
آخرین باری که تراژدی خونین شکسپیر، «تیتوس آندرونیکوس»، در سال ۲۰۱۴ در تئاتر گلوب لندن به روی صحنه رفت، تماشاگران به طور مرتب غش میکردند. در هر اجرا، گروه نمایش تعداد غشکردهها را ثبت میکردند. تماشاگرانی که به هوش میآمدند، برای باقیمانده نمایش در جایگاه جداگانهای قرار میگرفتند. لوسی بیلی، کارگردان این نمایش، اخیراً به من گفت: «اگر سه نفر غش میکردند، معمولاً ناامید میشدم.» اجرای قبلی او از «تیتوس» در سال ۲۰۰۶، یک بار باعث شد بیش از چهل نفر در یک اجرا غش کنند. یک تیم اورژانس در بیرون سالن مستقر شده بود.
فرض میکنیم که غشکردهها به اندازه کافی آب نوشیده بودند و کرست نپوشیده بودند. و در حالی که «تیتوس» پر از خشونت شدید است - در یک صحنه، ژنرال رومی دو برادر را در یک پای به مادرشان میدهد - تماشاگران در گلوب احتمالاً بدتر از این را در «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) دیده بودند. اما بیلی به من گفت که لزوماً به خاطر یک صحنه بصری نبود که مردم غش میکردند. در نیمه راه نمایش، آرون، رقیب تیتوس، صرفاً پیشنهاد میدهد که دستش را قطع کند. بیلی گفت: «و با شنیدن کلمه قطع، تقریباً میتوانستید تضمین کنید که صدای افتادن کسی روی زمین را میشنوید.» او گفت که انباشت اندوه در نمایش مانند گوش دادن به صدای یک خواننده تنور است که برای مدت طولانی با گام بالا میخواند. او گفت: «تماشاگران آنقدر برانگیخته میشدند که تا زمانی که هرگونه تهدید خشونت دیگری به آن ترکیب اضافه میشد، بسیار آسیبپذیر به غش کردن بودند. بنابراین این خون بود که باعث غش کردن میشد، اما همچنین تهدید فعالیت از طریق زبان بود.»
اخیراً، تماشاگران لندنی هنگام تماشای نمایشی که به مراتب کمتر از «تیتوس» خونین است، غش میکنند. (به نظر میرسد ما جماعتی تلقینپذیر هستیم.) «سالها»، اقتباس زیبای الین آربو از خاطرات آنی ارنو به همین نام، پس از اجرایی تابستانی در آلمیدا، در ژانویه در تئاتر هارولد پینتر افتتاح شد. نمایش داستان زندگی ارنو را در پسزمینه رویدادهای جهانی روایت میکند، از کودکی او در دهه ۱۹۴۰ شروع میشود و در اواسط دهه ۲۰۰۰ به پایان میرسد. نقش آنی توسط پنج بازیگر فوقالعاده – جینا مککی، دبورا فایندلی، تاپنس میدلتون، هارمونی رز-برمنر و آنجلی موهیندرا – ایفا میشود که هر کدام مرحله متفاوتی از زندگی او را روایت میکنند. در طول اجرا، بازیگران بارها مجبور شدهاند نمایش را متوقف کنند و چراغها روشن شود، زیرا متصدیان سالن برای کمک به تماشاگری که از هوش رفته است، عجله میکنند. گاهی اوقات آنها تولید را بیش از یک بار متوقف میکنند. (حداقل تئاتر پینتر، برخلاف گلوب، صندلی دارد، بنابراین احتمال آسیب کمتر است.) غش کردنها اغلب در صحنهای رخ میدهد که آنی عواقب یک سقط جنین غیرقانونی را توصیف میکند. این موضوع، به علاوه شایعهای مبنی بر اینکه بیشتر غشکردهها مرد هستند، منجر به پوشش خبری گستردهای شده است.
