ساختمان وزارت آموزش و پرورش در واشنگتن دی‌سی، ۲۴ مارس. عکس: جیم واتسون/AFP از طریق گتی ایمجز
ساختمان وزارت آموزش و پرورش در واشنگتن دی‌سی، ۲۴ مارس. عکس: جیم واتسون/AFP از طریق گتی ایمجز

چرا جمهوری‌خواهان از وزارت آموزش و پرورش متنفرند

وزارت آموزش و پرورش ایالات متحده تحت فشار قرار گرفته است. پرزیدنت دونالد ترامپ این سازمان فدرال را به هدفی اصلی در جنگ فزاینده خود علیه آموزش و پرورش تبدیل کرده است. رئیس‌جمهور از طریق یک دستور اجرایی اخیر، به وزیر آموزش و پرورش، لیندا مک‌ماهان، دستور داده است تا طرحی دقیق برای برچیدن سازمانی که مسئولیت آن را بر عهده دارد، تهیه کند. این دستور به او تکلیف می‌کند که «تا حداکثر میزان مقتضی و مجاز توسط قانون، تمام اقدامات لازم را برای تسهیل تعطیلی وزارت آموزش و پرورش و بازگرداندن اختیار آموزش به ایالت‌ها و جوامع محلی» انجام دهد.

مک‌ماهان پیش از این شروع به کاهش نیروی کار از ۴۱۳۳ نفر به ۲۱۸۳ نفر کرده است. اگرچه تنها کنگره اختیار قانونی برای منحل کردن این سازمان را دارد، ترامپ احتمالاً از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد تا این وزارتخانه را ناتوان سازد تا زمانی که جمهوری‌خواهان کنگره آرای لازم برای اتمام کار را به دست آورند.

وزارت آموزش و پرورش که در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد، قطعاً قدرتمندترین سازمان فدرال در کشور نیست. در مقایسه با وزارت دفاع یا وزارت امنیت داخلی، همچنان بازیگر نسبتاً کوچکی محسوب می‌شود. با این حال، وزارت آموزش و پرورش خدمات ضروری بسیاری را برای دانش‌آموزان، معلمان و جوامع اطراف آن‌ها فراهم می‌کند.

این وزارتخانه بیش از ۱.۶ تریلیون دلار وام دانشجویی فدرال را مدیریت می‌کند. برنامه‌های حمایتی مالی قابل توجهی، از جمله کمک‌هزینه‌های پِل (کمک مالی برای دانشجویان مقطع کارشناسی کم‌درآمد) و برنامه‌های کار-مطالعه را اداره می‌کند. وام‌های دانشگاهی بخش عمده‌ای از فعالیت‌های روزمره این سازمان را تشکیل می‌دهند، اما همچنین بودجه فدرال برای آموزش K-12 (از مهدکودک تا پایان دبیرستان) را توزیع می‌کند. از طریق عنوان ۱ قانون آموزش ابتدایی و متوسطه مصوب ۱۹۶۵، وزیر آموزش و پرورش کمک‌های تکمیلی را به مدارس ابتدایی و متوسطه‌ای اختصاص می‌دهد که کودکانی را آموزش می‌دهند که در خانواده‌هایی با درآمد کمتر از یک آستانه مشخص بزرگ شده‌اند.

کارکنان فدرال همچنین بر برنامه‌های آموزش ویژه و کلاس‌های فراگیری زبان انگلیسی نظارت دارند. وزیر آموزش و پرورش همچنین از طریق قانون آموزش افراد دارای معلولیت، به ایالت‌ها و حوزه‌های قضایی محلی کمک‌هزینه اعطا می‌کند. در نهایت، علاوه بر جمع‌آوری داده‌های آموزشی، وزارت آموزش و پرورش مسئول اجرای عنوان VI و عنوان IX قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ است - سیاست‌هایی که با تبعیض در مدارسی که بودجه فدرال دریافت می‌کنند، مبارزه می‌کنند.

اگر ترامپ موفق شود، ضربه بزرگی به میلیون‌ها خانواده آمریکایی وارد خواهد کرد که برای تکمیل تلاش‌های ایالت‌ها و محلات برای اطمینان از دریافت بهترین تجربه آموزشی ممکن توسط دانش‌آموزان، به این سازمان وابسته هستند.

