
هنگامی که پارلمان استرالیا اواخر سال گذشته قانونی را تصویب کرد که افراد زیر 16 سال را از رسانههای اجتماعی منع میکرد، والدین نگران در سراسر کشور نفسی از تسکین کشیدند.
آنتونی آلبانیز، نخست وزیر استرالیا، هنگام معرفی این قانون گفت: "ما میخواهیم کودکان استرالیایی کودکی داشته باشند." ما باید "بچه ها را از تلفن دور کنیم و به زمین فوتبال برگردانیم."
در طول دههی گذشته که با بیش از 250 خانواده دربارهی چالشهای فرزندپروری در عصر دیجیتال مصاحبه کردهام، بسیاری از والدین این احساسات را به من منتقل کردهاند. زمانی که تحقیقاتم را در سال 2015 آغاز کردم، فرزندان خودم نوپا بودند و من کنترل کاملی بر دستگاههای دیجیتال آنها داشتم. اما زمانی که سال گذشته کتابم فرزندپروری در دنیای دیجیتال را به پایان رساندم، خود را در میانهی تمام نگرانیهایی یافتم که والدین مطرح کرده بودند: ساعاتی که کودکان به صفحهها خیره میشوند؛ عدم انجام تکالیف و کارهای خانه به دلیل دستگاهها؛ مشاجرات خانوادگی بر سر فناوری؛ و عدم آگاهی از اینکه کودکان اصلاً در فضای آنلاین چه میکنند.
من با مادران و پدرانی که با آنها مصاحبه کرده بودم، که تلاش میکردند انتظارات اجتماعی از معنای والد خوب بودن را با خواستهها و نیازهای فرزندانشان متعادل کنند، همدلی میکردم.
از فرانسه و نروژ گرفته تا بریتانیا و چندین ایالت آمریکا، مقامات در تلاشند تا راههایی برای محافظت از کودکان پس از سالها تیتر دربارهی خطرات رسانههای اجتماعی پیدا کنند. روانشناس جین توونج در سال 2017 نوشت که تلفنهای هوشمند "یک نسل را نابود کردهاند." جاناتان هایت، نویسنده، سال گذشته اظهار داشت که رسانههای اجتماعی و تلفنهای هوشمند باعث " تغییر سیمکشی کودکی" شدهاند.
اما اظهارات قطعی دربارهی کودکان و فناوری فقط به اضطراب والدین گرفتار در بین روایتهای متضاد دامن میزند. از یک سو، رسانهها به والدین میگویند که زمان نمایش بیش از حد، رشد فرزندانشان و در نتیجه، رفاه آیندهشان را به خطر میاندازد. از سوی دیگر، یک روایت آرمانگرایانه دربارهی پتانسیل رهاییبخش فناوریهای دیجیتال، آنها را به عنوان یک عنصر ضروری برای آموزش و موفقیت جوانان معرفی میکند.
وحشت رسانهای سابقهای طولانی دارد — نسلهای متوالی ابتدا در مورد کتابهای مصور و رادیو، سپس سینما، تلویزیون و بازیهای ویدیویی هشدار دادند. در طول سالها، ما نگران بودهایم که ویدیوهای خشونتآمیز جوانان را بیحس میکنند و پرخاشگری را افزایش میدهند. ما ترسیدهایم که پیامهای ناخودآگاه در اشعار هوی متال میتواند باعث خودکشی جوانان شود. ما همچنین تمایل داریم که این نگرانیهای اولیه را به محض اینکه شکل جدیدی از رسانه توجه ما را به خود جلب میکند، فراموش کنیم، چیزی که کریستن دروتنر، استاد مطالعات رسانه، از آن به عنوان "فراموشی تاریخی" یاد میکند.
