بعد از تجربه مصرف قارچهای توهمزا بود که کریستین آنگرمیر متوجه شد مأموریت شخصی برای کمک به بهبود نژاد بشر دارد. این میلیاردر آلمانی فناوری، پس از عبور از «دروازه خدا» که توسط داروهای روانگردان باز شده بود، میخواست بقیه بشریت را در همین مسیر هدایت کند. امروزه، صندوق سرمایهگذاری او نه تنها از استفاده از این داروها به عنوان درمانی برای مشکلات بهداشت روان حمایت میکند، بلکه «مرزهای بهبود انسان را به طور کلی جابجا میکند»، به این معنی که درمانهایی برای قویتر، باهوشتر و طولانیتر کردن عمر مردم ارائه میدهد. او همچنین به جایزه 101 میلیون دلاری برای پیشرفتهای علمی که روند پیری را کند میکنند، کمک مالی کرده و به تأسیس مسابقهای به نام «بازیهای تقویتشده» کمک میکند که در آن ورزشکاران میتوانند با شکستن رکوردهای جهانی با استفاده از انواع دوپینگ که معمولاً آنها را رد صلاحیت میکند، 1 میلیون دلار به دست آورند.
شاید برخی این موضوع را غیرعملی بدانند، اما آقای آنگرمیر تنها معتقد به این موضوع نیست. بر اساس گزارش یک شرکت مشاورهای به نام imarc، بهبود انسان، از دستگاههای پوشیدنی که سلامتی را کنترل میکنند تا ایمپلنتهای عصبی که برای غلبه بر فلج در نظر گرفته شدهاند، در حال حاضر یک صنعت 125 میلیارد دلاری است و سالانه بیش از 10 درصد رشد میکند. شرکتهایی که به دنبال افزایش طول عمر هستند، تنها یکی از عناصر بهبود، تقریباً 5 میلیارد دلار سرمایه خطرپذیر را در نیمه اول سال گذشته جذب کردند. چهرههای برجسته فناوری مانند پیتر تیل، یکی از بنیانگذاران PayPal و Palantir، و سام آلتمن، رئیس OpenAI، در این ایده سرمایهگذاری میکنند که بدن انسان را میتوان بهبود بخشید.
نه تنها چشمانداز آیندهای که در آن پیری متوقف میشود و شاهکارهای المپیکی قدرت، سرعت یا استقامت رایج میشوند، سرمایهگذاران را هیجانزده میکند. آنها همچنین با این حس انرژی میگیرند که رهبران فعلی آمریکا نسبت به این نوع فناوری آرمانگرایانه باز هستند و ممکن است به پرورش آن کمک کنند. ماه گذشته، دونالد ترامپ جونیور، پسر بزرگ و همنام رئیسجمهور آمریکا، به عنوان سرمایهگذار در بازیهای تقویتشده به آقایان آنگرمیر و تیل پیوست. ترامپ جوان توضیح داد که این رقابت، «تعالی، نوآوری و تسلط آمریکا در صحنه جهانی را تجسم میکند - چیزی که جنبش MAGA همه چیز درباره آن است». آیا ترکیب سرمایهگذاران مشتاق و تشویق رسمی میتواند راه را برای درمانهایی هموار کند که ظرفیت ذهن و بدن انسان را دوباره تعریف میکند؟
غیرقابل توجه یا نامتعادل؟
مردم همیشه به دنبال فراتر رفتن از محدودیتهای تحمیلشده توسط زیستشناسی بودهاند: لباسها و عینکها، و همچنین ضربانسازها و جراحی پلاستیک، همگی اشکال بهبود هستند. با این حال، ایده بهتر کردن بشریت، خاطرات اصلاح نژاد و ترس از روغن مار را برمیانگیزد. مبلغان این صنعت میتوانند کمی دیوانه به نظر برسند. ایلان ماسک، که علاوه بر شرکتهای شناختهشدهتری مانند تسلا، یک شرکت ایمپلنت مغزی به نام نورالینک نیز تأسیس کرده است، در مورد دادن «قدرتهای فوقالعاده» به مردم صحبت میکند. برایان جانسون، یک میلیاردر 47 ساله فناوری، فکر میکند که رژیم سلامتی ویژهاش ممکن است به او اجازه دهد برای همیشه زندگی کند. اینگونه صحبتها، بیشمار عدم قطعیتهای علمی، موانع نظارتی و معضلات اخلاقی را نادیده میگیرد. اما حامیان مشتاق بهبود، با این وجود سه دسته گسترده از درمانها را در بر میگیرند: مکملها، ژندرمانی و ایمپلنتهای عصبی.
