
همه انقلابها با واکنش روبرو میشوند. چند سال پیش، ایلان ماسک و دیگر حامیان دونالد ترامپ شروع به محکوم کردن «ویروس ذهنی بیداری» کردند. در سال 2023، دادگاه عالی ایالات متحده حکم داد که اقدام مثبت در پذیرش دانشگاهها غیرقانونی است. فعالان راستگرا جنگ حقوقی علیه شرکتهایی با ابتکارات تنوع برجسته را آغاز کردند.
ترامپ از زمان به ریاستجمهوری رسیدن، دستور پایان دادن به تلاشهای تنوع دولت فدرال، از جمله برخی از زمان لیندون جانسون را داده است و ممکن است افراد ترنس را از ارتش ایالات متحده اخراج کند. والمارت و آمازون از جمله شرکتهایی هستند که طرحهای تنوع خود را تعطیل میکنند. مارک زاکربرگ، که زمانی نقش فیسبوک در ویروسی کردن #MeToo و #BlackLivesMatter را جشن گرفته بود، اکنون گفت که شرکت مادرش به «انرژی مردانه» بیشتری نیاز دارد و به اهداف خود برای استخدام زنان و اقلیتها پایان خواهد داد. به نظر می رسد که شرکت های بزرگ آمریکا از زانو زدن به خم کردن آن تغییر مسیر داده اند.
اما شاید به همان اندازه گویای از دست دادن ایمان در بین حامیان طبیعی انقلاب بوده است. کامالا هریس، که زمانی از سابقه جو بایدن در زمینه تفکیک نژادی انتقاد می کرد، از بیداری عقب نشینی کرد. (تبلیغات ترامپ همچنان می گفت: «کامالا طرفدار آنها/آنان است. رئیس جمهور ترامپ طرفدار شماست.») در بریتانیا، کییر استارمر نظر خود را در مورد حقوق ترنس ها تغییر داد. بین سال های 2021 تا 2024، نسبت مردم بریتانیا که می گفتند تلاش ها برای اطمینان از فرصت های برابر برای افراد ترنس به اندازه کافی پیش نرفته است، از 32 درصد به 22 درصد کاهش یافت.

فعالان مترقی زمانی می توانستند اصرار کنند که انتقادها از اهدافشان ساختگی است. این کار سخت تر شده است. منتقدان شامل افرادی مانند فیلسوفان سام هریس و سوزان نیمن بودند که خود را چپ تعریف می کنند.
دستاورد جنبش جان سیاهپوستان مهم است این بود که حمایت را تقریباً به گزینه پیش فرض تبدیل کرد. اندکی پس از قتل جورج فلوید توسط یک افسر پلیس در مینیاپولیس در سال 2020، تابلوهای معترضان به سادگی می گفتند: «سکوت سفیدپوستان خشونت است». این جنبش امیدی به متقاعد کردن مردم نداشت. انتظار داشت که آنها شرکت کنند.
منتقدان جناح راست این کلمه را تحقیرآمیز کردند، درست همانطور که در دهه 1990 «درستی سیاسی» را به سلاح تبدیل کردند.
در این مورد، جنبش جان سیاهپوستان مهم است در ابتدا بسیار موفق بود. در عرض چند هفته پس از قتل فلوید، شاید 20 میلیون آمریکایی، تعدادی بی سابقه، در راهپیمایی ها شرکت کردند. سیاستهای دولت از نظر سوگیری ضمنی بررسی شدند. روسا به اطراف دفاتر خود نگاه کردند و پرسیدند چرا اینقدر سفید هستند. کارگاه ها سازماندهی شد، کمک های مالی وعده داده شد، انتصاب های ارشد انجام شد. مجسمه ها سرنگون شدند. لوگوهای شرکتی بر اساس کلیشه های سیاه پوست جایگزین شدند.
در سال های قبل، جنبش های دیگر موفقیت های مشابهی داشتند. #MeToo آزار جنسی مردان را آشکار کرد. فعالان LGBT+ مشکلات پیش روی افراد ترنس را برجسته کردند. پس از گسترش جشن گرفته شده حقوق همجنس گرایان، بسیاری از مردم می خواستند در طرف درست تاریخ باشند. آنها رنگین کمان را به پروفایل های آنلاین خود و ضمایر را به امضای ایمیل خود اضافه کردند. افراد مشهور ترنس به سفرای برند مورد توجه تبدیل شدند.