تعداد زیاد غش کردنها باعث ایجاد گمانهزنیهای آنلاین شده است که اینها ساختگی هستند - بخشی از نمایش، برای تأکید بر درام صحنه. در ردیت (Reddit)، بحث پرشوری در جریان است. یکی از کاربران نوشت: «تماشاگر تئاتر درونم میفهمد که اگر نمایشی را در وست اند رزرو کنی، دقیقاً نمیدانی چه چیزی نصیبت میشود، اما بدبین درونم این ترفند را از یک تولید بعید نمیداند تا تماشاگران را بیشتر به آنچه که قبلاً تماشای سختی بود، وادار به تأمل کند.» دیگری با تردید نوشت: «امکان ندارد که این اتفاق به طور طبیعی در هر اجرا رخ دهد.» کسی اضافه کرد: «وقتی من رفتم حداقل دو نفر غش کردند - از جمله زنی که کنارم نشسته بود. فقط کمی عجیب است که این اتفاق هر بار رخ میدهد.» به نظر میرسید متصدیان سالن غش کردنها را پیشبینی میکردند، «تقریباً انگار میدانستند دقیقاً در چه نقطهای و چه زمانی.» دیگران پاسخ دادهاند که «بعضی افراد تلقینپذیرتر هستند» و از بازیگران به خاطر حرفهایگریشان تمجید کردهاند. یکی از کاربران نوشت: «نمیتوانم تصور کنم که مجبور باشی در وسط آن صحنه توقف کنی، سپس طوری ادامه دهی که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.» به علاوه، دیگری افزود: «این یک صحنه قوی با مقدار زیادی خون است و تعداد زیادی از مردان تمایل دارند با دیدن خون غش کنند.»
چقدر خونین؟ وقتی من نمایش را دیدم، کسی درست طبق برنامه غش کرد. میدانستم که این امکان وجود دارد، اما باز هم مرا غافلگیر کرد، مانند قطع شدن یک رویا. (من با دوستی آمده بودم که یک بار هنگام خواندن کتابی از سالی رونی در مترو غش کرده بود، بنابراین به خصوص مراقب بودم. او خوب بود.) خون وجود داشت، اما کم بود. کنش بیشتر توصیف میشود تا به تصویر کشیده شود. با این وجود، درست قبل از رسیدن وقفه، صدای نفس نفس زدن سنگینی را از بالکن شنیدیم. دیدم شخص دیگری محتاطانه از یک خروجی جانبی خارج شد. ناگهان، چراغهای سالن روشن شد و یکی از عوامل صحنه روی صحنه ظاهر شد تا توضیح دهد که یک وقفه کوتاه وجود خواهد داشت «تا کارکنان سالن به یکی از تماشاگران رسیدگی کنند.» حدود پنج دقیقه گذشت - یک زوج مسن پشت سر ما از فرصت استفاده کردند و تئاتر را ترک کردند - و سپس میدلتون، که صحنه سقط جنین را در نیمه دوم اجرای نمایش اجرا کرده است، با صدایی پر از شور دوباره شروع به صحبت کرد. (رومولا گارای اوایل امسال این نقش را بازی میکرد.) در طول وقفه، هر پنج زنی که نقش آنی را بازی میکنند روی صحنه باقی ماندند.
وقتی آربو، که سالها صرف اقتباس کتاب ارنو کرد، برای اولین بار شنید که مردم در مورد واقعی بودن غش کردنها تردید دارند، «کاملاً دلخور شد»، او اخیراً به من گفت. ما از طریق زوم در حال نوشیدن بودیم؛ آربو، که نروژی است، با چهرهای زاویهدار و چتریهای بلوند دقیق، یک یقه اسکی مشکی و بلیزر پوشیده بود و چندین قطعه جواهرات نقرهای مینیمالیستی داشت. بخشی از تئاتر بینالمللی آمستردام، جایی که او از سال ۲۰۲۳ مدیر هنری آن بوده است، پشت سرش دیده میشد. او در حال تمرین نمایشنامهای جدید از یک نویسنده نروژی بود که در ماه ژوئن افتتاح میشود، درباره یادگیری زندگی شادمانه. او درباره ساختگی بودن غش کردنها در «سالها» گفت: «من هرگز این کار را نمیکنم. من هرگز، هرگز این کار را نمیکنم.» او گفت: «من دلیلی برای این کار نمیبینم. دوست دارم نمایش همانطور که کارگردانی شده است، جریان داشته باشد.» بعداً در گفتگوی ما، او تأکید کرد: «من این کار را با بازیگران نمیکنم. من این کار را با تماشاگران نمیکنم. من این کار را با هیچ کس نمیکنم. نه.»
