وقتی تغییرات بزرگی در راه است، ما به دنبال یک راهنمای کاربر میگردیم. الگوهای جدیدی برای زندگی و انتظارات جدیدی برای آینده وجود خواهد داشت. چشمانداز فساد که به سرعت در ایالات متحده در حال توسعه است، از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده در نوامبر گذشته و تغییرات شتابان نهادی و پرسنلی از زمان تحلیف او، آمریکاییها را وارد قلمرو سیاسی جدیدی کرده است. به ویژه، نهادها و هنجارهای ضد فساد در حال از هم پاشیدن هستند. پم بوندی، دادستان کل، به وزارت دادگستری دستور داده است تا پروندههای مربوط به کارتلهای جنایتکار را در اولویت قرار دهد و کارگروه «کلپتوکپچر» (KleptoCapture) و ابتکار بازیابی داراییهای کلپتوکراسی را تعطیل کرده است؛ خود ترامپ نیز دستور توقف شش ماهه تحقیقات یا اجرای جدید قانون رویههای فساد خارجی (FCPA) را صادر کرد.
در حالی که این تحولات بیشتر بر کسبوکارهای آمریکایی درگیر فساد در خارج از کشور تمرکز دارد تا در داخل، سایر هنجارهای ضد فساد نیز تحت فشار سریع و قابل توجهی قرار گرفتهاند. دولت ترامپ حداقل ۱۷ بازرس کل را اخراج کرده است - دفاتری که پس از رسوایی واترگیت به عنوان یک بازرسی مستقل بر سوءمدیریت و سوءاستفاده از قدرت در سازمانهای دولتی ایجاد شدند - و همچنین چندین کارمند ارشد وزارت دادگستری را نیز برکنار کرده است. رئیسجمهور همچنین یک فرمان اجرایی صادر کرد که استقلال نهادهایی مانند کمیسیون تجارت فدرال و کمیسیون بورس و اوراق بهادار را تضعیف کرد، که هر دو نقش مهمی در کشف و مجازات فساد دارند.
از نظر برخی، این تغییرات فراتر از تغییرات معمول در سیاستی است که با روی کار آمدن یک دولت جدید رخ میدهد. به نظر میرسد این تغییرات نیازمند واژگان جدیدی هستند. به عنوان مثال، تا زمانی که واژه «کاکیستوکراسی» (Kakistocracy) (جامعهای که توسط نامناسبترین یا بیکفایتترین شهروندانش اداره میشود) به عنوان واژه سال ۲۰۲۴ مجله اکونومیست انتخاب نشد، کمتر کسی آن را شنیده بود. مفسران، مدیران اجرایی فناوری را که بهترین صندلیها را در مراسم تحلیف ترامپ داشتند، الیگارشهای جدید آمریکا نامیدهاند؛ رئیسجمهور جو بایدن در سخنرانی خداحافظی خود با ملت هشدار داد که «یک الیگارشی در آمریکا در حال شکلگیری است». و در ماه فوریه، سناتور برنی سندرز از توصیفگر وخیمتری استفاده کرد و گفت دولت ترامپ «به سرعت در حال سوق دادن این کشور به سمت یک کلپتوکراسی است». این اصطلاحات، هم از نظر تعریفی و هم در عمل، به چه معنا هستند؟ و کدام یک، در صورت وجود، میتواند به دقت برای توصیف نظم سیاسی پیش روی ایالات متحده به کار رود؟
اولین تعریف مورد نیاز، تعریف خود فساد است. فساد سنگ بنای رژیمهایی است که با آمریکاییها و سنت آمریکایی در تضاد تلقی میشوند، اما اخیراً در سراسر طیف سیاسی به آن استناد شده است. ترامپ در فوریه در کاخ سفید به همراه مشاورش ایلان ماسک گفت: «من بر اساس این واقعیت مبارزه کردم که گفتم دولت فاسد است - و بسیار فاسد است.» در واقع، ریشهکن کردن رشوهخواری در بوروکراسی به اصطلاح «دولت پنهان» یکی از اهداف اعلام شده ماسک برای وزارت بازدهی دولت (DOGE) است که از طریق فرمان اجرایی در ژانویه تأسیس شد. از جمله اتهامات دیگر، ماسک گفته است که تیم او در DOGE «کلاهبرداران شناخته شدهای» را کشف کردهاند که از دولت فدرال پول دریافت میکنند و برخی از افراد شاغل در بوروکراسی، از جمله در آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID)، «پورسانت» دریافت میکردهاند.