مکملهای غذایی خود یک صنعت هستند، با فروش سالانه 485 میلیارد دلار. علاوه بر این، حامیان بهبود همچنین از برخی داروهای تجویزی به روشهایی استفاده میکنند که سازندگان آنها توصیه نمیکنند. عصارههای گیاهی مانند جینسینگ، جینکگو و یال شیر (نوعی قارچ) برای تیز کردن ذهن مصرف میشوند، همانطور که آدرال، داروی بیشفعالی حاوی آمفتامین است که مورد علاقه دانشجویان محروم از خواب است. نیکوتینآمید مونونوکلئوتید، اسپرمیدین، کراتین فسفات و برای مردان، تستوسترون همگی به امید به تأخیر انداختن پیری یا بهبود توانایی ذهنی یا جسمی استفاده میشوند.
از موشها، نه مردان
معمولاً نوعی نظریه علمی در پس این نوع درمانها وجود دارد، اما معمولاً شواهد دقیقی که برای به دست آوردن تأیید برای یک داروی تجویزی لازم است، وجود ندارد. ممکن است ماده شیمیایی مورد نظر در تحقیقات روی حیوانات (اغلب موشها) نتایج مثبتی داشته باشد، اما ممکن است روی افراد آزمایش نشده باشد. یا ممکن است برای درمان شرایط خاص در افراد در نظر گرفته شده باشد، اما برای هدفی که حامیان بهبود از آن استفاده میکنند، ارزیابی نشده است.
به عنوان مثال، تستوسترون را در نظر بگیرید که به طور معمول برای افزایش انرژی و میل جنسی و کاهش اضطراب در مردانی که بدنشان به اندازه کافی آن را تولید نمیکند، تجویز میشود. رابرت کندی، وزیر بهداشت جدید آمریکا، تستوسترون را نه برای غلبه بر کمبود، بلکه به عنوان بخشی از یک «پروتکل ضد پیری» مصرف میکند. این هورمون برای این منظور در آزمایشهای بالینی آزمایش نشده است، بنابراین گفتن اینکه آیا اثراتی را که آقای کندی امیدوار است، خواهد داشت یا خیر - یا اینکه استفاده از آن به این روش ممکن است خطرناک یا مضر باشد - دشوار است.
نبود دادهها تصادفی نیست. تحقیقات پزشکی تا حد زیادی بر درمان بیماریهای ناتوانکننده متمرکز بوده است، نه بر بهبود تواناییهای افرادی که از قبل سالم هستند. تنظیمکنندهها سیستمهایی را برای آزمایش اینکه آیا داروها از بیماریهای شناخته شده جلوگیری میکنند یا آنها را تسکین میدهند، توسعه دادهاند، اما این سیستمها معمولاً برای ارزیابی اینکه آیا یک درمان تأثیر مثبتی بر کسانی که از قبل سالم هستند، دارد یا خیر، مناسب نیستند. از آنجا که چنین بهبودیهایی ممکن است کم اهمیتتر تلقی شوند، به هر حال کمتر مشخص است که چگونه باید بین خطرات و پاداشها تعادل برقرار کرد. علاوه بر این، مواد طبیعی را نمیتوان ثبت اختراع کرد، بنابراین انگیزه کمی برای شرکتهای دارویی برای سرمایهگذاری در تحقیقات در مورد اثرات آنها وجود دارد.
این امر باعث میشود افرادی مانند آقای جانسون تحقیقات را روی خودشان انجام دهند. او خود را یک «ورزشکار جوانسازی» توصیف میکند و سالانه 2 میلیون دلار برای رژیمی که توسط تیمی از دانشمندان نظارت میشود، هزینه میکند. هر روز حدود ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود، 100 قرص (مخلوطی از مکملها و داروی تجویزی) مصرف میکند، یک ساعت یا بیشتر ورزش میکند و از یک رژیم غذایی گیاهی کنترلشده با کالری پیروی میکند. او بعد از ساعت 11 صبح غذا نمیخورد و تا ساعت 8:30 شب به رختخواب میرود. او برای استراحت بهتر به تنهایی میخوابد.
