حتی در حالی که رشد اقتصادی در حال شروع بود، برخی از اقتصاددانان از قبل بدبین بودند. ویلیام استنلی جونز در سال 1865 نوشت که زغال سنگ "محرک اصلی تمدن مادی مدرن" است. با این حال، محدود بود و به زودی تمام می شد. اگرچه با حفر عمیقتر میتوان بیشتر یافت، اما استخراج آن به طور فزایندهای پرهزینه خواهد بود و این هزینههای بالاتر رقابتپذیری تولیدکنندگان بریتانیا را کاهش میدهد. به هر حال، در کشورهای دیگر، سوخت سیاه هنوز در معرض دید بود. دستاوردهای کارایی - استفاده از زغال سنگ کمتر برای تولید همان مقدار مواد - کشور را نجات نمی داد. در واقع، استفاده هوشمندانه تر از منابع محدود، به سادگی انگیزه ای برای سوزاندن بیشتر زغال سنگ ایجاد می کند، که به طور متناقضی، منجر به استفاده سریعتر از ذخایر بریتانیا می شود. این اقتصاددان ویکتوریایی معتقد بود راه فراری وجود ندارد. زغال سنگ تمام می شد و احتمالاً کشور به "کوچکی سابق خود" منقبض می شد.
پارادوکس جونز - این ایده که کارایی منجر به استفاده بیشتر از یک منبع می شود، نه کمتر - در روزهای اخیر برای غول های سیلیکون ولی که نگران تأثیر DeepSeek، سازنده یک ربات چت ارزان و کارآمد چینی هستند، که گونه های قدرتمندتر اما پرمصرف آمریکایی را تهدید می کند، آرامش خاطر فراهم کرده است. ساتیا نادلا، رئیس مایکروسافت، در X، یک پلتفرم رسانه های اجتماعی، نوشت: «پارادوکس جونز دوباره حمله می کند! از آنجا که هوش مصنوعی کارآمدتر و در دسترس تر می شود، شاهد افزایش شدید استفاده از آن خواهیم بود و آن را به کالایی تبدیل می کند که نمی توانیم به اندازه کافی از آن داشته باشیم.» و پیوندی به صفحه ویکی پدیا برای اصل اقتصادی ضمیمه کرد. بر اساس این منطق، پیشرفت DeepSeek به معنای تقاضای بیشتر برای مراکز داده، تراشه های انویدیا و حتی راکتورهای هسته ای است که ابرمقیاس ها قبل از رونمایی از DeepSeek، برای راه اندازی مجدد آن ها پول می دادند. اگر قیمت کاهش یابد، جای نگرانی نیست، مایکروسافت می تواند آن را بر اساس حجم جبران کند.
این منطق، هرچند خودخواهانه، یک حلقه حقیقت دارد. پارادوکس جونز واقعی است و در طیف وسیعی از بازارهای دیگر قابل مشاهده است. به عنوان مثال، روشنایی را در نظر بگیرید. ویلیام نوردهاوس، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، محاسبه کرده است که یک لامپ نفتی بابلی که با روغن کنجد تغذیه می شود، حدود 0.06 لومن نور در هر وات انرژی تولید می کرد. این در مقایسه با 110 لومن برای یک دیود ساطع کننده نور مدرن است. جهان به این بهبود چشمگیر در بهره وری انرژی با لذت بردن از همان میزان نور یک بابلی با هزینه کمتر پاسخ نداده است. در عوض، تاریکی را به طور کامل از بین برده است، چه از طریق لامپ های اتاق خواب بیشتر از آنچه که در بین النهرین باستان تصور می شد و چه کره لاس وگاس، که به عابران فرصت دیدن یک ایموجی فروزان 112 متری را می دهد. نور شهری اکنون آنقدر ارزان و فراوان است که بسیاری آن را آلاینده می دانند.
به همین ترتیب، رباتهای چت کارآمدتر میتوانند به این معنی باشند که هوش مصنوعی کاربردهای جدیدی پیدا میکند (برخی از آنها بدون شک به همان اندازه زننده). توانایی مدل DeepSeek برای عملکرد تقریباً به خوبی هوش مصنوعی آمریکایی که نیاز به محاسبات بیشتری دارد، نشان می دهد که مراکز داده بهره وری بیشتری نسبت به قبل دارند. انتظار می رود، طبق این منطق، سرمایه گذاری بیشتری در مراکز داده و غیره انجام شود تا قبل.
