شاید بزرگترین شگفتی کتاب افراد بیاحتیاط، خاطرات افشاگرانه سارا وین-ویلیامز، مدیر اجرایی سابق فیسبوک، این باشد که کتابی که اشتباهات و ورشکستگی اخلاقی این شبکه اجتماعی را شرح میدهد، هنوز هم میتواند در سال ۲۰۲۵ خبرساز شود.
به نظر میرسد این غول فناوری - که اکنون متا نامیده میشود - مصمم است خود این اتفاق را رقم بزند. این شرکت یک درخواست فوری در دادگاه برای توقف انتشار بیشتر کتاب ارائه کرد و در اظهارات متعددی، تیم ارتباطات متا آن را کار یک کارمند سابق ناراضی خوانده است. همه اینها فقط باعث ایجاد علاقه شده است: این کتاب در روز پنجشنبه در صدر فهرست پرفروشترینهای غیرداستانی نیویورک تایمز قرار گرفت و تا زمان نگارش این مقاله، سومین کتاب پرفروش در آمازون بود.
یک موضوع کلی در این مخالفت این است که وین-ویلیامز، که در فیسبوک روی سیاستگذاری جهانی کار میکرد، به همان گناهانی متهم است که در کتاب مستند کرده است. کیتی هاربث، مدیر سابق سیاستگذاری عمومی در فیسبوک، در ساباستک خود نوشت: «او نه تنها هیچ مسئولیتی در قبال نقش خود در این مسائل نمیپذیرد، بلکه در روایت خود نیز بیاحتیاط است. او همچنین هیچ توصیهای در مورد چگونگی انجام بهتر کارها ارائه نمیدهد، جز اینکه بگوید باید به گونهای متفاوت انجام شوند.» اندی استون، سخنگوی متا، این کتاب را «مجموعهای از ادعاهای قدیمی و اتهامات نادرست درباره مدیران اجرایی ما» خواند. او همچنین پستهایی را از کارمندان فعلی و سابق به اشتراک گذاشته است که وین-ویلیامز را به عنوان یک راوی غیرقابل اعتماد معرفی میکنند. در یکی از این پستها، یکی از همکاران سابق ابراز ناامیدی میکند که به نظر میرسد این کتاب تلاشهای او در شرکت را به نام خود ثبت میکند.
با توجه به موقعیت ممتاز وین-ویلیامز به عنوان اولین مدیر اجرایی فیسبوک که به طور خاص بر سیاستگذاری جهانی تمرکز داشت، دیدگاه او ممکن است با دیدگاه کارمندان در تیمهای دیگر متفاوت باشد. به هر حال، متا یک سازمان بزرگ است. اما بحثها بر سر حکایات پچپچگونهتر، روندهای بزرگتری را که از طریق کتاب آشکار میشوند، پنهان میکنند. من هرگز با وین-ویلیامز برای یک داستان یا غیر از آن صحبت نکردهام - او در حال حاضر پس از آنکه متا علیه او اقدام قانونی انجام داد و ادعا کرد که این کتاب توافقنامه عدم افشای او را نقض میکند، تحت دستور منع انتشار است - اما توضیحات او درباره اقدامات فیسبوک در کشورهای خارجی بدون در نظر گرفتن عواقب، شبیه به حکایاتی است که در طول سالها توسط کارمندان فعلی و سابق برای من تعریف شده است. این داستانها در سال ۲۰۲۵ اهمیت بیشتری پیدا میکنند، زمانی که قدرتمندترین چهرههای فناوری نقش بسیار بزرگی در سیاست آمریکا ایفا کردهاند. همه ما در دنیایی زندگی میکنیم که توسط معماری و الگوریتمهای محصولات سیلیکون ولی، بلکه توسط نفسهای افرادی که ثروتهایی را از طریق ساختن آنها به دست آوردهاند، تغییر شکل داده است.