بحث‌ها بر سر وجود یک وزارتخانه فدرال برای رسیدگی به امور آموزش بسیار قدیمی است. کنگره اولین نسخه این سازمان را ایجاد کرد که پرزیدنت اندرو جانسون در سال ۱۸۶۷ آن را امضا و به قانون تبدیل کرد.

علاوه بر تلاش برای تحقق ایده‌های جنبش اصلاحات مدارس عمومی در اواخر دوره پیش از جنگ داخلی، که از یک نهاد فدرال برای کمک به ایجاد مدارس رایگان به منظور پرورش شهروندی حمایت می‌کرد، وزارت آموزش و پرورش دوران بازسازی همچنین به عنوان سازوکاری برای تضمین تحصیل برای آمریکایی‌های آفریقایی‌تباری در نظر گرفته شده بود که قبلاً به بردگی گرفته شده بودند.

مخالفان به این وزارتخانه - که تنها چهار نفر را استخدام کرده بود - به عنوان نهادی خطرناک حمله کردند. این وزارتخانه که از ابتدا هم منابع ناچیزی داشت، در سال ۱۸۶۸ با تبدیل شدن به یک دفتر زیرمجموعه در وزارت کشور تنزل رتبه یافت؛ دو سال بعد، رئیس این عملیات، هنری بارنارد، با ناامیدی استعفا داد.

اگرچه آموزش همچنان تحت صلاحیت ایالت‌ها و محلات باقی ماند، حضور فدرال در طول قرن بیستم بزرگ‌تر شد. به عنوان مثال، لایحه جی‌آی (GI Bill of Rights)، قانونی که در سال ۱۹۴۴ تصویب شد، هزینه تحصیل در کالج را برای کهنه‌سربازان بازگشته از جنگ جهانی دوم پرداخت می‌کرد. با حمایت دو حزبی رئیس‌جمهور وقت دوایت آیزنهاور و کنگره دموکرات، دولت فدرال با تصویب قانون آموزش دفاع ملی در سال ۱۹۵۸، میلیون‌ها دلار به آموزش عالی تزریق کرد، اقدامی که عمدتاً در پاسخ به پرتاب اسپوتنیک توسط شوروی در سال قبل انجام شد. قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ مدارس دریافت‌کننده بودجه دولتی را ملزم به رفع تبعیض نژادی کرد، بنابراین مخالفت‌های منطقه‌ای به تدریج کاهش یافت.

مهم‌تر از همه، به عنوان بخشی از برنامه‌های «جامعه بزرگ» خود، رئیس‌جمهور سابق لیندون جانسون با کنگره دموکرات همکاری کرد تا قانون آموزش ابتدایی و متوسطه ۱۹۶۵ را تصویب کند که تعدادی برنامه فدرال جدید برای حمایت از مدارس ایجاد کرد. جانسون راهی برای غلبه بر مخالفت کاتولیک‌های شهری شمالی - که به شدت با هرگونه بودجه فدرالی که شامل حمایت از مدارس مذهبی کاتولیک نمی‌شد مخالف بودند - با تمرکز بر درآمد خانواده‌های دانش‌آموزان پیدا کرد.

پرزیدنت جیمی کارتر، فرماندار سابق جورجیا، وزارت آموزش و پرورش مدرن را بنا نهاد. در ابتدا، کارتر نسبت به این ایده دودل بود. به عنوان یک دموکرات که قول داده بود دولت را کارآمدتر کرده و نهادهای دولتی را که بیش از حد از مردمی که قرار بود به آنها خدمت کنند دور شده بودند، اصلاح کند، ایجاد یک بوروکراسی جدید در اولویت برنامه‌های او نبود.

جاناتان آلتر، زندگی‌نامه‌نویس کارتر، اشاره می‌کند که اتحادیه‌های معلمان نیز دچار اختلاف بودند. فدراسیون معلمان آمریکا با ایجاد یک وزارتخانه جداگانه مخالف بود. این اتحادیه نگران بود که گسترش قدرت دولت فدرال بر نحوه اداره مدارس محلی می‌تواند منجر به مداخلات خطرناک و با انگیزه سیاسی شود. دودلی رئیس‌جمهور، همانطور که آلتر در کتابش *بهترینِ او* (His Very Best) اشاره می‌کند، از زمان اندکی که او صرف لابی‌گری برای این لایحه کرد، مشهود بود.