این سنت تحقیق در مورد اثرات رسانه امروزه نیز ادامه دارد: بسیاری از مطالعات استفاده از رسانههای اجتماعی را با شرایطی مانند افسردگی یا عزت نفس پایین مرتبط دانستهاند. اما به ندرت شواهدی از علت و معلول مستقیم وجود دارد. به عنوان مثال، آیا استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی منجر به افسردگی میشود، یا اینکه برخی از جوانان به این دلیل که از قبل افسرده هستند، به طور قابل توجهی بیشتر از همسالان خود از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند؟
در حالی که نگرانیها در مورد اشکال رسانهای قبلی بر قرار گرفتن در معرض محتوا متمرکز بود، امروزه ما یک نگرانی اضافی داریم: اینکه جوانان چگونه با محتوا تعامل میکنند. برخلاف مصرف منفعل برنامههای تلویزیونی، برای مثال، پلتفرمهای دیجیتال به افراد این امکان را میدهند که انتخابهای فعالی در مورد نحوهی رفتار داشته باشند. آنها میتوانند در جوامع و فعالیتهای آنلاین شرکت کنند و محتوای خود را ایجاد و به اشتراک بگذارند، که مزایایی دارد اما همچنین تمایل به افزایش زمان نمایش دارد و خطرات بیشتری را ایجاد میکند. نه تنها جوانان در معرض انواع محتوای صریح قرار میگیرند، بلکه ابزارهایی برای ایجاد و به اشتراک گذاشتن محتوای خود دارند — که چالشها را برای والدین، پلیس و مربیان گستردهتر میکند.
همهی اینها در میان تغییری در انتظارات پیرامون فرزندپروری رخ میدهد. والدین دیگر صرفاً وظیفه ندارند که فرزندان خود را بزرگ کنند — اطمینان حاصل کنند که آنها تغذیه، پوشاک، سرپناه و تحصیلات دارند. اکنون از آنها انتظار میرود که در چیزی که به عنوان فرزندپروری فشرده، یا کشت مداوم کودکان شناخته میشود، شرکت کنند. از والدین انتظار میرود که اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان نه تنها زنده میمانند، بلکه میتوانند در دنیایی که به طور فزایندهای نامشخص است، پیشرفت کنند و رقابت کنند.
در میان روایتهای متضاد وحشت رسانهای و آرمانگرایی فناوری، والدین خوب باید اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان از آسیب محافظت میشوند و در عین حال اطمینان حاصل کنند که آنها به پتانسیل کامل خود میرسند.
والدین معمولاً سعی میکنند از طریق دو نوع اصلی واسطهگری تعادلی پیدا کنند: محدودکننده، که شامل اعمال قوانین است؛ و واسطهگری توانمندسازی یا فعال، که شامل صحبت با جوانان در مورد استفاده از رسانههای اجتماعی و خطرات و ایمنی آنلاین آنها است.
ماهیت مبهم استفاده جوانان از رسانه به دور از نگاه والدین، همراه با تمایل آنها به خودمختاری، این عمل متعادل کننده را به ویژه برای خانوادههایی که فرزندان بزرگتر دارند دشوار میکند.
من هم مانند بسیاری از والدین، قبل از شروع دبیرستان، اولین تلفن را برای دخترمان خریدم. در حالی که ما قوانین و انتظاراتی را در مورد استفاده ایجاد کردیم، تلاش کردیم تا بین حریم خصوصی و خودمختاری او و حفظ نظارت گسترده بر فعالیتهای آنلاین او تعادل ایجاد کنیم. بخشی از چالش این است که (مانند بسیاری از والدین دیگر) من و همسرم وقت کم داریم و خستهایم.
بسیاری از والدین احساس میکنند که مهارتها و دانش لازم برای واسطهگری موثر در استفاده فرزندانشان از اینترنت را ندارند. اغلب آنها مهارت خود را دست کم میگیرند. اما روایتی مبنی بر اینکه جوانان ماهرتر از والدین خود هستند، فقط این شکاف دانشی درک شده را تداوم میبخشد و ممکن است بیشتر اعتماد به نفس والدین را تضعیف کند.
