منبع عکس: سال لِئُب / خبرگزاری فرانسه / گتی ایمجز
منبع عکس: سال لِئُب / خبرگزاری فرانسه / گتی ایمجز

خودخواهی دونالد ترامپ اقتصاد جهانی را ذوب می‌کند

در یک بعدازظهر سرد چهارشنبه، رئیس‌جمهور اعلام کرد که به تنهایی یک قرن جهانی‌سازی را نابود خواهد کرد.

با معیارهای رویدادهای تاریخ‌ساز جهانی، بخش عمده‌ای از سخنرانی بعدازظهر چهارشنبه دونالد ترامپ در رز گاردن (باغ گل سرخ کاخ سفید) به طرز چشمگیری فراموش‌شدنی بود. ترامپ این رویداد را که آن را «روز آزادی» آمریکا نامیده بود، با نطق شدیدی درباره وضعیت وخیم ملت آغاز کرد که می‌توانست مستقیماً از پیش‌نویس اولیه استیو بنن برای سخنرانی تحلیف «قتل‌عام آمریکایی» ترامپ در سال ۲۰۱۷ کپی شده باشد: شهرها و شهرستان‌ها «مورد تجاوز» و «غارت» قرار گرفته‌اند؛ کارخانه‌ها «تاراج» شده‌اند؛ کشوری که «سرش کلاه رفته». این لفاظی‌های آخرالزمانی، مانند کراوات قرمز جیغ و اظهارنظرهای عجیب درباره شیر کانادایی و قضات دیوانه چپ رادیکال، چیزهای آشنایی بودند – ما این‌ها را بارها شنیده‌ایم.

اما تا زمانی که ترامپ سخنرانی‌اش را تمام کرد، چیز دیگری نیز روشن شد – ما هرگز چیزی شبیه به آن را ندیده‌ایم. تقریباً در اواسط سخنرانی‌اش، هوارد لوتنیک، دوست میلیاردر گلف‌بازش که حالا وزیر بازرگانی شده بود، را با افشاگری بزرگ به پشت تریبون فراخواند: نموداری با فهرستی از کشورها و مقادیر قبلاً محرمانه تعرفه‌های تلافی‌جویانه گسترده‌ای که ترامپ قصد داشت بر آن‌ها اعمال کند. در حالی که جهان برای فهمیدن سرنوشت خود چشم‌ها را تنگ کرده بود، ترامپ اعداد را مانند یک حراج‌گذار حامی *ماگا* (MAGA) خواند. جنگ تجاری جهانی که او مدت‌ها تهدیدش را کرده بود و به نوعی هرگز واقعاً آغاز نکرده بود، سرانجام به نظر می‌رسید در حال وقوع است. او گفت: «شاید مجبور باشیم کمی محبت خشونت‌آمیز (tough love) را تحمل کنیم.»

محبت خشونت‌آمیز، واقعاً. حتی در حین سخنرانی ترامپ، قضاوت اولیه بازارهای مالی در سراسر جهان اعلام شد – یک فروپاشی جهانی. تعرفه‌ها بدتر از حد انتظار بود. معاملات آتی بازار سهام سقوط کرد. دلار در برابر سایر ارزها افت کرد. تا پایان معاملات روز پنجشنبه، خسارت کاملاً آشکار بود: سهام ایالات متحده بزرگترین افت خود را از اولین روزهای همه‌گیری *کووید* (COVID) ثبت کرده بود و نزدیک به سه تریلیون دلار از ارزش خود را از دست داده بود. شرکت‌ها شروع به اخراج پیشگیرانه کارگران کردند. لری سامرز در ایکس (X) نوشت: «هرگز یک ساعت لفاظی ریاست جمهوری اینقدر برای این همه آدم هزینه نداشته است.» بار دیگر، پسران وال استریت، علی‌رغم هشدارهای فراوان ترامپ، او را جدی نگرفته بودند. یک مدیر صندوق پوشش ریسک به *پلیتیکو* (Politico) گفت: «بسیار سنگین‌تر از آنچه بازار انتظار داشت.» دیگری به *تایمز* (Times) گفت: «به طرز تکان‌دهنده‌ای بالا بود.» سومی افزود: «این یک فاجعه است.» و غیره و غیره. منظور را متوجه شدید.