و این بخش متعارفتر آزمایشهای سلامتی آقای جانسون است. او اخیراً گفت که تمام پلاسمای خود (بخش مایع خون) را با محلولی از پروتئینی به نام آلبومین جایگزین کرده است. او پس از اینکه تحقیقات روی موشها نشان داد که ممکن است اثر جوانکننده داشته باشد، از پسرش انتقال خون دریافت کرده است. هدف او به حداقل رساندن نشانههای بیولوژیکی پیری است، اگرچه این کار دشوار است، زیرا هیچ اجماع علمی در مورد اینکه آنها چه هستند وجود ندارد. به عنوان مثال، به نظر میرسد که او اهمیت زیادی به کمیت و مدت زمان نعوظ شبانه خود میدهد، که یک معیار پذیرفتهشده گسترده نیست.
چارلز برنر، یک متخصص بیوشیمی در مرکز تحقیقات پزشکی آمریکایی سیتی آو هوپ، پیشنهاد کرده است که «چند دارویی» آقای جانسون احتمالاً مضر است و ادعای جاودانگی او را «توهمی» رد کرده است. بدون آزمایشهای بالینی مناسب از درمانهای مختلف او، قضاوت با اطمینان قطعی غیرممکن است. به همین دلیل است که دنیای بهبود در مورد مطالعهای به نام TAME هیجانزده است، که اولین آزمایش بالینی است که به طور خاص پیری را هدف قرار میدهد و توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) تأیید شده است.

TAME آزمایش خواهد کرد که آیا متفورمین، دارویی برای درمان دیابت، میتواند طول عمر انسان را نیز طولانیتر کند یا خیر. از آنجا که انجام یک آزمایش در طول 80 یا 90 سال غیرعملی خواهد بود، TAME شروع بیماریهای مرتبط با سن مانند سرطان و زوال عقل را در یک دوره کوتاهتر به عنوان جایگزینی برای طول عمر اندازهگیری میکند. با گذشت زمان، FDA ممکن است سایر شاخصهای پیری را به عنوان مبنایی برای آزمایشهای بیشتر بپذیرد، اگرچه توافق بر سر قالب TAME سالها به طول انجامید.
نوع دیگری از درمان که توسط حامیان بهبود مورد حمایت قرار میگیرد، ژندرمانی است که در آن مواد ژنتیکی جدیدی برای تغییر نحوه عملکرد آن به بدن وارد میشود. جورج چرچ، متخصص ژنتیک در دانشگاه هاروارد، استدلال میکند که انسانها به محدودیتهای بهبود در عملکرد جسمی و ذهنی که میتوان از طریق رژیم غذایی و ورزش به دست آورد، رسیدهاند. او میگوید که دستاوردهای بیشتر نیازمند فناوریهای پیشرفته مانند ویرایش ژن خواهد بود. به هر حال، پیشرفتها در رکوردهای مختلف المپیک در سالهای اخیر کند شده است (به نمودار مراجعه کنید). چه مربوط به محدودیتهای بدن باشد و چه به کنترلهای سختگیرانهتر ضد دوپینگ، این کندی تمایل به حمایت از استدلالهای حامیان بهبود دارد.
ژندرمانیهای موجود که به اهداف پزشکی مختلفی دست مییابند، مانند افزایش تولید گلبولهای قرمز برای افراد کمخون یا تقویت عضلات برای افراد مبتلا به بیماری تحلیلبرنده، نیز مورد علاقه حامیان بهبود هستند. آژانسهای ضد دوپینگ نگران این هستند که ورزشکاران از چنین درمانهایی که تشخیص آنها دشوار است، در ورزشهای رقابتی استفاده کنند. در اوایل سال 2006، گزارش شد که یک مربی آلمانی تلاش کرده است تا به یک ژندرمانی تجربی به نام Repoxygen دست یابد، اگرچه هیچ مدرکی دال بر موفقیت او وجود ندارد.