مردم، از جمله نخست وزیر استرالیا، اغلب از لفاظیهای نوستالژیک در مورد زندگی قبل از تلفنهای همراه استفاده میکنند — روزهای بیخیالی دوچرخهسواری، بالا رفتن از درختان، بازی در خیابان و بازگشت به خانه برای شام با زانوهای خراشیده و لباسهای علفی. اما چنین ایدهآلهای کلیشهای از یک کودکی خوب فقط اضطراب والدین را افزایش میدهد و واقعیت این است که تلفنها و رسانههای اجتماعی تا حد زیادی اجتنابناپذیر هستند، چه رسد به مفید بودن.
همانطور که اکثر والدین در مطالعه من اعتراف کردند، رسانههای دیجیتال ماندگار هستند. بسیاری در واقع در مورد این فناوریها متناقض هستند — هم مزایا و هم خطرات را تصدیق میکنند، و همچنین نقش مهم و اجتنابناپذیری که در زندگی جوانان ایفا میکنند.
تکالیف مدرسه به طور فزایندهای بر روی دستگاهها و با تسهیل پلتفرمهای یادگیری آنلاین انجام میشود. فعالیتهای فوق برنامه از طریق رسانههای اجتماعی سازماندهی میشوند. خانوادههای معاصر — که اغلب با دو والدین شاغل مشخص میشوند — از ابزارهایی مانند واتساپ و Find My برای ارتباط و مدیریت زندگی روزمره استفاده میکنند. انصراف دیگر امکانپذیر نیست.
همچنین مطلوب نیست. جوانان مزایای بسیاری از دنیای آنلاین به دست میآورند، از جمله آموزش، سرگرمی، مشارکت مدنی، ارتباط و حمایت. رسانههای دیجیتال به ویژه برای جوانان به حاشیه رانده شده یا جدا شده مهم است. جوانان LGBTQIA+ در جوامع آنلاین آرامش و همبستگی پیدا میکنند. جوانان دارای معلولیت میتوانند در فضاهای آنلاین آزادی و فرصتهایی پیدا کنند، که جوانان بومی و دارای تنوع فرهنگی و زبانی نیز از آن برای ارتباط با اقوام خود استفاده میکنند.
بنابراین، چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ سیاستگذاران و بزرگسالان تمایل دارند به جای در نظر گرفتن دیدگاههای کودکان فرض کنند که بهترینها را میدانند — صداهای جوانان به طور محسوسی از وحشتهای رسانهای فعلی غایب بودهاند. ایمنی آنلاین و آموزش سواد رسانهای دیجیتال همچنان عناصر مهمی برای تضمین ایمنی و رفاه هستند.
به طور مشابه، سبکهای دموکراتیکتر فرزندپروری مبتنی بر گفتگو میتواند به مدیریت استفاده از رسانههای اجتماعی کمک کند. در کتابم، از بحثهای مداوم با جوانان در مورد خطرات آنلاین حمایت میکنم تا به پرورش مهارتهای ایمنی، سواد دیجیتال و تابآوری نوجوانان کمک کنم. این نباید صرفاً شامل تکرار صحبتهای خطرناک باشد — استفاده از فیلمنامههای ایمنی سایبری برای سخنرانی به جوانان در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهند و چه کاری نباید انجام دهند. بلکه، این گفتگوها باید شامل گوش دادن فعالانه به جوانان در مورد ارزشها و تجربیات آنلاین آنها باشد.
نمیتوان انتظار داشت که والدین همه چیزهایی را که فرزندانشان در فضای آنلاین انجام میدهند، بدانند، همانطور که در دنیای فیزیکی میدانند. بلکه، آنها باید برای ایجاد نوعی رابطه تلاش کنند که در آن گفتگوها زود شروع شوند و اغلب اتفاق بیفتند. جوانان باید احساس کنند که میتوانند برای کمک به آنها در پیمایش خطرات، فرصتها و چالشهایی که رسانههای دیجیتال — و نوجوانی به طور کلی — ناگزیر به همراه دارند، به والدین خود مراجعه کنند.
کاترین پیج جفری مدرس رسانه و ارتباطات در دانشگاه سیدنی و نویسنده کتاب فرزندپروری در دنیای دیجیتال است.