کمتر کسی استدلال میکند که تقلب و اتلاف به طور کامل در هزینههای دولت فدرال وجود ندارد. سال گذشته، دفتر پاسخگویی دولت ایالات متحده تخمین زد که دولت فدرال سالانه بین ۲۳۳ میلیارد تا ۵۲۱ میلیارد دلار به دلیل تقلب ضرر میکند و سازمانها در ۲۰ سال گذشته حدود ۲.۷ تریلیون دلار پرداختهای نادرست داشتهاند. این ارقام، مانند هر سازمانی که سالانه بیش از ۶ تریلیون دلار هزینه میکند، بسیار بزرگ هستند. اما آیا موارد مستند تقلب در دولت ایالات متحده به سطح فساد میرسد؟
در حالی که هیچ تعریف جهانی از فساد وجود ندارد، یکی از رایجترین تعاریف، همانطور که توسط گروه حمایتی «شفافیت بینالملل» تعریف شده است، «سوءاستفاده از قدرت سپرده شده برای منافع خصوصی» است. برای اینکه ماسک این اصطلاح را به معنای صحیح آن در مورد USAID به کار ببرد، به عنوان مثال، باید نشان دهد که چگونه کارمندان یا پیمانکاران USAID از اختیارات اعطا شده به آنها برای کسب منافع خصوصی استفاده کردهاند، مانند دریافت رشوه یا هدایا در ازای اعطای قراردادهای سودآور. دریافت حقوق دولتی که به درستی مجاز شده است برای اجرای سیاستها در چارچوب شرح وظایف شغلی، «سوءاستفاده از قدرت سپرده شده» یا «منفعت خصوصی» محسوب نمیشود و بنابراین به عنوان فساد واجد شرایط نخواهد بود.
انواع مختلفی از فساد وجود دارد. در حال حاضر، نگرانکنندهترین نوع آن، فساد کلان (grand corruption) است. فساد کلان زمانی رخ میدهد که نهادهای عمومی توسط شبکههایی از نخبگان حاکم برای سرقت منابع عمومی به نفع منافع خصوصی خودشان تسخیر شوند. این شامل طیف گستردهای از فعالیتها از جمله رشوهخواری، اخاذی، خویشاوندسالاری، پارتیبازی، رفیقبازی، تقلب قضایی، تقلب حسابداری، تقلب انتخاباتی، تقلب در خدمات عمومی، اختلاس، اعمال نفوذ و تضاد منافع است.
با از بین بردن سیستمهایی که از آن محافظت میکنند، این نگرانی وجود دارد که دولت ترامپ ممکن است در را به روی فساد کلان در آینده باز کند. نماینده مارک پوکان از وضعیت ماسک به عنوان یک کارمند ویژه دولتی با قراردادهای فدرال - حداقل ۵۲ قرارداد در حال انجام است، با هفت آژانس دولتی - به عنوان «مستعد فساد» انتقاد کرده و قصد دارد لایحهای را با هدف ممنوعیت کارمندان ویژه دولتی مانند ماسک، که حداقل ۲۷۷ میلیون دلار برای حمایت از ترامپ و سایر جمهوریخواهان در انتخابات سال گذشته کمک کرده است، از دریافت چنین قراردادهایی ارائه دهد. در یک مقاله نظری در نیویورک تایمز در ماه فوریه، پنج وزیر خزانهداری سابق نگرانی خود را در مورد «بازیگران سیاسی» از DOGE که به سیستم پرداخت ایالات متحده دسترسی پیدا میکنند، ابراز کردند. آنها نوشتند که این دسترسی، امنیت سیستمی را که قبلاً به طور انحصاری توسط کارمندان دولتی غیرحزبی اداره میشد تا از غنیسازی فردی یا حزبی جلوگیری شود، به خطر میاندازد. (ماسک در فوریه به جو روگان، مجری پادکست، گفت که کارمندان DOGE «همان فرآیند بررسی صلاحیتی را طی میکنند که آن کارمندان فدرال طی کردهاند.»)