با این حال، امروزه بسیاری از مترقی ها تصمیم گرفته اند که دیگر صحبت کردن چندان فوری نیست. سکوت از سر گرفته شده است. اگر قرار است این جنبش ها دوباره قیام کنند، باید نه تنها بر مخالفان خود، بلکه بر محدودیت های خود نیز غلبه کنند.
اصطلاح «بیداری» از جامعه سیاه پوستان آمریکایی برای توصیف آگاهی از بی عدالتی هایی که سیاه پوستان با آن روبرو هستند، پدید آمد و بعداً در بین جناح چپ گسترده تر رواج پیدا کرد. منتقدان جناح راست این کلمه را گرفتند و آن را تحقیرآمیز کردند، درست همانطور که در دهه 1990 «درستی سیاسی» را به سلاح تبدیل کردند. امروزه آنها اغلب آن را غیر صادقانه به کار می برند.

بیداری - هنوز هیچ اصطلاح بهتری وجود ندارد - اکنون تلاش ها برای رسیدگی به نابرابری های سیستمی که گروه های محروم از جمله زنان، افراد رنگین پوست، افراد LGBT+ و افراد دارای معلولیت با آن روبرو هستند را توصیف می کند. این فرض را می گیرد که مردم می توانند ناخودآگاه با حفظ هنجارهای ناعادلانه تبعیض قائل شوند.
برای بسیاری از حامیان، این تلاش ها به کمپین هایی مانند جنبش حقوق مدنی ایالات متحده ادامه داد. آن انقلابهای گذشته فقط تا حدی موفقیتآمیز بودهاند. قتل فلوید و دیگران مانند نوجوان تریوون مارتین در سال 2012 نشان داد که قانون هنوز به طور مساوی در مورد سیاه پوستان در ایالات متحده اعمال نمی شود. نابرابری های قدیمی همچنان وجود داشت. موارد جدیدی ظاهر شد: شرکت های فناوری پس از اینکه الگوریتم های آنها نتایج نژادپرستانه ای ایجاد کرد، عذرخواهی کردند.
اگر بیداری با مقاومت روبرو می شد، حامیان می توانستند به کسانی اشاره کنند که در دهه 1960 با حقوق مدنی مخالفت کرده بودند، یا کسانی که در دهه 1990 از سرکوب جوک های جنسیتی و نژادپرستانه ناله کرده بودند.
مشکل این است، همانطور که یاشا مونک نویسنده در کتاب خود با عنوان «تله هویت» استدلال می کند، این است که فعال گرایی جدید بر اساس رد پیگیری خوش بینانه جنبش حقوق مدنی برای برابری و ادغام نژادی بنا شده است. پایه های آن در ساختارشکنی میشل فوکو، در مطالعات پسااستعماری و در نظریه انتقادی نژاد نهفته است. دریک بل، بنیانگذار نظریه انتقادی نژاد، در سال 1991 استدلال کرد که سیاه پوستان در ایالات متحده عملاً از زمان برده داری هیچ پیشرفتی ندیده اند و اشتیاق به برابری نژادی یک "توهم" است.
ممکن است کلمات دقیق بل به طور گسترده پخش نشده باشد، اما نمونه هایی از زیاده روی های بیدار این کار را کردند. در سالهای 2020-21، فعالان جنبش جان سیاهپوستان مهم است شهر پورتلند را برای ماهها اشغال کردند و میلیونها دلار خسارت به بار آوردند. فراخوانها برای «تامین مالی پلیس» اجرای قانون را در بسیاری از شهرهای ایالات متحده پیچیده کرد و به منتقدان اجازه داد تا بپرسند آیا ناخواسته زندگی را خطرناکتر میکند یا خیر.