دکتر چرچ یکی از بنیانگذاران شرکتی به نام Rejuvenate Bio است که در حال بررسی ژندرمانی برای مقابله با بیماریهای مرتبط با سن است. در مقالهای در سال گذشته در مجله علمی Cellular Reprogramming (بازبرنامهریزی سلولی)، گزارش داد که ژنهایی را به موشها وارد کرده است تا آنها را وادار به تولید پروتئینهایی به نام عوامل یاماناکا کنند که سلولها را وادار میکنند تا به حالت جوانتری بازگردند. این حیوانات بسیار بیشتر از حد معمول عمر کردند و تغییرات مرتبط با سن در DNA آنها کاهش یافت. هدف این شرکت بازتولید این اثر در انسان است.
تنها یک بهبود ژنتیکی (برخلاف ژندرمانی برای اهداف پزشکی معمولی) شناخته شده است که به طور عمومی در دسترس است. شرکتی به نام Minicircle روشی برای وارد کردن ژنهای جدید به بدن با استفاده از حلقههای DNA باکتریایی به نام پلاسمیدها توسعه داده است. این شرکت از این تکنیک برای القای بدن به تولید بیشتر فولیستاتین، هورمونی که از جمله عملکردهای دیگر، رشد عضلات را تحریک میکند، استفاده کرده است. طبق معمول، بیشتر تحقیقات اساسی روی موشها انجام شده است. آقای جانسون، سرمایهدار فنآوری جاودانه، سال گذشته درمان فولیستاتین Minicircle را در کلینیکی در جزیره رواتان، در سواحل هندوراس دریافت کرد. هدف، علاوه بر حجیم شدن، به تأخیر انداختن شروع پیری و حتی طولانی کردن انتهای کروموزومها بود که ممکن است نشانهای از طول عمر باشد.

موقعیت کلینیک، در شهر نیمه خودمختار Próspera، تصادفی نبود. این شهر بخشی از یک منطقه ویژه اقتصادی با مقررات کمتری نسبت به بقیه هندوراس است. این شهر به دلیل اجازه دادن به روشهای پزشکی که ممکن است در سایر حوزههای قضایی مجاز نباشد، مشهور شده است. شرکت خصوصی که این شهر را اداره میکند، آقای آلتمن، آقای تیل و مارک اندریسن، یک سرمایهگذار خطرپذیر مشهور را در بین حامیان خود دارد. آقای آلتمن همچنین در Minicircle سرمایهگذاری کرده است. با این حال، دولت هندوراس در تلاش است تا وضعیت ویژه Próspera را لغو کند.
شکل سوم درمان که توسط حامیان بهبود مورد حمایت قرار میگیرد، رابطهای مغز و کامپیوتر (BCI) است. اینها میتوانند سیگنالهایی را از مغز جمعآوری و تجزیه و تحلیل کنند یا سیگنالهایی را به آن ارسال کنند. آنها میتوانند هدست یا ایمپلنتهای تهاجمی باشند که در خود مغز وارد میشوند. اگرچه یک فناوری جدید است، اما قبلاً برای دستیابی به نتایج شگفتانگیزی پیچیده استفاده شده است. دانشمندان توانستهاند فعالیت را در ناحیهای از مغز که اطلاعات بصری را پردازش میکند، رمزگشایی کنند تا بفهمند افراد به چه نوع تصاویری نگاه میکنند و حتی در برخی موارد آن تصاویر را بازسازی کنند. ایمپلنتی که توسط شرکت آقای ماسک، نورالینک، توسعه یافته است، به یک فرد فلج اجازه داده است تا با افکار خود یک کامپیوتر را اداره کند.
آقای ماسک میگوید که به زودی باید این امکان وجود داشته باشد که ایمپلنتهای مغزی به بیماران معلول اجازه دهند اندامهای مصنوعی را نیز حرکت دهند. نورالینک همچنین در حال توسعه ایمپلنتی برای بازگرداندن بینایی به نابینایان است، اگرچه هنوز آزمایشهای انسانی را شروع نکرده است. با این حال، آقای ماسک در درازمدت نه تنها میخواهد بر معلولیتها غلبه کند، بلکه میخواهد قدرت ذهنی بیماران را نیز افزایش دهد. او امیدوار است از BCIها برای اتصال مغز انسان به هوش مصنوعی استفاده کند و ظرفیت استدلال و دانش را به طور چشمگیری افزایش دهد.
