تصویرسازی از ریکاردو توماس
تصویرسازی از ریکاردو توماس

آیا استراتژی حقوقی ترامپ نتیجه معکوس داده است؟

یادتان هست وقتی دونالد ترامپ به مردم می‌گفت که وقتی او به قدرت برسد از برنده شدن خسته خواهند شد؟ اگر شما وکیل دولت ترامپ باشید، قطعاً چنین احساسی ندارید. بر اساس ردیاب دعاوی قضایی مفیدی که توسط گروه «جاست سکیوریتی» (Just Security) گردآوری شده است، دولت ترامپ، در دومین دوره خود، در سی و شش پرونده از پنجاه و شش پرونده‌ای که تاکنون در دادگاه‌های منطقه‌ای فدرال تصمیم‌گیری شده و هنوز مشمول احکام تجدیدنظر نشده‌اند، شکست خورده است. این دولت در ده پرونده از پانزده پرونده‌ای که در سطح بعدی بازبینی، یعنی دادگاه‌های استیناف فدرال، تصمیم‌گیری شده‌اند، شکست خورده است. این آمار به ویژه قابل توجه است زیرا این پرونده‌ها در مرحله مقدماتی هستند، زمانی که موانع برای کسانی که به دنبال متوقف کردن اقدام دولت هستند، زیاد است.

با وجود شش درخواست اضطراری که چهار سیاست مختلف دولت را به چالش می‌کشد و اکنون در دیوان عالی کشور مطرح است، روزهای آینده باید تصویر بهتری از عملکرد ترامپ در آنجا ارائه دهد. نشانه‌های اولیه برای دولت خوب نیست: دیوان عالی عملاً درخواست مداخله اضطراری مربوط به آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (U.S. Agency for International Development) را رد کرد، هرچند با رأی ۵ به ۴. در پرونده دیگری، چالشی علیه دستور ترامپ مبنی بر محدود کردن حق شهروندی بر اساس تولد، دیوان عالی جدول زمانی ارائه لوایح را چنان کند تنظیم کرد - به مخالفان موضع دولت دو هفته کامل برای پاسخگویی فرصت داده شد - که پیام غیرقابل انکاری را مبنی بر عدم اشتراک نظر قضات با ترامپ در مورد فوریت وضعیت ارسال کرد.

این آمار صرفاً نشان نمی‌دهد که دولت در سمت اشتباه قانون قرار دارد. بلکه منعکس کننده وکالت ضعیف نیز هست. استراتژی فوق‌العاده تهاجمی دولت در دعاوی قضایی، ادعاهای حداکثری در مورد دامنه اختیارات ریاست جمهوری را با اصرار بر اینکه هرگونه دخالت بالقوه در اختیارات اجرایی مستلزم رسیدگی اضطراری است، ترکیب می‌کند. این استراتژی لحنی خصمانه دارد و با قضات فدرال مانند کارآموزان تازه‌کار در شرکت‌های حقوقی رفتار می‌کند، اگر نگوید که آنها پارتیزان‌های متعصب هستند. این دولت وکلا را مانند گوشت دم توپ حقوقی اعزام می‌کند تا از اقدامات دولت با اطلاعات کم یا نادرست در مورد حقایق اساسی دفاع کنند. در مورد تبعیت از احکام دادگاه، در بهترین حالت، اکراه دارد و تقریباً قضات را به صدور حکم اهانت به دادگاه برای دولت دعوت می‌کند. به این موارد، رفتار خارج از دادگاه ترامپ را اضافه کنید که شامل حمله به یک قاضی محترم دادگاه منطقه‌ای به عنوان «دیوانه چپ رادیکال»، درخواست استیضاح او و حمله به شرکت‌های حقوقی بزرگ (Big Law) با فرامین اجرایی آشکارا مغایر با قانون اساسی است. دولتی که رأی رئیس دیوان عالی، جان رابرتس، را می‌خواهد، بهتر است به یاد داشته باشد که رابرتس سال‌ها در وکالت خصوصی فعالیت کرده است.