من با وجود آشنایی صمیمی با بسیاری از خطوط داستانی گسترده - فشار فیسبوک به سیاست و پیامدهای انتخابات ۲۰۱۶، تلاشهای جهانی آن برای گسترش در چین، گسترش ناموفق این پلتفرم در میانمار که به نسلکشی در منطقه کمک کرد - کتاب افراد بیاحتیاط را با ولع خواندم. دیدگاه وین-ویلیامز با توجه به نزدیکی او به رهبری شرکت، ابعاد مهمی را به یک داستان تکراری ارائه میدهد.
اما اگرچه این کتاب به بررسی موضوعات جدی میپردازد، اما به اندازه برخی دیگر از خاطرات افشاگرانه تند و زاهدانه نیست. وین-ویلیامز در رسیدن به یک لحن پوچگرا راحت است: برای مثال، او یک کابوس برنامهریزی را بازگو میکند که او را در تلاش برای گرفتن یک جایگاه لحظه آخری برای مارک زاکربرگ در جشنواره جهانی شهروند در سال ۲۰۱۵ به آستانه گریه رساند: وین-ویلیامز در تلاشهای خود موفق میشود یک بازیگر لباس پوشیده به شکل بیگ برد را عصبانی کند و "مسائل" لجستیکی برای ملاله و بیانسه ایجاد کند. این نمایش با زاکربرگ عرق کرده روی صحنه به اوج خود میرسد، "که با ناامیدی به اطراف نگاه میکند، مانند یک حیوان در تله." این کتاب پر از حکایات مشابهی است که بیاحترامیهای خاص کسانی را که به هوسهای قدرتمندترین افراد جهان خدمت میکنند، به تصویر میکشد. (دیو آرنولد، سخنگوی متا، در پاسخ به درخواست برای اظهار نظر، به اظهارات قبلی این شرکت درباره این کتاب اشاره کرد و در مورد وضعیت وین-ویلیامز به عنوان یک افشاگر تردید ایجاد کرد: "وضعیت افشاگر از ارتباطات با دولت محافظت میکند، نه از فعالان ناراضی که سعی در فروش کتاب دارند.")
وین-ویلیامز در اوایل افراد بیاحتیاط میگوید که فیسبوک از او پرسید که "آیا مارک باید اعتبار بهار عربی را بگیرد؟" او در بخشهایی درباره گسترش فیسبوک در میانمار، به عدم کنجکاوی تیم اجرایی درباره فرهنگ و سیاست این کشور اشاره میکند. بعداً، هنگامی که داستانهای جعلی ویروسی در فیسبوک منجر به شورشها و کشتارها در میانمار میشود، وین-ویلیامز توضیح میدهد که این شرکت فقط یک ناظر داشت که به زبان برمهای صحبت میکرد، هرگز استانداردهای انجمن خود را به زبان برمهای منتشر نکرد و ویژگیهای اصلی ناوبری پلتفرم را به زبان برمهای ترجمه نکرد، از جمله دکمهای که برای گزارش محتوای نفرتانگیز استفاده میکنید. پوشش خبری در پی نسلکشی از بسیاری از ادعاهای وین-ویلیامز حمایت کرد.
وین-ویلیامز چند توضیح برای این مشکلات در طول افراد بیاحتیاط ارائه میدهد. او پیشنهاد میکند که مدیران اجرایی مانند زاکربرگ به سادگی پس از ورود کاربران فیسبوک به پلتفرم، به آنها اهمیتی نمیدهند. اما همچنین پیگیری بیوقفه شرکت برای رشد نیز وجود دارد. وسواس فیسبوک برای به دست آوردن دسترسی به میانمار و سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا همزمان با کاهش رشد و سهام فیسبوک پس از عرضه اولیه سهام (IPO) بود. در داخل شرکت، رشد راکد کاربر به عنوان "تمام شدن جاده" شناخته میشد. او تیم رشد فیسبوک را توصیف میکند که حاضر به انجام تقریباً هر کاری برای گسترش آن جاده هستند.