آربو کتاب «سالها» را به عنوان هدیه از مادرش، کمی پس از انتشار آن در سال ۲۰۰۸، دریافت کرد. او گفت: «آن را خواندم و فوراً فکر کردم، اینجا داستانی واقعاً قدرتمند برای روایت روی صحنه وجود دارد. او داستانی بسیار خاص درباره زندگی یک زن خاص، در یک کشور خاص نوشته است، و با این حال بسیار جهانی احساس میشود.» با این حال، ترجمه داستان از صفحه به صحنه، چالشی را ایجاد کرد. «سالها» فاقد گفتگو است و عمدتاً به صورت جمعی «ما» نوشته شده است. (نمونه: «ما دچار تهوع و احساس پوچی شدیم.») اولین ایدهای که آربو داشت این بود که نقش آنی توسط پنج زن در سنین مختلف بازی شود. او میخواست داستان «بدنهای واقعی، سنهای واقعی، احساس واقعی یک زندگی زیسته» را داشته باشد. هر نسخه از آنی در طول نمایش روی صحنه باقی میماند و به آنچه در زمانهای دیگر زندگیاش برای او اتفاق میافتد واکنش نشان میدهد. آربو گفت: «گاهی اوقات آنها فکر میکنند چیزها شرمآور، یا خندهدار هستند، یا فکر میکنند غمانگیز است، اما همیشه باید آن را به خودشان ربط دهند. برای من، این باید یک داستان جمعی میبود.»
صحنههای کلیدی در زندگی آنی اغلب دور یک میز اتفاق میافتد. وقتی کودک است، بعد از شام به صحبتهای اعضای بزرگتر خانوادهاش درباره جنگ گوش میدهد. ارنو مینویسد: «ما، آدم کوچولوها، که برای دسر سر میز برگشته بودیم، میماندیم تا به داستانهای بیپردهای گوش دهیم که در فضای راحتی پس از شام، جمع دیگر جلوی آنها را نمیگرفت و گوشهای جوان را فراموش میکرد.» آربو در طول نمایش از رومیزیهای سفید به طرز قدرتمندی استفاده میکند. ما آنی را در دوران کودکی میبینیم که تمایلات جنسی خود را زیر میز کشف میکند. آنی نوجوان از یک رومیزی یک بنر اعتراضی میسازد و آنی به عنوان یک مادر جوان تلاش میکند تا بچههایش را سر میز نگه دارد. وقتی خیلی بزرگتر میشود، پسران بزرگش برای ناهار یکشنبه به ملاقات او میآیند. تا آن زمان، او طلاق گرفته، معشوقهای گرفته و استقلالی را که در اوایل مادری از دست داده بود، دوباره به دست آورده است. تصویر مککی از حس دوباره ظهور یافته خودِ آنی – یک کلاس ایروبیک! یک واکمن! – شاد و قانعکننده است.
در پایان نمایش، رومیزیها یک موبایل غولپیکر را تشکیل میدهند که به آرامی در مقابل تماشاگران میچرخد، نمایشی فیزیکی از مراحل مختلف زندگی آنی. پارچه مربوط به صحنه سقط جنین غیرقانونی، که در زندگی واقعی ارنو در روآن در سال ۱۹۶۳ اتفاق افتاد، به خون آغشته است. (ارنو فقط به طور گذرا در «سالها» به این رویداد اشاره میکند؛ کتاب او «اتفاق» (Happening) کاملاً به این حادثه اختصاص دارد.) در نمایش، آنی دفع جنین در آپارتمانش را توصیف میکند. (و اینجا: غش کردنها.) پس از آن، چهار بازیگر دیگر نقش آنی با مهربانی خون را از پاهای او میشویند. آربو گفت: «آنها او را میشویند و واقعاً به عنوان این جامعه زنان از یکدیگر مراقبت میکنند.» او این لحظه را به عنوان یک وقفه طبیعی برای تماشاگران نوشت، پیشبینی میکرد که ممکن است به آن نیاز داشته باشند. او گفت: «من این گذار را ساختم که کاملاً طولانی است و اینقدر عشق و همدلی در آن وجود دارد. هیچ متنی وجود ندارد، لازم نیست هوشیار باشید، لازم نیست حواستان جمع باشد.»