یکی از وکلای برجسته مخالف ترامپ حدس می‌زند که وزارت دادگستری «سعی دارد برای ترامپ و استفان میلر»، معاون رئیس دفتر کاخ سفید، بازی کند. این وکیل افزود: «این یک استراتژی بسیار بد است. ما روز به روز با عدم دیوانگی در مورد احکام دادگاه و قضات، اعتبار بیشتری نزد دیوان عالی کسب می‌کنیم.» جک گلداسمیت، استاد دانشکده حقوق هاروارد و مقام ارشد وزارت دادگستری در دوره جورج دبلیو بوش، به همین نتیجه رسیده است. «بی‌احترامی آشکار دولت ترامپ و حملات سیاسی تهاجمی به قضات دادگاه‌های پایین‌تر قطعاً تأثیر منفی بر نحوه برخورد برخی و شاید اکثر قضات دیوان عالی با مسائل حقوقی پیش روی دیوان خواهد داشت»، گلداسمیت ماه گذشته در ساب‌استک خود، *Executive Functions*، نوشت. وزارت دادگستری به درخواست اظهارنظر پاسخ نداد.

یک توضیح احتمالی برای این رفتار خود-تخریبی این است که دولت ترامپ در واقع اهمیتی به پیروزی نمی‌دهد - حداقل، نه پیروزی در دادگاه. بلکه به وارد کردن خسارت، به سریع‌ترین و وحشیانه‌ترین شکل ممکن اهمیت می‌دهد - برای مثال، انداختن سازمان‌ها «در دستگاه خردکن چوب»، همانطور که ایلان ماسک در مورد U.S.A.I.D. (آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا) به رخ کشید. شاید دولت در نهایت در دادگاه شکست بخورد، اما آسیبی که قبلاً وارد شده جبران‌ناپذیر خواهد بود. در همین حال، طبق این استدلال، دولت با ایجاد درگیری در مورد مسائل مورد علاقه پایگاه رأی خود مانند مهاجرت و حقوق تراجنسیتی‌ها، و با به راه انداختن جنگ لفظی علیه قضات، سود سیاسی می‌برد. درخواست‌های استیضاح کنونی و همیشگی منجر به هیچ استیضاح واقعی نخواهد شد، اما به عنوان فریادهای تجمع‌بخش و انرژی‌زا عمل می‌کنند.

شاید این رویکرد دولت باشد؛ در این صورت، مهم است که اذعان کنیم می‌تواند بین تاکتیک‌هایی که وکلای خونسرد ترجیح می‌دهند و خواسته‌های موکلان تندخوی آنها، تفاوت وجود داشته باشد. وقتی موکل تندخوی شما رئیس جمهور ایالات متحده است، کار زیادی از دستتان برنمی‌آید. این واقعیت در ماه فوریه، در اوایل جنگ‌های قضایی، مشهود بود، زمانی که وکیل کل موقت، سارا هریس، احساس کرد مجبور است یک پاورقی آرامش‌بخش در درخواست اضطراری خود به دیوان عالی برای جلوگیری از حکم دادگاه پایین‌تر مبنی بر بازگرداندن همپتون دلینگر به ریاست دفتر مشاور ویژه (Office of Special Counsel) اضافه کند. هریس، کارآموز سابق قاضی کلارنس توماس، به قضات اطمینان داد: «قوه مجریه وظیفه قانون اساسی خود مبنی بر تبعیت از احکام دادگاه‌های اصل سوم (Article III courts) را جدی می‌گیرد.» (دلینگر از آن زمان درخواست تجدیدنظر خود را که به نظر می‌رسید محکوم به شکست است، پس گرفته است.)