تقریباً هر بینش و مثالی که در افراد بیاحتیاط ارائه شده است - اتهامات مبنی بر اینکه شریل سندبرگ، مدیر عامل سابق فیسبوک و نخست وزیر ایرلند مخفیانه برای یافتن راههایی برای فرار از مالیات شرکتها توطئه کردند، مستندسازی تلاشهای فیسبوک برای همکاری با چین برای جمعآوری دادهها درباره شهروندانش - به نوعی به وسواس کورکورانه برای مقیاسبندی کسب و کار بازمیگردد. البته، همه اینها برای دستیابی به مأموریت مبهم اما بیامان زاکربرگ برای ارتباط دادن جهان است. آرنولد، سخنگوی متا، در پاسخ به این اتهامات به من گفت: «ما امروز خدمات خود را در چین ارائه نمیدهیم. این یک راز نیست که ما زمانی علاقهمند به انجام این کار به عنوان بخشی از تلاش فیسبوک برای ارتباط دادن جهان بودیم.»
ارزیابی وین-ویلیامز از مأموریت فیسبوک با آنچه من میدانم مطابقت دارد. در سال ۲۰۱۸، در حالی که برای بازفید نیوز گزارش میدادم، همکارانم و من یادداشتی را به دست آوردیم که توسط اندرو بازورث، یکی از وفادارترین مدیران اجرایی زاکربرگ، نوشته شده بود و استراتژی شخصی خود را برای رشد به هر قیمتی تشریح میکرد. بازورث در این یادداشت پیشنهاد میکند که ممکن است در نتیجه گسترشهای فیسبوک، افراد آسیب ببینند یا کشته شوند. با این حال، او قاطعانه میگوید: «حقیقت زشت این است که ما آنقدر به ارتباط دادن افراد عمیقاً اعتقاد داریم که هر چیزی که به ما امکان میدهد افراد بیشتری را بیشتر اوقات به هم متصل کنیم، عملاً خوب است.» همین لحن خودمطمئن، کوتهبینانه و تفکر دودویی در بیشتر گفتگوها با مدیران اجرایی فیسبوک که وین-ویلیامز درباره آنها مینویسد، وجود دارد (بازورث در تردز افراد بیاحتیاط را "پر از دروغ. به معنای واقعی کلمه داستانهایی که اتفاق نیفتادهاند" خواند). این موضوع در اوایل کتاب به یاد ماندنی به تصویر کشیده شده است، زمانی که وین-ویلیامز جزئیات تلاش تیم سیاستگذاری جوان شرکت برای ارائه یک بیانیه مأموریت از خود را شرح میدهد:
[برای] مارک و شریل، واضح است. ما یک وبسایت را اداره میکنیم که افراد را به هم متصل میکند. این چیزی است که ما به آن اعتقاد داریم. ما بیشتر میخواهیم. ما میخواهیم سودآور باشد و رشد کند. چه چیز دیگری برای گفتن وجود دارد؟ هیچ ایدئولوژی بزرگی در اینجا وجود ندارد. هیچ نظریهای درباره اینکه فیسبوک در جهان چه باید باشد وجود ندارد. شرکت فقط به چیزها همانطور که اتفاق میافتد واکنش نشان میدهد. ما مدیر هستیم، نه سازنده جهان. مارن فقط میخواهد صندوق ورودی خود را تمام کند، نه اینکه یک قانون اساسی جهانی جدید ایجاد کند.
با خواندن افراد بیاحتیاط، روی یک سوال متمرکز شدم: چه چیزی برای گفتن درباره فیسبوک باقی مانده است؟ این شرکت بیش از یک دهه رسواییهای بزرگ، جلسات استماع کنگره، عذرخواهیها و چرخشهای زاکربرگی را پشت سر گذاشته است. بسیاری از مردم راههایی را تجربه کردهاند که این پلتفرم به طور الگوریتمی فرهنگ، سیاست و روابط شخصی ما را منحرف و تحت تأثیر قرار داده است. دشوار است که چیز جدیدی درباره شرکتی گفت که تا حد زیادی در ارتباط دادن جهان موفق بوده است. کتابی که در سال ۲۰۲۵ فاش میکند که فیسبوک به طور بیاحتیاطانه یا به روشهای غیراخلاقی عمل کرده است، شبیه به این است که به تفصیل استدلال کنیم که شرکتهای نفتی مسئولیت عمدهای در قبال تغییرات آب و هوایی دارند - تقریباً آنقدر بدیهی است که بسیار جالب باشد.