با از بین بردن سیستمهایی که از آن محافظت میکنند، این نگرانی وجود دارد که دولت ترامپ ممکن است در را به روی فساد کلان در آینده باز کند.
در مقابل فساد کلان، نوع خرد (petty corruption) آن قرار دارد که شهروندان هنگام درخواست رشوه یا سایر الطاف در مکانهایی مانند بیمارستانها، مدارس و ادارات پلیس با آن مواجه میشوند. در حالی که فرهنگ عامه مملو از داستانهای پلیسها و کارمندان دولتی فاسد است، مانند سریال «سوپرانوها»، اکثر آمریکاییها تجربه پرداخت مبلغ اضافی برای تمدید گواهینامه رانندگی یا ثبت نام فرزندشان در مدرسه دولتی محلی را نداشتهاند. اما، همانطور که ضربالمثل قدیمی میگوید، ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم. وقتی فساد کلان افزایش مییابد، مقامات سطح پایینتر ممکن است احساس جسارت بیشتری برای درخواست رشوه به روشهایی کنند که برای بسیاری از آمریکاییها جدید است.
کلپتوکراسی (Kleptocracy) فساد - حتی فساد کلان - را به سطح کاملاً جدیدی میرساند. تعریف مشخصی از کلپتوکراسی فراتر از «حکومت دزدان» وجود ندارد. مانند فساد کلان، کلپتوکراسی شامل شبکههای کاملاً یکپارچهای از نخبگان در نهادهای سیاسی، تجاری، فرهنگی، اجتماعی و جنایی است که درگیر رشوهخواری، اخاذی و سایر اقدامات مخرب هستند. اما ویژگیهای اضافی باعث میشود کلپتوکراسی حتی بالاتر از فساد کلان قرار گیرد.
اول، فساد کلان در یک کلپتوکراسی سیستمی، عمیقاً شبکهای و خودتقویتشونده است. راهاندازی یک طرح فساد پیچیده و بسیار سودآور یک چیز است، اما تبدیل نهادها برای حفظ جریانهای متعدد فساد کلان از طریق شبکههای متعدد برای سالها یا دههها، سطح کاملاً متفاوتی از توانمندی کلپتوکراتیک است.
دوم، پیامدهای یک کلپتوکراسی، نتایج سیاسی و اجتماعی-اقتصادی بلندمدت را تحریف خواهد کرد. در حالی که طرحهای فساد کلان ممکن است میلیاردها دلار برای نخبگان انباشته کند، اگر این اتفاق در یک اقتصاد به اندازه کافی بزرگ رخ دهد، لزوماً تأثیر زیادی بر شهروندان عادی نخواهد داشت. در یک کلپتوکراسی، تحریفها آنقدر گسترده هستند که شهروندان عادی نمیتوانند تأثیرات آن را بر زندگی خود نادیده بگیرند.
سوم، در غیرکلپتوکراسیها، رسواییهای فساد کلان ممکن است وجدان را شوکه کرده و سرفصل اخبار شوند زیرا هنجار نیستند. چنین فساد کلانی در یک کلپتوکراسی یک انحراف نیست، بلکه هدف وحدتبخش و عملکرد اصلی دولت است. رسواییها آنقدر سریع، گسترده و بزرگ اتفاق میافتند که بسیاری از شهروندان احساس ناتوانی در پاسخگویی میکنند.