با این حال، انجمن ملی آموزش، که از کارتر در کمپین ریاست‌جمهوری ۱۹۷۶ او حمایت کرده بود، در نهایت این پیشنهاد را تأیید کرد و می‌خواست مسئولیت‌های آموزشی را از آنچه در آن زمان وزارت بهداشت، آموزش و رفاه نامیده می‌شد، خارج کند. قانون نهایی، طرح اصلی سال ۱۹۷۸ را که برنامه «هد استارت» (Head Start) (که اکنون در حیطه اختیارات وزارت بهداشت و خدمات انسانی است) و برنامه‌های ناهار مدارس (که تحت مدیریت وزارت کشاورزی است) و همچنین آموزش بومیان آمریکا (که توسط وزارت کشور انجام می‌شود) را تحت چتر وزارت آموزش و پرورش قرار می‌داد، تعدیل کرد.

کارتر پس از امضای این قانون در سال ۱۹۷۹ اعلام کرد: «آموزش مهم‌ترین سرمایه‌گذاری ملی ماست... زمانی که دولت فدرال می‌توانست به مسئولیت‌های خود در آموزش آمریکا توجهی درجه دوم و پاره‌وقت داشته باشد، گذشته است.»

وزارت آموزش و پرورش رسماً در ۴ مه ۱۹۸۰ درهای خود را باز کرد. وزیر شرلی هوفستدلر، فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق استنفورد، عملیات را با یک «گرامیداشت یادگیری» یک هفته‌ای آغاز کرد.

رونالد ریگان، نامزد جمهوری‌خواه که در تلاش کارتر برای انتخاب مجدد در سال ۱۹۸۰ با او رقابت کرد، خوشحال نبود. در روزی که وزارتخانه شروع به کار کرد، ریگان اعلام کرد: «در ساعت ۱۱:۰۱ صبح به وقت شرقی در روز یکشنبه، ولخرجی بوروکراتیک جدید پرزیدنت جیمی کارتر متولد شد: وزارت آموزش و پرورش.» ریگان در طول مبارزات انتخاباتی به حمله به ساخته کارتر ادامه داد و از آن به عنوان نمادی از خطرات وجودی تمرکزگرایی و تورم بوروکراتیک استفاده کرد. پلتفرم رسمی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۹۸۰ استدلال می‌کرد که این «وصله پینه برنامه‌های بی‌فایده» نباید هیچ نقشی در واشنگتن داشته باشد.

از نظر سیاسی، دلایل متعددی وجود داشت که جمهوری‌خواهان بر این موضوع تمرکز کردند. حمله به وزارت آموزش و پرورش بخشی از حمله گسترده‌تر به دولت متمرکز بود. علاوه بر این، منبع قابل توجهی از حمایت از وزارت آموزش و پرورش از سوی اتحادیه‌های معلمان بود که به شدت به دموکرات‌ها گرایش داشتند. حتی اتحادیه‌هایی که قبلاً با ایجاد این وزارتخانه مخالف بودند، اکنون از حفظ آن دفاع می‌کردند. در نتیجه حمایت آنها، جمهوری‌خواهان دریافتند که هدف قرار دادن وزارتخانه به معنای هدف قرار دادن اتحادیه‌هاست. در نهایت، وزارت آموزش و پرورش توسط بسیاری با برنامه‌های ضد تبعیض و تبعیض مثبت (affirmative action) مرتبط دانسته می‌شد که محافظه‌کاران به طور سنتی علیه آنها بسیج شده‌اند. از سال ۱۹۶۴، بودجه فدرال به عنوان اهرمی برای اطمینان از رعایت جدایی‌زدایی توسط مدارس جنوبی استفاده شده بود.

ریگان در سخنرانی وضعیت کشور خود در سال ۱۹۸۲، از کنگره خواست تا این سازمان را منحل کند. اما درخواست ریگان برای اقدام نتیجه‌ای نداشت. دموکرات‌ها، که هنوز کنترل مجلس نمایندگان را در دست داشتند، از کوتاه آمدن خودداری کردند. جمهوری‌خواهان در کنگره نیز، حتی اگر از لحن این شعار خوششان می‌آمد، تمایل چندانی به پیشبرد ایده ریگان نداشتند.