در میان هرج‌ومرج پس‌اندازهای بازنشستگی نابود شده، زنجیره‌های تأمین منفجر شده و متحدان عصبانی، شاید اشتباه باشد که روی این موضوع تمرکز کنیم که تشکیلات تجاری آمریکا چقدر همچنان در مورد ترامپ اشتباه می‌کنند. اما، وای، این مورد یک تفکر آرزومندانه تقریباً فاجعه‌بار بوده است. و من فکر می‌کنم این گویای بسیاری از چیزهایی است که ما هنوز درباره روش‌هایی که دوره دوم ترامپ با شروعی تاریک‌تر و خطرناک‌تر از دوره اول او آغاز شده است، درک نمی‌کنیم. جف استاین، خبرنگار اقتصادی واشنگتن *پست* (Washington Post)، صبح پنجشنبه در ایکس نوشت: «آنچه برای من قابل توجه است فقط این نیست که وال استریت اینقدر ریسک نزولی را دست کم گرفته است - بلکه این است که آنها با سرخوشی پس از انتخابات کاملاً وارد شدند که فرض می‌کرد، برخلاف همه گزارش‌ها، تعرفه‌ها اتفاق نخواهند افتاد.»

اما، البته، اشتباه واقعی ارتباط چندانی با سیاست تجارت جهانی ندارد و بیشتر به یک نظریه شکست‌خورده درباره ترامپ مربوط می‌شود. هیچ تحلیل منطقی وجود ندارد که فرد را به این نتیجه برساند که یک رئیس‌جمهور به تنهایی تصمیم بگیرد در یک بعدازظهر سرد چهارشنبه در ماه آوریل، یک قرن جهانی‌سازی را منفجر کند. من فکر کردم پاسخی به استاین از گری کاسپاروف، قهرمان شطرنج جهان که به یک مخالف روسی امروزی تبدیل شده است، به طور خاص آشکارکننده بود. کاسپاروف این ناکامی در پیش‌بینی جنگ تجاری ترامپ را به سطح حماسی انکار در مورد اختلال شخصیت خودکامه ولادیمیر پوتین‌مانند رئیس‌جمهور نسبت داد – از این گذشته، تهاجم بی‌دلیل پوتین به اوکراین نیز برای بسیاری از کسانی که شواهد غیرقابل انکاری مبنی بر برنامه‌ریزی او برای آن ارائه شده بود، چندان منطقی به نظر نمی‌رسید. در عوض، کاسپاروف یک قاعده کلی برای دوران ناخوشایند ما پیشنهاد کرد: «دیکتاتورها همیشه درباره آنچه انجام داده‌اند دروغ می‌گویند، اما اغلب در مورد آنچه می‌خواهند انجام دهند کاملاً صریح هستند.»

و با این حال، ساده‌ترین حقایق درباره ترامپ به طرز شگفت‌آوری گریزان بوده‌اند. وگرنه چرا این همه آدم که این همه چیزشان به نتیجه وابسته است، خود را متقاعد کرده‌اند که منظور ترامپ آن چیزی نبوده است که او از اولین کارزار انتخاباتی‌اش در نه سال پیش به طور علنی تهدید به انجام آن کرده است؟ سوابق مدت‌هاست نشان می‌دهد که اگرچه ترامپ اصول ایدئولوژیک ثابت کمی دارد، اما اعتقاد تقریباً عرفانی به قدرت‌های تعرفه یکی از آنهاست. او صراحتاً قول داد که تعرفه‌های متقابل را در یک ویدیوی تبلیغاتی در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ اجرا کند و قول داد: «چشم در برابر چشم، تعرفه در برابر تعرفه.» در حضور صدها مدیر اجرایی کسب‌وکار در شیکاگو چند هفته قبل از انتخابات ۲۰۲۴، او گفت: «برای من، زیباترین کلمه در فرهنگ لغت "تعرفه" است.» در رویداد روز چهارشنبه در رز گاردن، ترامپ از ناپدید شدن بدهی ملی، از بازگشت پررونق مشاغل و کارخانه‌ها صحبت کرد. (او قول داد قیمت‌ها نیز کاهش خواهند یافت – «در نهایت.»)