برخی از نظریه پردازی های خلاف انتظار کمتر جدی بود اما به همان اندازه جلب توجه کرد. برخی از توصیفات برابری نژادی نشان می داد که وقت شناسی از ویژگی های "سفیدپوستی" است. برخی از فعالان حقوق ترنس ها اصطلاحات "لاتینکس" و "افرادی که قاعدگی می شوند" را به کار بردند - اصطلاحاتی که بیشتر افرادی که به آنها اشاره می کردند آن را رد می کردند.
در حالی که برنامه های تنوع بر نژاد و جنسیت متمرکز بود، گفتگوها در مورد طبقه اغلب کم بود.
در دهه 1990، درستی سیاسی به معنای گفتن «رئیس» به جای «رئیس» و «کارگر جنسی» به جای «فاحشه» بود (ایده نامیدن افراد کوتاه قد «چالش عمودی» از منتقدان سرچشمه گرفت). تغییرات مفهومی و زبانی اخیر به طور قابل توجهی شدیدتر بود. «امتیاز سفیدپوستان»، «مردانگی سمی» و «سیسجندر» وارد فرهنگ لغت شدند.
حتی دور از این افراطها، «بیداری» با برخی از اصول جامعه لیبرال در تضاد بود. مردم را به عنوان بخشی از یک گروه تعریف می کرد، نه به عنوان افراد. مردم را تشویق می کرد که خود را سیاه پوست، دگرباش یا هر چیز دیگری معرفی کنند. از نظر رابین دی آنجلو، نویسنده سفیدپوست کتاب پرفروش «شکنندگی سفیدپوست»، سفیدپوستان ذاتاً نژادپرست بودند.
همه اینها بر خلاف تمرکز دوران حقوق مدنی بر برابری و نحوه تمایل بسیاری از شهروندان به دیدن خودشان بود. باربارا رینولدز، فعال کهنهکار حقوق مدنی، در سال 2015 استدلال کرد که جنبش جان سیاهپوستان مهم است در عدم ادعای شعار «همه زندگیها مهم است» برای خود (و عدم اتخاذ احترام الهامگرفته از کلیسا در اعتراضات دهه 1960) اشتباه میکند.
در داخل شرکت ها، آگاهی گروهی در ابتدا مورد استقبال قرار گرفت: شبکه های کارمندی برای سیاه پوستان، آسیایی ها، LGBT+، افراد دارای معلولیت و دیگران ایجاد شد. اما روسا اکنون اعتراف می کنند که نظرات دومی دارند. پیتر چیز، مدیرعامل CIPD، نهاد بریتانیایی برای متخصصان منابع انسانی، می گوید: «آیا ما شروع به تمرکز بیش از حد بر روی همه این زمینه های تفاوت کردیم، در مقابل اینکه بگوییم این اساساً در مورد فراگیری و احترام به تفاوت است، نه اینکه لزوماً نیاز به صدا زدن آن باشد؟» ما نمی توانیم با هر جنبه ای از تفاوت افراد در محل کار برخورد کنیم.»

شرکت ها در آموزش ضد تعصب، از جمله از دی آنجلو، سرمایه گذاری کردند. اما برخی شواهد نشان می دهد که تأثیر کمی داشته است. در حالی که برنامههای تنوع بر نژاد و جنسیت متمرکز بود، گفتگوها در مورد طبقه اغلب کم بود. کمال منیر، استاد دانشکده تجارت قاضی کمبریج، میگوید: «[کارمندان میگفتند] منظور شما از «امتیاز سفیدپوستان» چیست؟ من از یک پس زمینه طبقه کارگر آمده ام و راه خود را بالا رفته ام.» «همچنین به عنوان یک بازی با مجموع صفر دیده می شد.»
طبقه تنها نقطه کور نبود. صفت "کارن" برای اشاره به زنان سفیدپوست ذی حق پدید آمد: از یک میم سبک دل به جنسیت گرایی آشکار تبدیل شد. در ماه مه 2023، رئیس تنوع اوبر پس از اینکه کارمندان شکایت کردند که جلسات آموزشی «مرا کارن صدا نکن» او بیش از حد بر سختیهای سفیدپوستان متمرکز بوده، استعفا داد.
