نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها شغل و اقتصاد را بالاتر از سایر مسائل اولویت میدهند. جمهوریخواهان در آستانه انتخابات سال گذشته با اشتیاق از این موضوع استفاده کردند و دموکراتها را مقصر جهش قیمتها پس از همهگیری دانستند. اکنون این دموکراتها هستند که به نشانههایی اشاره میکنند مبنی بر اینکه سیاستهای دونالد ترامپ به رشد آسیب میزند. در میان چنین هیاهوی حزبی، جدا کردن واقعیت از لفاظی دشوار است. نمودارهای زیر ده شاخص اقتصادی - از تورم و بازار سهام گرفته تا شاخصهای کمتر شناخته شده - را برای بررسی دقیق وضعیت اقتصاد آمریکا بررسی میکنند. تشخیص هنوز وخیم نیست، اما دلیلی برای نگرانی وجود دارد.
بارزترین نشانه هشداردهنده، و موردی که بیشترین تیترها را نیز به خود اختصاص داده است، کاهش شدید بازارهای سهام آمریکا در چند هفته گذشته است. شاخص S&P 500 شرکتهای بزرگ آمریکایی به پایینتر از سطح خود قبل از پیروزی آقای ترامپ در نوامبر سقوط کرده است. این وارونگی بیش از ۵ تریلیون دلار از سودهای حاصل از روند صعودی پس از انتخابات را که سرمایهگذاران نسبت به آقای ترامپ خوشبین بودند، از بین برده است. علت اصلی تغییر به سمت احساسات نزولی، تلاش رئیسجمهور برای تعرفههای بالاتر و نگرانی از این است که این تعرفهها بر اقتصاد آمریکا سنگینی کند.
با این حال، سقوط سهام تاکنون بیشتر نشاندهنده یک اصلاح است تا یک کابوس: طبق استانداردهای تاریخی، سهام آمریکا همچنان گران است. در واقع، ارزشگذاری سهام در آمریکا مدتهاست که بالاتر از اکثر کشورهای دیگر بوده است. بنابراین بخشی از آنچه اتفاق افتاده، یک توازن مجدد است که در آن سرمایهگذاران بخشی از پول خود را به بازارهای سهام دیگر منتقل کردهاند. اگر قیمت سهام آمریکا از این نقطه تثبیت شود، پیامدها برای اقتصاد باید نسبتاً ملایم باشد. اما اگر فروش بسیار شدیدتر شود، هم بازتابی از ضعف خواهد بود و هم به خودی خود یک عامل بازدارنده.

بیش از هر شاخص اقتصادی دیگری، آقای ترامپ پیروزی انتخاباتی خود را مدیون این مورد است: تورم. او در کارزار انتخاباتی قول داد که تورم را که در دوره جو بایدن به بالاترین سطح خود در حدود چهار دهه گذشته رسیده بود، مهار کند. اما تاکنون آقای ترامپ دریافته است که تورم به این سادگیها مهار نمیشود. معیار ترجیحی فدرال رزرو، شاخص قیمت هزینههای مصرف شخصی است: این شاخص در مسیر افزایش حدود ۲.۵ درصدی در فوریه نسبت به سال قبل قرار دارد که بالاتر از هدف سالانه ۲ درصدی فدرال رزرو است. این رقم بسیار پایینتر از چند سال پیش است، اما نگرانکننده است که به نظر میرسد ممکن است در این سطح گیر کرده باشد.
تورم، تا حد زیادی، خارج از کنترل مستقیم کاخ سفید است. بدشانسی آقای بایدن اختلالات شدید زنجیره تأمین ناشی از همهگیری کووید بود (اگرچه هزینههای محرک بزرگ او نیز کمکی نکرد). آقای ترامپ نیز به نوبه خود، کار چندانی برای کاهش قیمت تخممرغ که به دلیل آنفولانزای مرغی بالا رفته است، نمیتواند انجام دهد. نگرانی این است که اگر او بتواند تعرفههای بالاتری را بر تقریباً هر چیزی که آمریکا وارد میکند اعمال کند، ممکن است تورم را بدتر کند.