این اظهارنظر یک نکته تصادفی نبود - بلکه به دنبال بیانیه هشداردهنده رئیس جمهور در رسانه‌های اجتماعی مبنی بر اینکه «کسی که کشورش را نجات می‌دهد هیچ قانونی را نقض نمی‌کند» بیان شد. در پستی قبلی، معاون رئیس جمهور جی. دی. ونس، فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق ییل، ادعا کرد که «قضات مجاز به کنترل قدرت مشروع قوه مجریه نیستند.» اعلامیه‌هایی از این دست زمانی که سعی می‌کنید قضات را متقاعد کنید که قوه مجریه در حال اعمال مشروع قدرت است، کمکی نمی‌کند. در نهایت، همانطور که رئیس دیوان عالی، جان مارشال، در پرونده ماربری علیه مدیسون (Marbury v. Madison) اعلام کرد: «این به طور مؤکد حیطه و وظیفه قوه قضاییه است که بگوید قانون چیست.»

با کنار گذاشتن این احتمال که ترامپ به سرپیچی آشکار از دیوان عالی متوسل شود، واقعیت این است که دادگاه‌ها داور نهایی در مورد اینکه آیا ترامپ می‌تواند تضمین قانون اساسی حق شهروندی بر اساس تولد را لغو کند، ادارات ایجاد شده توسط کنگره را به طور یکجانبه تعطیل کند، کمیسیونرهای سازمان‌های مستقل را بدون دلیل اخراج کند، افراد تراجنسیتی را از خدمت در ارتش منع کند، شرکت‌های حقوقی را به دلیل افرادی که استخدام می‌کنند یا موکلانی که نمایندگی می‌کنند مجازات کند، یا - خب، این لیست ادامه دارد. در برخی از این ابتکارات، مانند قدرت کنترل سازمان‌های مستقل، دولت احتمالاً با مخاطبان پذیرا، به ویژه در دادگاه عالی، مواجه خواهد شد. در موارد دیگر، مانند حق شهروندی بر اساس تولد، دولت مسیر دشوارتری برای پیروزی دارد. ارائه استدلال‌های پوچ، استفاده از زبان بی‌ادبانه و رفتار با قضات مانند موانع سرکش به جای اعضای مادام‌العمر یک شاخه برابر قدرت، هیچ کمکی به هدف آن نمی‌کند.

در یک پرونده - که اخراج مهاجران ونزوئلایی متهم به عضویت در باند، تحت اختیار ادعایی قانون دشمنان بیگانه (Alien Enemies Act)، قانونی از سال ۱۷۹۸ که فقط در زمان جنگ استفاده شده است را به چالش می‌کشد - قاضی منطقه‌ای ایالات متحده، جیمز بوآسبرگ، از یک وکیل دولت به دلیل استفاده از «زبان تند و بی‌ادبانه‌ای که من عادت به شنیدن آن از ایالات متحده ندارم» به شدت انتقاد کرد. در جلسه‌ای در روز پنجشنبه، بوآسبرگ، با بیان اینکه دولت «با سوء نیت عمل کرده است»، به نظر می‌رسید مایل به صدور حکم اهانت به دادگاه برای دولت به دلیل نقض دستوری بود که او برای عدم اخراج مهاجران صادر کرده بود.

در پرونده دیگری مربوط به ماسک و وزارت کارایی دولت (Department of Government Efficiency) یا *DOGE*، قاضی منطقه‌ای ایالات متحده، تانیا چوتکان، به نفع دولت رأی داد، اما وکلا را به دلیل عدم صداقت در مورد میزان اختیارات *DOGE* بر اقدامات پرسنلی سرزنش کرد. چوتکان در یک پاورقی نوشت: «به وکیل مدافع وظیفه‌اش در ارائه اظهارات صادقانه به دادگاه یادآوری می‌شود.» قاضی دیگری در ناحیه کلمبیا، آنا ریس، در پاسخ به استدلال دولت مبنی بر اینکه فرمان اجرایی آن مبنی بر منع خدمت افراد تراجنسیتی در ارتش فقط در مورد افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی اعمال می‌شود - علیرغم توییتی از وزیر دفاع پیت هگست و حساب رسمی وزارت دفاع که قاطعانه اعلام کرده بود: «سربازان تراجنسیتی بدون معافیت از خدمت محروم هستند» - حتی تندتر بود.

