بسیاری از نوجوانان، مانند گربهها، نقشههای محلهای خود را دارند که با خطراتی مشخص شده است - این خیابان مشکوک است، آن یکی امن - که برای بزرگسالان نامرئی است. «بلوغ»، درام جدید و پرطرفدار نتفلیکس، دنیای سایه دیگری را ترسیم میکند، این بار دنیای آنلاین، که اغلب برای والدین مبهم است. نبوغ آن در قرار دادن بینندگان بهعنوان کاوشگر در کنار شخصیتهایش نهفته است؛ آنها با هم خطرات غیرقابلتصوری را کشف میکنند و متحیر و وحشتزده بیرون میآیند.
«بلوغ» داستان جیمی میلر ۱۳ ساله را روایت میکند که همکلاسی دختری به نام کیتی را با ضربات چاقو به قتل میرساند. این مینیسریال تلخ که در شمال انگلستان میگذرد، به یک پدیده جهانی داغ تبدیل شده است. این سریال در ۷۱ کشور در صدر جدول تماشای نتفلیکس قرار گرفته است. در بریتانیا، سِر کییر استارمر، نخستوزیر، آن را در پارلمان تحسین کرد و افزود که آن را با خانوادهاش تماشا میکند.
این یک شاهکار تلویزیونی است. بازیگری فوقالعاده است. در اولین قسمت از چهار قسمت، پلیس به خانه پسر یورش میبرد و او را برای بازجویی میبرد. پدرش ادی، با بازی استیون گراهام، وقتی با مدرک گناهکاری او مواجه میشود، ابتدا از پسرش روی برمیگرداند و سپس او را در آغوش میکشد - یک هایکوی فیزیکی بینقص از شوک و عشق سرسختانه. در قسمت سوم، یک روانشناس (ارین دوهرتی) جیمی را ارزیابی میکند، که در اولین اجرای باشکوه اوون کوپر، بین التماسهای کودکانه، بداخلاقیهای عبوس، بلوفهای مضطربانه و تهدیدهای دلهرهآور در نوسان است.
هر قسمت شامل یک برداشت تکسکانسی بلادرنگ است: قسمت دوم در یک مدرسه بینظم اتفاق میافتد، قسمت آخر پیامدهای آن را برای خانواده ازهمپاشیده جیمی ترسیم میکند. دوربین با جیمی به ایستگاه پلیس میرود، یک پلیس را در تعقیب و گریز پیاده دنبال میکند و با پهپاد بر فراز صحنه قتل اوج میگیرد. این تکنیک به گستره ارتباطاتی اشاره دارد که بستر جرم را تشکیل میدهند و شما را در شتاب و تنگناهراسی (کلاستروفوبیا) وقایع غرق میکند.

اما برای بینندگان بزرگسال، قدرت سریال همچنین ناشی از تماشای همتایان تلویزیونیشان است که متوجه میشوند چقدر کم از زندگی جوانان میدانستند. یک کارآگاه سردرگم (اشلی والترز) معانی زننده تعاملات آنلاینی را کشف میکند که به نظر بیضرر میرسیدند. ادی درباره عادت اینترنتی پسرش میگوید: «فکر میکردیم او در امان است». در عوض، جیمی تحت تأثیر یک «مَردسپهر» (manosphere) سمی قرار گرفته است که زنان و دختران را بهعنوان اشیاء، دشمنان و طعمه به تصویر میکشد. موسیقی، زبان عامیانه، مد: بزرگسالان معمولاً آخرین کسانی هستند که از روندهای نوجوانان آگاه میشوند. «بلوغ» ترس تهوعآورِ دیر فهمیدن را به نمایش میگذارد.
این سریال آتشین، بحثها درباره محدود کردن استفاده کودکان از گوشیهای هوشمند و رسانههای اجتماعی را (همانطور که برخی کشورها از قبل انجام میدهند) دوباره زنده کرده است. سر میزهای آشپزخانه بیشمار، والدین با زبان رمزگذاریشده ایموجیها آشنا میشوند. آنهایی که پسران نوجوان دارند ممکن است وسوسه شوند که آنها را برای محافظت در اتاقهایشان حبس کنند - تا زمانی که به یاد بیاورند که اتاقهای خوابِ تنها میتوانند مکانهای پرخطری باشند، و به همان اندازه مهم، اینکه خشم و اجبار الگوهای بدی برای ارائه هستند. مشکل، به هر حال، فقط مربوط به نوجوانان نیست و «بلوغ» نیز فقط درباره آنها نیست.
آقای گراهام، که داستان را با جک تورن، نمایشنامهنویس پرکار، نوشته است، گفته که این داستان تا حدی از موارد اخیر قتل دختران توسط پسران نوجوان الهام گرفته شده است. قتل، شدیدترین شکل از زنجیرهای از آسیبهای وحشتناک است که توسط پسران و مردان جوان بر دختران و زنان جوان بیشماری وارد میشود؛ بسیاری از این پسران و مردان درگیر زنستیزی آنلاین و تحت تأثیر پورنوگرافی خشن قرار گرفتهاند. واکنش به «بلوغ» به هیچ وجه یک وحشت اخلاقی زودگذر نیست.
در عین حال، شرارتی که در قلب آن قرار دارد، بخشی از یک تراژدی گستردهتر است، تراژدیای که در آمارهای رسمی قتل ترسیم شده است. به عنوان مثال، به طور متوسط، هر هفته بیش از یک زن در انگلستان و ولز توسط شریک فعلی یا سابق خود کشته میشود. هنگامی که قربانی یک کودک زیر ۱۶ سال است، مظنون به احتمال زیاد والدین است تا یک همسال. برخی از این مجرمان بدون شک با اندرو تیت (یک اینفلوئنسر زنستیز که نامش در سریال ذکر میشود) آشنا هستند. برخی دیگر ممکن است نام او را نشنیده باشند.
«بلوغ» میداند که خشم و ناامنی مردانه قدیمیتر از رسانههای اجتماعی است و فراتر از دوران کودکی امتداد دارد. پایان تأثیرگذار سریال نشان میدهد که چگونه خشم میتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. ادی، پدری دلسوز اما همچنین مانند فنری فشرده، تعریف میکند که چگونه توسط پدرش کتک میخورده و مصمم بوده که با بچههایش مهربانتر باشد، اما با این وجود یکی از آنها مرتکب جنایتی هولناک میشود.
تفسیرها درباره این سریال به طور قابل فهمی بر روی اژدهایانی متمرکز شده است که کودکان را در وب به دام میاندازند؛ افشاگریهایی برای بسیاری از والدین در زندگی واقعی، همانطور که برای والدین جیمی بود. با این حال، هر چقدر هم که این گفتگو حیاتی و تکاندهنده باشد، تهدید همیشگیای را که مردان میتوانند برای زنان ایجاد کنند - و تأثیرات مخربی که حتی در خانههای پرمهر پنهان شدهاند - نادیده میگیرد. مادر جیمی به ادی میگوید: «او خلق و خوی وحشتناکی دارد، اما تو هم همینطور.»