در این لحظه سیاسی جدید که غیرقابل تصور، آشکار شده است، نباید از اوج قدرت‌طلبی ترامپ نیز غافل شد. تصور کنید شادی او را وقتی نشست تا یک فرمان اجرایی را امضا کند که تعرفه‌های جدید را بر اساس اختیارات گسترده‌ای که ممکن است از نظر قانونی برای اعلام «وضعیت اضطراری اقتصادی ملی» داشته باشد یا نداشته باشد، حکم می‌کرد – اینجا ترامپ با یک حرکت قلم شارپی خود جهان را دگرگون می‌کرد. او گفت: «این افتخار بزرگی است که بالاخره می‌توانم این کار را انجام دهم.» در کدام لحظه دیگری در دوران مدرن، یک مرد به تنهایی اینقدر قدرت پاسخگو ناپذیر بر چنین بخش بزرگی از اقتصاد جهان اعمال کرده است؟ کسب‌وکارهای کاملی وجود دارند که به تحلیل ریسک برای شرکت‌ها اختصاص داده شده‌اند؛ این وضعیتی است که در آن خود ترامپ ریسک است و بحرانی که تحلیل می‌شود، بحرانی است که او ایجاد کرده است. صحبت از خودشیفتگی است.

فراتر از سوء تفاهم در مورد روانشناسی ترامپ، چند نتیجه‌گیری گویای دیگر نیز می‌توان از همه این‌ها گرفت. یکی در مورد رویکرد حداکثری است که رئیس‌جمهور در دوره دوم خود اتخاذ کرده است. ترامپ ۱.۰ در مورد اتلاف دولت، شرارت‌های «دولت پنهان» و لزوم انجام اقدامات قانونی مشکوک علیه مهاجرت غیرقانونی خشمگین بود؛ ترامپ ۲.۰ تمایل چشمگیری برای عمل به مخرب‌ترین ایده‌های خود نشان داده است. به نظر می‌رسد این امر بسیاری را که لفاظی‌های او را فقط تبلیغات بیشتری ارزیابی می‌کردند که احتمالاً قربانی همان محدودیت‌های نهادی و اجرای ضعیفی می‌شود که مانع ترامپ در دوره اول او شده بود، شگفت‌زده کرده است. طبق چنین منطقی، این واقعیت که ترامپ در پایان چهار سال اول ریاست جمهوری خود موفق به از بین بردن سازمان‌های فدرال یا منفجر کردن نظم اقتصادی جهانی نشده بود، دلیلی بود بر اینکه این بار نیز این کار را نخواهد کرد. اوه.

تفاوت چندان در ترامپ نیست – بلکه در این است که چه کسانی اکنون در مقایسه با هشت سال پیش او را احاطه کرده‌اند. معلوم شد بله‌قربان‌گوهای دیروز، چندان مطیع‌تر از امروزی‌ها نبودند. (نوستالژی منوچین؟ این یک واقعیت است.) صحنه‌ای از دوره اول ترامپ این تضاد را خلاصه می‌کند: در ۲۶ آوریل ۲۰۱۷، بنن، که در آن زمان هنوز یکی از نزدیک‌ترین مشاوران کاخ سفید ترامپ بود، وارد دفتر بیضی شد به این امید که رئیس‌جمهور را وادار به امضای پیش‌نویس فرمان اجرایی برای خروج ایالات متحده از *نفتا* (NAFTA) کند؛ برنامه این بود که ترامپ پایان توافق تجارت آزاد آمریکا با کانادا و مکزیک را در یک گردهمایی پربیننده به عنوان رویداد اصلی صد روز اول ریاست جمهوری خود اعلام کند. خود ترامپ مدت‌ها علیه *نفتا* انتقاد کرده بود. اما بسیاری از دستیاران دیگر او به شدت مخالف منفجر کردن ناگهانی روابط با دو همسایه نزدیک آمریکا به خاطر یک خط تشویق‌آمیز در یک گردهمایی سیاسی بودند. رینس پریبوس، رئیس دفتر وقت ترامپ، با اطلاع از نقشه بنن، فوراً مقامات کابینه حامی *نفتا*، از جمله رکس تیلرسون، اولین وزیر امور خارجه ترامپ، و ویلبر راس، وزیر بازرگانی، را به کاخ سفید فراخواند تا جلوی آن را بگیرند. ترامپ با اکراه موافقت کرد که صبر کند، هرچند روز بعد با تاسف به واشنگتن *پست* گفت: «من کاملاً آماده بودم که [نفتا را] فسخ کنم.»

مدت‌ها بعد، پریبوس اعتبار «سازماندهی» این عقب‌نشینی موفقیت‌آمیز را به خود اختصاص می‌داد. اما او چیزی را فهمیده بود که هشت سال طول کشید تا بسیاری دیگر بفهمند – ترامپ واقعاً آماده انجام آن بود. این بار، فقط هفتاد و چهار روز طول کشید تا نظم اقتصادی جهانی در هم شکسته شود. ترامپ آزاد شده است، حتی اگر بقیه ما نباشیم. در کاخ سفید دوره دوم او، همه آنها اکنون استیو بنن هستند.