رئیسجمهور ترامپ روز چهارشنبه از تعرفههای جدید خود موسوم به «روز رهایی» رونمایی کرد و این تعرفهها گام بزرگ دیگری به سوی عصر جدید و قدیم حمایتگرایی تجاری است. با فرض اینکه این سیاست پابرجا بماند - و ما امیدواریم که نماند - این تلاش به منزله کوششی برای بازسازی اقتصاد ایالات متحده و نظام تجارت جهانی است.
تمام جزئیات در زمان نگارش این مطلب مشخص نیست، اما به نظر میرسد تعرفههای آقای ترامپ فقط اسماً «متقابل» هستند. ابتدا او بر تمام کشورهای جهان یک تعرفه ۱۰ درصدی «پایه» برای فروش در بازار آمریکا اعمال میکند. سپس برای کشورهایی که او «بازیگران بدرفتار» مینامد، نرخ تعرفه آن کشور بر کالاهای آمریکایی را به اضافه برآورد دلخواهی از هزینه «دستکاری نرخ ارز» و موانع غیرتعرفهای آن کشور محاسبه میکند. سپس این عدد کلی را گرفته و نیمی از آن را به عنوان تعرفه بر صادرات آن کشور به ایالات متحده اعمال میکند.
او بر چین تعرفه ۳۴ درصدی وضع میکند، اما دوستان ژاپنی ما تقریباً به همان میزان یعنی ۲۴ درصد پرداخت خواهند کرد. اتحادیه اروپا با ۲۰ درصد و هند با ۲۴ درصد ضربه میخورند. ما جزئیات را در روزهای آینده بیشتر بررسی خواهیم کرد، اما امروز بیایید برخی از پیامدهایی را که در این عصر جدید حمایتگرایی در حال ظهور هستند، در نظر بگیریم:
- ریسکها و عدم قطعیتهای اقتصادی جدید. تأثیر کلی اقتصادی رگبار تعرفههای آقای ترامپ نامعلوم است—دستکم به این دلیل که نمیدانیم کشورها چگونه واکنش نشان خواهند داد. اگر کشورها سعی کنند با ایالات متحده برای کاهش تعرفهها مذاکره کنند، آسیب ممکن است خفیفتر باشد. اما اگر واکنش، تلافی گسترده باشد، نتیجه میتواند کوچک شدن تجارت جهانی و رشد کندتر، رکود یا بدتر از آن باشد.
قطعاً هزینههای بالاتری برای مصرفکنندگان و کسبوکارهای آمریکایی وجود خواهد داشت. تعرفهها مالیات هستند و وقتی بر چیزی مالیات میبندید، مقدار کمتری از آن به دست میآورید. قیمت خودروها هزاران دلار افزایش خواهد یافت، از جمله خودروهای ساخت آمریکا. آقای ترامپ تصمیمی آگاهانه برای انتقال ثروت از مصرفکنندگان به کسبوکارها و کارگرانی میگیرد که در پشت دیوارهای بلند تعرفهای از رقابت محافظت میشوند.
در طول زمان، این به معنای فرسایش تدریجی رقابتپذیری ایالات متحده خواهد بود. تعرفههایی که رقابت را کند میکنند، سودهای انحصاری را به دنبال دارند در حالی که نیاز به نوآوری را کاهش میدهند. این داستان صنایع فولاد و خودروسازی آمریکا در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ پیش از آن است که رقابت جهانی کمبودهای آنها را آشکار کند.
- آسیب به صادرات آمریکا. یکی از اهداف دیرینه تجاری ایالات متحده گسترش بازارهای کالاهای و خدمات آمریکایی بوده است. دولتهای هر دو حزب برای انجام این کار به دنبال توافقهای تجاری، دوجانبه و چندجانبه بودند. آپولو گلوبال منیجمنت (Apollo Global Management) میگوید ۴۱ درصد از درآمدهای شرکتهای S&P 500 از خارج از کشور تأمین میشود.
تعرفههای یکجانبه آقای ترامپ این ترتیبات را از بین میبرد و به تلافیجویی دعوت میکند. صادرات ایالات متحده مستقیماً از تعرفههای تلافیجویانه آسیب خواهد دید. و به طور غیرمستقیم نیز آسیب خواهند دید زیرا سایر کشورها توافقهای تجاری منعقد میکنند که به شرکتهای غیرآمریکایی رفتار ترجیحی میدهند. به رونق فوقالعاده سویا در برزیل پس از تعرفههای چین آقای ترامپ در دوره اول ریاست جمهوریاش فکر کنید.