نخبگان کلیدی - که عموماً به آنها الیگارش (oligarchs) گفته میشود - در یک کلپتوکراسی نقش اساسی دارند. الیگارشی از واژههای یونان باستان oligoi («معدود») و arkhein («حکومت کردن») گرفته شده است. ارسطو الیگارشی را «زمانی که مردان صاحب ملک حکومت را در دست دارند» توصیف کرد. طبق تعریف ارسطو، برای اینکه یک حکومت الیگارشی محسوب شود، ثروتمندان باید بتوانند بر دولت تأثیر بگذارند تا ثروت و قدرت خود را به قیمت جمعیت بزرگتر حفظ کنند.
در حالی که این اصطلاح بیشتر با خودیهای بسیار ثروتمندی که بخشی از حلقه داخلی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه هستند، مرتبط است، برخی از محققان استدلال میکنند که کسانی که به عنوان «الیگارشهای» روسی توصیف میشوند، از نظر فنی تعریف را برآورده نمیکنند، زیرا در حالی که این افراد به وضوح پول زیادی دارند، به نظر نمیرسد اکثر آنها نفوذ واقعی زیادی بر امور داخلی یا خارجی داشته باشند. محقق ایلیا زاسلاوسکی در عوض از آنها به عنوان «کرمليگارش» (kremligarchs) یاد میکند تا ثروت هنگفت اما فقدان نفوذ سیاسی واقعی آنها را نشان دهد.
کلپتوکراسیهای دموکراتیک مدل متفاوتی از قدرت سیاسی را ارائه میدهند. در مجارستان، حزب حاکم فیدس (Fidesz) تحت رهبری نخستوزیر ویکتور اوربان توانسته است کنترل خود را بر پارلمان، دادگاهها، بوروکراسی و رسانهها تثبیت کند. دیوید پرسمن، سفیر سابق ایالات متحده در مجارستان، سیستم مجارستان را به عنوان «پذیرش فساد پوچگرایانه» خلاصه کرده است. به عنوان مثال، شرکتهای مرتبط با خانواده اوربان و دیگران در حلقه داخلی او فرصتهای بسیار ترجیحی و سودآوری برای قراردادهای تدارکات دولتی دریافت میکنند، در حالی که کسانی که در خارج از این حلقه هستند، توانایی خود را برای فعالیت محدود میبینند. در همین حال، حتی با وجود اینکه مجارستان در قلب اروپاست، مطبوعات در آنجا به شدت محدود شدهاند، تا جایی که یکی از آخرین ایستگاههای رادیویی مستقل آن در سال ۲۰۲۱ مجبور به قطع پخش شد.
همه کلپتوکراسیها منحصر به فرد هستند و یک کلپتوکراسی آمریکایی، در صورت وقوع، متفاوت از کلپتوکراسیها در مکانهایی مانند مجارستان، ایران، روسیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی یا ونزوئلا عمل خواهد کرد. با این وجود، کلپتوکراسیها ویژگیهای مشترکی دارند و نشانههایی وجود دارد که یک شکل منحصر به فرد آمریکایی در حال ظهور است.

پس زندگی در یک کلپتوکراسی نوظهور آمریکایی چگونه خواهد بود؟
برای ثروتمندان: در کلپتوکراسیها، آن دسته از ثروتمندانی که بخشی از حلقه داخلی هستند، با دسترسی فوقالعاده ترجیحی به قراردادهای دولتی و سایر مزایای ویژه، بسیار خوب عمل میکنند. در عوض، از آنها انتظار میرود که از حامیان سیاسی خود حمایت مالی کنند. برای مثال، ماسک در حال حاضر ۲.۱ میلیارد دلار در قراردادهای دولتی دارد که بیش از نیمی از آن از طریق اسپیسایکس با ناسا منعقد شده است. در یک کلپتوکراسی کامل آمریکایی، میتوان انتظار داشت که این نوع قراردادها برای افراد خودی تکثیر شود. ممکن است ثروتمندان در کلپتوکراسی مجبور شوند به جای کمکهای مالی کمپین، رشوههای مستقیم بپردازند یا هدایای مجلل بدهند. در عین حال، آن دسته از ثروتمندانی که خارج از حلقه داخلی هستند، در معرض خطر اخاذی قرار دارند، در غیر این صورت با عواقب مختلفی از جمله از دست دادن مجوزهای کسبوکار، بازرسیهای مالیاتی و حتی تعقیب کیفری به اتهامات ساختگی مواجه خواهند شد.
