به وضوح، اوضاع برای جهانیشدن نامطمئن به نظر میرسد: بیشک تا زمانی که ادامه داشت، سرگرمکننده بود و به عنوان روح مفهومی رهبران سیاسی، رؤسای شرکتها و مورخان پایان تاریخ، بهطور قابل تحسینی دوران طولانیای را سپری کرد. اما زمانی که معاون رئیسجمهور آمریکا علیه «ماده مخدر» نیروی کار ارزان میخروشد، رئیسش زیبایی متعالی تعرفهها را تحسین میکند و رئیس بانک HSBC ("گشاینده جهانی از فرصتها") هشدار میدهد که جهانیشدن آنگونه که ما میشناسیم ممکن است به پایان راه خود رسیده باشد، احتمالاً زمان آن فرارسیده که بپذیریم تغییرات بنیادین آغاز شده است.
و در حالی که این صفحات تکتونیکی در حرکتی آشفته و وحشتناک قرار دارند، هم برندگان و هم بازندگان جهانیشدن به یک راهکار قابل اتکا نیاز خواهند داشت. شرطبندی خوبی است که ژاپن راه حلی خواهد داشت، هرچند شاید کمتر کسی آن را بپسندد.
در ظاهر، بحران سهگانهای که در حال آشکار شدن است و شامل عقبنشینی از جهانیشدن، کاهش نظم جهانی مبتنی بر قوانین و فرسایش سریع «پکس آمریکانا» (نظم آمریکایی) میشود، تقریباً به طور منحصر به فردی برای ژاپن فاجعهبار است: ظریفترین کاخ اقتصادی پیشرفته که دقیقاً بر همین مثلث بنا شده است.
دونالد ترامپ ممکن است ایالات متحده را قربانی سوءاستفاده سایر ملتها بداند؛ اکثر افراد نتیجه خواهند گرفت که آمریکا به طرز شگفتآوری خوب عمل کرده است. اما در بخش بهتری از ۸۰ سال گذشته، ژاپن مسلماً ثابتقدمترین ذینفع سه ساختار فوق بوده است.
صعود این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان در اواخر دهه ۱۹۶۰ با بیش از چهار دهه حضور در این جایگاه دنبال شد. حتی با وجود رکود و واگذاری این جایگاه به چین، ژاپن در مسیری بیوقفه به سوی حضور بیشتر جهانی باقی مانده است. نسبت فروش شرکتهای ژاپنی که در خارج از کشور ایجاد شده، از سال ۱۹۹۱ بیش از سه برابر شده است. به گفته نیکلاس اسمیت، استراتژیست CLSA، درآمدها در شاخص گسترده تاپیکس شرکتهای ژاپنی، «اهرمی برای رشد جهانی» هستند: همبستگی بین سود آنها و شاخص ترکیبی مدیران خرید جهانی (معیاری برای سلامت اقتصاد جهانی) بسیار نزدیک است.
ژاپن به طور سودآوری نقش کارآفرین صلحجو را، همانطور که در قانون اساسی نوشته شده توسط ایالات متحده قاببندی شده، ایفا کرده است: فقر شدید منابع طبیعی و انرژی خود را از طریق بازارهای جهانی حل کرده و در عین حال به شدت از طریق هر کانال موجود فروش کرده است. این کشور شرکتها را خریداری کرده و مالکیت معنوی را گسترش داده است. تحت حمایت نظامی ایالات متحده به طور مسالمتآمیز زندگی کرده و در عین حال به طور سنجیدهای به واشنگتن جایگاه خود به عنوان «ناو هواپیمابر غرقنشدنی» آمریکا در اقیانوس آرام را یادآوری کرده است.
و ژاپن، بیش از بسیاری دیگر، کل جامعه و فرهنگ مدرن خود را پیرامون ثباتی که جهانیشدن/نظم جهانی/پکس آمریکانا فراهم کردهاند، شکل داده است. اینها همچنین نیروهایی هستند که به آن ثروت، فضا و فراغت لازم برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت فرهنگی را اعطا کردهاند.
بنابراین جای تعجب نیست که چند ماه گذشته دولت جدید ترامپ، ژاپن را به شدت متزلزل کرده است: به نظر میرسد این کشور تقریباً در تمام سطوحی که درد اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی ممکن است در نتیجه احساس شود، همه چیز را برای از دست دادن دارد.
سفر ماه گذشته نخستوزیر شیگرو ایشیبا به واشنگتن به دلیل اینکه بدون مشکل پیش رفت، موفقیتآمیز تلقی شد. هفتههای بعد، که طی آن ترامپ آشکارا سوءظن خود را نسبت به متحدان نظامی بیان کرد و ژاپن نتوانست وعده معافیت از تعرفهها را تضمین کند، بسیار نگرانکنندهتر بودهاند. و یافتن سیاستمداران، مقامات دولتی، مدیران شرکتها، افسران نظامی و ژاپنیهای عادی که نگران هستند، دشوار نیست.
اما پیشبینی فاجعه برای ژاپن به معنای نادیده گرفتن این نکته است که چرا جهانیشدن برای این کشور بسیار خوب بوده است: سازگاری آن و عملگرایی و غریزه بقای فوقالعاده قدرتمندش. قطعاً، محیط ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی به طور استثنایی برای ژاپن مناسب بوده است، اما بخش بزرگی از آن به این دلیل است که ژاپن خود را دقیقاً، دائماً و به سرعت با خطوط کلی آن وفق داده است. سرعتی که ژاپن، به عنوان مثال، پس از ۱۹۸۹ فرصت در چین را در آغوش گرفت، همچنان یک کلاس درس استادانه در این است که توکیو چگونه جهانیشدن را به نفع خود به کار گرفت.
ژاپنیهایی که اکنون فروپاشی نظم پس از جنگ را اجتنابناپذیر میبینند، گمان میکنند میدانند چه چیزی در راه است. ژاپنِ سالخورده و در حال کوچک شدن باید با سرعت و نیرویی سازگار شود که تنها دو بار پیش از این، زمانی که جوانتر و سرسختتر بود، به کار گرفته است: یک بار در دوران نوسازی میجی در اواخر قرن نوزدهم، و بار دیگر پس از ۱۹۴۵.
کلید، آن زمان و اکنون، توانایی ژاپن در کنار گذاشتن ایدئولوژی در مواقعی است که بقا ایجاب میکند: قرار دادن سازگاری در جایگاهی بالاتر از هر چیز دیگر، بدون توجه به اینکه محتویات آن ردههای پایینتر چقدر گرامی داشته میشوند. این کار آسانی نیست و بسیاری طبع آن را نخواهند داشت. با این حال، دیدن اینکه غریزه بقای اوج در عصر جدید چگونه خواهد بود، ارزش تماشا کردن را خواهد داشت.