به نظر میرسد سرمایهگذاران نسبت به این چشمانداز مشتاق هستند. نورالینک که به طور خصوصی نگهداری میشود، چندین دور تامین مالی را تضمین کرده است، از جمله یکی در سال 2023 که توسط صندوق سرمایهگذاری آقای تیل رهبری شد. آقایان آنگرمیر و تیل همچنین در یک شرکت BCI دیگر به نام Blackrock Neurotech سرمایهگذاری کردهاند. شرکت سوم، Synchron، جف بزوس، بنیانگذار آمازون و بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت را در میان حامیان خود دارد.
در همین حال، چندین BCI پوشیدنی در حال حاضر در بازار وجود دارد. یکی از آنها که توسط Flow Neuroscience ساخته شده است، از الکترودهایی استفاده میکند که به پوست سر متصل میشوند تا یک بار الکتریکی کوچک را به مناطق خاصی از مغز ارسال کنند. این دستگاه توسط سرویس ملی بهداشت بریتانیا برای درمان افسردگی آزمایش میشود. سایر استارتاپها امیدوارند به روشی مشابه با اختلالات عصبی یا روانی مختلف مقابله کنند.
اما علاوه بر درمان بیماریهای معمولی، BCIهای پوشیدنی نیز برای بهبود در نظر گرفته شدهاند. برخی از دستگاهها وعده میدهند که به کاربران کمک میکنند آرامتر، متمرکزتر و بیشتر به خاطر بسپارند. یکی دیگر ادعا میکند که با افزایش هوشیاری، «عملکرد شما را ارتقا میدهد». امید است که BCIهای این نوع بتوانند حواسپرتی یا خستگی را تشخیص دهند و در نتیجه عملکرد کارگران را بهبود بخشند.
حوزهای که BCIها در آن با اشتیاق بیشتری توسعه مییابند، چین است، جایی که آزمایشهای متعددی با حضور میمونها و انسانها در حال انجام است. دانشمندان چینی اخیراً ادعا کردهاند که اولین BCI غیرتهاجمی دوطرفه جهان را توسعه دادهاند که به یک پهپاد و خلبان انسانی اجازه میدهد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. دولت همچنین مقررات مختلفی را برای تسریع در پذیرش BCIها صادر کرده است.
BCIها انواع نگرانیهای اخلاقی و قانونی را ایجاد میکنند. اگر این فناوری به اندازه کافی پیشرفته شود، تضمین حریم خصوصی و جلوگیری از اشکال ظریف سوءاستفاده برای کارفرمایان، شرکتهای بیمه یا دولتها دشوارتر خواهد بود. با این حال، مانع بزرگتر برای حامیان بهبود ممکن است نه مقررات و ملاحظات اخلاقی، بلکه علم باشد. اگر یک درمان وعده عملکرد بالاتر را بدهد و در آزمایشهای دقیق شکست بخورد، این استدلال که باید از آن منع شود، ضعیفتر میشود.
البته، این واقعیت که مکملها، ژندرمانیها و BCIها ممکن است کار نکنند، به این معنی نیست که نباید استفاده شوند. دهها سال از زمان ممنوعیت مشروبات الکلی در آمریکا، یا از تلاش شوروی برای ممنوعیت ژنتیک میگذرد. اما از جهاتی، ممنوعیت این فناوریهای وسوسهانگیز غیرممکنتر است. اکنون، آزمایشها را میتوان به سادگی در کلینیکهای مبهم که در خارج از محدوده حوزههای قضایی غربی عمل میکنند، انجام داد و اطلاعات به سرعت در سراسر جهان به اشتراک گذاشته میشوند. وقتی صحبت از تلاش برای بهبود نژاد بشر به میان میآید، همانطور که یک ضرب المثل قدیمی میگوید، مردم کارهایی را که باید انجام دهند، انجام خواهند داد. ■