آربو گفت که غش کردنها در آمستردام، جایی که «سالها» برای اولین بار افتتاح شد، به این دفعات اتفاق نیفتاد. او با خود اندیشید: «شاید تفاوت فرهنگی وجود دارد؟» همچنین به نظر میرسد هیچ راه واقعی برای پیشبینی اینکه چه کسی غش خواهد کرد وجود ندارد. او گفت: «اینها لزوماً افرادی نیستند که دچار آسیب روحی شده باشند. همه سنین هستند، مردان، زنان. من فکر میکنم این موضوع ارتباط زیادی با زبان آنی ارنو دارد.» او نگران است که تأکید بر واکنش به صحنه سقط جنین، پیام آن را کمرنگ کند. او گفت: «مهم است که بدانیم این واقعی است. این زندگی بسیاری از زنان است. شما امروز میبینید، برای مثال، که ممکن است در حال عقبگرد باشیم. چیزهایی که مردم برایشان جنگیدهاند، حقوقی که برایشان جنگیدهاند، واقعاً باید مراقب باشیم که آنها را بدیهی ندانیم.» در عین حال، فقدان آنی پایان داستان او نیست، فقط «بخشی از کل سفر او» است. آربو افزود: «و خندهدار است، زیرا در واقع یک زندگی بسیار معمولی است. اینها چیزهایی نیستند که هرگز برای کسی اتفاق نیفتند. او زندگی بسیار معمولی دارد و با این حال تأثیرگذار است.»
برای برخی بسیار تأثیرگذار. اخیراً با رادی بارکلی صحبت کردم که نمایش را در تئاتر هارولد پینتر با همسر و خانواده همسرش دیده بود. او میدانست که قرار است صحنه سقط جنین وجود داشته باشد، اما نگران نبود. بارکلی اهل غش کردن نیست. او در هنگام تولد دو دخترش حضور داشته است. او به من گفت: «احساس نمیکنم که دارای طبع آسیبپذیری یا چیزی شبیه به آن باشم.» وقتی صحنه سقط جنین شروع شد، مردی چند ردیف پشت سر گروه بارکلی غش کرد و نمایش حدود ده دقیقه متوقف شد. وقتی صحنه از سر گرفته شد، بارکلی احساس «کاملاً خوبی» داشت. اما به زودی شروع به احساس تهوع کرد. او گفت: «دیدم شروع به تونلی شدن کرد و صحنه زرد شد.» شنواییاش شروع به محو شدن کرد، همانطور که از هوش میرفت. درست در همان لحظه، چراغها دوباره روشن شدند، زیرا تماشاگر دیگری در بالکن غش کرد. همسرش او را با تکان دادن بیدار کرد.
در ابتدا، او باورش نمیشد. او گفت: «برگشتم و گفتم، 'فکر میکنم مشکلی در تئاتر وجود دارد! فکر میکنم این یک حمله تروریستی روسی است، یا چیزی شبیه به آن!'» همسرش به او اطمینان داد که فقط غش کرده است. او گفت: «نمیتوانستم درک کنم که یک نمایش یا یک صحنه بتواند چنین تأثیری روی من بگذارد. خیلی ویکتوریایی بود. یک سناریوی واقعی 'نمک بو بیاورید'.» او مقداری آب نوشید و بقیه نمایش را نشست. او واکنش خود را به «قدرت تئاتر» نسبت میدهد. او درباره صحنه گفت: «در ذهنم، اینطور نبودم که 'اوه این از نظر بصری خیلی تکاندهنده است'. این فقط از اعماق وجودم آمد.»