یک خواسته کلیدی برای مبارزان، نمایندگی گروه های محروم بود. این امر اثرات رهایی بخش داشت. پس از اینکه #OscarsSoWhite در سال 2015 به صورت ویروسی منتشر شد، زمانی که هر 20 نامزد بازیگری به افراد سفیدپوست تعلق گرفت، بازیگران رنگین پوست بیشتری شروع به شناخته شدن کردند. نمایندگی مدت ها بود که به تعویق افتاده بود. اما کل ماجرا نیست. آیا امیلیا پرز، فیلم نتفلیکس درباره خشونت کارتل های مکزیکی، به دلیل اینکه بیشتر عوامل و خدمه آن غیر مکزیکی هستند، شایسته نامزدی اسکار نیست؟ همانطور که کارگردان در دفاع از خود اشاره کرد، شکسپیر هرگز به ورونا نرفت. در سال 2021، یک رماننویس هلندی غیر باینری برنده جایزه، که برای ترجمه آثار آماندا گورمن، شاعر سیاه پوست آمریکایی انتخاب شده بود، پس از انتقاد از اینکه یک مترجم سیاه پوست باید این کار را انجام دهد، کناره گیری کرد.
باراک اوباما به درستی قضاوت کرد که رای دهندگان نمی خواهند احساس کنند که «روی تخم مرغ راه می روند»
در زمینههای کمتر برجسته، اینکه چه کسی صحبت میکند، بر آنچه میگفتند سایه افکند. پرسیدن نظر بر این اساس که از یک مرد سفیدپوست است، می تواند قدرتمند و خنده دار باشد. با به کارگیری مکرر، بحث را متوقف می کند. گوش دادن به سخنرانانی که نظرات خود را با هویت خود شروع می کنند، خسته کننده شد.
فعالان همچنین برای تغییر آنچه که گفتن یا مرتبط شدن با آن قابل قبول بود، اقدام کردند. ایبرام ایکس کندی، نویسنده کتاب پرفروش «چگونه یک ضد نژادپرست باشیم»، به دلیل استفاده از اصطلاحات «توانا گرا» مانند «دیوانه»، «احمق» و «خنگ» عذرخواهی کرد. رابین دی آنجلو چیزهایی را فهرست کرد که افراد سفیدپوست نباید بگویند، از جمله: "من نمی توانم هیچ چیز درستی بگویم."
در سال 2020، تیم فوتبال لس آنجلس گلکسی پس از اینکه همسرش پیام های نژادپرستانه در اینستاگرام منتشر کرد، بازیکنی را اخراج کرد، حتی اگر او آنها را انکار کرده بود (او بهترین گلزن سوپر لیگ صربستان شد). ناشر یک نویسنده کتاب کودکان بریتانیایی را به دلیل ابراز حمایت از نظرات جی کی رولینگ در مورد مسائل ترنس ها کنار گذاشت (او راننده کامیون شد).
این سخت گیری از نظر سیاسی غیرقابل توصیه بود. در سال 2018 و دوباره در سال 2021، اکثریت آمریکایی ها گفتند که نمی خواهند درستی سیاسی بیشتر پیش برود. باراک اوباما به درستی قضاوت کرد که رای دهندگان نمی خواهند احساس کنند که "روی تخم مرغ راه می روند"؛ آنها می خواستند بپذیرند که "زندگی آشفته است".
در اشکال خالص تر خود، بیداری نه تسامح و بحث، بلکه مجازات و بازآموزی را ارائه می داد. این از نظر فکری اشتباه بود. بسیاری از مردم می توانستند بپذیرند که تبعیض نژادی وجود دارد و قتل فلوید وحشتناک بود. اما آنها با وزنی که فعالان بر تبعیض می گذاشتند مخالف بودند. یک نظرسنجی در ایالات متحده نشان داد که مترقیهای سفیدپوست بیشتر از سیاهپوستان و اسپانیاییها احتمال دارد بگویند که نژادپرستی در جامعه ایالات متحده ریشه دوانده است و کمتر احتمال دارد که بگویند اکثر مردم اگر سخت کار کنند می توانند پیشرفت کنند.