برای فقرا: در حالی که کشورهای بسیار فقیرتر، فاسدتر و کمتر دموکراتیک اغلب بیشترین مشکلات را با فساد دارند، فقر لزوماً باعث فساد نمیشود و فساد نیز لزوماً باعث فقر نمیشود. با این حال، در کلپتوکراسیها، افراد فقیر اغلب بیشترین آسیب را از پیامدهای فساد کلان میبینند. کلپتوکراسیها معمولاً خدمات عمومی ناکارآمدی دارند، زیرا منابع عمومی به جای استفاده برای کالاهای عمومی، غارت میشوند. ممکن است جادهها خراب شوند، مدارس شلوغ و کممنابع باشند، و کلینیکهای بهداشتی قادر به ارائه مراقبتهای اساسی نباشند. در یک کلپتوکراسی آمریکایی، آمریکاییهای کمدرآمد همچنین ممکن است مجبور شوند برای خدماتی که قبلاً رایگان بودند، رشوه بپردازند.
برای بقیه: اکثر آمریکاییها ممکن است در ابتدا متوجه تأثیر کلپتوکراسی نشوند. با این حال، با گذشت زمان، آمریکاییهای طبقه متوسط و متوسط به بالا متوجه میشوند که به طور فزایندهای از طریق روشهای متعددی برای یارانه دادن به ثروتمندترین افراد هزینه میپردازند. به عنوان مثال، ممکن است شرکتهای تحت کنترل کلپتوکراتها بتوانند قیمتها را برای کالاهایی مانند بنزین، مسکن و غذا افزایش دهند، در حالی که از مقرراتی که برای حمایت از مصرفکنندگان طراحی شدهاند، اجتناب کنند. علاوه بر این، در حالی که آمریکاییها ممکن است مستقیماً رشوه پرداخت نکنند، با یک سیستم نظارتی و اجرای قانون روبرو خواهند شد که به نظر میرسد به نفع افراد دارای ارتباط است. کیفیت پایین خدمات عمومی بر همه افراد جامعه تأثیر میگذارد، همانطور که افزایش نابرابری درآمدی و قطبی شدن جامعه که کلپتوکراسی را به دنبال دارد، تأثیر میگذارد. در نهایت، اعتماد به نهادها و ایده یک بازی منصفانه ممکن است از بین برود و حس بیثباتی و بیاعتمادی را در سراسر جامعه گسترش دهد.
کلپتوکراسی در آمریکا چگونه ممکن است متوقف شود؟ همانطور که تجربه روسیه و مجارستان نشان میدهد، هنگامی که یک کلپتوکراسی مستقر میشود، ریشهکن کردن آن بسیار دشوار است.
با این حال، ایالات متحده دارای نقاط قوت منحصر به فردی است که ممکن است از توسعه کامل کلپتوکراسی جلوگیری کند. سیستم فدرال قوی آن به این معنی است که حتی اگر دولت فدرال به سمت کلپتوکراسی پیش برود، بسیاری از ایالتها و شهرداریها ممکن است همچنان بتوانند هنجارها و نهادهای ضد فساد را حفظ کنند. قوه قضائیه مستقل، حتی اگر مورد حمله قرار گیرد، همچنان میتواند به عنوان یک بازدارنده عمل کند. رسانههای آزاد و پر جنب و جوش، اگرچه تحت فشار هستند، اما همچنان میتوانند فساد را افشا کنند. و جامعه مدنی فعال همچنان میتواند خواستار پاسخگویی باشد.
در نهایت، آینده ایالات متحده به اقدامات شهروندانش بستگی دارد. آیا آنها تغییرات جاری را خواهند پذیرفت یا در برابر آنها مقاومت خواهند کرد؟ پاسخ به این سوال تعیین خواهد کرد که آیا ایالات متحده به یک کلپتوکراسی تبدیل میشود یا به عنوان یک دموکراسی، هرچند ناقص، باقی میماند.