متهم نمی‌کند، یا وجود کسی را که با یک ایمپلنت نظارت بر قلب نجات یافته است، به عنوان توهینی به نیت الهی نمی‌بیند.

چالش برای افراد ترنس و متحدان آنها این است که بسیاری از مخالفان ما نمی‌توانند تصور کنند که سیم‌کشی شدن به شکلی که ما هستیم، چگونه است. من هنوز به یاد دارم که 25 سال پیش، زمانی که آشکارسازی کردم، به دوستی گفتم که من یک حس مادام‌العمر از خود به عنوان یک زن داشته‌ام – که این انگیزه به مدت 40 سال بر زندگی بیداری من غالب بوده است – و پاسخ او این بود که با بی‌اعتنایی شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «خب، من نمی‌توانم آن را تصور کنم»، گویی ناتوانی او در تصور زندگی کسی مانند من، مشکل من بود تا مشکل او.

مشکل ما این است که «هیچ مردی در ورزش زنان وجود ندارد» یا «فقط دو جنس وجود دارد» برچسب‌های عالی سپر خودرو می‌سازند. در چنین عبارات ساده‌ای، به نظر می‌رسد که آنها یک حقیقت غیرقابل انکار را به تصویر می‌کشند. «عقل سلیم» چیزی است که رئیس جمهور آن را می‌نامد. اما صرفاً به این دلیل که استدلال علیه حق وجود افراد ترنس آسان است، این دلیل نمی‌شود که آنها کمتر اشتباه باشند. دشوار این است که درک اینکه چگونه افرادی مانند من جهان را تجربه می‌کنند، نیاز به زمان و تفکر دارد. بگذریم از نزاکت.

بزرگترین مانع برای برابری ترنس‌ها دونالد ترامپ یا حتی ایلان ماسک نیست – که ناتوانی‌اش در دوست داشتن فرزند تراجنسیتی خودش ممکن است بخشی از چیزی باشد که او را به مبارزه با چیزی که او آن را «ویروس ذهن بیدار» می‌نامد، سوق داده است. هر زمان که می‌شنوم ماسک افراد ترنس را سرزنش می‌کند، اولین فکرم این است که دلم برایش بسوزد: این مرد، بالاتر از همه، یک قلب شکسته دارد، مردی که آسیب دیده است زیرا به اشتباه فکر می‌کند که چیز ارزشمندی – یک پسر – از او گرفته شده است.

نه، هیچ یک از اینها بزرگترین موانع برای پذیرش نیستند. بزرگترین مانع برای ما، فقدان تخیل است.

منظورم این است که فقط یک فرد بدون تخیل می‌تواند فکر کند که سوپرمن «واقعاً» کلارک کنت است. فقط یک فرد بدون تخیل می‌تواند فکر کند که یک پروانه «واقعاً» یک کرم ابریشم است. یا اینکه یک زن ترنس «واقعاً» یک مرد است.

بدون تخیل، باور کردن چیزهایی که ساده، سطحی و اشتباه هستند آسان است.

با آن، می‌توانیم شروع به درک زندگی کسانی کنیم که با خودمان متفاوت هستند – و با شفقت، مهربانی و لطف به مبارزات آنها پاسخ دهیم.