و با این حال، چیزی درباره افراد بیاحتیاط - فراتر از دستور دادگاه، نمایش روابط عمومی آشفته و تواناییهای داستانگویی فوقالعاده وین-ویلیامز - در حال حاضر فوری و حتی ضروری به نظر میرسد. این فقط این نیست که زاکربرگ به دلیل نزدیک شدن به دونالد ترامپ در خبرها است، اگرچه این بخشی از آن است. ورق زدن این کتاب نشان میدهد که حتی تاریخ اخیر نیز با زمان حال همخوانی دارد. افراد بیاحتیاط یک خاطره است، اما حتی شخصیترین حکایات وین-ویلیامز نیز به قدرت و اقتداری اشاره دارد که مدیران اجرایی فناوری، پلتفرمهای آنها و ثروتهای هنگفت آنها بر بسیاری از افراد اعمال میکنند.
سیاست آمریکا، به ویژه در دولت دوم ترامپ، به اندازه یک داستان سیاسی، یک داستان فناوری است. برچیدن دولت فدرال توسط ایلان ماسک از طریق دوج (DOGE) محصول همان ایدئولوژی سیلیکون ولی است که زاکربرگ با شعار بدنام خود "سریع حرکت کن و چیزها را خراب کن" ابداع کرد. به طور مشابه، وسواس خودخوانده ماسک برای ریشهکن کردن اتلاف، تقلب و سوء استفاده برای کارآمد کردن دولت، یک ابهام کلیشهای با مأموریت دیرینه زاکربرگ برای ارتباط دادن جهان دارد. هر دو ایده روی کاغذ خوب به نظر میرسند، اما در نهایت به طور ضعیفی تعریف شدهاند (و حتی بدتر اجرا شدهاند)، و همان سوال بیپاسخ را باقی میگذارند: ارتباط برای چه؟ کارایی به چه قیمتی؟
افراد بیاحتیاط نشان میدهد که چگونه این خلاء ایدئولوژیک با هوسهای زودگذر رهبرانش پر میشود و توسط نفسهای شکننده آنها اداره میشود. زاکربرگ، که "بیاعتنایی او به سیاست یک نقطه افتخار است" در ابتدای کتاب، در نهایت شیفته قدرتی است که به ارمغان میآورد. وین-ویلیامز به آرامی خاطرنشان میکند که او بیشتر درگیر امور جهانی میشود و در نهایت میخواهد خودش تصمیمات پیچیده تعدیل محتوا را بگیرد. او مینویسد: «در واقعیت فقط مارک است. فیسبوک یک خودکامگی یک نفره است.»
آشفتگی دو ماه گذشته - بحرانهای قریبالوقوع قانون اساسی، اخراجها و استخدامهای مجدد - همان چیزی است که وقتی یک دولت، حداقل در روح، مانند یک شرکت فناوری اداره میشود، احساس میشود. کتاب وین-ویلیامز پیشگویانه نیست. همانطور که متا اشاره میکند، بیشتر آن اخبار قدیمیتر است. چیزی که بیشتر در مورد افراد بیاحتیاط گیجکننده است این است که به عنوان یک تاریخ بستهبندی شده است، اما سود واقعی آن برای خواننده به عنوان دریچهای به لحظه فعلی ما، یک راهنمای میدانی برای خودکامگی فناوری است.
وین-ویلیامز در اپیلوگ خود خاطرنشان میکند که مدیران اجرایی فیسبوک "هر چه قدرت بیشتری به دست میآورند، مسئولیت کمتری بر عهده میگیرند." آیا این آشنا به نظر میرسد؟ در حال حاضر، افراد بیاحتیاط پیروز شدهاند. آنها مسئول هستند. آشفتگیای که وین-ویلیامز مستند کرده است - ما فقط یک نسخه متفاوت از آن را تجربه میکنیم.