اگرچه این ایده باید به غول های فناوری آرامش خاطر بدهد، اما هنوز باید نگران باشند. پارادوکس جونز نوعی پدیده گستردهتر است که به عنوان "اثرات بازگشتی" شناخته می شود. اینها معمولاً به اندازه کافی بزرگ نیستند که صرفه جویی ناشی از بهبود کارایی را به طور کامل جبران کنند. معمولاً آنها توسط دانشگاهیان و سیاست گذارانی بررسی می شوند که مشتاق استفاده کمتر از انرژی هستند: نگرانی های زیست محیطی در مورد اوج زغال سنگ به نگرانی در مورد اوج نفت و سپس به نگرانی در مورد گازهای گلخانه ای تبدیل شد. گاهی اوقات این اثر ساده است: استانداردهای سختگیرانه تر سوخت، که برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای طراحی شده اند، رانندگان آمریکایی را به طی مسافت های طولانی تر سوق می دهند. گاهی اوقات کمتر مستقیم است: خانه های عایق بندی شده بهتر اندازه پنجره ها را در اروپا افزایش داده اند و دستاوردهای کارایی را جبران می کنند. گاهی اوقات کلان اقتصادی است: استفاده کمتر از انرژی توسط یک صنعت، عرضه را برای صنعت دیگری آزاد می کند. پارادوکس جونز زمانی رخ می دهد که مجموع تمام بازگشت ها بزرگتر از صرفه جویی اولیه در انرژی باشد - و این واقعاً بسیار نادر است.
آقای نادلا چقدر باید مطمئن باشد که هوش مصنوعی یکی از مواردی خواهد بود که پارادوکس جونز در آن اعمال می شود؟ اندازه کلی یک اثر بازگشتی در نهایت به ساختار تقاضا بستگی دارد: اگر کالای مورد نظر به راحتی بتواند جایگزین سایر کالاها شود، آنگاه بازگشت بزرگتر خواهد بود. اگر یک کالای لوکس باشد - کالایی که تقاضا برای آن سریعتر از درآمد افزایش می یابد - باز هم اثر بازگشتی بیشتری وجود خواهد داشت. کریستینا پناسکو و لورا دیاز آنادون از دانشگاه کمبریج، عایق بندی خانه ها در بریتانیا را بررسی کرده اند و دریافته اند که اثر بازگشتی برای خانوارهای فقیرتر نیز نسبت به خانوارهای ثروتمندتر قابل توجه تر است، زیرا خانوارهای ثروتمندتر در حال حاضر به دمای مورد نظر خود نزدیکتر هستند.
مورب ها را فهمیدم
بنابراین، قرار دادن پرونده گاو نر برای هوش مصنوعی بر اساس پارادوکس جونز، شرط بندی نه بر کارایی فناوری، بلکه بر سطح تقاضا است. اگر پذیرش به دلیل قیمت عقب مانده باشد، در واقع دستاوردهای کارایی منجر به استفاده بیشتر می شود. اگر پیشرفت فناوری انتظارات را بالا ببرد تا هزینه ها را کاهش دهد، همانطور که معمولاً در مراقبت های بهداشتی اتفاق می افتد، ربات های چت بخش بزرگتری از هزینه ها را تشکیل می دهند. در حال حاضر، این امر بعید به نظر می رسد. اداره سرشماری آمریکا دریافته است که در حال حاضر تنها 5 درصد از شرکت های آمریکایی از هوش مصنوعی استفاده می کنند و 7 درصد برنامه هایی برای پذیرش آن در آینده دارند. بسیاری دیگر این فناوری را دشوار برای استفاده یا نامربوط به شغل خود می دانند.
جونز در سال 1865 نوشت: «زغال سنگ در حقیقت نه در کنار، بلکه کاملاً بالاتر از سایر کالاها قرار دارد. این انرژی مادی کشور است - کمک جهانی - عاملی در هر کاری که انجام می دهیم. با زغال سنگ تقریباً هر شاهکاری ممکن یا آسان است.» پارادوکس او در مورد سوخت سیاه اعمال شد زیرا این انرژی بود که نیروی محرکه اساسی اقتصاد صنعتی بود. حداقل در حال حاضر، ابزارهای تولید شده توسط ابرمقیاس ها اصلاً از این دست نیستند. پیام مورد نظر توییت آقای نادلا ظریف نبود: سهام مایکروسافت خود را نفروشید. او ممکن است درست گفته باشد، اما این به دلایلی غیر از پارادوکس جونز بود. ¦
مشترکین اکونومیست می توانند در خبرنامه جدید نظرات ما که بهترین سرمقاله ها، ستون ها، مقاله های مهمان و مکاتبات خوانندگان را گرد هم می آورد، ثبت نام کنند.