در این مرحله، آسیب بالقوه ناشی از تعرفهها بیشتر در نظرسنجیهای مربوط به اقتصاد مشهود است تا در دادههای قطعی. شاخص احساسات مصرفکننده که به دقت رصد میشود و توسط دانشگاه میشیگان منتشر میشود، در ماه مارس به قرائت اولیه ۵۷.۹ کاهش یافت که پایینترین سطح آن از نوامبر ۲۰۲۲ است. چنین قرائتهای پایینی اغلب نشانه رکود بودهاند. و تورم به ویژه به عنوان یک نگرانی بزرگ جلوه میکند: انتظارات تورمی بلندمدت در بالاترین سطح خود در بیش از سه دهه گذشته قرار دارد.
نظرسنجیها شاخصهای کاملی نیستند. پاسخها به سوالات میشیگان به شدت تحت تأثیر وابستگیهای حزبی قرار دارند و دموکراتها اکنون بسیار بدبینتر از جمهوریخواهان هستند. اما سایر سنجشها نیز تصویر مشابهی را ترسیم میکنند. شاخص احساسات مصرفکننده که توسط کنفرانس بورد، یک گروه تحقیقاتی تجاری، منتشر میشود، در ماه فوریه هفت واحد کاهش یافت - شدیدترین افت آن در بیش از سه سال گذشته.

هر چقدر هم که احساسات در حال حاضر تیره و تار باشد، یک معیار اساسیتر این است که مردم واقعاً چقدر درآمد دارند. در اینجا، ارقام فعلاً خوشبینانهتر هستند. به لطف کاهش سرعت تورم از ژوئن ۲۰۲۲، میانگین دستمزدها، به صورت واقعی، نزدیک به بالاترین سطح خود در پنج سال گذشته است. این روند در دوره آقای بایدن آغاز شد و تاکنون در دوره آقای ترامپ ادامه یافته است.

تا زمانی که دستمزدهای واقعی سالم باقی بمانند، هزینههای مصرفکننده باید قوی بماند. و تا زمانی که هزینههای مصرفکننده قوی بماند، رشد کلی باید مقاوم باقی بماند (مصرف حدود دو سوم GDP آمریکا را تشکیل میدهد). شتاب حرکت کمی متزلزل شده است: پس از افت شدید در ژانویه (زمانی که هوا به طور غیرعادی سرد بود)، فروش خردهفروشی در فوریه تنها یک بازگشت متوسط داشت. سوال برای ماههای آینده این است که آیا فشار آقای ترامپ برای تعرفهها اقتصاد مصرفکننده را تضعیف میکند یا خیر. قیمتهای بالاتر واردات، قدرت خرید واقعی مردم را کاهش میدهد.
ستون دیگر اقتصاد که در حال حاضر محکم به نظر میرسد، بازار کار است. با نرخ بیکاری ۴.۱٪ در فوریه، کارگران اساساً به جایی که قبل از شروع کووید بودند بازگشتهاند. هنگامی که فدرال رزرو شروع به افزایش شدید نرخ بهره در سال ۲۰۲۲ کرد، بسیاری از تحلیلگران و سرمایهگذاران فکر میکردند که انقباض پولی منجر به اخراجهای گسترده خواهد شد. در عوض، اقتصاد چندین سپر محافظ داشت: مصرفکنندگان در طول همهگیری پساندازهای کافی انباشته بودند؛ شرکتها نرخهای تأمین مالی پایینی را تثبیت کرده بودند؛ و رونق در هزینههای مرتبط با AI (هوش مصنوعی) وجود داشت.
با این حال، تمام این سپرهای محافظ در حال ضعیف شدن هستند. مصرفکنندگان عمدتاً پساندازهای مازاد خود را مصرف کردهاند. شرکتهای بیشتری نیاز به تأمین مالی مجدد بدهیهای خود با نرخهای بسیار بالاتر دارند. و شور و شوق AI (هوش مصنوعی) نیز در حال کاهش است. علاوه بر همه اینها، سیاستهای آقای ترامپ میتواند به فشارها بیافزاید. به اصطلاح «وزارت بهرهوری دولت» (DOGE) که توسط ایلان ماسک اداره میشود، در تلاش است تا اندازه خدمات دولتی را کاهش دهد. یک شاخص با فرکانس بالا - درخواستهای هفتگی برای بیمه بیکاری - تاکنون اساساً پایدار بوده است، اما با افزایش فشارها، باید آن را زیر نظر داشت.