ریس گفت: «من تحمل نخواهم کرد که مقامات دولتی یک چیز به مردم بگویند… منظور واقعی خود را به مردم بگویند و سپس به دادگاه بیایند و چیز دیگری به من بگویند، انگار که من احمق هستم.» «من احمق نیستم.» وکیل وزارت دادگستری، جین لین، بر این تمایز مضحک پافشاری کرد. او گفت: «عالیجناب، ما با احترام معتقدیم که استنباط مبنی بر اینکه این یک ممنوعیت گسترده تراجنسیتی است، نادرست است.»

این نوع وکالت هزینه دارد. هفته گذشته، دادگاه استیناف ایالات متحده برای ناحیه دی.سی. (D.C. Circuit)، جایی که بسیاری از پرونده‌های چالش‌برانگیز علیه اقدامات دولت ترامپ به آنجا می‌رود، از متوقف کردن دستور بوآسبرگ مبنی بر جلوگیری از اخراج اعضای ادعایی باند ترن د آراگوآ (Tren de Aragua) از ایالات متحده توسط دولت خودداری کرد. قابل ذکر است که دولت در برابر هیئتی متشکل از دو قاضی منصوب شده توسط جمهوری‌خواهان - یکی، کارن لکرافت هندرسون، منصوب شده توسط جورج اچ. دبلیو. بوش؛ دیگری، جاستین واکر، توسط ترامپ - و یک قاضی منصوب شده توسط دموکرات‌ها، پاتریشیا میلت، منصوب شده توسط باراک اوباما، قرار گرفت. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسید این هیئت به نفع دولت باشد. و پرونده‌های قبلی هندرسون بر تمایل او به تمکین از دولت در مسائل امنیت ملی و همدردی اندک او با وضعیت اسفبار مهاجران تأکید داشت.

اما دولت ترامپ موفق شد رأی هندرسون را در پرونده ترامپ علیه جی.جی.جی. (Trump v. J.G.G.) از دست بدهد، زیرا او به میلت در رد لغو قرار منع موقت بوآسبرگ پیوست. خواندن نظر هندرسون به معنای نگاهی اجمالی به بی‌حوصلگی او نسبت به جسارت استدلال‌های دولت است، که شامل این ادعا بود که دادگاه‌های فدرال به دلیل اختیارات ترامپ بر امنیت ملی و روابط خارجی، حق بررسی اقدامات او را ندارند. او مشاهده کرد: «موضوع حساس به تنهایی، قانون را از چشم قضایی پنهان نمی‌کند.» در مورد ادعای دولت مبنی بر اینکه قانون دشمنان بیگانه می‌تواند برای پوشش اقدامات یک باند، نه یک دولت، در زمانی که هیچ جنگ اعلام شده یا تهاجم نظامی وجود ندارد، گسترش یابد، هندرسون تند بود. او نوشت: «متن و معنای اصلی آن چیز دیگری می‌گوید.»

میلت حتی بی‌رحم‌تر بود. او برای دفاع از بوآسبرگ تلاش کرد و خاطرنشان کرد که «دادگاه منطقه‌ای این موضوع را با سرعت و احتیاط زیادی رسیدگی کرده است و احکام آن چیزی جز تثبیت وضعیت موجود انجام نمی‌دهد.» و او دولت را به دلیل استدلال به بوآسبرگ مبنی بر اینکه مجبور به تبعیت از دستور شفاهی او برای بازگرداندن هواپیماهای حامل ونزوئلایی‌ها نیست زیرا فقط دستور کتبی اهمیت دارد، و سپس درخواست از دادگاه او برای بررسی همان دستور شفاهی در مرحله تجدیدنظر، مورد انتقاد قرار داد. میلت نوشت: «شیر یا خط، دولت برنده می‌شود، دادگاه منطقه‌ای بازنده است، راهی برای به دست آوردن رسیدگی استثنایی برای تعلیق [قرار منع موقت] نیست.»