- باتلاق بزرگتر واشنگتن. تعرفهها هزینههایی را تحمیل میکنند که کسبوکارها خواهان اجتناب از آن هستند. بنابراین، این امر یک موهبت بادآورده برای لابیگران واشنگتن خواهد بود زیرا شرکتها و کشورها به دنبال معافیت از این یا آن مالیات مرزی هستند.
آقای ترامپ میگوید هیچ معافیت تعرفهای وجود نخواهد داشت. اما مراقب باشید که این وعده با دیدن سیاستمداران، از جمله آقای ترامپ، که معافیتها را راهی برای اهرم کردن کمکهای مالی کمپین از سوی کسبوکارها میبینند، از بین برود. «روز رهایی» برای باتلاق واشنگتن به معنای «روز خرید یک قایق تفریحی دیگر» است.
- پایان رهبری اقتصادی ایالات متحده. بریتانیا این نقش را تا جنگ جهانی اول ایفا کرد، اما به دلیل جنگ بسیار ضعیف شده بود که ادامه دهد. ایالات متحده تا پس از رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم ردای رهبری را بر تن نکرد. رهبری ایالات متحده و تصمیم به گسترش تجارت آزاد، هفت دهه رونق عمدتاً فزاینده را در داخل و خارج به ارمغان آورد. سهم ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی جهانی برای دههها حدود ۲۵ درصد ثابت مانده است، حتی با ظهور و سقوط صنایع.
آن دوران اکنون رو به پایان است، زیرا آقای ترامپ دیدگاه تجاری مرکانتیلیستیتری نسبت به تجارت و منافع شخصی ایالات متحده اتخاذ میکند. نتیجه احتمالاً این خواهد بود که هر کشوری به فکر خود باشد، زیرا کشورها به دنبال تقسیم بازارهای جهانی نه بر اساس کارایی بازار بلکه برای مزیت سیاسی هستند. در بدترین حالت، نظام تجارت جهانی میتواند به سیاستهای فقیرسازی همسایه مانند دهه ۱۹۳۰ تنزل یابد.
هزینه نفوذ از دست رفته آمریکا قابل توجه خواهد بود. آقای ترامپ فکر میکند جذابیت بازار ایالات متحده و قدرت نظامی آمریکا برای وادار کردن کشورها به خواستههایش کافی است. اما قدرت نرم نیز اهمیت دارد و این شامل توانایی اعتماد به قول آمریکا به عنوان یک متحد و شریک تجاری قابل اعتماد است. آقای ترامپ با مجازات متحدان و برهم زدن توافقنامه USMCA که در دوره اول ریاست جمهوری خود مذاکره کرد، این اعتماد را از بین میبرد.
- فرصتی بزرگ برای چین. طنز بزرگ تعرفههای آقای ترامپ این است که او بخشی از توجیه آنها را به عنوان ابزاری دیپلماتیک علیه چین مطرح میکند. با این حال، در دوره اول ریاست جمهوری خود، آقای ترامپ توافق تجاری آسیا-اقیانوسیه را که چین را مستثنی میکرد، رها کرد. پکن از آن زمان تاکنون توافق خود را با بسیاری از آن کشورها منعقد کرده است.
حمله تعرفهای جدید آقای ترامپ فرصت دیگری به چین میدهد تا از بازار بزرگ خود برای جلب نظر متحدان آمریکا استفاده کند. کره جنوبی و ژاپن اولین اهداف هستند، اما اروپا نیز در فهرست چین قرار دارد. روابط تجاری نزدیکتر با چین، در بحبوحه تردیدها در مورد دسترسی به بازار ایالات متحده، باعث میشود این کشورها کمتر به ایالات متحده برای اعمال کنترل صادرات فناوری به چین یا ممنوعیت هوآوی بعدی بپیوندند.
این فهرست به هیچ وجه جامع نیست، اما ما آنها را به عنوان خوراک فکری ارائه میدهیم در حالی که آقای ترامپ دنیای حمایتگرایانه جدید خود را میسازد. بازسازی اقتصاد جهانی پیامدهای بزرگی دارد و ممکن است همه آنها به چیزی که آقای ترامپ به عنوان «عصر طلایی» جدید تبلیغ میکند، منجر نشود.