تغییرات اساسی اجتماعی مستحق بحث بود. این بیشتر در مورد مسائل ترنس ها قابل توجه بود. آیا دادن مسدود کننده های بلوغ به کودکان سوالاتی را در مورد رضایت آگاهانه و خطرات سلامتی طولانی مدت ایجاد می کند؟ حتی پرسیدن چنین سؤالاتی تا سال 2024 مورد سرزنش قرار می گرفت، زمانی که بررسی سرویس هویت جنسی NHS انگلستان به این نتیجه رسید که استفاده از مسدود کننده های بلوغ بر اساس "شواهد ضعیف" است.

فعالان LGBT+ دلایلی داشتند که نمی خواستند وارد چنین بحث هایی شوند. همانطور که شون فای در کتاب خود با عنوان «مسئله تراجنسیتی» استدلال کرد، چارچوب رسانه ای می تواند خود ستمگر باشد. افراد ترنس احساس می کردند که وجودشان مورد تمسخر قرار می گیرد. بسیاری نیز به سیستم پزشکی بی اعتماد بودند، سیستمی که احساس می کردند نیازهای آنها را نادیده گرفته است. این دیدگاه وجود داشت که زیر سوال بردن دیدگاه فعالان ترنس باعث می شود که افراد ترنس هم از نظر روانی و هم از نظر جسمی ایمنی کمتری داشته باشند، زیرا می تواند منجر به تغییرات سیاستی شود که در آن مراقبت های بهداشتی ترنس ها بیشتر محدود شود.
اما نتیجه رضایت بخش نبود. فعالان ترنس اغلب منتقدان خود را «ترنس هراس» می نامیدند. مردم در حال حاضر برای رنگین کمان های رنگارنگ غرور LGBT+ ثبت نام کرده بودند. آنها اکنون اغلب بحث های سمی رسانه های اجتماعی را می دیدند. (منتقدان نیز مسئولیت زیادی در قبال مسمومیت داشتند.) برای بسیاری که به آرامی از این هدف حمایت می کردند، این مسائل ترنس را به عنوان ارزش دوری کردن علامت گذاری کرد.
در نهایت قانون از آزادی بیان دفاع کرد. در سال 2021، یک دادگاه استخدامی بریتانیا حکم داد که زنی به نام مایا فورستاتر به طور غیرقانونی مورد تبعیض قرار گرفته است، زمانی که قرارداد او به دلیل دیدگاه های انتقادی جنسیتی تمدید نشد.
به طور مشابه، تلاش های تنوع نژادی با قوانین اساسی استخدام در تضاد بود. قبلاً کارفرمایان میتوانستند در مورد استخدام داوطلبانی از پیشینه متنوعتر صحبت کنند، اگر دو داوطلب برابر بودند. این همیشه مشکوک بود: دو داوطلب هرگز برابر نیستند، و همیشه می توان انگشت شست را در یک جهت یا جهت دیگر روی ترازو گذاشت.
در حدود سال 2020، برخی از سازمانها میخواستند در استخدام داوطلبان متنوع سریعتر عمل کنند. (زن یا یهودی بودن احتمالاً کافی نبود.) حداقل در برخی موارد، آنها به وضوح علیه کارمندان سفیدپوست تبعیض قائل شدند. در سال 2022، پلیس دره تیمز بریتانیا یک افسر آسیایی را بدون روند رقابتی ارتقا داد. سه افسر سفیدپوست که فرصت درخواست را پیدا نکردند، بعداً در یک پرونده تبعیض برنده شدند. شاید قانون باید به کارفرمایان آزادی بیشتری برای رسیدگی به نابرابری های جامعه بدهد. اما این کار را نکرد. باز هم، مدیرانی که می خواستند تغییر را از درون ایجاد کنند، و فعالان در بیرون، سریعتر از جامعه لیبرال و حس عدالت بیشتر مردم حرکت می کردند.

فعالیت شدید اجتماعی اواسط سال 2020 - که با خشم از ریاست جمهوری ترامپ و شاید فشار عاطفی کووید تشدید شد - هرگز پایدار نبود. تا آوریل 2024، 52 درصد از آمریکایی ها فکر می کردند که ایالات متحده به اندازه کافی برای جبران تبعیض های گذشته علیه سیاه پوستان تلاش کرده است. سال 2020 نشان داد که شرکتها تا چه حد در برابر بادهای سیاسی غالب نفوذپذیر هستند. این بادها به اقتصاد و مهاجرت تبدیل شدند.