یک چیز در مورد ترامپونومیکس تاکنون قطعی است: هیچ کس مطمئن نیست که به کجا میرود، با امکانات کاملاً متفاوت. منتقدان به تمام اختلالات ناشی از تعرفهها اشاره میکنند. حامیان به وعده آقای ترامپ مبنی بر اینکه دوران طلایی جدیدی را برای اقتصاد آمریکا به ارمغان خواهد آورد که با کاهش مالیاتها و مقرراتزدایی تقویت میشود، باور دارند. یکی از راههای اندازهگیری تمام این عدم قطعیت، شاخص عدم قطعیت سیاست اقتصادی است که توسط سه اقتصاددان آمریکایی ابداع شده است. این شاخص پوشش رسانهای، سیاستهای مالیاتی و اختلاف نظرها بین پیشبینیکنندگان اقتصادی را ردیابی میکند. این شاخص در اوج کووید افزایش یافت و سپس در دوره آقای بایدن به زیر میانگین بلندمدت خود سقوط کرد. اکنون دوباره در حال افزایش است. عدم قطعیت میتواند به خودی خود یک مشکل باشد و به عنوان مانعی برای کسبوکارها و مصرفکنندگانی که با تصمیمات دشوار روبرو هستند عمل کند. تعهد به یک خرید یا سرمایهگذاری بزرگ دشوار است اگر پیشبینی چند ماه آینده، چه رسد به چند سال آینده، اینقدر سخت باشد.

با افزایش بار بدهی آمریکا، آقای ترامپ قول داده است که هزینههای فدرال را کاهش دهد. او DOGE را با هدف ظاهری شناسایی تقلب و اتلاف، و حذف حداکثر ۲ تریلیون دلار در سال از بودجه دولت ایجاد کرد. این همیشه یک جاهطلبی دور از دسترس بود: کاهشهایی به این بزرگی از کل هزینههای اختیاری دولت فراتر میرود. از این نظر، خوب است که ببینیم آقای ترامپ به شدت از کاهشهای برنامهریزی شده خود عقب است. طبق اندازهگیری جریان نقدی خروجی از خزانهداری، هزینهها از سالهای گذشته پیشی گرفته است. متأسفانه، مسیر مالی آمریکا همچنان ناپایدار است و DOGE به نظر نمیرسد یک راهحل جادویی باشد.

با وجود تمام درام و بحثهای پیرامون سیاستهای آقای ترامپ، مهم است به یاد داشته باشیم که اقتصاد تحت تأثیر عوامل بسیار بیشتری از برنامه ساکن دفتر بیضی شکل قرار دارد. بازار املاک یک عامل تعیین کننده حیاتی چرخه تجاری است و بیشتر به نرخهای استقراض پاسخ میدهد تا به هر سیاست ریاست جمهوری. نرخهای بهره بالا اکنون یک مانع بزرگ ایجاد میکنند. میانگین نرخ بهره برای وام مسکن با نرخ ثابت ۳۰ ساله در ماه مارس ۶.۶۳٪ بود که بسیار بالاتر از نرخهای پایینی است که در دهه قبل از کووید بسیار عادی به نظر میرسید. فروش مسکن از زمان اوجهای کووید به طور پیوسته کاهش یافته است و با گران ماندن وامهای مسکن، احتمالاً تسکین کمی در افق وجود دارد. این به فعالیت ساختمانی آسیب خواهد رساند.

در سال های اخیر، قدرت دلار آمریکا از نظر اقتصاددانان به عنوان یک مسئله با اهمیت فزاینده ظاهر شده است. ارزش بالای دلار به معنای صادرات گران تر و واردات ارزان تر است. دلار بیش از حد قوی با پایین نگه داشتن سودآوری، می تواند انگیزه برای سرمایه گذاری تجاری را کاهش دهد. نرخ مبادله وزن زیادی را به خود جلب کرده است زیرا دولت های خارجی و همچنین افراد و شرکت ها به طور فزاینده ای معاملات خود را با دلار انجام می دهند.
مسیر یک سال دیگر برای دلار به سه عامل بستگی دارد. یکی سیاست های فدرال رزرو است: اگر فدرال رزرو بیشتر از سایر بانک های مرکزی کلیدی تمایل به افزایش نرخ بهره نشان دهد، دلار به طور کلی افزایش می یابد. دیگری اقدامات سایر سیاست گذاران است: به عنوان مثال، اعمال تعرفه های بیشتر توسط آقای ترامپ می تواند ارزش پول را کاهش دهد. عامل سوم، که از همه قابل پیش بینی تر است، «گریز به امنیت» است: در طول بحران های ژئوپلیتیکی یا اقتصادی، سرمایه گذاران تمایل دارند دارایی های خود را به دلار تبدیل کنند و ارزش آن را افزایش دهند.