آن روز، بریل هاول، قاضی منطقه‌ای ایالات متحده، بی‌حوصلگی مشابهی را در رد درخواست دولت مبنی بر کناره‌گیری او از نظارت بر پرونده‌ای که توسط شرکت حقوقی پرکینز کویی (Perkins Coie) مطرح شده بود، نشان داد. این شرکت استدلال می‌کند که فرمان اجرایی ترامپ که این شرکت را هدف قرار می‌دهد، حقوق اساسی آن را نقض می‌کند. اقدام او تعجب‌آور نبود - قضات معمولاً تمایلی به تلاش‌ها برای کنار گذاشتن آنها از پرونده‌ها ندارند، به همین دلیل است که اصحاب دعوای محتاط از طرح چنین درخواست‌هایی پرهیز می‌کنند. اما نظر هاول در رد این درخواست قابل توجه است، زیرا او از این فرصت استفاده کرد تا پیامی به دولت در مورد آنچه که او «استراتژی لفاظی حمله شخصی» (ad hominem attack) نامید، ارسال کند.

او خاطرنشان کرد، جمله آغازین پرونده دولت که از او خواسته بود کناره‌گیری کند، بر «نیاز به مهار تجاوزات نادرست مستمر به اختیارات اجرایی پرزیدنت ترامپ که در سراسر کشور در حال وقوع است» تأکید داشت. هاول پاسخ داد. او نوشت: «این خط، که بیشتر شبیه به نکته‌ای از یک عضو کنگره است تا یک لایحه حقوقی از وزارت دادگستری ایالات متحده، هیچ استنادی به هیچ مرجع قانونی ندارد، به این دلیل ساده که مفهوم بیان شده، بازتاب یک سوء تفاهم جدی از نظم قانون اساسی ما است.» «قضاوت در مورد اینکه آیا اعمال قدرت قوه مجریه قانونی است یا نه، در واقع وظیفه دادگاه‌های فدرال است.»

او ادامه داد، سرخوردگی دولت ترامپ از حجم دعاوی قضایی علیه آن، «گواهی بر این واقعیت است که این کشور دارای یک قوه قضاییه مستقل است که به یک روند قضایی بی‌طرفانه پایبند است، بدون اینکه صرفاً به دلیل حضور دولت فدرال در یک طرف پرونده و تمایل رئیس جمهور به نتیجه‌ای خاص، تحت تأثیر قرار گیرد.»

نکته من در اینجا این نیست که قضات از اقدامات دولت عصبانی می‌شوند و به طور واکنشی تصمیم به صدور رأی علیه آن می‌گیرند. روند قضایی ظریف‌تر از این است. اما قضات هم انسان هستند. آنها در راهروها و اتاق‌های ناهارخوری دادگاه با یکدیگر صحبت می‌کنند. آنها شاهد رفتار بی‌ادبانه با همکارانی هستند که می‌دانند شایسته احترام هستند. آنها با استدلال‌های افراطی مواجه می‌شوند و به طور قابل درکی نسبت به اعتبار دولتی که آنها را مطرح می‌کند، محتاط می‌شوند. قضات تجدیدنظر قطعاً متوجه شدند، برای مثال، که دولت گام فوق‌العاده‌ای در ادعای امتیاز «اسرار دولتی» (state secrets privilege) برای محافظت از اطلاعات مربوط به پرونده مهاجران ونزوئلایی برداشت و سپس اطلاعات بسیار حساس‌تر مورد بحث مقامات ارشد در یک چت سیگنال (Signal) را که به طور تصادفی جفری گلدبرگ از *آتلانتیک* (The Atlantic) را به آن اضافه کرده بودند، بی‌اهمیت جلوه داد.

پل فرویند، استاد افسانه‌ای دانشکده حقوق هاروارد، به طور مشهور گفت که «دیوان هرگز نباید تحت تأثیر هوای روز قرار گیرد، اما ناگزیر تحت تأثیر اقلیم دوران قرار خواهد گرفت.» اقلیم خصومت با قوه قضاییه یکی از ساخته‌های خود دولت ترامپ است، اما نمی‌تواند منجر به نتیجه مطلوب رئیس جمهور شود. حداقل برای این موضوع، باید سپاسگزار باشیم. ؟