«دانمارک، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، فرانسه، ایتالیا و آلمان غربی باید یک کشور فدرال واحد را تشکیل دهند. برای کمک به این امر، آمریکا میتواند هزینه زیادی بپردازد، زیرا ما به چیزی موفق، قوی و مستحکم دست خواهیم یافت. اما سیاستمداران [اروپایی] از ترس و ناامیدی دستان خود را بالا میاندازند.»
این کلمات از
پیش از این در همان 24 نوامبر، آیزنهاور با ژان مونه، فرانسوی که یکی از معماران اعلامیه شومان بود، ملاقات کرده بود که
امروز این را تصور کنید: یک اروپایی خواستار برکت آمریکا برای یک اروپای فدرالتر است. و آن را دریافت میکند، زیرا آیزنهاور پس از گفتگوی خود نوشت: «از آنجایی که من به طور ضمنی به این ایده اعتقاد دارم، این کار را انجام خواهم داد، حتی اگر برخی از سیاستمداران حاضر از ورود من به حوزه خود ناراحت شوند. آمریکا میلیاردها دلار در ECA [اداره همکاری اقتصادی، که برای اداره طرح مارشال ایجاد شده است] هزینه کرده است و میلیاردها دلار دیگر در MDAP [طرح کمک دفاع نظامی] هزینه میکند و بخش عمدهای از آن هدر خواهد رفت، مگر اینکه اروپا متحد شود.»
ترامپ بدون شک هیچ تمایلی به خواندن
به عنوان مثال، بنیاد هریتج—سازمانی که طرح رادیکال پروژه 2025 را برای دولت دوم ترامپ تهیه کرده است—در 11 مارس جلسهای با چندین گروه اروپایی بدبین آمریکایی برگزار کرد و در آنجا بهترین راه برای تخریب اتحادیه اروپا را مورد بحث و بررسی قرار دادند. بر اساس یک مقاله کاری با عنوان «تنظیم مجدد بزرگ: بازگرداندن حاکمیت کشورهای عضو در اتحادیه اروپا»، شرکت کنندگان تجزیه احتمالی کمیسیون اروپا و دادگاه دادگستری اروپا را بررسی کردند.
بر اساس
این طرح گیج کننده است، زیرا 27 کشور عضو هرگز در تصمیمگیری در بروکسل به اندازه اکنون قدرتمند نبودهاند. آنها نه تنها کسانی هستند که در مورد هر گام جدید سیاست اروپایی تصمیم میگیرند—از سیاست انرژی اروپا گرفته تا طرح اخیر ReArm Europe که
اما نکته مهمتر، البته این است که مقاله هریتج به عنوان نمونهای از این است که چگونه هشت دهه نزدیکی فراآتلانتیک برای دولت کنونی ایالات متحده بیفایده به نظر میرسد. در عرض چند هفته، واشنگتن موفق شد به روابطی آسیب برساند که از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به اندازه کافی قوی بود تا از مشکلات و درگیریهای مکرر از پایان جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرد. اما در حالی که اختلافات بر سر موشکهای ناتو یا جنگها در افغانستان و عراق عمیق بودند، هرگز روابط را قطع نکردند. با حضور ترامپ در کاخ سفید، ممکن است هر روز یک جدایی رخ دهد. نفرت ترامپ از اروپا بیسابقه است.
در طول اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ، رهبران اروپایی باور نمیکردند که هرگز ممکن است این اتفاق بیفتد. این وضعیت در ماه فوریه تغییر کرد، پس از
ترامپ از ملاقات با رهبران اتحادیه اروپا خودداری میکند و ترجیح میدهد فقط با رهبران ملی کشورهای اروپایی تجارت کند تا سعی کند آنها را علیه یکدیگر قرار دهد. با این حال، دولت او روابط گرمی با راست افراطی طرفدار روسیه، بدبین به اروپا و طرفدار ترامپ در سراسر اروپا دارد. این را با اعتراف صریح آیزنهاور در دفتر خاطرات خود در 11 ژوئن 1951 مقایسه کنید: «من به این باور رسیدهام که مشکل امنیتی اروپا هرگز به طور رضایتبخشی حل نخواهد شد مگر اینکه یک ایالات متحده اروپا وجود داشته باشد.» به گفته آیزنهاور، این «ایالات متحده اروپا» باید یک دولت واحد داشته باشد که منافع مشترک را در اولویت قرار دهد: «من فکر میکنم اگر این دولت واحد را داشته باشیم، مشکلات واقعی و تلخ امروز فوراً در محدوده تواناییهای حل آنها قرار میگیرند.»
هیچ کس نمیداند اگر آیزنهاور امروز زنده بود، چه توصیهای به دولتهای اروپایی میکرد. اما به نظر میرسد که اروپا به داشتن این دولت واحد اروپایی نزدیکتر از زمان او است، و آیزنهاور به احتمال زیاد از آن استقبال میکرد. مانند بسیاری از اروپاییها، او از حملات دولت ترامپ به حاکمیت قانون شوکه میشد. در حالی که ترامپ قوه قضائیه مستقل را از بین میبرد، رسانههای مستقل را مورد آزار و اذیت قرار میدهد و اجازه میدهد که میلیاردر الیگارشها بر شرکتهای خود نظارت کنند، ونس ارزشهای اروپایی را به عنوان مانع اصلی جهان غرب معرفی کرده است.
بسیاری از اروپاییها با افتخار میخواهند این چالش را بپذیرند، در برابر آن مقاومت کنند و سعی کنند به احترام به دموکراسی و حاکمیت قانون که زمانی غرب را بسیار قدرتمند کرده بود، پایبند باشند. آیزنهاور اغلب در دفتر خاطرات خود اظهار میکرد که مخاطبان اروپایی او نامطمئن بودند و به خودشان اعتقاد نداشتند. او خوشحال میشد که ببیند اثر اصلی خصومت ترامپ چیست، حداقل تا کنون: تمایل به ایجاد یک اروپای قویتر که قادر به باور کردن به خود و ایستادگی برای خود باشد.
او بارها این را به آنها گفت. در دفتر خاطرات خود، در 21 دسامبر 1951، او توضیح داد که چرا یک اروپای قویتر و با اعتماد به نفس بیشتر مهم است. امروز، آن کلمات هنوز به طرز وحشتناکی درست به نظر میرسند. او اینطور بیان کرد: «یک اروپای غربی متحدتر از نظر سیاسی برای رفاه و امنیت جهان آزاد ضروری است.»