وزیر آموزش و پرورش، ترل بل، که معلم و مدیر مدرسه بود، با وجود طرد شدن در کابینه، سخت برای دفاع از برنامه‌های فدرال تلاش کرد. در سال ۱۹۸۳، کمیسیون ملی برتری در آموزش، که بل آن را تشکیل داده بود، مطالعه‌ای با بازتاب گسترده به نام ملتی در خطر (A Nation at Risk) منتشر کرد که هشدار می‌داد ایالات متحده در پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان از سایر کشورها عقب مانده است: «بنیان‌های آموزشی جامعه ما در حال حاضر توسط موج فزاینده‌ای از میان‌مایگی فرسوده می‌شود که آینده ما را به عنوان یک ملت و یک مردم تهدید می‌کند.»

در بحبوحه جنگ سرد، این وضعیت غیرقابل قبول بود. حتی یکی از دستیاران سیاسی ریگان اذعان کرد که این گزارش در حال تغییر گفتگو است. با نزدیک شدن به کمپین انتخاب مجدد، ریگان این موضوع را که نظرسنجی‌ها آن را تفرقه‌انگیز نشان می‌دادند، کم‌اهمیت جلوه داد. هنگامی که گالوپ گزارش داد که اعتماد به مدارس دولتی در سال‌های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ افزایش یافته است، دولت انگیزه کمی برای دنبال کردن این هدف دید.

در عوض، ریگان تمرکز خود را به اصلاحات تدریجی مورد حمایت جمهوری‌خواهان، مانند برنامه‌های انتخاب مدرسه، معطوف کرد که به خانواده‌ها اجازه می‌داد از پول دولتی برای تأمین مالی گزینه‌های آموزشی جایگزین از جمله مدارس خصوصی و مدارس خاص (magnet schools) استفاده کنند. ریگان همچنین این سازمان را با کاهش مداوم بودجه و حذف مقرراتی که دولت‌های قبلی وضع کرده بودند، از درون تضعیف کرد. چندین برنامه، از جمله پولی که به مناطق برای رفع تبعیض نژادی کمک می‌کرد، در کمک‌هزینه‌های بلوکی (block grants) ادغام شدند.

کمک‌هزینه‌های بلوکی بخش جدایی‌ناپذیر سیاست «فدرالیسم نوین» ریگان بود. تحت این برنامه، کنگره شروع به توزیع پول به ایالت‌ها و محلات کرد که توانایی تصمیم‌گیری در مورد نحوه هزینه کردن وجوه را داشتند، به جای اینکه مجبور باشند از مشخصات تحمیل شده توسط کمک‌های مالی محدودکننده پیروی کنند. اما جمهوری‌خواهان بودجه آموزش را ۱۰ میلیارد دلار کاهش ندادند، آنطور که در ابتدا امیدوار بودند. در واقع، این بودجه در اواخر سال ۱۹۸۲ تقریباً به همان میزان زمان شروع کار او (۱۴.۷ میلیارد دلار) بود (۱۴.۹ میلیارد دلار).

با این وجود، همانطور که گرت دیویس، مورخ، در کتاب خود *رشد دولت را ببینید* (See Government Grow) می‌نویسد، مشارکت فدرال در آموزش، در طول دهه ۱۹۸۰ با حمایت قابل توجه دو حزبی به گسترش خود ادامه داد. با این حال، این وزارتخانه در دهه‌های بعد همچنان هدف بسیاری از حملات سیاسی جمهوری‌خواهان باقی ماند. پس از رسیدن به ریاست مجلس نمایندگان در سال ۱۹۹۵، نماینده نیوت گینگریچ اعلام کرد: «من معتقد نیستم که ما به یک وزارتخانه فدرال برای بازرسی تکالیف نیاز داریم.»

رؤسای جمهور جمهوری‌خواه جورج اچ. دبلیو. بوش و جورج دبلیو. بوش مسیر کاملاً متفاوتی را در پیش گرفتند. بوش پدر، که با همکاری بین حزبی راحت بود، استانداردهای ملی آموزش را از طریق وزارت آموزش و پرورش ترویج کرد که معیارهای پاسخگویی سخت‌گیرانه‌تر، هرچند داوطلبانه، را برای استانداردهای مدارس ایجاد می‌کرد. او همچنین روی انتخاب مدرسه کار کرد.

بوش پسر بار دیگر رویکرد بسیار متفاوتی را در پیش گرفت، زمانی که برای تصویب قانون هیچ کودکی عقب نماند (No Child Left Behind Act) در سال ۲۰۰۲ تلاش کرد. با همکاری سناتور لیبرال ماساچوست، تد کندی، قانون نهایی نقش دولت فدرال در آموزش را به شدت گسترش داد. تحت این برنامه، دریافت بودجه فدرال