دونالد ترامپ نقشهای داشت. این نقشه، نقشه خوبی نبود، یا حتی نقشهای قابل قبول. اما دست کم، یک نقشه
هر شانسی که این طرح برای موفقیت داشت، همین حالا به پایان رسیده است.
نکته کلیدی برای به نتیجه رساندن آن، این بود که کسبوکارها را متقاعد کنیم که این توافق جدید بادوام است. هیچکس برای ساخت کارخانههای جدید در ایالات متحده سرمایهگذاری نخواهد کرد تا کالاهایی را تولید کند که تا هفته گذشته میتوانست ارزانتر وارد شود، مگر اینکه مطمئن باشند تعرفههایی که نسخه داخلی را رقابتیتر میکنند، در جای خود باقی خواهند ماند. (به هر حال، احتمالاً این کار را انجام نخواهند داد، بخشی به این دلیل که نمیدانند چه کسی در چهار سال آینده رئیسجمهور خواهد شد، اما نکته این است که اطمینان از تعرفههای بادوام یک شرط لازم است.)
مشاوران ترامپ این پویایی را درک کردند. استیون میلر، معاون رئیس دفتر ترامپ، در "روز آزادی" اعلام کرد: «این، بازگشت بزرگ، بازگشت دوباره مشاغل و ثروت آمریکایی است.» بر این اساس، کاخ سفید نکات گفتگویی را منتشر کرد و به جانشینان خود دستور داد که تعرفهها را یک اهرم فشار برای انجام معاملات نخوانند، بلکه آنها را به عنوان یک ویژگی دائمی جدید از اقتصاد جهانی توصیف کنند.
اما به نظر میرسد همه این ایده را نگرفتند. اریک ترامپ در توییتی نوشت: «من نمیخواهم آخرین کشوری باشم که سعی میکند یک توافق تجاری با realDonaldTrump@ انجام دهد. اولین کشوری که مذاکره کند برنده خواهد شد - آخرین کشور قطعاً بازنده خواهد شد.»
ظاهراً پدر اریک نیز این یادداشت را دریافت نکرده بود. رئیس جمهور در پاسخ به سوال خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا قصد دارد در مورد نرخ تعرفهها مذاکره کند، گفت: «تعرفهها قدرت زیادی برای مذاکره به ما میدهند. آنها همیشه این کار را کردهاند.»
به نظر میرسد شخصی به ترامپ گفته است که این موضع سرمایهگذاری تجاری را فلج میکند، زیرا او بلافاصله مسیر خود را تغییر داد و در Truth Social نوشت: «به سرمایهگذاران زیادی که وارد ایالات متحده میشوند و مبالغ هنگفتی سرمایهگذاری میکنند، سیاستهای من هرگز تغییر نخواهد کرد.»
با این حال، یک اصل در اینجا وجود دارد به نام "بدون بازگشت". وقتی میگویید ممکن است در مورد تعرفهها مذاکره کنید، دیگر کسی باور نمیکند که نظرتان را عوض کنید و بگویید هرگز مذاکره نخواهید کرد.
درک تامپسون: تنها یک راه برای درک تعرفهها وجود دارد
در واقع، دقیقاً دو ساعت و 17 دقیقه پس از اصرار بر اینکه سیاستهایش هرگز تغییر نخواهد کرد، ترامپ به Truth Social بازگشت تا با هیجان اعلام کند که سیاستها قرار است تغییر کنند: «همین الان یک تماس بسیار سازنده با تو لام، دبیرکل حزب کمونیست ویتنام، داشتم که به من گفت ویتنام میخواهد تعرفههای خود را به صفر کاهش دهد اگر بتوانند با ایالات متحده توافق کنند. من از طرف کشورمان از او تشکر کردم و گفتم مشتاق دیدار در آینده نزدیک هستم.»
این احتمال وجود دارد که ترامپ دوباره اصرار کند که تعرفهها دائمی و غیرقابل برگشت هستند. هنوز روز دراز است.
مطمئناً، نشان دادن آمادگی برای مذاکره در مورد تعرفهها نیز یک برنامه است. اما این یک برنامه بسیار متفاوت از جذب سرمایهگذاری گسترده به تولید داخلی است. ایده پشت این برنامه دیگر، یک بازی مرغ است: ما فکر میکنیم که تراز حمایت از تجارت برای ایالات متحده نامطلوب است و میتواند با همسطح کردن شرایط، مطلوبتر شود. تهدید به یک جنگ تجاری جهانی، به کشورهای دیگر آسیب میرساند و آنها را مایل به کاهش تعرفههای خود بر کالاهای آمریکایی میکند و منجر به تجارت جهانی آزادتر میشود.
این استراتژی نه بر متقاعد کردن مشاغل مبنی بر اینکه ترامپ کاملاً جدی است، بلکه بر این است که سایر رهبران جهان باور کنند که ترامپ مایل است مقادیر فوقالعادهای از درد اقتصادی را تحمل کند تا اهرم چانهزنی به دست آورد. بیل آکمن، سرمایهگذار و چهره رسانههای اجتماعی حامی ترامپ، در X استدلال کرد: «گاهی اوقات بهترین استراتژی در یک مذاکره این است که طرف مقابل را متقاعد کنید که شما دیوانه هستید.»
آیا میتواند کارساز باشد؟ مانند طرح اصلی، این به هیچ وجه طرح خوبی نیست. تلاش برای مذاکره در مورد معاملات تجاری جدید با تقریباً هر کشور و قلمرو در جهان، که برخی از آنها خالی از سکنه هستند، یک چالش دیپلماتیک بزرگ را ایجاد میکند. (آیا پنگوئنها نماینده تجاری دارند؟) در سابقه ترامپ چیز بسیار کمی وجود دارد که نشان دهد او قصد دارد آن را انجام دهد. این واقعیت که او در این حین تصمیمات سرمایهگذاری داخلی را متوقف میکند و خطر رکود تورمی یا رکود اقتصادی را به جان میمیخرد، اهرم فشار او را تضعیف میکند تا اینکه آن را افزایش دهد.
ما کسانی هستیم که در حال جنگ تجاری علیه کل سیاره هستیم. تلاش برای ارعاب همزمان همه کشورهای دیگر کمی شبیه به این است که یک قلدر مدرسه وارد کافه تریا شود و اعلام کند که همه باید به طور مداوم شروع به تحویل پول ناهار خود کنند. روش زورگویی برای مذاکرات انفرادی مناسبتر است، تا اینکه به همه انگیزهای برای متحد شدن برای محافظت از خود بدهد.
در هر صورت، رویکرد دیوانگی برای دستیابی به تجارت جهانی آزادتر از طریق نابودی اقتصاد آمریکا، با هر شانسی که ممکن است برای موفقیت داشته باشد، به سادگی همان ایجاد یک سیستم دائمی جدید از صنعت داخلی محافظت شده نیست. این چشم انداز از دهه 1980 در ذهن ترامپ رقصیده بود. او تصمیم گرفت که اکنون فرصت اوست تا بالاخره آن را عملی کند. این کار کمتر از یک روز دوام آورد.