در واقع، جدا کردن ظهور و سقوط «بیداری» از سیاست ایالات متحده دشوار است. این ماه، زمانی که زاکربرگ ابتکارات تنوع متا را پس گرفت و سیاستهای تعدیل خود را تغییر داد تا کاربران بتوانند مواردی مانند «همجنسگرایان عجیب و غریب هستند» را منتشر کنند، این شرکت توضیح داد: «این درست نیست که چیزهایی را بتوان در تلویزیون یا در کنگره گفت، اما نه در پلتفرمهای ما.» برای روسای کمتر بی ستون فقره نیز، لحظه سیاسی در حال تغییر، پوشش مفیدی برای عقب نشینی از محدودیت های فعالان و مدیران تنوع بود.

اگر مترقیها نسبت به ایدهها و بحثهای آزاد جهانیتر شکگرا نبودند، انقلاب بیدار ممکن بود بیشتر دوام بیاورد. رای دهندگان بخشی از یک جنگ صلیبی ضد بیداری نیستند. مسائل ترنس در اولویت های رای دهندگان بریتانیایی ثبت نمی شود. اکثریت بریتانیایی ها از ایده های به اصطلاح بیدار، مانند بازگرداندن سنگ مرمرهای پارتنون به یونان، حمایت می کنند. دو سوم آمریکایی ها از برنامه های DEI حمایت می کنند. اما بسیاری از آنها از جنبش هایی که زمانی از آنها حمایت می کردند، جدا شدند.
اگر فعالان به اندازه بدبین ترین مخالفان خود سازماندهی شده بودند، این امر قابل کنترل تر بود. در عوض، جنبش جان سیاهپوستان مهم است فاقد رهبران و ساختارهای تثبیت شده بود. (در ایالات متحده و بریتانیا، فعالان به دلیل استفاده متقلبانه از کمک های مالی زندانی شدند.) به زودی مترقی ها همچنین احتمالا تأثیرگذارترینشبکه اجتماعی خود، توییتر را از دست دادند: با سوء استفاده تیره شد و سپس توسط ماسک فاسد شد.
اگر دریک بل زنده بود، ممکن است استدلال کند که این واکنش گواهی است بر اینکه نژادپرستی همیشه خود را مجدداً تأیید می کند. اما برای معتقدان به پیشرفت، انقلاب بیداری می تواند پیروزی های زیادی را ادعا کند. هدف آن بالاتر از حرکت به سمت درستی سیاسی بود و آگاهی از نژاد، جنسیت و هویت جنسی را به پیش برد. منیر در دانشگاه کمبریج می گوید: «در داخل شرکت ها، «پیشرفت های زیادی صورت گرفت». «مردم تلاش زیادی کردند تا از استعدادهای متنوع تری استفاده کنند. [اما] پیشرفت هرگز خطی نیست.»
سرنوشت ابتکارات تنوع با سیاست های آب و هوا همخوانی دارد. فقط به این دلیل که اقدام اقلیمی از نظر سیاسی مد روز نیست، به این معنی نیست که فوریت کمتری دارد. و فقط به این دلیل که جان سیاهپوستان مهم است و حقوق ترنسها دیگر روح زمان نیست، به این معنی نیست که نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی از بین رفته است. «سکوت خشونت است» یکی از بسیاری از مواردی است که فعالان مترقی در مورد آن اشتباه می کردند. اما سکوت هم بهترین استراتژی نیست.
هنری منس نویسنده ارشد مقالات FT است
نظرات در مورد این داستان ساعت 9 صبح به وقت گرینویچ در روز یکشنبه باز می شود
ابتدا در مورد آخرین داستان های ما مطلع شوید - آخر هفته FT را در اینستاگرام و X دنبال کنید، و ثبت نام کنید تا هر شنبه صبح خبرنامه آخر هفته FT را دریافت کنید